به طور حتم، شما هم این جملات را پس از ابتلای فردی به سرطان شنیده اید: «از بس که حرص خورد»، «بس که اذیت شد»، «انقدر که همیشه استرس داشت» یا «خیلی در این یک سال غصه خورد». به نظر شما این جملات اغراق آمیز هستند؟
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، ندا شاهواروقی فراهانی کاندیدای دکتری تخصصی روانشناسی در یادداشتی نوشت: به طور حتم، شما هم این جملات را پس از ابتلای فردی به سرطان شنیدهاید: "از بس که حرص خورد"، "بس که اذیت شد"، "انقدر که همیشه استرس داشت" یا "خیلی در این یک سال غصه خورد". به نظر شما این جملات اغراق آمیز هستند؟ فکر میکنید حقیقت دارند یا خیر؟ در واقع، واکنشهای بدنی ما تابعی از روان ما هستند و در یک رابطهی دوسویه، آنچه بر بدن میگذرد هم بر روان و حالت روانی ما موثر است؛ به طور مثال اگر فردی در زمان ابتلا به سرطان، بتواند سبک زندگی خود را با شرایط بدنی جدید سازگار کند و اطرافیان در مسیر درمان به او کمک کنند، با داشتن وضعیت روانشناختی بهتر، پاسخ درمانی مناسبتری را نیز برای او انتظار خواهیم داشت. بنابراین، در تمام لحظات زیست ما، رابطهای دوسویه میان بدن و روان جاری است و همانگونه که وضعیت روانشناختی ما بر شرایط جسمانیمان موثر است، در هنگام بیماری نیز حالات روانی فرد میتواند بر اثربخشی درمانها موثر باشد و حال خوش روانی به کمک بدن بیاید. اینجاست که نقش روانشناس وارد عرصهی درمان سرطان میشود. در همین راستا، اقدامات روانشناختی را میتوان تقسیمبندی نمود که بر این اساس روانشناسان، بیمار مبتلا به سرطان و خانوادهاش را در شش مرحله همراهی میکنند:
۱) انتقال خبر بد: خبر ابتلا به سرطان برای هر فردی، میتواند به یکی از واضحترین تصاویر و در عین حال، به تاریکترین خاطرهی او تبدیل شود. زمانی که افراد برای اولین بار از ابتلای خود به بیماری سرطان مطلع میشوند، احساسات متنوع و زیادی را تجربه میکنند. شنیدن خبر ابتلا به سرطان، میتواند شوکهکننده باشد؛ ممکن است، در هنگام صحبت پزشک یا دیدن جواب آزمایشها، جهان فرد را خاموشی و سکوت فراگرفته و دیگر هیچ صدایی شنیده نشود. گاهی افراد بعد از شنیدن این خبر، با وجود حضور دیگران، احساس تنهایی عمیقی میکنند یا آنچه پزشک گفته است را باور نکرده و نمیپذیرند. از همان لحظهای که فرد بیمار یا خانواده به بیماری آگاه میشوند، روانشناس میتواند در کنار سایر اعضای تیم درمانی، بیمار و مراقبین را برای درک بهتر هیجانهای متعددی که با آنها روبهرو میشوند، همراهی کرده و در مدیریت این هیجانها و افکار به بیمار و خانواده کمکهای تخصصی ارائه دهد.
۲) آغاز درمان: شروع درمانها برای بیماران میتواند دشوار، غیرقابل پذیرش و همراه با واکنشهای جسمانی و هیجانی متعدد باشد. روانشناسان میتوانند در کنترل این احساسات کمک کنند، ترجیحهای بیمار در مورد درمان را با پزشک و خانواده در میان بگذارند و در استفاده از واکنشهای مقابلهای موثر، بیماران را یاری نمایند. همچنین، آنها میتوانند از طریق دستورالعملهای آموزشی و برگزاری جلسات رواندرمانی و مشاوره، روشهای کنترل استرس برای مدیریت علائمی مانند درد و اضطراب را به بیمار بیاموزند تا به عنوان بخشی از درمان و مراقبت، در او احساس راحتی و کنترل ایجاد شود.
۳) پس از اتمام فرایند درمان: پس از خاتمهی درمانهای پزشکی، روند مراقبتهای روانشناختی به پایان نمیرسد. به طور معمول، بیماران انتظار دارند که پس از اتمام دورهی درمان، زندگیشان به روال پیش از ابتلا بازگردد. با این حال، کمی زمان میبرد تا همه چیز دوباره مانند قبل شود و این زمان ممکن است به سختی سپری گردد. در واقع، جنگی که موجب پیروزی بیمار شده به اتمام رسیده، ولی همچنان اثرات جسمانی و روانی نبرد، برای فرد باقی مانده است. برای سازگاری با شرایط پس از درمان و ترمیم آثار نبرد تنبهتن با سرطان، وجود یک روانشناس در کنار فرد، بسیار حائز اهمیت است.
۴) پیشرفت و عود بیماری: زمانی که افراد متوجه عود مجدد بیماری و پیشرفت آن به سایر نقاط بدن میشوند، گویی دوباره خبر ابتلا به سرطان را شنیدهاند و مجدد همان هیجانها و افکار را تجربه میکنند؛ در این مرحله، به دلیل خستگی و فرسودگی ناشی از اقدامات قبلی، کاهش امیدواری و اثرات پیشرفت بیماری، بیمار و مراقبین شرایط دشوارتری را سپری میکنند. بنابراین، وجود روانشناس در کنار بیمار و خانواده، آنها را در طی کردن ادامهی مسیر و مدیریت مجدد شرایط یاری میکند.
۵) مراحل انتهایی زندگی: با پیشرفته شدن بیماری، به منظور کنترل علائم، کانون تمرکز از اقدامات درمانی به مراقبتهای تسکینی تغییر میکند. روانشناسان برای کمک به سوگ مقدماتی و واکنشهای سازگارانه، مشکلات وجودی و معنوی، مرور زندگی و مسائل حل نشده که ممکن است به صورت بحران معنا بروز کنند، از مداخلههای حمایتی و روانشناختی بهره میگیرند. روانشناسان همچنین میتوانند نقش مهمی در تشخیص عوامل موثر بر پریشانی در هنگام مرگ و ارائهی اقدامات درمانی با تمرکز بر دیدگاه فرد نسبت به مرگ و اضطراب مرگ، ایفا نمایند. همچنین، همراهی و مراقبت از بیماران میتواند سبب ایجاد پریشانی روانشناختی و مشکلات جسمانی در خانوادهها شود؛ این مسئله لزوم توجه به مراقبین و خانواده را دو چندان میکند.
۶) سوگ و داغداری بازماندگان: با پایان یافتن زندگی بیمار، تغییرات در زندگی خانواده آغاز میشود. روانشناسان اثرات زیستی-روانی-اجتماعی داغداری را تشخیص داده، نسبت به پیچیده شدن فرایند سوگ آگاه بوده و به بازماندگان کمک میکنند تا با زندگی بدون عزیز از دست رفتهشان سازگار شوند. روانشناسان بازماندگان را در پذیرش و سازگاری با چالش فقدان شخص از دست رفته در کوتاه مدت و بلندمدت یاری میدهند.
در نهایت، بیان این نکته حائز اهمیت است که فرد مبتلا به سرطان، به سختی میتواند بر این بیماری به تنهایی غلبه کند و وجود خانواده و تیم درمانی متخصص و همراه در این مسیر الزامی است. در همین راستا، حضور یک روانشناس در تیم درمانی، علاوه بر اینکه میتواند به سازگاری بیمار کمک کند، در افزایش کیفیت مراقبت و سلامت روان همراهان هم موثر بوده و در درمان بهتر او اثرگذار است.