گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو_ "نشریه فارین پالیسی" در گزارشی، به تضعیف روزافزونِ موقعیت بین المللی آمریکا و فروپاشیِ یک به یکِ اتحادهای تاریخی آن در منطقه خاورمیانه پرداخته و به طور خاص سعی کرده توضیح دهد که محرکها و دلایل اصلی وقوع این مساله و روند چه هستند؟
فارین پالیسی در این رابطه مینویسد: «50 سال قبل، ایالات متحده آمریکا به نحو قبال توجهی، چهارچوبهای سیاسی و جهتگیریهای حاکم بر روابط خارجی مصر را تغییر داد. در این راستا، در بحبوحه جنگ سرد و در شرایطی که شوروی و آمریکا به نحوی فعال، به دنبال افزایش دادن شمار متحدان منطقهای خود بودند، واشینگتن مصر را وارد اردوگاهِ بلوک غرب کرد. در این چهارچوب، مصریها به بلوکی پیوستند که شامل سعودی ها، اردنیها، اسرائیلیها و برخی کشورهای ذرهای حاشیه خلیج فارس نیز میشد. کشورهایی که پس از خروج نیروهای انگلیسی از شرق کانال سوئز در سال 1971، به دنیال کسب حمایتِ یک قدرت خارجی از خود بودند.
در دهههای بعد از این رویداد و همزمان با مداخلات گسترده و عمیق ترِ آمریکا در چهارچوب معادلات منطقه خاورمیانه، کشورهای مذکور عملا به گروهی از دولتهای دوست و متحد آمریکا در منطقه خاورمیانه شکل دادند که واشینگتن از طریق آن ها، به نحو آسان تری میتوانست اهداف خود در منطقه نظیر: حراست از جریان آزاد انرژی (نفت) در منطقه، تضمین امنیت اسرائیل، مقابله با گروههایی که آمریکا آنها را تروریست میخواند و همچنین پیگیری برخی دستورکارهای تهاجمی در منطقه نظیر حمله به عراق (در سال 2003) را دنبال کند.
توجه به سیرِ روابط آمریکا با کشورهای خاورمیانه ای، مخصوصا اکنون که روابط واشینگتن با برخی از دولتهای این منطقه نظیر عربستان سعودی و امارات، رو به سردی حرکت میکند، کاملا از اهمیت برخوردار است. بدون تردید توجه به این مساله میتواند الگوهای مفهومی قابل توجهی را با خود به همراه داشته باشد. نَه سعودیها و نَه اماراتیها به هیچ عنوان در مدت اخیر استقبالی از ایده دولت بایدن مبنی بر افزایش تولید نفتِ خود در بحبوحه "جنگ اوکراین" و در شرایطی که قیمتهای جهانی به شدت رو به بالا حرکت میکنند، نداشته اند. اندکی پس از حمله روسیه به اوکراین، دولت امارات موضع ممتنع در قبال این جنگ اتخاذ کرد و در شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز این رای خود را وقتی قطعنامهای با هدف محکوم سازی روسیه ارائه شد، نشان داد. در عین حال، در شرایطی که "جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا در تلاش بوده و هست تا جهان را علیه روسیه متحد کند، نَه عربستان سعودی و نَه امارات متحده عربی از اِعمال تحریمهای گسترده علیه روسیه استقبال نکرده اند. نباید فراموش کرد که روسیه یکی از متحدان نزدیک دو کشورِ مذکور در چهارچوب سازوکار موسوم به "اوپک پلاس" نیز است. در اواسط ماه مارس سال جاری میلادی، اماراتیها میزبان "بشار اسد" رئیس جمهوری سوریه در شهر دوبی بودند. این اقدام اماراتیها نیز سیگنالی روشن به دولت آمریکا بود که سال هاست در معادله جنگ سوریه به دنبال ساقط کردن نظام سیاسی این کشور و شخص بشار اسد از قدرت است. مسالهای که در کلیت خود حاکی از شکافی عمیق میان امارات و آمریکا است.
در این راستا، چالشها در قالب روابط سعودیها با آمریکا نیز به تدریج ایجاد شده اند با این حال، ترکیبی از مولفههای منطقه ای، جهانی، و سیاسی، در هشت ماه اخیر با یکدیگر موجب شده اند که روابط واشینگتن و ریاض به نحو قابل ملاحظهای رو به سردی حرکت کند. در این راستا باید از خود پرسید که آخرین باری که یک رهبر سیاسی خاورمیانهای از گفتگوی تلفنی با رئیس جمهور آمریکا خودداری کرده چه زمان بوده است؟ در پاسخ باید بگوییم که حداقل در مدت اخیر در دو مورد شاهد این مساله بوده ایم. در شرایط کنونی، سعودیها و اماراتیها تا حد زیادی به این باور رسیده اند که آمریکا دیگر همچون گذشته به امنیت آنها تعهدی ندارد. آنها به طور خاص در سال 2019 که تاسیسات نفتی عربستان هدف حملات انصار الله یمن قرار گرفت و دولت ترامپ تصمیم گرفت که به این مساله واکنشی نشان ندهد، تا حد زیادی به این درک رسیده بودند. در این چهارچوب، اخیرا نیز عقب نشینی تحقیرآمیز آمریکاییها از افغانستان و تمایل فزاینده دولت بایدن به مذاکره با ایران و دستیابی به یک توافق اتمی با این کشور هم موجب شده تا کشورهای عربی در عدم اعتماد و تکیه به آمریکایی ها، مصممتر از هر زمانِ دیگری شوند. در شرایط فعلی، سعودیها نگرانند که با احیای توافق هستهای ایران موسوم به "برجام" و در عین حال آزادسازی میلیاردها دلار منابع مالی این کشور و عدم تمایل دولت بایدن به قرار دادن نام حوثیهای یمنی در لیست سازمانهای تروریستی خود و در نهایت، خارج کردنِ احتمالی نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از لیست سازمانهای تروریستی آمریکا، همگی با هم منجر به اوج گیری قابل توجه قدرت ایران و تنها ماندن مفرطِ کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در برابر توان و نفوذ منطقهای تهران شود. مسالهای که بویژه در کنار عدم تعهد آمریکا به کشورهای این منطقه (خاورمیانه) میتواند تبعات و پیامدهای بسیار ناگواری را برای کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به همراه داشته باشد.
البته که این تنها امارات و عربستان نیستند که در برهه کنونی با آمریکا به مشکل برخورده اند. اسرائیلیها نیز به صراحت اعلام کرده اند که در صورت دستیابیِ به هرگونه توافق اتمی میان ایران و دولت آمریکا، آنها هیچ الزامی به رعایت مفاد یکچنین توافقی برای خود احساس نمیکنند و سیاست مستقلشان در قبال ایران را همچنان دنبال خواهند کرد. آنها همچنین تا حد زیادی درحال لابی گری هستند تا بتوانند بار دیگر حوثیهای یمنی را وارد لیست سازمانهای تروریستی آمریکا کنند و در عین حال در رابطه با دغدغهها در مورد خارج کردن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از لیست سازمانهای تروریستی آمریکا نیز با امارات و عربستان، موضع و نگرانیهای مشترک دارند. مصر نیز در سالهای اخیر تسلیحات نظامی پیشرفتهای را از روسیه دریافت کرده و در عین حال، شدیدا به توسعه روابط با چین نیز مباردت میورزد. مسالهای که نشان میدهد مصریها نیز تا حدی جهتگیری خود را به سمت توسعه روابط با قدرتهای شرقی نظیر چین متمرکز ساخته اند. حتی نشست اخیر "نقب" نیز که با حضور چهار وزیر خارجه کشورهای عربی به همراه وزرای خارجه آمریکا واسرائیل برگزار شد هم جدای از اینکه پُر از لبخندهای دیلماتیک بود با این حال یک حقیقتِ تلخ را نشان میداد: علی رغم سالها تلاش آمریکا جهت ایجاد اتحادهای منطقهای با ثبات برای خود، هنوز اتحاد مستحکمی در منطقه خاورمیانه که واشینگتن را نیز در برگیرد، ایجاد نشده است (به صورت عملیاتی و واقعی).
مجموع این مسائل موجب شده اند تا یک سوال اساسی در واشینگتن ایجاد شود: آیا شرکای آمریکا در خاورمیانه، به معنای واقعی کلمه، شرکا و متحدان این کشور هستند؟ در عین حال، مقامهای خاورمیانهای نیز پرسشهای مشابهی را در مورد ایالات متحده آمریکا در ذهن خود دارند. پرسشهایی که بویژه با توجه به اراده دولت آمریکا در کاهش دادن قابل توجه حضور و مداخله خود در مورد مسائل خارومیانه، ابعاد جدیدتری نیز به خود گرفته است. البته که این روند در دوره ریاست جمهوری سه رئیس جمهور اخیرِ آمریکا (13 سال گذشته)، به تدریج ایجاد شده است و صرفا نباید آن را به رویهها و سیاستهای شخصی افرادی نظیر "جو بایدن" نسبت داد.
البته که روندها و رویههای تاریخی کلان تری را نیز میتوان در مورد دلایل سرد شدن روابط آمریکا با کشورهای خاورمیانهای مورد اشاره قرار داد. مثلا، "فرانکلین روزولت" رئیس جمهور سابق آمریکا با "ملک عبدالعزیز" پادشاه سابق سعودی، قریب به 77 سال قبل توافق دوستی میان آمریکا و عربستان سعودی را اعلام کردند. از سویی، زمان زیادی از دورهای گذشته که "انور سادات" رئیس جمهور سابق مصر به "هنری کسینجر" وزیر خارجه سابق آمریکا گفت که "مصر میتواند یک ستون سیاستهای آمریکا در خاورمیانه جهت تقابل با شوروی باشد. در عین حال، روابط واشینگتن با امارات متحده عربی نیز تا حد زیادی در دهه 1990 میلادی و زمانی که آمریکا در منطقه خلیج فارس از برتری قابل ملاحظهای برخوردار بود شکل گرفت و بهبود یافت. مجموعه این پیوندها در جریان "جنگ جهانیِ آمریکا علیه ترور" گسترش قابل ملاحظهای پیدا کردند با این حال، آمریکاییها اکنون با تبعات وخیم و منفیِ امنیتی کردنِ سیاست خارجی خود در طی دو دهه اخیر رو به رو شده اند و به دنبال ایجاد یک تغییر در این رابطه هستند. جدای از همه اینها باید توجه داشت که منفعت و نقطه تمرکز اصلی که سیاستهای آمریکا در منطقه خاورمیانه را به حرکت در میآورد (یعنی حراست از جریان آزاد نفت و کمک به امنیت اسرائیل) نیز اکنون یک اولویت اساسی برای واشینگتن به حساب نمیآید. این در حالی است که به صورت ناگهانی، جنگ اوکراین بار دیگر اهمیت شریانهای انرژی خاورمیانه را به رهبران آمریکایی گوشزد کرد. البته که آمریکاییها در شرایط فعلی شروع به یافتن منابع جایگزین برای جریان انرژی کرده اند و این مساله عملا از اهمیت نفت و انرژیِ خاورمیانه نزد آنها میکاهد. جدای از این ها، آمریکا دغدغههای سنتی خود در مورد امنیت اسرائیل را نیز از دستورکار خارج کرده که این مساله هم موجب شده تا موضوع اسرائیل همچون گذشته جز اولویتهای سیاست خارجی آمریکا نباشد. مسالهای که البته موجب دور شدنِ متحدان منطقهای آمریکا از این کشور، شده و میشود.
به طور کلی اینطور به نظر میرسد که آمریکا و دوستان آن در منطقه خاورمیانه به نقطهای رسیده اند که منافع و دیدگاههای آنها درمورد مسائل مختلف، دیگر ماهیتی مشترک ندارد و همسو نیست. مقامها در واشینگتن و دیگر پایتختهای خاورمیانهای نیز عملا منافع و اولویتهای جدیدی را در منطقه خاورمیانه برای خود تعریف کرده اند. درست به همین دلیل است که شاهدیم در بحبوحه "جنگ اوکراین"، متحدان منطقهای آمریکا در خاورمیانه عملا طرفِ روسیه را میگیرند و حتی با چین، یعنی رقیب اصلی آمریکا در عرصه سیاست بین الملل نیز روابط نزدیکی دارند. در این چهارچوب باید گفت که اتحادهای منطقهای آمریکا در خاورمیانه، یک به یک در حالِ مُردن و فروپاشی هستند و حتی این مساله نیز جای طرح پیدا کرده که احتمالا نظم آمریکایی در خاورمیانه و جهان (که به طور خاص پس از جنگ جهانی دوم بنیان گذشته شده) رو به فروپاشی است و هیچ دیدگاه و نگرش روشنی هم در مورد اینکه در ادامه چه اتفاقهایی خواهد افتاد، وجود ندارد.»
https://foreignpolicy.com/2022/04/08/americas-middle-east-friendships-are-dying-a-natural-death/?tpcc=recirc_trending062921