گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- نرگس روزبه؛ همین چندسال پیش، ماه رمضان، برنامههای سحر، شبکه یک. اگر اشتباه نکنم، نامش یادخدا بود، این برنامه و آن اجرا، برای من از ماندگارترینها بود. نه اینکه فرزاد جمشیدی معجزه کرده باشد، یا بیدار شدن برای سحر رمضان برای من خیلی کار سادهای باشد ها، نه. چیزی که این بیدار شدن را دوست داشتنی میکرد، یکی، همین برنامۀ ماه خدا بود.
برای من و خیلی های مثل من، فرزاد جمشیدی و آن اجرای مسلط، آن تعابیر و تبحر، لذتبخش بود. فرزاد جمشیدی ستاره نبود، تنها از نسلی بود که مجریگری بلد بود، زبان فارسی را خوب میدانست و مسلط به بوستان و گلستان سعدی بود، آیات و روایات را هم که الی ماشالله، اینها بود که جذاب بود، نه تعابیر زاییده مجازی، که اتفاقاً اصالت و حفظ فرهنگ، نقطه اوج برنامهای بود که همین حالا هم اگر نیست، با خاطراتش رمضان را سر میکنیم. برای نبودن این اصالت و این جذابیتها، برای جای خالی زبان فارسی، جای خالی بوستان و گلستان و تمام آنچه فارسی به آن متکیاست، بد نیست آن فراز و این فرود را باهم مرور و آسیب شناسی کنیم.
بررسی همه جانبه عملکرد رسانهملی در حوزه زبانفارسی، نیازمند این بود که سیر تاریخی اقدامات این رسانه در راستای تشکیل شوراهای متولی این امر را از آغاز فعالیت صداوسیما تا به امروز مرور کنیم.
درگزارش قبل ضمن مرور این اقدامات، و گلایه از گستردگی رسانهملی، به عدم نظارت زبانی در حوزه برنامه سازی کودک پرداختیم و در این قسمت قرار است این موضوع را از جنبههای دیگری بررسی کنیم؛
مهدی صالحی، دبیر انجمن ویرایش و درستنویسی، در گفتوگو با خبرگزاری دانشجو همچنین دربارۀ پرداختن به زبانها و گویشهای محلی در شبکههای استانی، گفت: «ما هنوز مشکلات قبلیمان را حل نکردهایم که با انبوه شبکههای استانی مواجه میشویم. هرکدام از این شبکهها نیازمند گفتمانشناسی، زبانشناسی، طرحهای واژگانی و راهبردهای زبانی و قومشناسی مربوط به خود هستند. وقتی ما به لری برنامه میسازیم، یعنی میخواهیم زبان بومی را ترویج کنیم.
وقتی شبکهای در لرستان داریم، یعنی بخشی از گفتمان و دغدغههای مطرحشده در آن باید با شبکۀ کردستان یا گیلان و حتی شبکههای ملی متفاوت باشد. آیا این کار را میکنیم؟ چقدر به حساسیتهای زبانی و قومی در شبکههای استانی توجه میکنیم. گاه حتی همان دستور زبان ساده را هم بهدرستی رعایت نمیکنیم. بماند که گاه با خطاهای عجیب و غریب، هم در شبکههای استانی و هم در شبکههای ملی، گسلهای قومیتی و جداییطلبانه را فعال میکنیم.»
فاطمه عامریان، پژوهشگر صداوسیمای مازندران و مدرس دانشگاه، که در پژوهشی با عنوان «کاربرد زبان محلی در صداوسیمای مازندران» مشکلات و کاربردهای غلط این گونۀ زبانی در رسانۀ ملی را بررسی کرده است، چنین مینویسد: «نحوۀ پرداختن به این زبان از برنامههای صداوسیما، آثار مستقیمی بر روی افزایش یا کاهش نگرش منفی نسبت به زبان محلی خواهد داشت. متأسفانه گاهی زبان مازندرانی در برنامههای صداوسیما نادانسته به ابزاری برای تمسخر و استهزای افراد روستایی یا ناآشنا با مظاهر زندگی مدرن تبدیل و به همین علت استفاده از این زبان بهتدریج به نماد عقبافتادگی و حتی گاهی بیسوادی بدل شده است. گاهی از این پدیده بهعنوان اثر تخریبی برنامههای صداوسیما بر روی زبان مازندرانی یاد میشود که به افزایش نگرش منفی نسبت به این زبان دامن میزند.»
همچنین سیدحسن آذری، مشاور مدیرکل صداوسیمای مرکز آذربایجان شرقی، و جمشید دژمخوی، مدیر پژوهش صداوسیمای این مرکز، در مقالهای با عنوان «کاربرد صورتهای نادرست زبان ترکی آذربایجانی در صداوسیمای مرکز آذربایجان شرقی» اینطور بیان کردند: «کاربرد ناصحیح زبان محلی علاوه بر ایجاد انحراف در رمزگشایی پیام و ترویج الگوی نادرست زبانی، ممکن است به حساسیتها و چالشهای مختلف قومی و فرهنگی دامن بزند.» نتایج این پژوهش به اینجا رسیده است: «بیش از ۹۰درصد جملهها در برنامههای پخششدۀ ششماهۀ اول سال ۹۴ بهنوعی دچار اشتباه بود و بیشترین اشتباهات در بخش خبری بوده است که بهصورت مکتوب در اختیار گوینده قرار میگیرد.»
بنابراین لازم است برنامهسازان علاوه بر تسلط به زبان محلی، فهم مشترک و درستی از «زبان معیار» رایج در جامعۀ مخاطبان هدف نیز داشته باشند.
صالحی ادامه داد: «در صداوسیما، چند برنامه هست که نوشتن و خواندن درست را به مردم یاد بدهد؟ چند برنامه هست که متون خوب فارسی را برای مردم بخواند و به آنان بیاموزد؟ چند برنامه هست که ظرافتها و زیباییهای لهجهها و گونههای زبانی را به مردم نشان دهد؟ در کدام شبکه دربارۀ اهمیت زبان فارسی و قلههای آن به مردم در سنین مختلف آموزش میدهیم؟ کدام برنامهٔ جذاب مسابقه یا تفریحی را برای زبان و ادب فارسی ساختهایم؟ البته که همهچیز برنامهسازی نیست و باید از دل برنامههای پرمخاطب صداوسیما، مانند «خندوانه» و «عصر جدید» زبان درست را بین مردم فراگیر کنیم؛ اما گمان نکنیم با ساختن چند برنامه دربارهٔ بعضی بزرگان زبان فارسی یا برنامهٔ مشاعره انجام وظیفه کردهایم.»
فاطمه عظیمیفرد، معاون اجرایی انجمن زبانشناسی ایران و مدرس دانشگاه صداوسیما، در گفتگو با خبرگزاری دانشجو، دربارۀ اهمیت بحث انتخاب واژگان و زبان در رسانههای جهانی، گفت: «در عصر حاضر و با توجه به رسانهای شدن گستردۀ سیاست، وابستگی به فنون تبلیغاتی افزایش یافته است و بهسختی میتوان میان گفتمان سیاسی، گفتمان تبلیغاتی و گفتمان رسانه تمایز قائل شد. بنابراین، ممکن است روشهای متقاعدکنندۀ زبانی در گفتمان تبلیغات در گفتمان سیاسی نیز به کار برود. تولید چنین گفتمانهایی با هدف اقناع مخاطب، نیازمند دقت و داشتن پشتوانه علمی است که بخش مهمی از آن از دانش زبانشناسی حاصل میشود. وقتی به بنگاههای خبری دنیا نگاه میکنیم، میبینیم زبانشناسی جایگاه ویژهای در رسانهها دارد. برای نمونه از بدو فعالیت رادیو بیبیسی فارسی یک دکتر زبانشناس در این شبکه فعالیت میکرده است. آنابل سربرنی و معصومه طرفه در کتاب «بیبیسی فارسی و منابع انگلیس در ایران» به این نکته در کنار اهمیت آموزش کارکنان در بخش فارسی اشاره کردهاند.
عظیمیفر ادامه داد: «چالش اصلی کسانی که در حوزهٔ رسانه و مخصوصاً خبر فعالیت میکنند این است که چگونه با زبان خود مخاطبان را تحت تأثیر قرار دهند. البته ارتباط بین زبان و سیاست حرف جدیدی نیست. ارسطو هم معتقد بود که انسانها ذاتاً موجوداتی سیاسی هستند که به زبان نیاز دارند و برای اهداف سیاسی خود از زبان استفاده میکنند. بنابراین، گفتمان رسانه، گفتمان سیاسی و گفتمان تبلیغات ابزاری خنثی و بیطرف نیستند و در کاربرد آنها دقت میشود تا هدایت مخاطبان در مسیر مورد نظر انجام گیرد. به نظر میرسد بسیاری از رسانههای خارجی به انتخاب واژه و در کنار آن، لحن کاربرد آن در این سه گفتمان توجه ویژه دارند.»
صالحی با انتقاد از نبود روایتشناسی و زبان بحران و ترفندهای عملیات روانی در صداوسیما، گفت: «اهمیت روایتشناسی و زبانشناسی دقیقاً زمانی رو میشود که کشور دچار بحران میشود؛ آنجاست که صداوسیما نمیداند چه بگوید. موشکی به یک هواپیمای مسافربری اصابت کرده است؛ تو گویی کسی نمیداند چه بگوید و چگونه بگوید. همه هم چشمشان به صداوسیماست؛ صداوسیما هم نمیداند چه بگوید. ما زبان بحران نداریم و رسانهای که زبان بحران ندارد، لال است. همین الان در موضوع کرونا، نمیدانیم موضوعات را چطور مطرح کنیم. اصلاً ادبیات هشدار چگونه است و بهجای ادبیات خواهش و التماس باید از چه زبانی استفاده کنیم. رسانهٔ ما نه تنها نمیداند در زمانهای بحرانی چگونه با مردم سخن بگوید، بلکه زبان مطالبه گری هم بلد نیست.
ما چندین سال است با بحران آلودگی هوا روبهرو هستم؛ رسانهای که رسانهٔ مردم و رسانهٔ ملی است، چطور این باید حل این بحران را از مسئولان مطالبه کند؟ شما بروید مطالبهگریهای شبکههای خبری و مهم دنیا را نگاه کنید؛ به نحوهٔ روایتسازی و گفتمانسازی و جریانسازی و روندهای اقناع آنها توجه کنید. شبکهٔ «من و تو» ۱۰ قسمت تاریخ انقلاب ساخت که میتواند هر کسی را ضدانقلاب کند؛ ما در برابر آنها چه کردیم؟ چقدر مواد خام در اختیار مستندسازان قرار دادیم که بتوانند روایتی مستدل و محکم بسازند؟ یکسال از شهادت حاج قاسم سلیمانی گذشته است؛ ما هنوز یک روایت محکم و منسجم از ایشان به دست ندادهایم.
هرکس چیزی میگوید و گاه در مسیر تخریب ایشان عمل میکنیم. مثلاً رسانههای روسیه توانستهاند مردمشان قانع کنند که حضور روسیه در سوریه به نفع منافع ملی بوده است؛ ما نتوانستهایم به دنیا که هیچ، به مردم خودمان بفهمانیم که چرا باید در سوریه باشیم، در عراق باشیم و.... حالا شما بیایید هزاران کتاب دربارهٔ داعش منتشر کنید، وقتی رسانه مشکل زبانی دارد و گویا نیست، این تلاشها بیاثر است.»
عظیمی فرد مدرس دانشگاه صداوسیما دربارۀ اوضاع آموزش زبانشناسی در بخش خبر صداوسیما نیز گفت: «درخصوص درستنویسی، آموزشهای مستمر در خبر وجود دارد. مثلاً آشنایی با کلماتی که تلفظ یکسان، اما نگارش و معنای متفاوت دارند و یا کاربرد کلماتی که اشتباه بهجای هم به کار میروند، در خبر صورت میگیرد. در دانشگاه صداوسیما نیز در حوزۀ روزنامهنگاری، درسی به نام «زبانشناسی و رسانه» تدریس میشود که در آنجا، تاحدودی این مباحث مطرح میشود. استفادهٔ گزینشی و دقیق واژهها در گفتمان سیاسی و رسانه، اصلی حیاتی و مهم است.»
دبیر انجمن ویرایش و درستنویسی، ضمن گلایه از بیتوجهی نهادهای متولی زبان فارسی، در کنار سازمان صداوسیما، گفت: «برای اینکه بتوانیم به حوزۀ زبان در صداوسیما نگاه جامعی داشته باشیم، باید چند پله عقبتر برویم و جایگاه زبان را در ایران بررسی کنیم. سالانه ۵۰۰ دانشجوی دکتری در این حوزه فارغالتحصیل میشوند؛ اما جای تأسف است که بگویم عملاً ردههای شغلی در این رشتهها بسیار اندک و محدود به پژوهش و تدریس است.
وقتی میگوییم از این فارغالتحصیلان استفاده کنید، منظورمان این نیست که همۀ اینها بروند استاد دانشگاه بشوند؛ یعنی اینها باید در حوزههای مهمی مثل سیاستگذاری و آیندهپژوهی زبان، حوزههای میانرشتهای زبان مانند جامعهشناسی زبان و اقتصاد زبانمحور، تولید محتوا و زبان برند، یا نشانهشناسی و روایتشناسی و گفتمانشناسی و تحلیل گفتمان انتقادی، وارد شوند تا بتوانند تأثیرگذار باشند. چه نهادهایی باید دنبال چنین مشاغل و تخصصهایی باشند؟
فرهنگستان زبان فارسی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی و سازمان صداوسیما که به جرئت باید گفت زمام فرهنگ جامعه و مسائل اجتماعی را در دست دارند و از نهادهای متولی زبان در کشور هستند و تاکنون اقدامات سازندهای در این حوزه انجام ندادهاند. گاهی بعضی مدیران میگویند ما متخصص این حوزه را نداریم. اگر متخصص ندارید، مثل تمام حوزههایی که سرمایهگذاری کردید و متخصص تربیت شد، اینجا هم سرمایهگذاری کنید تا نیروی متخصص تربیت شود. مشکل اینجاست که ما نه نیرو تربیت میکنیم نه از نیرویی که داریم استفاده میکنیم.»
دکتر عظیمیفرد معاون اجرایی انجمن زبانشناسی ایران نیز درباره جایگاه علمی این حوزه گفت: «البته هنوز هم باید بیش از این از علم زبانشناسی و دانش دانشآموختگان آن در رسانه بهره گرفته شود و پاسداشت زبان فارسی تنها به درستنویسی و درستخوانی و درستگویی محدود نشود. زبانشناسی امروزه حوزههای میانرشتهای متعددی دارد. نگاهی به دفترچه کنکور ارشد امسال نشان میدهد که مجموعه زبانشناسی اکنون بیش از ده گرایش دانشگاهی دارد و انتظار میرود در آینده نزدیک کاربرد دستاوردهای این زبانشناسی در حوزههای متعددی ازجمله رسانه را شاهد باشیم.
عظیمیفرد همچنین افزود: انجمنهای علمی میتوانند در پاسخگویی به نیازهای کشور و البته رسانه ملی، فعالیت داشته باشند. در حوزه زبان فارسی و ویرایش و زبانشناسی نیز انجمنهای متعددی فعالیت میکنند که باید از ظرفیتهای آنها بیش از گذشته بهره برد.
صالحی در پایان، با بیان اینکه فکرمیکنم بیتوجهی به زبان در صداوسیما عمدی است، گفت: «رسانهای که زبانش سخیف شود، در برابر حملات رسانههای رقیب، مانند شبکههای اجتماعی و ماهوارهها، دیر یا زود منهدم خواهد شد. بیگمان با رسانهای که زبانش زرد و سخیف است، نمیتوان به افقهای تمدنی انقلاب اسلامی دست یافت.»