گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو- حنانه فقیه منزه: با انتخاب مجدد ترامپ به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا رسانههای داخلی و خارجی گمانهزنیهای زیادی درخصوص فشار حداکثری و افزایش تحریمها علیه ایران داشتند. کما اینکه اقدامات و مصاحبههای مطبوعاتی دونالد ترامپ نیز موید همین موضوع بوده و در مدت زمان کمی که فعالیت رسمی خود را آغاز کرده، دو مرتبه تحریمهای جدید نفتی را علیه ایران وضع کرده است. در اولین اقدام، روز پنجشنبه ۱۸ بهمن یک شبکه بینالمللی شامل شرکتهای چینی، هندی و اماراتی را به دلیل تسهیل ارسال میلیونها بشکه نفت خام ایران به ارزش صدها میلیون دلار به تحریم کرد. دولت آمریکا روز دوشنبه ۶ اسفند نیز برای دومین بار تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال کرد که شامل ۱۷ شرکت، ۱۳ کشتی و ۵ شخص مرتبط با بخش نفت ایران است.
بیش از این نیز خروج دونالد ترامپ از برجام بستر ازسرگیری تحریمها و فشار بر جمهوری اسلامی را به وجود آورده بود. ابتدا ترامپ در میانه خردادماه سال ۹۷ معاملات دلار، طلا و فلزات گرانبها و همچنین صنعت خودرو و فروش هواپیما به ایران را هدف قرار داد. دور دوم تحریمهای آمریکا (۱۴ آبانماه همان سال) اجرایی شد که بخش صنعت نفت، مبادلات بانکی، کشتیرانی، خدمات بیمهای و بخش انرژی را هدف قرارمیداد. در این دوره با اعمال فشار حداکثری و وضع ۱۵۰۰ مورد تحریم، شرایط دشواری برای ایران به وجود آمد و صادرات نفت در برخی مقاطع زمانی به کمتر از ۵۰۰ هزار بشکه نفت در روز رسید.
تجربه خروج دونالد ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ و اقدامات اخیر وی درخصوص وضع تحریمهای جدید نشان دهنده شروع مجدد مشکلات فروش نفت و کاهش صادرات این انرژی تاثیرگذار در اقتصاد ایران، است. در این بین دولتمردان دو راه پیش روی خود دارند تا مانع از تحقق هدف ترامپ مبنی بر به صفر رساندن صادرات نفت ایران شوند. این دو راهبرد شامل مذاکره و توافق با آمریکا برای فروش نفت و گزینه دوم نیز بازارسازی و تضمین فروش نفت در شرایط تحریمی است. گرچه این دو روش تناقضی با یکدیگر نداشته و مکمل یکدیگر هستند، اما تجربه یک دهه گذشته در مورد دو گزینه گفته شده حاکی از آن است که گره زدن فروش نفت به توافق با غرب به ویژه آمریکا، قابل اطمینان نیست و در صورت عدم پایبندی طرف مقابل مشکلات اقتصادی بزرگی گریبان کشور را میگیرد.
در این دو راه برآورد هزینه_فرصت مهمترین اقدامی است که باید پیش از تصمیمگیری باید انجام شود. نتیجه تجربه هر دو روش گفته شده این است که بازارسازی در شرایط تحریمی و دور زدن محدودیتهای ایجاد شده توسط ایالات متحده آمریکا، راهبرد مطمئنتری نسبت به مذاکره است. در دولت دهم و سیزدهم فروش نفت از مبادی غیررسمی در اولویت قرار گرفت، به طوری که میزان صادرات نفت ایران در سالهای ۹۱ و ۹۲ با وجود تحریمها بیش از یک میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه در روز بود. با روی کار آمدن دولت سیزدهم نیز میزان فروش نفت از ۳۰۰ هزار بشکه در شهریور سال ۱۴۰۰ به بیش از ۱.۵ میلیون بشکه در روز در سال ۱۴۰۳ رسید. در دولت شهید رئیسی چین به عنوان شریک راهبردی، خریدار نفت ایران بود و طبق سازوکاری که دولت تعریف کرده بود فروشندگان نفت میتوانستند در ازای پول نفت کالای اساسی وارد کنند. براساس آمارها، میزان تولید فروش نفت از سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲ رشد ۴۴ درصدی را تجربه کرده است که نشاندهنده موفقیت ایران در استفاده از این روش است. چین با مصرف روزانه ۱۴ میلیون بشکه نفت بزرگترین مصرفکننده نفت جهان است که بخشی از نفت پالایشگاههای مستقل (تیپات) خود را با خرید میانگین روزانه ۱.۵ میلیون بشکه نفت از ایران تامین میکند.
البته در نگاه واقعبیانه، دور زدن تحریمها روش کم هزینهای نیست و مشکلاتی را به همراه دارد. از جمله این مشکلات فروش نفت به قیمت پایینتر است. طبق برآورد موسسه کپلر، تخفیف نفت ایران برای فروش به چین اکنون ۱.۵ دلار در هر بشکه است، با این وجود اطلاعات دقیقی از این موضوع در دسترس نیست و نمیتوان به طور قطع درباره میزان تخفیف صحبت کرد. غیرقابل اطمینان بودن این روش، نبود مشتری دائمی، امکان فساد و پولشویی از دیگر معایب این روش است. اما وجود تمام مشکلات گفته شده، تمرکز بر بازارسازی و فروش نفت از طریق واسطهها در شرایطی که طرف مذاکرهکنند قابل اعتماد نبوده و با اعمال تحریمهای بیسابقه سعی در توقف صادرات نفت کشور دارد، تنها راه قابل اطمینان به شمار میرود.
مهمترین تلاش ایران برای مذاکره با آمریکا و رفع تحریمها، در دولت حسن روحانی رقم خورد که حاصل آن توافق برجام بود. گرچه زمانی که ایران در توافق برجام بود، صادرات نفت کشور وضعیت مناسبی داشت و پس از دوره احمدی نژاد به بالاترین میزان یعنی ۲ میلیون بشکه در روز رسید، اما شرایط مناسب ایران در آن دوره به صورت موقت و گره خورده به توافق برجام و موافقت آمریکا بود. چنانچه گفته شد، پس از خروج ترامپ از برجام شرایط برای ایران بسیار دشوار شد و در سال ۹۸ فروش نفت روزانه ایران به ۳۰۰ الی ۴۰۰ هزار بشکه در روز کاهش یافت. در واقع طی سالهای ۹۲ تا ۹۴ اولویت اصلی کشور به مذاکره با گروه ۱+۵ معطوف بود و میتوان گفت در سه سال بعدی آن یعنی پس از حاصل شدن یک توافق جامع ایران در مقادیر بالا نفت خود را به فروش میرساند. اما پیوند صادرات نفت با موافقت آمریکا درنهایت منجر به کاهش شدید صادرات و رشد اقتصادی کشور در سالهای ۹۷ تا ۱۴۰۰ شد. از طرفی، گرچه در این دوره ایران میتوانست بدون دردسر چندانی نفت خود را بفروشد، اما پول برخی از بشکههای نفت فروخته شده ایران بلوکه شده هنوز به دست ایران نرسیده است. به عنوان مثال، در حال حاضر ۲۵ میلیون بشکه نفت خام به ارزش ۱.۷ میلیارد دلار در بنادر چین توقیف شده است که به دلیل تحریمهای موجود ایران نمیتواند اقدامی درخصوص آنها انجام دهد.
رفتارهای متناقض دونالد ترامپ در یک ماه اخیر نیز همانند سالهای گذشته است، بهطوری که در یکی از کنفرانسهای مطبوعاتی خود که با حضور نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی برگزار شد با لحنی دوگانه، هم از مذاکره سخن گفت و هم بر ادامه سیاست فشار تأکید کرد. رئیسجمهور آمریکا گفت: مایلم با همتای ایرانی خود دیدار کنم تا ایران را به انصراف از تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی قانع کنم. اما بلافاصله پس از آن، مدعی شد: ایران بیش از حد به داشتن سلاح هستهای نزدیک است و ایالات متحده حق دارد فروش نفت ایران به سایر کشورها را مسدود کند. این تناقض آشکار، نشان میدهد که کاخ سفید همچنان به سیاست فشار حداکثری پایبند است و پیشنهاد مذاکره، تنها پوششی برای تداوم راهبرد فشار است.
به طور کلی، ارقام میزان و صادرات و درآمد ناشی از فروش نفت به جز سالهای ۹۴ تا ۹۷ با در پیش گرفتن راهبرد دور زدن تحریمها منفعت بیشتری برای ایران به همراه داشته و روش موفقتری بوده است.