گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو- علیرضا قاسمی؛ یکشنبه، هفتم آذرماه بود که اتفاقی غیرمنتظره توجه رسانهها و افکار عمومی را به خود جلب کرد. روسای جمهور ایران، آذربایجان و ترکمنستان قرارداد سه جانبه انتقال گاز یا همان سوآپ را امضا کردند. الهام علیاف در حالی کنار رئیسی قرار میگرفت که تا چندی قبل مشغول رجزخوانی علیه ایران بود. ماجرا اما صرفا به آذربایجان محدود نمیشد. 12 دی ماه سال 95 بود که شرکت ملی گاز ایران اعلام کرد که ترکمنستان گاز صادراتی خود را به ایران قطع کرده. طرف ترکمنستانی دلیل این اتفاق را عدم پرداخت بدهی توسط ایران اعلام کرد. قرارداد ساوآپ گاز همان انتقال و ترانزیت گاز از کشوری به کشور دیگر است.
طبق قرارداد منعقد شده، قرار است که سالانه ۱.۵ تا ۲ میلیارد متر مکعب گاز از ترکمنستان به جمهوری آذربایجان از خاک جمهوری اسلامی ایران انتقال یابد.بر اساس این توافق که در حاشیه اجلاس سران کشورهای همکاری اقتصادی (اکو) در ترکمنستان توسط وزرای نفت ایران و جمهوری آذربایجان به امضا رسید، ترکمنستان روزانه ۵ تا ۶ میلیون مترمکعب گاز به جمهوری آذربایجان میفروشد.
این گاز از مسیر ایران به جمهوری آذربایجان ترانزیت (سوآپ) خواهد شد و ایران گاز مصرفی موردنیاز خود در ۵ استان کشور را به عنوان حق انتقال این گاز برداشت خواهد کرد. این قرارداد از اول دیماه امسال بدون سقف زمانی اجرا میشود.
ماجرا به انعقاد توافق محدود نشد. چندی بعد برخی رسانهها اعلام کردند که انعقاد این قرارداد دستاور چندانی نداشته است. به همین جهت با مسعود رسولی، کارشناس حوزه نفت و گاز به گفت و گو نشستیم.
قبل از اینکه بخواهیم به بحث قرارداد اخیر منعقد شده بپردازیم؛ این سوال مطرح هست که ریشه و دلایل اختلاف ایران با ترکمنستان در ماجرای گاز چه بوده؟ و چرا علی رغم وجود این اختلاف در دولت قبل در دولت جدید چنین قراردادی منعقد شده؟ آیا دولت قبل در انعقاد این قرارداد نقشی داشته است یا خیر؟
در موضوع صادرات گاز ترکمنستان به ایران، دلیل اصلی قطع گاز توسط ترکمنستان اختلاف بر سر پرداخت وجوه توسط ایران بوده است که دلیل عمده آن تحریمهای ایالات متحده و عدم دسترسی ایران برای استفاده از سوئیفت و تبادلات بانکی و مالی بوده است. این موضوع باعث شد که پرداخت وجوه به ترکمنستان با مشکل مواجه شود از طرفی ترکمنستان نیز گاز صادراتیاش را قطع کرد. البته چند موردی از پرداختها از طرق غیر معمول و دور زدن تحریمها انجام شد ولی در مواردی تاخیرها باعث قطع صادرات گاز و فسخ این قرارداد با ترکمنستان شد.
در ارتباط با انعقاد این قرارداد باید گفت که تفاوت دولت سیزدهم با دولت قبلی این بود که دولتهای یازدهم و دوازدهم بر توافق با کشورهای اروپایی تمرکز داشتند. اما تمرکز دولت سیزدهم بر تعاملات با کشورهای همسایه میباشد. آغاز این کار با شروع دولت سیزدهم بیانگر همین نکته میباشد. شاید کارهای کارشناسی شده این قرارداد توسط تیمهای کارشناسی قبلی انجام شده اما بنای دولت قبل بر انعقاد این توافق نبوده است و به دنبال آن بود تا ابتدا مشکلات تحریمی را حل کند.
به لحاظ سیاسی و اقتصادی چه فوایدی را می توان برای این قرارداد بیان کرد؟ آیا این قرارداد موجب همگرایی سیاسی این سه کشور خواهد شد؟ چه مزایایی به لحاظ اقتصادی و در حوزه انرژی برای ایران خواهد داشت؟
همبستگی اقتصادی با کشورهای همسایه می تواند دستاوردهای مختلفی داشته باشد. یعنی به تبع انعقاد این قراردادها، با اتصال زیرساختهای اقتصادی و تجاری کشورها به یکدیگر موجب خواهد شد تا امنیت کشورها به یکدیگر پیوند بخورد.
بحث همگرایی سیاسی از موضوعات اقتصادی اثرپذیری دارد. به هر میزان وابستگی اقتصادی کشورها به یکدیگر موجب میشود تا در مواضع سیاسی نیز اشتراک داشته باشند. برای مثال به خاطر صادرات برق توسط ایران به کشور عراق و نیازی که این کشور به برق داشت؛ موجب شد تا عراق با ایالات متحده مذاکره کند و صدور برق ایران به عراق مشمول معافیتهای تحریمی شود. بنابر این در حوزه سیاسی نیز با همراهی کرده و به ما کمک کردند. البته شاید کشورها از نظر مبنای امور سیاسی با یکدیگر اختلافاتی داشته باشند اما به هر میزان که همکاریهای اقتصادی افزایش یابد؛ همگرایی نیز بیشتر خواهد شد.
درباره مزایای اقتصادی این قرارداد میتوان گفت که یکی از اصلی ترین مزایا این است که اگر بخواهیم گاز استانهای شمالی کشور را تامین کنیم؛ این گاز به طور عادی باید از منابعی که در جنوب ایران قرار دارد تامین شود و وقتی مسئله انتقال آن مطرح شود مباحث اتلاف این گاز و هزینههای آن رخ خواهد داد. در صورتی که بتوانیم از این قرارداد استفاده کنیم؛ گاز کشور ترکمنستان به شهرهای شمالی کشور تامین شده و از طریق استانهای شمال غرب به آذربایجان تحویل داده خواهد شد. به همین جهت مشکل انتقال گاز از جنوب به شمال تا حدودی حل خواهد شد و از سویی دیگر هزینههای انتقال گاز برای مصارف خانگی کاهش پیدا خواهد کرد.
یکی از انتقاداتی که به این قرارداد می شود این است که ترکمن ها در ماجرای تعامل گازی با ایران بدعهدی های بسیاری کرده اند و انعقاد این قرارداد دستاورد خاصی برای ایران ندارد. چون ممکن است دوباره شاهد بدعهدی ترکمن ها باشیم. نظر شما چیست ؟
باید به این نکته اشاره کرد که قراردادهای حوزه انرژی اصول و چارچوب اولیه دارد ولی موارد مختص هر قرارداد قابل مذاکره و تعامل میباشد. اینکه بخواهیم به بدعهدی ترکمنها استناد کنیم؛ ناظر به این است که موارد قراردادی را به صورت دقیق رعایت نکرده باشیم و موارد ناظر به فسخ قرارداد توسط طرفین به صورت دقیق و جزئی هنگام انعقاد مورد توجه قرار نگرفته است.
اگر قراردادی که با ترکمنستان منعقد میکنیم، به صورت دقیق روی جزئیات آن تمرکز کنیم و در قرارداد مشخص باشد؛ در صورت بدعهدی محتمل در آینده میتوانیم غرامت بگیریم. این میتواند برای هر قراردادی وجود داشته باشد. بنابر این مضوع امری تخصصی در حوزه انعقاد قرارداهای نفت و گاز است که متخصصین این حوزه باید تا جایی که ممکن است این موارد را تقلیل بدهند.
یکی از انتقادات دیگری که به این قرارداد می شود آن است که در مقایسه با حجم گاز تولیدی ایران، عایدی این قرارداد برای ایران رقم بزرگی نیست و حدود نیم درصد تولید گاز ایران را شامل می شود. نظر شما چیست؟
همانطور که میدانید روزانه حدود 600 تا 650 میلیون متر مکعب تولید گاز سبک در کشور داریم و طبق اظهارات تا انتهای سال نیز قابل افزایش است. در این قرارداد حجمی که انتقال داده میشود، تا 2 میلیارد متر مکعب است. از نظر حجمی شاید مقدار انتقالی کم باشد اما مسئله اقتصاد سیاسی و دیپلماسی انرژی در حوزه بین الملل اهمیت مضاعفی دارد و امنیت کشورها را به یکدیگر گره میزند.
از سویی دیگر منافعی که برای ترکمنستان دارد، میتواند ایجاد کننده مبنای خوبی برای سایر تعاملات با این کشور باشد. باید این را در نظر بگیریم که ایران بزرگترین مقدار تولید گاز در جهان دارد و اینکه ایران مقدار بالایی گاز تولید میکند ناشی دیپلماسی انرژی با سایر کشورهای همسایه نیست.
این قرارداد تا چه میزان می تواند در تامین گاز کشورهای شمالی ایران موفق باشد؟
باید به این مورد توجه کنیم که شاید در سالهای آینده تراز گازی ما منفی شود و نیاز استانها و شهرهای ما برای سالهای آینده مورد توجه قرار بگیرد و شاید تا چند سال آینده بتوانیم گاز این استان ها را تامین کنیم. ولی باید بپذیریم که افت فشار ایجاد شده در میدانهای گاز جنوبی موجب افت گاز خواهد شد و با توجه به مصرف صعودی گاز، تا حدودی انتقال گاز به سود ما خواهد بود. البته شاید حجم آن زیاد نباشد و میزان ترانزیت ایران قابل توجه نباشد؛ اما قابلیت آن را دارد که هر سال حجم آن افزایش پیدا کند و بتواند روی این قرارداد به عنوان قسمتی از تامین گاز کشور حساب کنیم.
از دستاوردهایی که برای این قراداد بیان می کنند آن است که موجب دسترسی ایران به محور لاجورد می شود که از طریق آن افغانستان به اروپا متصل خواهد شد. آیا مشابه چنین قراردادهایی را می توان در کریدورهای مثل کریدور شمال به جنوب انعقاد و عملیاتی کرد؟
بحث ژئوپلیتیک ایران در منطقه خاورمیانه و جنوب شرق آسیا موقعیت خوبی ایجاد میکند تا هاب انرژی منطقه شود. یعنی کشورهایی مثل افغانستان و کشورهای همسایه میانه به دلیل عدم دسترسی به آبهای آزاد، در ترانزیت کالا مشکل دارند. از سویی دیگر کشورهای اروپایی نیازمند انرژی و مواد اولیه هستند و ایران به خاطر دسترسی به آبهای آزاد و اتصال به کشورهای اروپایی و آسیای میانه، موقعیت ارزندهای در حوزه ترانزیت کالا و اتصال کشورهای مذکور دارد که می تواند با ایجاد کریدورهایی این امر را تسریع ببخشد.
در بحث کریدورها دو کریدور داریم که یکی از چابهار به سمت سرخس و افغانستان بوده و دیگری از بندرعباس به سمت شمال کشور یعنی رشت و آستارا متصل میشود. در این دو کریدور نقل و انتقالات کالا کمک زیادی به ما خواهد کرد. مخصوصا با توجه به حضور در سازمان همکاریهای شانگهای و تفاهم نامه 25 ساله ایران و چین می تواند تسریع و بهبود چنین قراردادهایی با کشورهای همسایه و کشورهای عضو سازمان همکاریهای شانگهای شود. اتفاقا این نوع از قرارداها در زمره قراردادهایی هستند که میتوانیم از به عنوان برد_ برد یاد کنیم. یعنی هر دو طرف سود میکنند.
البته کارهای کارشناسی در این حوزه انجام شده و شاید در مقاطعی نقایصی وجود دارد که میتوان با انعقاد قراردادهایی این نواقص را برطرف نمود.
نظیر این قراردادها چه نقشی در خنثی سازی تحریمها خواهند داشت و تا چه میزان موثر خواهند بود؟
این نکته را باید عرض کرد که مهم ترین بعد تحریمها برای ایران، تحریمهای تجاری و مبادلات مالی هستند. این نوع قراردادها موجب میشود بحث تبادلات بین دو کشور از ذیل تحریمها خارج شود؛ از آن جهت که تحریمها بین الدولی نیستند و وقتی قراردادهایی بین دو کشور منعقد شود این قراردادها شامل تحریمها نمیشود و از این حیث تحریمها بی اثر خواهند شد.
نکته دیگر این است که بحث دور زدن تحریمها در این قرارداد وجود ندارد و همه چیز به صورت شفاف وجود دارد و هزینههای دورزدن تحریم برای کشور ایجاد نمیشود.
اگر به صورت بلند مدت بررسی کنیم؛ تحریمها در حوزه انرژی پس از انعقاد چند قرارداد بلند مدت مانند این به صورت کلی بیاثر میشوند و تاثیر هژمونی آمریکا در حوزه انرژی را از میان خواهد برد.
با توجه به اینکه اثرگذاری تحریمها فراز و فرود دارد و در شرایط فعلی از پیک تاثیر تحریم ها فاصله گرفته ایم؛ آیا در صورتی که اثرگذاری تحریمها دوباره به نقطه اوج برسد؛ سایر کشورها در انعقاد چنین قراردادهایی با ایران همکاری خواهند کرد؟
شاید الآن در پیک تاثیر تحریمها نباشیم. اما آنچه اهمیت دارد تعامل میان این دو کشور است. اگر بخواهیم مثالی بزنیم، پس از انعقاد برجام تعامل وزارت نفت با شرکتهای چینی سرد شد و موجب شد تا شرکتهای چینی از پروژههای کشور اخراج شوند. سیاست اصلی کشور در حوزه روابط بین الملل تاثیر عمدهای در ارتباط با کشورهای همسایه خواهد داشت و اگر نشان دهیم که رویکرد ما، بلند مدت است تاثیرات تحریم کاهش پیدا خواهد کرد. البته نمیتوانیم بگوئیم به صورت کامل بی اثر میشود. اگر ببینند که نفع ما برای کشورشان، بیشتر از هزینههای تحریمها هست، طبیعتا تاثیری بر انعقاد قراردادهای بلند مدت با ایران نخواهد داشت.
با توجه به مباحث تحریمی، شیوه تامین مالی یا مبادله در این قراردادها ( سوآپ ) چگونه خواهد بود؟
این پروژهها تامین مالی خاصی ندارند. اما از لحاظ مبادلات مالی این موضوعات، به صورت تعاملی بین کشورها انجام میشود و به صورت شفاف در رسانهها اعلام نمیشود. این مبادلات بر اساس ساز و کاری که کشورها با همدیگر توافق میکنند، ساماندهی میشود و با توجه به سابقه اختلاف گازی ایران و ترکمنستان، به نظر میرسد که ساز و کار مبادلات مالی در این قرارداد پیش بینی شده است.
با توجه به اینکه ایران رقبای جدی در حوزه نفت و گاز دارد؛ چرا سایر کشورها باید با ایران معامله کنند؟ به عبارتی دیگر مزیت ایران نسبت به سایر کشورها چه خواهد بود؟
باید گفت که مهمترین مولفه مسئله ژئوپلیتیک و موقعیت جغرافیایی ایران استو موقعیت جغرافیایی ایران به صورتی است که این مزیت را برای ایران فراهم میکند. مثلا شاید کشور قطر در تولید گاز رتبه خوبی دارد؛ اما به خاطر نداشتن مرز مشترک و موقعیت جغرافیایی با آذربایجان مزیت ایران را نداشته باشد. یکی از دلایلی که ایران میتوان نسبت به سایرین مزیت داشته باشد، آن است که در کنار داشتن منابع انرژی از جمله نفت و گاز از موقعیت جغرافیایی و زیرساختهای مناسبی مثل خط لوله برخوردار است. مسئله زیرساخت شاید مهم ترین مولفه باشد. مثلا ترکیه شاید بتواند از طریق کشورهای دیگر نیز گاز خود را تامین کند اما با توجه به حجم انرژی که نیاز دارد و اعتماد به سایر کشورها، ایران را ترجیح بدهد. همین مورد میتواند برای عراق نیز مطرح شود.