گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو؛ سیدعلی امامی زاده کارشناس ارشد جامعه شناسی در یادداشتی برای خبرگزاری دانشجو نوشت: بر خلاف تصور رایج، مخالفت با فمنیسم مخالفت با مطالبات و حقوق زنان نیست. گاهی برخی گمان میکنند که اگر با فمنیسم مخالفتی میشود با مطالبات و حقوق زنان مخالفت شده است یا آنکه اساسا هر چه فمنیستها گفته اند در این مخالفت باطل پنداشته میشود و یکسره مورد طرد و انکار قرار میگیرد. بسیاری از حقوق زنان در جامعه ما زیر پا گذاشته و نادیده گرفته میشود و در برخی اقوام مسائلی تحت عنوان سنت و فرهنگ وجود دارد که نه تنها با اصول مسلم اسلامی سازگاری ندارد بلکه از حدود انسانی نیز خارج است پس چرا با فمنیسم که مدعی دفاع از حقوق زنان است مخالفت میشود؟ آیا قصد دارند که سدی در راه مطالبات حقوق زنان باشند؟ و مانع تحقق حقوق آنان شوند؟
بحث بر سر مخالفت با حقوق و ایجاد مانع بر سر راه مطالبات آنان نیست. صحبت بر سر نوع خاصی از مطالبات حقوق زنان است که نهایتا منجر به نحوی اعتراض و مطالبه میشود که آن نوع اعتراضات و مطالبات قابل خدشه و ایراد است. نوعی بیماری و مرض شبیه به آن چیزی که آل احمد در «غرب زدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» به آن اشاره میکند.
در حالی که هنوز دختران برخی مناطق کشور مجبور به ازدواجهای ناخواسته هستند و به اتهامهای ثابت نشده به دست پدران و برادرانشان بدون هیچ گونه محاکمه عادلانه و اسلامی کشته میشوند و مادرانی که بهشت زیر پایشان است زیر پای مردان لگد میشوند، فمنیستهای ایرانی از غصه آزادی پوشش یا بعضا آزادی جنسیشان فریاد میزنند و علیه قوانین تفکیک جنسی سالنها ومدارس و... اعتراض میکنند. در حالی که زنان و دختران به دلیل تعصبات فرهنگی و قومی و غیر دینی، سوخته و سر بریده میشوند فمنیست و فمنیستها از آزادی سیاسی و اجتماعیشان دم میزنند و از اینکه نمیتوانند رئیس جمهور و رهبر شوند دادو فغان میکنند. نوع مطالبات فمنیستهای ایران مهمترین مسائل و دغدغههای آنها را نشان میدهد. جهت خاص مطالبات فمنیستها هیچ گرایش روشنی در مسائل و مشکلات واقعی زنان ایران ندارد. این مسئله را خصوصا میتوان در محیط دانشگاه مورد توجه قرار داد و حتی اگر برخی مطالبات و خواستههای به ظاهر معقول فمنیستها تحلیل محتوا و جریان شناسی شود نهایتا متوجه خواهیم شد که مطالبات مذکور محور طرح مطالبات دیگری هستند که اتفاقا آن مطالبات خواستههای اصلی فمنیستها را شکل میدهد.
ریشه این کج اندیشی و بیماری در نوع نگرش فمنیستی به مسائل زنان است که هیچ نسبتی با شرایط حقیقی جامعه ما ندارد. به بیان دیگر میتوان گفت سیر تطور تفکرات فمنیستی آن چنان که در جامعه و فرهنگ غربی وجود دارد در جامعه و فرهنگ ما دقیقا به صورت معکوس شکل گرفته است در غرب ابتدا شرایط فلسفی فرهنگی و اجتماعی متحول میشود سپس آثار و تبعات آن از جمله جنبش های فمنیستی و مکاتب و ایدئولوژیهای دیگر شکل میگیرد. اما در جامعه ایران جریاناتی از این دست بیشتر بصورت برنامه ریزی شده و تصنعی برای ایجاد شرایط زمینهای خود شکل میگیرند و گسترده میشوند. کارکرد جریانات فمنیستی در جامعه ما بیش از آنکه مطالبه حقوق زنان باشد فراهم آوردن شرایط فلسفی و اجتماعی غرب در ایران است یعنی شرایطی که اومانیسم غلبه میکند و دین در حوزه شخصی افراد منحصر میشود.
در شرایط جدید عالم غرب و پس از رنسانس، ایدئولوژیهای عالم مدرن پدید آمدند. اما ایدئولوژیهای عالم مدرن از جمله فمنیسم و مارکسیسم در ایران ابزاری است تا برخی بوسیله آن فرهنگ و ارزشهای غربی را در سطح جامعه گسترش دهند. مارکسیسم نیز در دانشگاههای ما به عنوان راهبردی برای مبارزه با حاکمیت موجود مطرح شده است. یعنی مارکس در ایران تنها به جهت قابلیت تضاد گونه آن مورد توجه برخی قرار میگیرد تا شرایط اعتراض فراهم آید. کافیست تا سرفصلهای مسائل مارکسیستی در ایران واکاوی شود تا روشن گردد که این جریان در ایران هیچ درگیری و تضادی با امپریالیسم جهانی و در رأس آن آمریکا و اروپا ندارد و به دنبال احقاق حقوق مستضعفان جهان نیست بلکه فقط به عنوان موضعی در برابر حاکمیت ایران مطرح شده است.
اما ایدئولوژی چیست؟ و چرا نحوه خاص نگاه ایدئولوژیهای غربی در ایران نوعی بیماری تلقی میشود؟ مگر بر ایدئولوژی چه اشکالاتی مترتب است؟ و مگر به اعتقاد برخی دین نیز خود یک ایدئولوژی نیست و اگر چنین است آیا دین نیز در خور طرد و تحقیر است؟ گذشته از آن که عنوان کردیم ایدئولوژیها در ایران به صورت غیر طبیعی وارد شده و گسترش یافته اند ایرادهایی بر خود ایدئولوژیها وارد است. ایدئولوژی میکوشد تمام عالم را بر مدار یک "تفسیر انسانی" مورد بررسی قرار دهد و به بیان دیگر تمام واقعیت را در یک "چارچوب انسان مدار" از عالم و آدم تحلیل نماید.
فمنیسم نیز به مثابه یک ایدئولوژی میکوشد تمام عینیت را از چارچوب تنگ «ظلم تاریخی به زنان» و «مرد سالاری تاریخی» به تحلیل و تبیین کشد و بر مدار «برابری کامل زن و مرد» اصلاح نماید. نگاه به عالم از دریچه فهم و عقل انسان تفاوت بارز ایدئولوژی با دین است. ایدئولوژی نحوی شریعت انسانی و دستورالعملی برای زندگی بشر است که ساخته و پرداخته خرد جمعی انسانی است و فارغ از آموزههای وحیانی و الهی در پی تبیین وضعیت موجود و اصلاح آن برآمده است. ایدئولوژیهای عالم مدرن در این معنا محصول فرایند سکولاریزاسیون در عالم جدید غرب است که به دنبال پاک سازی زندگی انسانها از احکام الهی و آسمانی به عنوان جایگزینهایی برای تبیین عالم هستی و ارائه الگوی زندگی پدید آمده اند بنابراین ایدئولوژیها جایگزین شریعتهای آسمان هستند با این تفاوت که ریشه در فهم عقل بشر دارند و آموزههای وحیانی و آسمانی را در آنها راهی نیست در نتیجه نمیتوان دین را یک ایدئولوژی تلقی کرد.
ایراد اساسی در نگاه فمنیستی به مطالبات و مسائل زنان است که نگاهی ایدئولوژیک محسوب میشود و به همین جهت نباید مطالبات فمنیستی را همان مطالبات حقوق زنان تلقی کرد بلکه تنها میتوان آن را نوع خاصی از مطالبات حقوق زنان به حساب آورد در این نگاه که هدفمندی و نظام ارزشی خاص خود را پدید میآورد؛ سوگیریها و مطالبات آن نیز متناسب با نظام ارزشی خاص خود است. هدفمندی یک نگاه ایدئولوژیک سر به پایین دارد و نمیتواند اهداف فراتری را در نظر آورد بنابراین، چون اهداف چنین نگرشی غالبا در سطح زندگی اقتصادی و اجتماعی خلاصه میشود نوعی تضاد و در گیری منافع میان دو جنس را پدید میآورد که منجر به اختلاف میگردد.