به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، این حرف تازهای نیست که گفته مــــــیشـــود سریالهــــــای شبکه نمایش خانگـــی رقیب سریالهای تلویزیون هستند، اما با ظهور سامانه vod و البته در سال کرونایی، این اظهارنظر بیشتر قوت گرفت. سال ۹۹ سال عجیب و غریبی بود هم برای تلویزیون و هم برای سایر نهادهای فرهنگی کشور. اما میتوان گفت تلویزیون یکی از مهمترین نهادهای فرهنگی و هنری کشور بود که کمترین آسیب از شیوع ویروس کرونا متوجه برنامهسازان و هنرمندانش شد. ضمن اینکه خانهنشینی مردم بهترین فرصت را برای تلویزیون فراهم کرد تا محل رجوع بیشتری باشد. اما بهراستی تلویزیون چقدر از این فرصت استفاده کرد. در این گزارش سریالهای مشهور تلویزیون و آنهایی که صداوسیما بهعنوان پربازدیدهای خودش اعلام کرده را آورده و این آثار را با پربازدیدهای شبکه نمایش خانگی مقایسه کردهایم.
درباره سریال: همگناه اولین ساخته مصطفی کیایی در شبکه نمایش خانگی بود؛ سریالی که توانست مخاطبان تازهای را به شبکه نمایش خانگی بیاورد. خیلیها معتقد بودند انتخاب درست کارگردان و چینش صحیح بازیگران باعث شد مخاطب بهلحاظ شخصیتپردازی با یک اثر جذاب مواجه باشد. «همگناه» در ۲ فصل به پایان رسید، اما محسن کیایی، برادر کارگردان درمورد ادامه پیدا کردن این سریال میگوید: «از آنجا که موضوعات مطرحشده در این سریال گسترده است و پتانسیل بسط دادن اتفاقات یا شکلگیری اتفاقات جدید در آن وجود دارد، ممکن است درصورت استقبال بیشتر و صلاحدید تیم تولید فصل سوم همگناه هم ساخته شود.»
نظر منتقدان: مسعود فراستی در بخشی از برنامه هفت درمورد همگناه گفت: «در این فیلم اشرافیت وجود ندارد، چون این اشرافیت ریشه ندارد. این قصهها اگر برای هرکدام از اشخاص اتفاق میافتاد فرقی نمیکرد. من نکتهای راجع به سرگرمی بگویم؛ ۹۰ درصد سریالهای جهان برای سرگرمی است، اما بلد هستند سرگرم کنند. بسیاری از سریالهای آنوری سرگرمیهای بهدردبخوری هستند. من مخلص سرگرمی هستم نه سرگرمی کاذب و خالی کردن جیب مردم. چه شد آدمی که آن میزان تکنیک بلد بود، اینگونه شد. کیایی کارگردان خوبی است، اما همگناه خوب نیست.» محمدتقی فهیم هم درمورد همگناه با اشاره به کیفیت خوب این سریال گفت: «سریالهای شبکه نمایش خانگی که وضعیت خوبی ندارد. مردم رضایت کافی از وضعیت شبکه نمایش خانگی ندارند و دیدن این سریال هم دلیل بر خوبی یک اثر نیست. مساله عرضه و تقاضا مهم است. مردم، چون چیز بهتری نیست مجبور به انتخاب این آثار هستند. اینکه بگوییم مردم مقصر هستند، درست نیست. در این سریال حرکت دوربین درست نیست. همین مساله میتواند در نگاه مخاطب تاثیر بگذارد.»
درباره سریال: قورباغه اولین ساخته هومن سیدی در شبکه نمایش خانگی و در پلتفرم نماوا است؛ سریالی که با ژانر و موضوعی متفاوت ساخته شد. شاید مهمترین حاشیه برای این سریال، اعلام خبر توقیف آن بود که در ابتدای شروع سریال اتفاق افتاد و همین مساله حواشیای برای سریال بهوجود آورد و هومن سیدی بهعنوان کارگردان سریال قورباغه در صفحه اینستاگرام خود در واکنش به توقیف پخش سریال، پستی را منتشر کرد. در این ویدئو که مربوط به حضورش در برنامه خندوانه بود، در جواب به این سوال که با موانع و سختیهای پیشرو چه میکند، عنوان کرده بود که «من همیشه روبه جلو حرکت میکنم و اگر مانعی سر راهم بگذارند، از روی آن میپرم.»
نظر منتقد: مسعود فراستی درمورد سریال قورباغه گفته است: «به نظر من، «قورباغه» خیلی کار بدی نیست. بهنظرم درمورد این سریال و بهخصوص در زمینه کارگردانی میتوان درمورد آن حرف زد. بهنظرم سیدی از فیلم قبلیاش جلوتر آمده است، اما فیلمنامه آن ضعف دارد. فیلمنامه خیلی مشکل دارد. اساس فیلمنامه «قورباغه»، چیزی است که بهاصطلاح هیپنوتیزم میکند. اشکال از همین جا شروع میشود. این برای جلو بردن فیلم رئال کافی نیست. مصداق «قورباغه» هم نوید محمدزاده است که اصلا خوب نیست. در قسمت اول محیط اصلا ساخته نمیشود. آدمها یا تیپ هستند یا شخصیت. در سینما این آدمها در محیط زندگیشان معنا میشوند. در «قورباغه»، اما این وجود ندارد. آدمها حتی تیپ هم نیستند و مکان هم ساخته نمیشود. حتی ارتباط بین آنها هم درنمیآید و در جاهایی غیرمنطقی میشود.»
درباره سریال: تیم بهرنــگ توفیقــــی و حامد عنقا از تلویزیون به شبکه نمایش خانگی کوچ کردند. اولین سریالشان در این بستر نمایشی کم حاشیه نداشت؛ از مساله صیغه تا کنشهــــــــای سیاسی سریال و اتفاقات دیگر. داستان اینبار توفیقی و عنقا به آقازادهها گره میخورد، اما آقازادهای که انتخاب کردهاند در پایان سریال با کشته شدنش همه سیاهیهایش را پاک میکند. این سریال هم مخالفان و هم موافقان جدی داشت که هرکدام بر نظر خودشان تا پایان سریال محکم ایستادند. یک نکته درمورد این سریال میزان مخاطبانش بود که در زمان نمایش توانست رکورد بازدید را در دو پلتفرم نماوا و فیلیمو بشکند و صدرنشین شود.
نظر منتقد: محمد جواهری، منتقد در توئیترش درمورد این سریال نوشته است: «بهرنگ توفیقی در آثار گذشته خود نشان داده که قدرت تاثیر بر هر متنی را دارد و با کارگردانی یکدست و نفسگیر و تلاش برای خلق لحظات غیرکلیشهای موفق شده اثری استاندارد را خلق کند که بهمعنای واقعی میتوان آنرا مدیوم واقعی سریال دانست.»
درباره سریال: محسن چگینی میدانست که زوج پژمان جمشیدی و سام درخشانی میتوانند مثل یک بمب عمل کرده و مخاطبان را قسمت به قسمت با خود همراه کنند، برای همین بهسراغ ساخت سریال خوب بد جلف در شبکه نمایش خانگی رفت. اولین قسمت این سریال در بهمنماه منتشر شد و طنزها و کنایههای آن هنوز ادامه دارد.
نظر منتقد: کیوان حسینیان، منتقد سینما و تلویزیون معتقد است خوب بد جلف در مدیوم سریال بیشتر جواب میدهد و میگوید: «ورود به مدیوم سریال و ادامه تولید برای قاب کوچک، تا حدود زیادی هم توقعات و انتظارات از سر و شکل تولید را کاهش میدهد و هم فرصت بیشتری برای شوخیپردازی و سرک کشیدن به موقعیتهای کمدی مختلف فراهم میکند. درنتیجه حتی اگر از تماشای خوب بد جلف۲ کسی ناامید شده باشد، خوب بد جلف در قالب سریال، حکم یک فرصت دوباره را دارد که شرایط برای موفقیت آن فراهم است.»
درباره سریال: سعید آقاخانی با دور شدن از فضای آپارتمانی که در سریالهای مختلف وجود دارد اینبار مخاطب را به دل روستایی در مناطق کردنشین برد. اتفاقی که کمتر از تلویزیون شاهدش هستیم. همین مساله باعث شد سریال او بتواند مخاطب را به خود جذب کند. انتخاب درست بازیگران با همان لهجه زیبای کردی و کارگردانی خوب آقاخانی توانسته برای مردم لحظات شیرینی را رقم بزند. نکتهای که شاید در «نون. خ ۳» کمتر دیده شد و همه معتقدند شاید آقاخانی در این سریال به تکرار بیفتد.
نظر منتقدان: محمد جاوید، منتقد درمورد این سریال گفته است: «سعید آقاخانی که خود اصلیتی کرد دارد، بهخوبی از پتانسیلهای بالای فرهنگ مردم کرد استفاده کرده و توانسته روابطی را که میان مردمان این جغرافیا وجود دارد، همانطور که هست، به تصویر بکشد و درعینحال، امیر وفایی نیز شوخیهای متناسبی با حال و هوای فرهنگ کرد برای شخصیتها نوشته که هم بامزه و هم در ذهن تماشاگر باقی میماند. فصل دوم «نون. خ ۲» بهخوبی توانسته با شخصیتپردازی مناسب، آدمهایی در حد و اندازه قاب تلویزیون خلق کند که خانوادههای ایرانی با انواع و اقسام فرهنگ بتوانند آنها را پذیرفته و از دنبال کردن ماجراهایشان لذت ببرند.»
رضا صائمی، منتقد سینما و تلویزیون درمورد این سریال گفته است: «از مهمترین ویژگیهای سریال «نون. خ» علاوه بر طنز کلامی و نمایشی آن، رگههایی از نقد اجتماعی در آن است که هم شأنیت طنز آن را ارتقا بخشیده و هم زبان نقادانه آن واجد کارکردهای آسیبشناسانه شده که میتواند مخاطب خاص را هم جلب کند. نقدی که از ساختار طنز کلامی و کمدی تصویری دور نیست و به لودگی تن نمیدهد. بسیاری از جذابترین سکانسهای سریال دقیقا برساخته همین نقدهای اجتماعی است، ازجمله میتوان به نقدی که به داوری جشنوارههای هنری در سریال در جشنواره انار شد، اشاره کرد یا شوخی نقادانه با برخی چالشهای اجتماعی و اقتصادی در جامعه که ردپای آن را در نشست مامور دولت با مردم زلزلهزده میتوان ردیابی کرد. نقد اجتماعی موجود در نون. خ آن را مماس با مسائل روز جامعه کرده و قابلیتهای انتقادی آن را افزایش داده و به کمدی فاخر نزدیک کرده است.»
درباره سریال: خانواده نقی معمولی برای همه مخاطبان تلویزیون آشنا هستند. فصل ششم پایتخت در نوروز ۹۹ پخش شد و این درحالی بود که دیگر خشایار الوند بهعنوان فیلمنامهنویس در کنار این گروه حضور نداشت و درنهایت محسن تنابنده، نویسندگی اثر را برعهده گرفت. اما پایتخت ۶ گرفتار مشکلاتی شد که تابهحال در خانواده معمولی وجود نداشت و پایان و ادامه این سریال را گرفتار، اما و اگر کرد.
نظر منتقدان: محمدتقی فهیم درمورد فصل ششم این سریال گفته است: «پایتخت۶ به ورطه افراطیگری در همه زمینهها افتاد و از فضای کمدی خارج شد و به فضای ابزاری تبدیل شد تا جاییکه مورد اعتراض عدهای هم قرار گرفت.»
عماد افروغ، جامعهشناس درمورد پایتخت ۶ گفته است: «درست است که در سریال شاهد ادبیات پرخاشگرانه از سوی برخی شخصیتها هستیم، اما در کنار این نوع ادبیات، در سریال رویکرد ترمیمی را نیز به نسبت در بسیاری از مسائل میبینیم، در اصل «پایتخت» تنها به بیان مشکل نمیپردازد، بلکه در به تصویر کشیدن مشکلات همراه با هشدار و تذکر است. قطعا زمانی میتوانیم بگوییم سریال و یا فیلمی اثر خوبی است که بتواند آسیبها را با رویکرد ترمیمی بازتاب دهد و در این سریال میبینیم که هرگاه ادبیات گستاخانهای از سوی شخصیتها مطرح میشود، تذکر و هشدار نیز در پی آن وجود دارد.
محمد اسدی، منتقد سینما و تلویزیون تغییرات این سریال را در فصل ۶ خوب نمیداند و در اینباره گفته است: «تغییرات پایتخت ۶، متاسفانه تنها به موقعیتهای طنز منوط نشده. سیروس مقدم در فصل ششم حتی شخصیتپردازی آدمهای قصه را تغییر داده و به آنها شغل و لباسی پوشانده که در تضاد با طبیعت ذاتی آنهاست. این تغییرات وقتی دلیلی برای شکلگیری آن وجود نداشته باشد، یک ضعف بزرگ محسوب میشود. دیالوگهایی که از زبان شخصیتها در فصل ششم «پایتخت» خارج میشود، گلدرشت و بیارتباط با فضای زندگی آنهاست، مخصوصا کنایههایی که به سیاستمداران وارد میکنند که پرداختنشده و خام است.»
درباره سریال: جلیل سامان اولینبار بود که سریال طنز میساخت. اما اولین تلاش او نتیجه داد؛ بهگونهایکه مخاطبان تلویزیون علاقهمند به دیدن ادامه سرنوشت فریبرز باغبیشه هستند.
نظر منتقدان: طهماسب صلحجو، منتقد درمورد این سریال میگوید: «زیرخاکی، سریال جذابی بود، چون پرداخت شخصیتها جذاب است. ازجمله نقاطقوت سریال این است که به ریزهکاریها در فضاسازی توجه کرده است. برخی عناصر است که شاید خیلیها به آن توجه نکنند، اما مهم هستند. مثلا در صحنهای خانم خانه، خانه را با وسیلهای شبیه جاروبرقی جارو میکند که درواقع جاروبرقی نیست و در آن سالها به آنها جاروی نپتون میگفتند و مارک آن نپتون بود؛ آن زمان جاروبرقی بود، اما هرکسی نداشت و در خانه آدمهای طبقه پایین از همین جاروها استفاده میشد. این نمونهای است مبنیبر اینکه استفاده از این نمودها و وسیلههای زمان گذشته، جالب و قابلتوجه است.» جبار آذین، منتقد سینما و تلویزیون درباره این سریال گفته است: «سریال «زیرخاکی» تجربه تازهای برای کارگردانش در عرصه تولید آثار طنز به حساب میآید و موضوع اصلی آن کلیشهای و تکراری است، اما، چون با پرداخت به نسبت جدید همراه است و استفاده از مضامین سیاسی و انقلابی و اجتماعی در آن لحاظ شده، به توفیق نسبی رسیده است. بهره بردن از برخی عوامل کاربلد و حرفهای بهویژه بازیگران توانمندی مانند ژاله صامتی که بازی فوقالعادهای ارائه کرده است، سبب شده این سریال در میان دیگر سریالها مخاطب بیشتری را با خود همراه کند.»
درباره سریال: شروع فصل یک «بچهمهندس» از داخل یکی از پرورشگاههای بهزیستی بود و دنیای بچههایی که آرزو دارند پدر و مادر داشته باشند و برایشان این مساله به یکی از اتفاقات مهم زندگیشان تبدیل شده است. بچهمهندس ابتدا قرار بود در همان فصل اول کودکی بچهها باقی بماند، اما نظرشان در ادامه تغییر کرد و فصل ۲ و ۳ آن هم ساخته شد. البته فصل سوم آن با وجود حضور در پربینندههای تلویزیون کیفیت ۲ فصل قبلی را نداشت.
نظر منتقد: جبار آذین، منتقد سینما و تلویزیون درمورد این سریال گفته است: «علت تولید سریالهای موفق به شکل فصلهای مختلف استقبال مخاطب از آنهاست، اما گاه استقبال مخاطب در تلویزیون تحتتاثیر توصیه، سفارش و سلیقه برخی مدیران قرار میگیرد. سریال «بچهمهندس» در فصلهای اول و دوم بهدلیل موضوع و مضامین موردپسند خانوادهها مخاطب را کموبیش با خود همراه کرد، اما به یکباره با توصیه برخی مضامین از مسیر قصهگویی مناسب خانواده و اجتماع خارج شده و وارد فاز دیگری ازجمله مسائل اطلاعاتی و امنیتی شده است که هیچ ارتباطی با جریان اصلی زندگی شخصیتها بهخصوص جواد جوادی ندارد. سازندگان بچهمهندس به جای اینکه نظر و سلیقه مردم را در تولید ادامه سریال لحاظ کنند عمدتا به توصیه و سفارش برخی مدیران گوش دادند و درواقع فصل سوم حاصل دیدگاههای مردمی نیست بلکه ماحصل سفارش خود تلویزیونیهاست. این کار به جای ایجاد جذابیت سبب دافعه شده و بهنوعی نشانگر آن است که شاهد دورتر شدن تولیدات تلویزیونی از فرهنگ، سلیقه و نظر مخاطب هستیم و این ضعف بزرگی برای سازمان صداوسیماست.»
درباره سریال: مخاطب وقتی میبیند قصه سریالی که تماشا میکند، در واقعیت رقم خورده است، بیشتر پیگیر قصه و سرنوشت شخصیتهای سریال میشود. «خانه امن» نمونهای از این سریال بود که در سال ۹۹، از تلویزیون پخش شد و احمد معظمی کارگردانی آن را به عهده داشت و به قول خودش با تیم نویسندگی و راهنماییهایی که گرفتهاند توانسته سریالی باکیفیت را برای مخاطب رقم بزند.
نظر منتقدان: جبار آذین، منتقد سینما و تلویزیون درمورد این سریال گفته است: «در سیما هم تاکنون چندین سریال پلیسی امنیتی با رویکرد ملی ساخته شده که در راس موفقهای آن، مجموعه تلویزیونی «گاندو» ساخته جواد افشار قرار دارد و خانه امن نیز با محوریت توجه به حضور و عملکرد داعش و تلاشهای این گروهک، برای آسیبرسانی به ایران و ایرانیان و مقابله و مبارزه نیروهای امنیتی، اطلاعاتی و انتظامی، در همین امتداد تولید شده که در کل از پردازش داستانی و ساختار تصویری و هنری مناسب برخوردار است. خانه امن جزء آثار خوب احمد معظمی و معدود سریالهای جذاب پلیسی تلویزیون است و در کارگردانی، داستانسازی و شخصیتپردازی و سرگرمسازی مخاطب به نسبت موفق است.» حسین سلطانمحمدی، منتقد سینما و تلویزیون درخصوص سریال خانه امن گفته است: «فیلمنامه سریال خانه امن با واقعیت و تخیل آمیخته شده که این شکل طبیعی آن است. درواقع این سریال با رویدادهای واقعی، تخیل تصویری، القای ایده و هدف، شکل باورپذیری به خود داده است، چراکه این نوع سریالهای امنیتی لزوما مانند مستندات امکان اینکه پرونده و داستان باز شود، ندارند و وقتی چنین امکانی میسر نباشد به اصطلاح مبنا را اصل واقعه قرار میدهند. اگرچه ممکن است زیاد از این نوع سریالها خوشمان نیاید و فکر کنیم خیلی بزرگنمایی میکنند، اما اثر تصویری میتواند اغراق یا بزرگنمایی داشته باشد مانند خیلی از آثاری که در غرب تولید میشود. درواقع اینها یک نوع قاعده پذیرفتهشده است که باید این نوع اغراقها را داشته باشد.»
درباره سریال: سریالهای ژانــــــر تخیلــــــی یکـــی از پربینندهترین سریالهاییاند که در دنیا ساخته میشوند، این سریال را رضا مقصودی برای شبکه ۳ سیما ساخت و در نوروز ۹۹ برای مخاطبان پخش شد، اما نکته اصلی درمورد این سریال این بود که آن بخش تخیل کار خوب از آب درنیامده بود و نمیتوانست مخاطب را با خود همراه کند و شاید علت اصلی پربینندهشدن این سریال پخش آن در زمان نوروز بود.
نظر منتقد: سحر عصرآزاد، منتقد سینما و تلویزیون درمورد این سریال گفته است: «واقعیت این است که رضا مقصودی کارگردان و یکی از نویسندگان این سریال، فیلمنامهنویسی حرفهای و خوشقریحه است که کمدی ماندگار «لیلی با من است» را نوشته و پس از آن هم آثار متفاوتی خلق کرده که برخی از آنها هنوز هم قابل استناد هستند. در اولین فیلمشان «خجالتنکش» هرچند انتقاداتی به کارگردانی وارد بود، اما فیلمنامه جذابی داشت. متاسفانه در سریال «دوپینگ» مشکل اصلی فیلمنامه بود و این از نظر من برای سینماگری که یک فیلمنامه نویس حرفهای با آثاری قابلقبول است و شخصا برای جایگاه حرفهای ایشان اهمیت قائلم، توجیهپذیر و خوشایند نیست. «دوپینگ» ایده جذاب و فانتزی برای تلویزیون داشت، پرداختن دراماتیک و هوشمندانه به این ایده میتوانست کار را جذاب و واجد یک منطق درونی کند که مخاطب را درگیر سازد، اما این اتفاق در فیلمنامه نیفتاد و این ایده فانتزی، سطحی و سادهانگارانه بسط و گسترش یافت. پرداخت خطوط قصه و ماجراهای برآمده از آنها، منطق حسابشدهای نداشت و بهخوبی مشخص است تعادل از دست نویسندگان خارج شده است و نتوانستهاند پیوند دراماتیک مناسبی بین خطوط برقرار کنند. حتی در برخی قسمتها، خط اصلی قصه فراموش میشد و درام در خطوط فرعی که منطقی برای آن وجود نداشت، حرکت میکرد.»
زمین گرم
درباره سریال: همه قبل از شروع سریال منتظر بودند تا بدانند سعید نعمتالله در اولین کارگردانی چه خوابی برای مخاطب دیده است و درنهایت زمین گرم به یکی از پربینندهترین سریالهای تلویزیون در سال ۱۳۹۹ تبدیل شد. سریالی که همان لحن دوستداشتنی نعمتالله را بههمراه داشت و البته اینبار در قامت کارگردان حاضر شده بود.
نظر منتقد: مرتضی اخوان، خبرنگار و منتقد درمورد سریال «زمین گرم» نعمتالله گفته است: «تمام موفقیتهای سعید نعمتالله در زمین گرم محصول دو چیز است؛ اول قصه خوب و دوم عوامل کاربلد که سالهاست با آنها کار میکند. سعید نعمتالله در مقام یک نویسنده با زمین گرم باز هم نمره قبولی میگیرد، اما در مقام کارگردان نقاطضعف فاحشی در کارش به چشم میآید. اگر از انتخابهای نهچندان درست بازیگران برای نقشهای مختلف که میتواند توجیه کرونا و تمایل نداشتن بسیاری از هنرپیشهها برای حضور جلوی دوربین بگذریم، از شیوه کارگردانی دوربین و قصه نمیتوان گذشت. فلشبکهای آشفته، بیبرنامه و بینشان یکی از ضعفهای سریال است که مخاطب را نهتنها گیج و سردرگم میکند بلکه نمیتواند زیباییهای بصری یا تصویرسازی منحصربهفرد ارائه بدهد. گویی کارگردان از قرار دادن درست و اصولی پازل قصه عاجز بوده است. اتفاقی که در «برادر جان» آهنج بهخوبی میافتد و کارگردان با هوشمندی فلشبکهای راهگشا را در ابتدای سریال و پیش از تیتراژ ابتدایی قرار میدهد. نعمتالله نویسنده حتی در پرداخت حساسترین بخشهای داستانی هم در مقام کارگردان ضعف نشان میدهد. بهعنوان مثال او وقتی میخواهد کمک گرفتن «فروغ» از «بابا ماجد» را بیان کند، وقتی قرار است استیصال و واماندگی او را به تصویر بکشد، سعی میکند از شیوههای قدمای خود که در حضورشان مشق کارگردانی کرده، بهره بگیرد، اما محصول به هیچوجه به آن کیفیت نمیشود.»