در این گزارش به هشت خصوصیت عمده که در مدیران مختلف جشنواره فجر، در دولت تدبیر و امید وجود داشت و گاهی کمرنگتر و گاهی پررنگتر به چشم میآمد اشاره میشود و پس از آن مروری کلی به هرکدام از هشت دورهای که بین سالهای ۹۲ تا ۹۹ برگزار شدند خواهیم داشت.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، جشنواره فیلم فجر وقتی تاسیس شد، قرار بود یک رویداد ملی برای سینمای ایران باشد، اما نکتهای که تقریبا امروز همه آن را فهمیدهاند و چه مخالفش باشند و چه موافق، به وجود آن باور دارند، این است که این جشنواره تبدیل به نماد کارکرد دولتهای مختلف در حوزه سینما شده و با روی کار آمدن هر رئیسجمهور و معرفی تیم اجراییاش، ساختار آن، سیاستگذاریها و ریلگذاریهایش بهطور کل تغییر میکنند. این البته تنها جشنواره فیلم فجر نیست که در تیول دولتها قرار دارد و سیستم تولید و توزیع سینمای ایران هم چنین است؛ بنابراین با بررسی کارنامه هشتساله یک رئیسجمهور و دو دولت او در برگزاری جشنواره فیلم فجر، میتوان نگاهی کلی به سیاستهای تیم اجرایی او در حوزه سینما هم انداخت. یک نکته که در مورد سینمای تدبیر و امید، لازم است به آن اشاره شود، تاکید دولت بر اداره سینما توسط بخش خصوصی است. حالا که هشت سال از زمانی که چنین رویکردی برای اولینبار توسط عوامل این دولت معرفی شده بود میگذرد، میتوان با اشاره به دادههای فراوان و مستندات پرشمار نتیجه گرفت که طی این مدت، دولت بهواقع سینما را به بخش خصوصی وانگذاشته بود؛ بلکه سعی میکرد حضور خودش در آن را نامرئی جلوه بدهد. باز در این مورد بهخصوص هم میتوان از چشمانداز جشنواره فجر، تاثیر چنین رویکردی را رصد کرد.
کیفیت سیاستگذاریهای مالی سینمای ایران براساس منطق اقتصاد سیاسی و جلوه دادن آن بهعنوان تابعی از اقتصاد آزاد، در هشت سالی که گذشت، بحثی مستوفا و جداگانه میطلبد، اما در این مجال به هشت دوره از جشنواره فیلم فجر که توسط بنیاد سینمایی فارابی برگزار شد پرداخته میشود تا قسمتی از سیاستهای اجرایی دولت در حوزه سینما مورد بررسی قرار بگیرند. اصلیترین بازوی اجرایی دولت برای مشارکت در تولید فیلمهای سینمای ایران، همان بنیاد سینمایی فارابی است که مسئول برگزاری جشنواره فیلم فجر هم هست. فارابی طی این سالها به کمکاری در حوزه تولید متهم شده بود و خودش چنین پاسخ میداد که ما کار را به بخش خصوصی سپردهایم. در سینمایی که منطق عرضه و تقاضای آن دچار یک سیستم معیوب است و هیچگاه مشخص نشد چرا سرمایهگذاران بخش خصوصی باید پولهایشان را به یک تجارت زیانده بیاورند، دلیل حضور بخش خصوصی به هیچوجه قابلتوجیه نیست مگر اینکه نظریه نامرئی شدن دست دولت در بازار را بیشتر جدی بگیریم و باور کنیم. پس بازهم با یک سینمای دولتی طرفیم که در جشنوارهای دولتی مورد قضاوت قرار میگیرد.
با این حال، در این هشتسال، خصوصا از جایی به بعد، برگزارکنندگان جشنواره فجر با یک رقیب غیردولتی به نام سازمان سینمایی اوج طرف بودند. سازمانی که از یکی، دو فیلم در سال شروع کرد و این اواخر با پنج تا شش اثر در هر دوره از جشنواره حضور داشت. برخورد برگزارکنندگان جشنواره با آثار اوج طوری بود که گاهی کاملا مشخص میکرد از این حضور راضی نیستند، اما به ناچار با آن کنار آمدهاند. همین آثار کمتعداد، اما معمولا جنجالی اوج، بخش قابلتوجهی از چالشها و حواشی جشنواره فجر طی سالهای اخیر را به وجود آوردند. موضوع بررسی ما در اینجا بیشتر از اینکه نوع تعامل اوج و فارابی باشد، این است که دولت با تولیدات سینمایی خارج از منظومه سیاسی خود چگونه برخورد میکند و به این وسیله میخواهیم نتیجه بگیریم وقتی با اوج که جزئی از نهادهای حاکمیت محسوب میشد، چنین برخوردی صورت گرفت، آیا این دولت با این نگاه اقتدارگرایانه سیاسی که توسط حیلههای اجرایی لطیف، اقتدارگرا بودن خودش را هم گردن نمیگرفت، میتوانست اجازه بدهد که یک بخش خصوصی واقعی و از لحاظ فکری مستقل، در سینمای ایران شکل بگیرد یا نه.
از آنجا که بحث ما اگرچه نگاهی کلی به سینمای تدبیر و امید در بازه زمانی هشت سالی که گذشت دارد، اما تمرکز اصلیاش را بر نوع برگزاری جشنواره فجر گذاشته است، یکی از موضوعاتی که باید به آن توجه ویژه داشت، بحث داوریهاست. باید به این توجه کرد که در بعضی از جزئیات ممکن است سلیقههای فنی دخیل باشند و پیرامون رتبهبندی بعضی از بخشهای تکنیکی بحثهای ناتمامی وجود داشته باشد؛ اما سیاستهای کلی هیچ جشن یا جشنوارهای را در هیچجای دنیا نمیتوان به سلیقه هیات انتخاب یا هیات داوران ربط داد. حتی اگر در مواردی سلیقه داوران یا انتخابگران محل مناقشه باشد، مسئول مستقیم قضیه دبیر جشنواره و بهطور کل برگزارکنندگان آن هستند؛ اما در این سالها حتی وقتی علنیترین تصمیمات سیاسی در داوری فجر باعث کنار رفتن بدیهیات فنی میشدند، دبیر جشنواره و سایر مقامات فرهنگی دولت، مساله را به سلیقه داوران ربط میدادند.
این در هیچ جای دنیا سابقه ندارد و همه میدانیم که مسئول مستقیم هرچه در یک جشنواره روی میدهد، برگزارکنندگان آن هستند. در ادامه به هشت خصوصیت عمده که در مدیران مختلف جشنواره فجر، در دولت تدبیر و امید وجود داشت و گاهی کمرنگتر و گاهی پررنگتر به چشم میآمد اشاره میشود و پس از آن مروری کلی به هرکدام از هشت دورهای که بین سالهای ۹۲ تا ۹۹ برگزار شدند خواهیم داشت.
مدیریت حاشیهگریز و پرحاشیه
در دو سال اول دولت تدبیر و امید، دبیر جشنواره فیلم فجر علیرضا رضاداد بود که در دو سال ابتدایی دولت اول احمدینژاد هم همین سمت را برعهده داشت. او مجموعا ۶ دوره دبیر جشنواره فیلم فجر بود. پس از او نوبت به محمد حیدری رسید که دو دوره پیاپی این مسئولیت را برعهده داشته باشد. حیدری در اوج حاشیهها و همزمان با کنار رفتن اولین رئیس سازمان سینمایی دولت تدبیر و امید، صندلیاش را ترک کرد و پس از آن نوبت به ابراهیم داروغهزاده رسید که همزمان با محمدمهدی حیدریان بهعنوان رئیس جدید سازمان سینمایی، دبیر جشنواره فجر شود. در دوران دبیری داروغهزاده، محمدمهدی حیدریان به دلیل قانون منع بهکارگیری بازنشستگان در مشاغل دولتی، دیگر نتوانست رئیس سازمان سینمایی باقی بماند و حسین انتظامی جای او را گرفت.
داروغهزاده هم سه دوره در این سمت باقی ماند و حواشی مختلف خودش را داشت تا اینکه به سال آخر دولت رسیدیم و رئیس اداره نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی، بهعنوان دبیر یکی از عجیبترین دورههای جشنواره فجر انتخاب شد. جشنوارهای که عملا هیات انتخاب نداشت و میشد دبیر جشنواره را جایگزین هیات انتخاب فرض کرد. چنین روشی قبلا در جشنواره جهانی فیلم فجر هم اجرا شده بود؛ جشنوارهای که در همین دولت تدبیر و امید به شکل بخش مجزایی از جشنواره ملی فجر درآمد و زمان آن هم چند ماه جابهجا شد. بهطور کل در این هشت سال سه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و سه رئیس سازمان سینمایی و چهار دبیر جشنواره فجر داشتیم و در سال آخر که محمد مهدی طباطبایینژاد دبیر جشنواره فجر بود، به نوعی میشد نتیجه این سیاستها را رصد کرد.
حجتالله ایوبی اولین رئیس سازمان سینمایی در دولت تدبیر و امید، تنها شخصی بود که بین مدیران هشتسال گذشته، سیاست مشخصی برای سینمای ایران در نظر داشت. او میخواست چیزی شبیه مدل سینمای فرانسه را در ایران پیاده کند هرچند آشناییاش با سینمای فرانسه در مقطعی بود که به ورشکستگی رسیده بود. در دوران حجتالله ایوبی سینمای ایران تقریبا به سمت دو طیف افراطی و تفریطی در فیلمسازی رفت که یک سر آن کاملا فیلمهای بفروش و گیشهای بودند و سر دیگر هنر و تجربه.
او سینمایی که با دید انتقادی به ریشههای بعضی از مسائل خرد و کلان جامعه و سیاست میپرداخت را با شیوههایی مستقیم و اکثر اوقات غیرمستقیم، از میدان به در میکرد و چنین برخوردی در دوران دبیری محمد حیدری بر جشنواره فجر چنان حواشی بزرگی به وجود آورد که نهایتا خود این فرد از دبیری جشنواره کنار رفت و حتی حجتالله ایوبی هم ناچار شد با مدیریت سینما خداحافظی کند. دو مدیر بعدی سازمان سینمایی و دبیران بعدی جشنواره فجر تقریبا مسیر ایوبی را ادامه دادند، اما تلاش آنها برای دور شدن از حواشی کاملا به چشم میآمد؛ هرچند هیچچیز هنوز حل نشده بود و صرفا تلاش میشد مسائل پنهان شوند. شاید به همین دلیل باز هم حاشیهها سر بر آوردند و مسائل مختلفی ایجاد شد. در فجر سیونهم که اساسا خیلیها اصرار بر برگزاری آن را غلط میدانستند، بسیاری از این مسائل حل نشده، روی کیفیت کلی آثار و کیفیت برگزاری جشنواره تاثیر نامطلوب گذاشت.
فیلمهایی که علیه گروههای اپوزیسیون نظام ساخته شوند، جایزه نخواهند گرفت!
محمدمهدی حیدری پرحاشیهترین دبیر جشنواره فجر درخصوص نوع برخورد با آثار سیاسی-تاریخی سینمای ایران بود. او فیلمی مثل سیانور را که بر ضد سازمان منافقین ساخته شده بود در هیچ رشتهای نامزد دریافت جایزه نکرد. اگر به فهرست نامزدهای جشنواره آن دوره نگاهی بیندازیم، خواهیم دید که چنین رفتاری به هیچوجه منطق فنی نداشت. سال بعد با سری اول ماجرای نیمروز که آن هم علیه گروهک منافقین ساخته شده بود، این حواشی به اوج خود رسید. بهروز افخمی در برنامه «هفت» مدیران فرهنگی را به این متهم کرد که دوتابعیتی هستند و از لابی مجاهدین در خارج از کشور بهدلیل حفظ تابعیتشان میترسند. حیدری با آن جشنواره پرحاشیه ناچار شد از سمت خود کنار برود و این اتفاق برای حجتالله ایوبی هم افتاد؛ اما پس از آنها برخورد جشنواره فیلم فجر با فیلمهایی که درباره گروهها و گروهکهای اپوزیسیون نظام ساخته میشدند، هیچ تفاوتی نکرد.
در جشنواره سیوهشتم، فیلم «لباس شخصی» که راجعبه حزب توده و جاسوسی آن برای شوروی در دوران پس از انقلاب بود، به همین نحو با بایکوت داوران مواجه شد. جشنواره فجر بهطور کل در این ۸ سال با فیلمهایی که راجعبه گروههای اپوزیسیون نظام ساخته شده بودند، به هیچوجه میانه خوبی نداشت و این معمولا به بقایای چنین گروههایی در خارج از کشور و لابیهای آنها ربط داده میشد. چنین مسائلی بسیار حساس هستند و نمیتوان دربارهشان بهراحتی قضاوت کرد، اما اینکه فجر در این ۸ سال به هیچ فیلمی درباره تاریخچه گروهکهای ضد انقلاب کوچکترین بهایی نمیداد، یک الگوی جاافتاده و بدون استثناست.
نقد از دولت و رئیسجمهور ممنوع!
یکی از چیزهایی که بسیاری از دولتها لااقل بهعنوان ویترینشان و شاید بهصورت نمایشی، آن را به رسمیت میشناسند، صدای مخالف است. بهطور مثال در دوران مدیریت سینمایی جواد شمقدری که انتقادات فراوانی هم به آن وارد شده است، فیلمهایی مثل «گیرنده»، «تلفن همراه رئیسجمهور» یا «پذیرایی ساده» که علنا علیه شخص رئیسجمهور ساخته شده بودند، در جشنواره فجر به نمایش درآمدند و جایزه گرفتند. اما در این دولت تنها نمایش چند ثانیهای تصویر رئیسجمهور در یکی از فیلمها کافی بود تا حتی اگر این فیلم از نظر خیلی از کارشناسان نقطه عطفی در ویژگیهای فنی سینمای ایران بهحساب میآمد، داوران فجر حتی آن را نامزد رشته کارگردانی هم نکنند. این مساله درمورد فیلم «بادیگارد» اتفاق افتاد؛ هرچند در اختتامیه فجر آن سال، نام حاتمیکیا که به مراسم دعوت نشده بود، بارها از جانب کسان دیگری که روی سکو میرفتند، بر زبان آمد. این رفتار دولت با فیلمهایی که از آن نقد میکردند، بعدها با فیلم «خروج» از همین کارگردان باز هم تکرار شد و در دوره آخر جشنواره، وقتی فیلم «منصور» با اشارهای کاملا غیرمستقیم از رفتارهایی که به دولت نسبت داده میشد و البته بعید است خود دولتیها رسما آن را قبول داشته باشند، انتقاد کرد، با همین برخورد مواجه شد. منصور فیلمی درباره ساخت هواپیمای آذرخش توسط فرمانده شهید نیروی هوایی ارتش ایران یعنی شهید ستاری بود. شهید ستاری برای ساخت این هواپیما به مانع کسانی برخورده بود که منافع شخصیشان را در واردات هواپیما و قطعات آن میدیدند و داوران فجر همین انتقاد غیرمستقیم را هم تاب نیاوردند. بهطورکل مدیران فرهنگی دوران تدبیر و امید، توسط جشنواره فجر چنین سیگنالی را به سینماگران ارسال کردند که هر نوع انتقاد از دولت، با برخوردهایی بدون تعارف مواجه خواهد شد و حتی اگر یک نفر با فیلمی انتقادی علیه دولت به جشنواره فجر بیاید که بالاترین ویژگیهای فنی را داشته باشد، برگزارکنندگان آن ابایی از این ندارند که هم فیلم را به جمع مسابقه راه بدهند و هم آن را در رشتههای اصلی حتی نامزد نکنند تا به این شکل تحقیرش کرده باشند.
برای سینما کوپن نمیسوزانیم
شیوههای محافظهکارانه دولت در برخورد با سینمای ایران از روزهای آغازین روی کار آمدنش و برخوردی که با فیلم «رستاخیز» شد، قابل تشخیص بود. فیلم رستاخیز بعد از «آژانس شیشهای» که با ۹ جایزه رکورددار سیمرغ بلورین فجر است، با ۸ سیمرغ در رتبه دوم برندگان این رویداد قرار میگیرد؛ اما موقع اکران بهدلیل اعتراض بخشی از جامعه مذهبی و علیرغم حمایت تمامقد بخش بزرگتر همین جامعه، تنها بهدلیل محافظهکاری دولتیها نتوانست اکران شود. رستاخیز در جشنوارهای جایزه گرفت که رئیس هیات داوران آن کیانوش عیاری بود و فیلم «خانه پدری» را در همان جشنواره در بخش خارج از مسابقه نمایش داد.
خانه پدری هم برای اکرانش به مشکلات فراوانی برخورد که عمده آنها به محافظهکاری دولت برمیگشتند. چندین و چند نمونه دیگر را هم میتوان با این خصوصیات یافت، اما موردی که در سال آخر دولت تدبیر و امید باعث حواشی بسیاری شد، فیلم «قاتل و وحشی» ساخته حمید نعمتالله بود. این فیلم که بازیگر زن آن با سر تراشیده ظاهر شده بود، نتوانست مجوز حضور در فجر سیونهم را دریافت کند. چنین تصویری پیش از این بارها در سینمای ایران نمایش داده شده بود و تنها همین دولت بود که با یک حرکت محافظهکارانه از نمایش آن جلوگیری کرد. جالب اینجاست که از جانب طیفهای سیاسی مختلف و گاه متضاد جامعه، اعتراضاتی به عدم نمایش قاتل و وحشی صورت گرفت، اما اینها باعث نشد که مدیران دولتی دست از محافظهکاری شدیدشان بردارند. برای پی بردن به عمق رفتار محتاطانه دولتیها در قبال سینما میشود به این توجه کرد که تا پیش از روی کار آمدن این دولت، فیلمها برای حضور در فجر پروانه نمایش موقت میگرفتند و تماشاگران جشنواره میتوانستند آثاری را در این رویداد ببینند که ممکن بود بعدها هیچگاه مجوز پخش نگیرند. اما در این دولت قانونی گذاشته شد که طبق آن هر فیلم برای نمایش در فجر باید پروانه نمایش عمومی هم میگرفت. معروف است که میگویند نتیجه محافظهکاری و تلاش برای راضی نگهداشتن همه، به این منجر خواهد شد که همه را از خود ناراضی کنیم. شاید دلیل یکصدایی غافلگیرکنندهای که بین طیفهای مختلف سیاسی-اجتماعی، علیه مدیران فجر سیونهم رخ داد هم همین محافظهکاری برگزارکنندگانش باشد.
دولت فیلم میسازد، دولت جشنواره برگزار میکند، دولت جایزه میدهد
سالها بود که فیلمسازان کوتاه ایران به اینکه در جشنواره فیلم کوتاه تهران بیشتر از خود فیلم، به مرکز و موسسهای که آن را تهیه کرده است، توجه میشود، معترض بودند. این زمزمهها پا گرفته و جا افتاده بود که اگر فیلمی را انجمن سینمای جوان خودش تولید کرده باشد، بخت بسیار بالاتری برای جایزه گرفتن دارد و این درحالی بود که این انجمن، برگزارکننده جشنواره فیلم کوتاه تهران هم بود.
در جشنواره فیلم فجر، چون اکثر فیلمهای بلند را خود دولت و حتی خود بنیاد سینمایی فارابی تهیه میکرد، چنین مسالهای کمتر نمود داشت؛ اما از اواخر دوران مدیریت شمقدری که سازمان سینمایی با حوزه هنری به مشکلاتی برخورد، زمزمههایی درباره برخورد ناعادلانه با فیلمهای حوزه هنری در دو سال پایانی آن دولت مطرح شدند. اینها، اما هیچکدام قابل مقایسه با زمزمههایی نبودند که درباره برخورد مدیران پس از شمقدری با فیلمهای تهیهشده توسط جریان رقیب دولت مطرح شدند.
اگر بخواهیم منصف باشیم، این را هم باید درنظر گرفت که در هیچ دولتی به اندازه این دولت، جریانهای رقیب از همان ابتدا روی موضوع فیلمسازی متمرکز و فعال نشده بودند وگرنه شاید از مدیران آن دولتها هم چنین برخوردهایی دیده میشد. البته این دولت بهدلیل مشی محافظهکارانهای که درخصوص سینما داشت، برخورد با فیلمهای تهیهشده توسط جریان رقیب را بهشکلی کجدار و مریز انجام میداد. مثلا ریسک کنار گذاشتن کلی آنها را نمیپذیرفت، اما در فصل جوایز تلافی میکرد یا حتی گاهی سعی میکرد به آثار کمخطرتر آنها جایزه هم بدهد.
مساله نوع برخورد برگزارکنندگان جشنواره فجر، یعنی همان مدیران بنیاد سینمایی فارابی، با فیلمهایی که خارج از چارچوب این سازمان یا حتی توسط رقبا تهیه شدهاند، مسالهای نیست که مختص این دولت باشد و جزء موارد مبتلابه سینمای ایران طی تمام این سالهاست. اگر این مسائل پیش از این حل شده بودند، جایزه گرفتن فیلمی مثل «یدو» در فجر سیونهم باعث نمیشد که عدهای آن را به تهیهشدنش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که یک مرکز دولتی است، ربط بدهند.
عشق یکطرفه سینماییها به دولت
جشنواره فیلم فجر وظیفههای متعددی دارد که در حوزه داخلی، یکی از عمدهترین این وظایف، ایجاد یک انسجام کلی در ساختار سینمای ایران و گستراندن چتری بالای سر فیلمسازی کشور است که همه طیفها و سلایق موجود را زیر خودش جمع میکند. بهعبارتی جشنواره فیلم فجر باید آوردگاه یگانگی و همدلی فیلمسازان ایران از تمام سلایق و سبکهای مختلف باشد. از این جهت یکی از عمدهترین نقدهایی که به برگزاری فجر در هشت سال گذشته میتوان وارد کرد، ایجاد اختلاف بین اهالی سینمای ایران است. این مورد چنانکه بتوان آن را به خود برگزارکنندگان جشنواره ربط داد، در هیچ دورهای با این بسامد و حجم اتفاق نیفتاده بود. حتی کار به جایی رسید که وحید جلیلوند در سیوپنجمین جشنواره فجر وقتی برای گرفتن یک جایزه روی سکو رفته بود، به بهروز افخمی که او هم یکی دیگر از کارگردانان سینمای ایران و مجری آن روزهای برنامه هفت بود، در نطق جایزهاش حمله کرد.
یک نکته دیگر که درمورد برخورد جشنواره فجر با طیفها و گروههای مختلف سینمای ایران جلبتوجه میکند، به چیزی برمیگردد که بعضیها آن را علاقه یکسویه تعبیر میکنند. بهطورکل نسبت این دولت با سینماگران چنان نبود که خود سینماگران در ابتدا میدیدند. سینما اولویت دولت نبود و مدیرانش حاضر نمیشدند برای آن هزینههای جدی بپردازند؛ اما بسیاری از سینماگران و حتی شاید اکثر آنها، حمایت از دولت را اولویت اول خودشان قرار داده بودند. دادن چک سفیدامضا به دولت توسط سینماییها باعث شد که آنها نتوانند در خیلی از موارد حتی حداقلی از حمایت را توسط دولت دریافت کنند. مثلا در دوران شمقدری، فیلم «درباره الی» با وساطت و پیگیری خود رئیس سازمان سینمایی، از مشکلاتی که برایش به وجود آمده بود، رها شد و توانست در ایران اکران شود که اگر این اتفاق نمیافتاد، بهطور قطع در مسیر فیلمسازی اصغر فرهادی تاثیر جدی میگذاشت؛ اما دولتی که اولویت اولش مسائل فرهنگی نباشد، انگیزه چندانی برای حمایت از سینما ندارد. شاید این مسائل اولویت دولتی که شمقدری مدیریت سینمایی آن را برعهده داشت هم نبود و مساله به اینجا برمیگردد که از طرف دیگر، دولت فعلی از جانب سینماگران بابت حمایتهای بیدریغشان مطمئن بود و انگیزهای نداشت که برای آنها چنین هزینههایی بپردازد. در جشنواره فجر ۸ سال گذشته، دولت حاضر نشد کمترین هزینهای را برای حمایت از فیلمسازان بپردازد و به اصطلاح هیچ کوپنی را برای آنها خرج نکرد.
ویرانهای که تحویل مدیران بعدی داده میشود
بخش بینالمللی جشنواره فیلم فجر تا چند سال فقط جایگاهی برای تماشای فیلمهای مهم سینمای جهان بود. این به روزهایی برمیگردد که تماشای فیلم در منازل امکانپذیر نبود و اکران فیلمهای خارجی هم در سینمای ایران با محدودیتهایی مواجه بودند. در همان سالها، سالنهای جشنواره فیلم فجر پاتوق دبیران بعضی از مشهورترین رویدادهای سینمایی جهان مثل کن، ونیز و برلین بودند. آنها به فجر میآمدند تا فیلمهای ایرانی را ببینند و آثاری را جهت شرکت در جشنواره خودشان انتخاب کنند؛ اما پس از اینکه بخش بینالملل فجر هم شکل رقابتی پیدا کرد، اتفاقات مهمی رخ داد. مثلا کن لوچ، فیلمساز شهیر انگلیسی، بارها در فجر شرکت کرد و از آن جایزه گرفت یا در مستندی که از برادران کوئن ساخته شده، وقتی دوربین به منزل آنها میرود، یکی از جوایزی که بهعنوان افتخاراتشان نشان میدهند، سیمرغ بلورین فجر است. نوری بیلگهجیلان، فیلمساز مشهور ترکیهای، تقریبا در جشنواره فجر کشف شد و پس از آن در کن درخشید؛ یا تئو آنجلوپلوس هم یکی از کسانی بود که مقدار قابلتوجهی از اعتبارش را در یک دوره بخصوص از فجر به دست آورده بود. اما مدیران سینمایی دولت تدبیر و امید در شرایطی زمام جشنواره فجر را به دست گرفتند که بخش بینالملل آن با افول مواجه شده بود.
آنها تلاش نکردند که شکوه دوران گذشته را به بخش بینالملل فجر برگردانند و یک بدعت عجیب در این زمینه گذاشته شد. بخش بینالملل فجر در دومین سال دولت از آن جدا شد و نام آن را به جشنواره ایران تغییر دادند که پس از اعتراض شدید رسانهها دوباره نام قبلیاش را باز یافت، اما به هر حال بخش بینالملل فجر رویداد مجزایی از بخش اصلی آن شد که دبیری جداگانه و زمانی جداگانه داشت و همهچیزش با قبل فرق میکرد. در آخرین سال برگزاری جشنواره بینالمللی فیلم فجر، دبیر آن و وزیر ارشاد جهت ارائه توضیحاتی درخصوص مسائل مالی فستیوال به مجلس قبل دعوت شدند. اینها باعث شد که رضا میرکریمی بهعنوان دبیر جشنواره بگوید قید برگزاری آن را خواهد زد. چه او این را جدی گفته بود و چه از سر دلخوری، به هر حال با گسترش پاندمی کرونا، بخش بینالملل فجر اولین قربانی این ویروس شد و در بهار ۱۴۰۰ هم مشخص نیست که شاهد برگزاری مجدد آن باشیم.
دکترین شوک در فصل اهدای جوایز
در جشنواره فیلم فجر تابهحال تنها یک فیلم موفق شده که در ۹ رشته سیمرغ بگیرد و آن هم «آژانس شیشهای» است که از این لحاظ یک استثنا در تاریخ سینمای ایران به حساب میآید. اما در فهرست برندگان هشت سیمرغ، نام چهار اثر به چشم میخورد که یکی از آنها رستاخیز است و در جشنوارهای که دولت تدبیر و امید برگزار کرد به این جایگاه رسید. پس از آن به فهرست برندگان هفت سیمرغ برمیخوریم که شامل سه فیلم است و یکی از آنها یعنی «ابد و یک روز» در این دولت تولید شد و به این جایگاه در فجر رسید. در فهرست برندگان ۶ سیمرغ، هشت فیلم قرار دارند که چهار مورد آن در جشنوارههای دولت تدبیر و امید جایزه گرفتند و در فهرست برندگان ۵ سیمرغ هم ۱۵ اثر به چشم میخورند که ۵ مورد آن متعلق به همین ۸ سال اخیر هستند. بهعبارتی طی ۸ سال گذشته چیزی حدود یکپنجم از ادوار جشنواره فجر برگزار شده، اما یکسوم از فیلمهای سیمرغبارانشده، متعلق به همین هشت سال هستند.
این یعنی برگزارکنندگان فجر در ۸ سال گذشته، جوایز را کمتر تقسیم میکردند و تعداد کسانی که از این رویداد دست خالی برگشتهاند، زیاد بوده است. آنها در فصل اهدای جوایز، نسبت به برگزارکنندگان قبل از خودشان تمرکز بیشتری روی بعضی فیلمها داشتند و از حذف و نادیده گرفتن آثار دیگر در فصل داوری، کمتر میترسیدند. این تمرکز در اهدای جوایز غیر از فیلمهایی که در این موارد برنده سیمرغ شدهاند، شامل نامزدهای سیمرغ هم میشود و غیر از نادیده گرفتن خیلی از آثار، بهعنوان ابزاری برای جلبتوجهات بهسمت بعضی فیلمهای خاص هم مورد استفاده قرار گرفته است؛ سیاستی که به نظر نمیرسد جز درمورد فیلم ابد و یک روز چندان جواب داده باشد، چون طی سالهای اخیر اعتراض به داوریهای فجر بسیار بالا بود و این در سطح افکار عمومی انعکاس فراوانی پیدا میکرد.
نگاهی گذرا به هشتدوره اخیر جشنواره فیلم فجر
فجر سیودوم از پروپیمانترین دورههای جشنواره فجر طی ۱۰ سال اخیر بود. از آنجا که سینماگران بسیاری با دولت قبل بهلحاظ دیدگاه سیاسی زاویه داشتند، خیلی از آنها فیلمهایشان را در آن دوره اکران نکردند و منتظر دولت بعد ماندند. بعضی از فیلمها هم در آن دوره موفق به کسب مجوز نشده بودند و حالا دیده میشدند. بههرحال فجر سیودوم در فضای ذوقزدگی فراوان از روی کار آمدن تیم مدیریتی جدید برگزار شد. پدیده آن دوره از جشنواره برادران محمودی بودند و اصلیترین حاشیهای که از دل خود جشنواره بیرون آمد، اعتراض حاتمیکیا نسبت به نادیده گرفتن فیلم «شیار ۱۴۳» بود. بعدها فیلم «عصبانی نیستم» هم که در این جشنواره نمایش داده شد، مدتها در انتظار مجوز باقی ماند.
بلافاصله بعد از فجر پرستاره سیودوم، فجر سی وسوم که آثار آن محصول دولت جدید بودند، در فضایی بسیار سردتر برگزار شد. چند نام شاخص در فهرست کارگردانان این دوره هم بهچشم میخورد، اما اکثر آنها ضعیفترین کارهایشان را به جشنواره آورده بودند، مثلا مسعود جعفری جوزانی «ایرانبرگر» را ساخته بود و بهرام توکلی «من دیهگو مارادونا نیستم» را. فیلم «رخ دیوانه» که یک اثر خنثی و کاملا سرگرمکننده بهحساب میآمد، برنده عناوین بهترین فیلم و بهترین کارگردانی از این جشنواره شد و با بردن پنج سیمرغ توانست به یکی از آثار شاخص فجر از این لحاظ در تمام ادوار آن تبدیل شود. جایزهای که کارگردانش را بعدها بهسمت ساخت فیلمی مثل «هزارپا» سوق داد.
دوران حواشی جشنواره فجر در دولت جدید از فجر سیوچهارم آغاز شد؛ جشنوارهای که فیلم «بادیگارد» در آن حضور داشت، اما بهدلیل انتقادی کوچک از رئیسجمهور، به شکلی شگفتانگیز حتی نامزد کارگردانی هم نشد یا «سیانور» که به نقد گروهک منافقین میپرداخت، حتی نتوانست در یک رشته نامزد شود. در این دوره دو نام جدید مطرح شدند؛ سعید روستایی و محمدحسین مهدویان و فیلمهای ضعیفی مثل «امکانمینا» یا «آخرینبار کی سحر را دیدی؟» نامزد چندین رشته سیمرغ بودند.
اوج حواشی جشنواره فیلم فجر در دوره سیوپنجم آن رخ داد؛ دورهای که تعداد فیلمهای بخش سودای سیمرغ زیاد شده بود، اما اعتراض به داوریها تا حدی بالا گرفت که قبل از اعلام نتایج نهایی، بسیاری از نامزدها در حمایت از همکارانشان که اعتقاد داشتند به آنها اجحاف شده بود، از نامزدی خود انصراف دادند. در همین جشنواره بود که مدیران سینمایی ازجمله محمد حیدری به دوتابعیتی بودن متهم شدند و دلیل جایزه نگرفتن فیلمی مثل «ماجرای نیمروز» که علیه گروهک منافقین بود، همین مسائل عنوان شد؛ هرچند در لحظه آخر تغییری در عنوان بهترین فیلم صورت گرفت، اما باز هم نتوانست باعث شود که حیدری و حتی خود حجتالله ایوبی بتوانند در پستهایشان باقی بمانند.
دوره سیوششم جشنواره فیلم فجر پس از انتخاب مجدد حسن روحانی بهعنوان رئیسجمهور و با فاصله کوتاهی از اعتراضات معیشتی دیماه ۹۶ برگزار شد. قبل از برگزاری جشنواره و همان هنگامی که اسامی آثار متقاضی حضور در آن اعلام میشدند، با توجه به آنچه در سطح جامعه روی داده بود، انتقادهایی درخصوص نسبت سینمای ایران با واقعیت جامعه مطرح بود. در این دوره حاتمیکیا که با فیلم قبلیاش مورد اجحاف قرار گرفته بود، برای یک فیلم فراجناحی و بهعبارتی ملی، برنده جایزه کارگردانی شد و هنگامی که روی سکو آمد، نطقی به زبان آورد که یک جمله آن معروف و دورانساز شد؛ من فیلمساز وابسته به نظام هستم. ظاهرا این جمله واکنشی بود به کسانی که یکی به نعل و یکی به میخ میکوفتند.
فجر سیوهفتم چند فیلمساز را که کمابیش محصول مدیریت دولتی اخیر بودند، به گردونه رقابت آورد و تقریبا جوایز اصلی را هم بین همانها تقسیم کرد. نرگس آبیار، محمدحسین مهدویان و سعید روستایی این افراد بودند که اولی با ۱۲ مورد، دومی با ۱۱ مورد و سومی با ۱۰ نامزدی، در این جشنواره چهرههای اصلی شدند. بهرام توکلی هم در ۱۰رشته نامزد شده بود. این دوره از جشنواره یک پدیده هم داشت که پیش از این در سینمای ایران یک فیلمبردار جا افتاده بود و حالا اولین فیلمش را میساخت؛ مهدی جعفری که فیلم «۲۳ نفر» را ساخته بود و دل همه را برد. این جشنواره حاشیه چندانی نداشت و مواردی که در آن وجود داشتند هم عمدتا به خود فیلمها برمیگشت نه شیوه برگزاری جشنواره.
فجر سیوهشتم بهلحاظ کیفیت آثاری که در آن حاضر بودند یکی از دورههای نسبتا پررونق اخیر بود، اما شیوه برگزاری این دوره از جشنواره باز هم حاشیهساز شد. ابراهیم حاتمیکیا که پیش از این بادیگارد را ساخته بود و به دولت نقد کوچکی داشت، حالا با فیلم «خروج» به جشنواره میآمد که انتقاداتش را صریحتر مطرح میکرد. فیلم او در هیچکدام از رشتههای اصلی نامزد جایزه نشد و گویا غضب برگزارکنندگان فجر دامن تمام فیلمهایی را که اوج تهیه کرده بود گرفت؛ طوری که بهجز دو سیمرغ چهرهپردازی و طراحی صحنه برای فیلم خروج و یک جایزه ویژه با نام سردار سلیمانی برای فیلم «آبادان یازده ۶۰» که اولین و آخرین دورهاش را به خود میدید، هیچجایزه دیگری به فیلمهایی که توسط یک نهاد رقیب دولت ساخته شده بود، تعلق نگرفت.
فجر سیونهم پس از اینکه دیگر تمام دنیا ناچار شده بودند، پاندمی کرونا را جدی بگیرند برگزار شد. خیلیها نسبت به برگزاری آن بدبین بودند و اعتقاد داشتند که این رویداد هم باید مثل بسیاری از رویدادهای سینمایی جهان تعطیل میشد. در این دوره ۵۴ فیلم داوری شدند که از بین آنها ۱۶ اثر بهعنوان آثاری که لااقل نامزد یک رشته شده بودند، برای اهالی رسانه و جمع محدودی از مخاطبان بهنمایش در آمدند. بزرگترین حاشیه فجر ۳۹ آثاری بود که به آن راه نیافته بودند و خیلیها میگفتند جشنواره بزرگتر و مهمتری را میتوان با این آثار، خارج از فجر برگزار کرد. یک نکته دیگر در فجر ۳۹، زیرسوال رفتن جدیتر منطق اقتصادی در سینمای ایران بود. در سالی که بسیاری از آثار شاخص سینمای ایران از دوره قبل پشت صف اکران مانده بودند، معلوم نبود که چرا این تعداد فیلم، بیاینکه امیدی به اکران داشته باشند، جلوی دوربین رفتند و حالا تعدادی از آنها را در فجر میدیدیم.