گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- مسعود ابراهیمی؛ در سال 1313 (ه.ق) در حالی که ناصرالدین شاه درگیر ولخرجیهای جشن پنجاهمین سالگرد سلطنت خویش بود، به وسیله میرزا رضای کرمانی به قتل رسید. این پایان زندگی بی مغز پادشاهی بود که به گفته برادرش «در طول پنجاه سال سلطنتش، هیچ اثری جز جهالت، سفاهت، تخریب مملکت، عدم تربیت و ... به یادگار نگذاشته بود؛ او ایران را طوری ویران ساخت که اصلاح آن ممکن نبود و کار را به جایی رسانده بود که زبان از بیان و قلم از تحریر آن عاجز است.»
کنترل بحران، پس از مرگ ناصرالین شاه
ژنرال سرتوماس ادوارد گوردون که مدتی دبیر سفارت انگلیس در ایران بود، این گونه بیان می کند: «عزم، سرعت، توانایی تشخیص فرصت مناسب و بالاتر از همه وفاداری صدر اعظم شاه متوفی، علی اصغر خان امین السلطان نسبت به خاندان قاجار بود که بحران فوت پادشاه را برطرف ساخت.»
صدر اعظم، علی اصغر خان امین السلطان موفق شد ظرف مدت چهار یا پنج ساعت با اخذ موافقت وزرا، کارگزاران دولت و جلب حمایت وزیر مختار روسیه و سفیر انگلیس، ولیعهد مظفرالدین میرزا را جانشین ناصرالدین شاه سازد و روند انتقال قدرت را با آرامش کامل انجام دهد، البته همه این کارها با کمک قزاقخانه و ژنرال کوساکوسکی، فرمانده کل روسیه در تهران صورت پذیرفت.
از آنجا که انگلیس به خوبی مراقب اعمال وزیر مختار روسیه بود، برای آنکه در جلب نظر شاه جدید از روس ها عقب نماند، فوراً آمادگی خود را برای کمک به شاه جدید اعلام کرد؛ برای مثال ژوزف رابینو، مدیر انگلیسی بانک شاهی ایران برای جلب توجه شاه مبلغ گزافی را تحت عنوان وام در اختیار دولت ایران قرار داد تا با آن حقوق عقب افتاده لشگریان را بپردازند و از ایجاد شورش و هرج و مرج در کشور جلوگیری کنند.
سلطنت مظفرالدین شاه به سود ایرانیان یا باب دل انگلیس نبود!
آنچه از شواهد و قرائن برمیآید، این است که دوران سلطنت مظفرالدین شاه آنچنان که باید و شاید باب میل انگلیسی ها نبود؛ سرآرتور هاردینگ، وزیر مختار انگلیس می گوید: «انتخاب مظفرالدین میرزا به سود ایران تمام نشد؛ اگر ظلالسلطان به سلطنت می رسید، به لحاظ ارتباط با بریتانیا برای ایران بهتر بود!»
سست عنصری و عدم ثبات رای شاه جدید
نزدیک به چهل سال ولیعهد بودن، مظفرالدین شاه را به عروسکی بی اراده مبدل ساخته بود. او از آغاز کودکی از سلامتی کاملی برخوردار نبود و مدام تحت درمان بود؛ اهل موسیقی بود و چنان از رعد و برق می ترسید که به هنگام رعد و برق به کنج زیرزمین کاخ خویش می رفت و آخوندی را به حضور می طلبید تا برایش قرآن و ادعیه مناسب تلاوت کند.
با چنین ویژگیهایی ممکن نبود مظفرالدین شاه بتواند رای ثابت و عزم راسخی از خود نشان دهد، در واقع مظفرالدین شاه اصلا به دنبال اداره کشور نبود و تنها دغدغه او این بود که به هر ترتیب هزینه سفر به اروپا را فراهم سازد؛ بنابراین در چشم او صدر اعظم هایی چون میرزا علی خان امین الدوله که یادآور دوران درخشان امیرکبیر بودند، کوچکترین ارزشی نداشتند، حال آنکه امثال امینالسلطانها که راه گرفتن وامهای گزاف و وحشتناک از بانکهای روسی را خوب میدانستند، در نزد وی مورد ستایش بودند.
چه شد که ایران در عصر مظفرالدین شاه مطیع و پیرو روسیه شد؟
اخذ وام های پیاپی از بانک استقراضی روسیه توسط امین السلطان رفته رفته ایران را زیر سلطه و نفوذ بیش از پیش روسها میکشید. برای مثال در خلال اخذ این وامها بود که تمامی درآمد گمرک شمال ایران در اختیار روس ها قرار گرفت.
احساس خطر انگلیس از ارتباط صمیمانه ایران و روسیه
خطر ارتباط صمیمانه ایران و روسیه برای انگلیس کاملا روشن بود. سرآرتور هاردینگ که سیاستمداری کاردان و با تجربه بود، این مسئله را به خوبی تشخیص داده بود. به اعتقاد وی در زمینه ارتباط ایران و روسیه در دوران سلطنت مظفرالدین شاه کار به جایی رسیده بود که ایران نمی توانست از یک کشور خارجی بدون اجازه دولت روسیه حتی یک وام بستاند.
رقابت در غارت ایران!
همان طور که گفته شد مظفرالدین شاه علاقه بسیاری به سفر اروپا داشت و هزینه سفرها و ولخرجیهای او جز از راه گرفتن وام از بانک های روسیهای تامین نمیشد، اما این وام ها امتیازات و سودهای کلانی را برای روسیه به همراه داشت.
این اوضاع برای انگلیس غیر قابل تحمل بود؛ بنابراین به موازات مذاکرات دولت ایران با روسیه جهت اخذ وام، سر آرتور هاردینگ نیز طی دستوری از لندن در سدد تحصیل امتیازی بسیار ارزشمند از حکومت ایران برآمد که آن امتیاز، امتیاز بهره برداری از منابع نفتی جنوب ایران بود که خود مقدمات بدبختی و دردسرهایی بزرگتر برای ایران بود.
مأموریت هاردینگ
از دیرباز انگلیسیها به وجود مقادیر زیادی نفت در ایران پی برده بودند، اما تا زمان سرآرتور هاردینگ اقدامی برای تسلط بر آن صورت نداده بودند؛ سر انجام چند ماه پس از آنکه سرآرتور هاردینگ به وزیر مختاری انگلیس در ایران منصوب شد، شخصی به نام مستر ماریوت از لندن همراه با معرفی نامهای نزد سرآرتور هاردینگ رسید که در این نامه ضمن تایید مستر ماریوت، خطاب به سرآتور هاردینگ نوشته شده بود که حامل نامه (مستر ماریوت) شفاهاً وی را در جریان قصد و غرض انگلیس خواهد گذاشت.
جریان از این قرار بود که سرآرتور هاردینگ موظف بود تا بیدرنگ و محرمانه اقدامات لازم جهت تحصیل امتیاز استخراج نفت ایران را برای شخصی به نام مستر دارسی ترتیب دهد.
خیانت درباریان و غارت منابع نفتی ایران
هاردینگ و شرکت استخراج نفت به ریاست مستر دارسی با در نظر گرفتن تمامی جوانب، تطمیع صدر اعظم و وزرا و سپس همراه ساختن ایشان با خویش را شروع کرد و در همان ابتدای امر پارهای از سهام شرکت تازه تاسیس استخراج نفت را به وزرا و دولت مردان بی کفایت دربار مظفرالدین شاه اختصاص داد و این چنین احتمال هر نوع مخالفتی از جانب ایشان را در نطفه خفه کردند.
در مقابل این غارت بزرگ، دولت مردان بیکفایت دربار مظفرالدین شاه نه تنها ساکت ماندند، بلکه با انگلیسی ها همکاری کردند و از آنجا که انگلیس و دولت مردان ایرانی به خوبی میدانستند که روسها با واگذاری این امتیاز مخالف هستند، با لطایف الحیل در سدد فرار از مخالفت روس ها برآمدند.
به پیشنهاد یکی از درباریان به نام اتابک قرار شد تا به دستور وزیر مختار انگلیس نامهای به خط فارسی شکسته، حاوی درخواست واگذاری امتیاز مذکور برای صدراعظم نوشته شود. نامه از جانب وزیر مختار انگلیس تنظیم و برای صدر اعظم ایران فرستاده شد، از آنجا که امین السلطان میدانست در سفارت انگلیس تنها مسیو استی تر سواد خواندن فارسی شکسته را دارد و او هم به سفر رفته، نامه را به سفارت روسیه فرستاد و قید کرد که تا دو روز آینده منتظر پیشنهادها و رهنمودها از جانب شما هستیم.
به خاطر نبود فارسیدان در سفارت روسیه، نامه صدر اعظم بی پاسخ ماند و صدر اعظم هم این سکوت پیش بینی شده را حمل بر رضایت روس ها کرد و امتیاز استخراج نفت ایران را به مستردارسی انگلیسی واگذار کرد.
روس ها وقتی ماجرا را فهمیدند که کار از کار گذشته بود و وزیر مختار روس ها در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بود. وی آنچنان خشمگین شده بود که برای تلافی فورا دولت را مجبور کرد تا یکی از اتباع دولت انگلیس که در وزارت دارایی ایران مشغول به کار بود را اخراج سازند.
چه سود برای ایران؟
در جریان واگذاری امتیاز استخراج نفت ایران به مستردارسی انگلیسی، بیکفایتی دولت مردان ایران به وضوح قابل رویت است. دولتمردان دربار مظفرالدین شاه نه تنها مقدمات غارت نفت کشور را با دست خویش برای انگلیس فراهم آوردند، بلکه حمایت هر چند مغرضانه روسها را از دست دادند.
با همه این توصیفات میتوان نتیجه گرفت که ارتباط ایران و انگلیس در زمان مظفرالدین شاه بسیار کمرنگ و رو به افول بود و علت آن هم گرایش مظفرالدین میرزا به روس ها بود! زیرا از یک سو مدت چهل سال مجاورت مظفرالدین میرزا با روس ها در دوران ولایتعهدی، هراس از این امپراطوری را در وجود شاه نهادینه کرده بود و از سوی دیگر شاه ایران هرگاه قصد سفر اروپا میکرد، بانک استقراضی روسیه با اعطای وام های پرسود و کمرشکن اسباب ولخرجی ها و شهوترانیهای او را فراهم میآورد، اما دولت انگلیس دست به عصا و محتاطانه عمل میکرد و اعطای وام به وی را نمیپذیرفت.
با این وجود از این نکته نباید غافل ماند که بذر غارت نفت ایران به چنگال استعمارگر پیر در دوره مظفرالدین شاه کاشته شد و همین امتیاز نفت بود که در آینده موجب دردسرهایی بزرگتری برای ایران موجب شد.
منبع:
کتاب تاریخ روابط بازرگانی و سیاسی ایران و انگلیس؛ دکتر ابوالقاسم طاهری