گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ روزهای زندگانی انسان، ایّام هجرت او از «عالم قدس» است تا در کلاس تربیت و خودسازی شرکت کند و در مدرسة آفرینش حضور یابد و پس از چندی به ابدیت رجعت کرده، در دیار قرب قرار گیرد. از طلوع خورشید حیات تاکنون چهرههایی تابناک، این کلاس را با بهترین امتیاز پشت سر گذاشته و با دستیابی به قلّة قدس و معرفت، مقام آدمیّت را کسب کردهاند.
عارف فرزانه و عالم وارسته، «حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی» از جمله انسانهای هوشمندی بود که سرمایة عمر خویش را با خدای خود سودا نمود و بر لحظه لحظة آن دیدة بصیرتآمیز و ژرفنگر گشود. مدّتی به «تحصیل» پرداخت و زمانی «تدریس» را پیشة خود ساخت و عمری را به «تهذیب» خود و دیگران گذراند و سرانجام با نفس مسیحایی خویش «روح الله» پرورید و «چلچراغ هدایت و رستگاری» در شبستان حوزه آویخت.
از تاریخ دقیق تولد میرزا جوادآقا ملکی تبریزی، اطلاع چندانی در دست نیست، ولی تاریخ نویسان، نوشته اند که این استاد بزرگ، در سال 1312ق در روزهای جوانی خویش به سر می بردند. در اواخر قرن سیزدهم، تولد نوزادی که جواد نام گرفت، شهر تبریز و خاندان بزرگ ملک التجار تبریزی، معروف به مَلکی را رونقی دوباره بخشید و موجی از شادی و شوق آفرید.
مرحوم ملکی پس از تحصیل مقدمات و سطوح، عازم نجف اشرف شد و دوران جوانی را در این شهر به تحصیل علم و دانش سپری نمود. ملکی در سال۱۳۲۱ه.ق به ایران آمد و در تبریز به ترویج احکام و تربیت و تهذیب نفوس پرداخت و در سال ۱۳۲۹به دلیل نامساعد بودن اوضاع تبریز به قم مهاجرت نمود و در تشکیل حوزه قم که به همت حاج شیخ عبد الکریم حائری تأسیس شد، سهم بهسزایی داشت.
در مقام و منزلت او همین بس که...
در مقام و منزلت او همین بس که حکیم و فقیه نامدار، شیخ محمد حسین غروی اصفهانی با این که از نظر علمی و عملی دارای مقامی بلند بوده است، طی نامهای از میرزا جواد آقا که با همدیگر رابطه دوستی داشته اند دستور العملی می طلبد و ایشان هم در نامه ای کوتاه مطالب سودمند و ارزنده ای برای مرحوم غروی می نویسد.
علاوه بر تدریس درس «فقه» که متن آن مفاتیح فیض کاشانی بود و در پی آن درس «اخلاق و عرفان» برای عموم مردم که در مدرسة فیضیه تشکیل میشد. درس دیگری برای بعضی از خواص در منزل حاج میرزا برقرار میشد که اخلاق و عرفان موضوع آن بود. نماز جماعت در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام نیز از سوی ایشان اقامه میگردید؛ که امام خمینی و آیت الله بهاءالدینی از جمله افرادی بودند که در نماز حاج میرزا جواد آقا شرکت میکردند.
تابناکی سال های حضور این شخصیت علمی عرفانی، زمینهساز هجرت بسیاری از علما و بزرگان به سوی این خطه گردید. در آن ایّام عوام و خواص از سرو سبز وجود ایشان بهرههای وافر میبردند و منزل وی دارالشفای روان مردم زجردیده و مصیبت زده بود. لطافت سخنان این فرزانة سخت کوش در مناسبتهای مختلف، امواج مردم را لبریز از شادی و نشاط در ایّام عید و سرور معصومین (ع) مینمود و جرعههای معرفت بسیاری در ایّام رحلت و عزا در کام وجود آنان سرازیر میکرد.
گویا تقدیر چنین بود که پاکی و قداست در حوزة علمیّه قم به دست چنین وارستهای پاک، پیریزی شود تا دههای بعد، پای همّت و تلاش به وسیله حاج شیخ عبدالکریم حائری به میان گذارده شده و حوزة علمیّه قم، قامت سبز خود را برافرازد.
اساتید و شاگردان برجسته میرزا جواد آقا ملک تبریزی
مرحوم میرزا جوادآقا چهار استاد برجسته داشتهاند: در فقه، شیخ آقا رضا همدانی صاحب مصباح الفقیه که در محضر ایشان، به درجه اجتهاد نائل آمد. در حدیث و درایه، میرزا حسین نوری صاحب مستدرک الوسائل، در اصول، آخوند خراسانی صاحب کفایه الاصول، در عرفان، آخوند ملا حسینقلی همدانی، که در حدود چهارده سال از محضر آن مرد بزرگ استفاده کرد.
اما شاگردان آن عارف عامل، را میتوان به دو گروه تقسیم کرد، شاگردان دائمی ایشان: حاج آقا حسین فاطمی قمی، آخوندملاعلی همدانی، حاج شیخ عباس تهرانی، سید محمود مدرّسی، سید محمود یزدی، محمود مجتهدی، شیخ اسماعیل تائب و حاج میرزا عبدالله شالچی.
و شاگردان گهگاهی ایشان عبارتند از: امام خمینی، سیّد شهاب الدین مرعشی نجفی، سید محمدرضا گلپایگانی، حاج سید ابوالقاسم خوئی، شیخ فاضل لنکرانی، میرزا خلیل کمرهای و ...
اسرار الصلاه
«اسرار الصلاه»، حاوی نکات بسیاری از اسرار نماز است. این کتاب، علاوه بر سخن از آداب نماز و پرداختن به ارکان و واجبات و مستحبات نماز، برخی از اسرار طهارت، عبرت، فکر و ذکر را بیان میکند و به بیان معانی الهام و وسوسه میپردازد.
المراقبات
«المراقبات» یا اعمال السنه، در این اثر مقدمهای پیرامون دعا و راز و نیاز آورده سپس به بیان اعمال ایّام و لیالی و ماههای مختلف سال قمری از محرم الحرام تا پایان ذی الحجه پرداخته و آثار و برکات روحی و معنوی آنها را توضیح داده است.
لقاء الله
رسالة «لقاء الله»؛ کتابی لبریز از نورانیت و معنویت که رهپویان راه تهذیب و وارستگی را به قلّة قداست و طهارت روح میرساند و از سایر مکتوبات وی حاشیه فارسی بر غایه القصوی؛ ترجمه عروة الوثقی، رسالهای در حج، رسالهای در فقه در باب نکاح، رسالهای در اصول، حاشیه بر را نیز می توان نام برد.
وقتی میرزا پرده از دیدگان شاگرد برداشت...
استاد شالچی تبریزی حکایت میکند: «یک روز صبح پس از نماز برای شرکت در جلسه اخلاق میرزا جواد آقا به فیضیه رفتم، استاد به من فرمودند: میرزا عبدالله چه می بینی؟! این صحبت استاد گویا خود تصرفی بود که آن بزرگ در جان من کرد و حجاب ملکوت از برابر چهرهام برداشته شد. دیدم اشخاصی را که در فیضیه هستند و در ظاهر می بینم، اما باطن آنان را نیز مشاهده می کنم به صورتهای گوناگوناند! بار دیگر فرمودند: چه می بینی؟ و من چون توجه کردم دریافتم ارواح مؤمنین روی صحن مدرسه فیضیه دور هم نشسته اند و با هم مذاکره میکنند! پس از آن فرمودند: میرزا عبدالله فکر نکنی اینها مقاماتی است و به جایی رسیده ای؟! اینها در برابر آنچه در سیر و سلوک و تقرب الی الله به سالک می دهند هیچ است.»
آثار ذکر یا رب یا رب در دل شب، همیشه در وی هویدا بود
میرزا جواد آقا ملکی در کتاب اسرار الصلوه می فرمایند: امام صادق(ع) فرمودند: «آنگاه که بنده ای در نیمه شب با مولایش خلوت کند و با او به مناجات بپردازد، خداوند قلبش را نورانی می کند و چون بگوید: «یا ربّ یا ربّ» خداوند جلیل میفرماید: « لبیک، بنده من! درخواست کن تا عطایت کنم!»
فاتحهخوانی میرزا بر مزار فرزندش یک هفته پیش از مرگ او
حاج آقا شالچی نقل میکند: «روزی همراه استادم مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی قدم می زدیم که ایشان در جایی نشستند و مشغول خواندن چیزی شدند. ما احساس کردیم ایشان مشغول فاتحه خوانی هستند و در عین حال قبری را هم آنجا نیافتیم! از ایشان سؤال کردیم: آیا قبر بزرگی در اینجاست که مشخص نیست و ما نمی دانیم؟ ایشان با لبخندی گذشتند. ما فهمیدیم که ایشان مایل به جواب گفتن نیستند. پس از این ماجرا، هفته بعد فرزند ایشان فوت کرد و در همانجا دفن گردید و معلوم شد که مرحوم ملکی خبر این حادثه را از قبل می دانستند!»
همین که الله اکبر گفت، روح مقدسش به عالم قدس پرواز کرد
آیت الله سید احمد فهری در مقدمه کتاب لقاءالله آورده است: «به من گفتند آیت الله ملکی تبریزی با شما کار دارد به گمانم عصر جمعه بود به خدمت ایشان رفتم دیدم ایشان استحمام کرده و خضاب بسته و پاک و پاکیزه در بستر بیماری افتاده و آماده ادای نماز ظهر و عصر است. در میان بستر شروع به گفتن اذان و اقامه کرد و دعای تکبیرات افتتاحیه را خواند و همین که به تکبیره الاحرام رسید و گفت: «الله اکبر» روح مقدسش از بدن اقدسش به عالم قدس پرواز کرد.»
سخن امام درباره میرزا جواد آقا
آیت الله شیخ جعفر سبحانی از امام خمینی(ره) پرسید: «چند سال میرزا جواد آقا را درک کردید؟» امام (ره) فرمودند: « من سه سال ایشان را در قم دیدم، همین قدر میدانم که وقتی او میآمد در فیضیه مینشست مثل کسی بود که در انتظار هاتفی بود تا او را صدا بزند، برخیزد و نماز بخواند. یک نوع حالت انتظار داشت که وقت لقاءالله فرا برسد و برخیزد و نماز بخواند.»
خاطره علامه حسنزاده از مرحوم میرزا جوادآقا
حضرت علامه حسن زاده آملی حکایت میکند: «در قبرستان شیخان قم به دنبال قبر میرزا جواد آقا میگشتم، ولی آنرا پیدا نمیکردم و غروب هم شده بود و من با نا امیدی خواستم تا از شیخان بیرون روم. ناگهان شخصی از در شرقی قبرستان وارد شد و مستقیم به سمت من آمد و گفت: آقا، قبر میرزا جواد آقای ملکی را می خواهید؟ و مرا نزد قبر آن مرحوم برد و خود از درب غربی رفت تا خارج شود. من ناگهان به خود آمدم و او را صدا زدم و گفتم: آقا، من قبر ایشان را می خواستم ولی شما از کجا می دانستید؟ آن شخص در حالتی که در حال خروج بود، نیم رخ به سمت من برگشت و گفت: ما مشتری هایمان را می شناسیم!»
چهل روز مرا به زحمت انداختی!
روزی چند نفر که در نزدیکی میرزا جواد آقا ملکی نشسته بودند، شروع کردند به غیبت در مورد شخصی که حتی اصلاً میرزا جواد آقا او را نمیشناخت. ناگهان ایشان ناراحت شده و برخاستند و رو به آنها گفتند: «با این غیبتتان چهل روز مرا به زحمت انداختید.» با اینکه ایشان حتی آن فرد غیبت شونده را نمی شناختند، از چنان لطافت روحی برخوردار بودند که خود را به یک اربعین مراقبت مجدد نیازمند میدانند و نیز این خود درسی بزرگ و نهی از منکر بزرگتری بود برای آن افراد که، من که او را نمی شناختم حالا باید مراقباتم را یک اربعین دیگر از سر بگیرم، پس وای به حال شما که او را می شناختید و غیبتش را نمودید.
مکاشفه صحنه مرگ رباخوار
آیت الله فاطمی نیا نقل می کنند: «شبی یکی از شاگردان میرزا جواد آقا برای نماز شب بلند شده بود که ناگهان مکاشفهای برایش رخ میدهد و صحنه عذاب وحشتناکی را بر یک مرد میبیند و هر چه میخواهد کمکی به آن مرد کند نمیتواند. با وحشت از خانه بیرون آمده و به سمت منزل استادش میرزا جواد آقا می رود. در میزند و آقا از همان پشت در میفرمایند: «دست و پاتو گم نکن» و سپس در را گشوده و میگوید: خداوند در آن مکاشفه لحظه جان دادن یک بازاری رباخوار از بازاریان تهران را که در همان موقع در حال جان دادن بود به تو نشان داد، حالا آرام باش و برگرد که آن صحنه برطرف شده است.»
حکایت شاگرد میرزا جواد آقا از شب رحلت ایشان
یکی ازشاگردان خاص میرزا جواد آقا ملکی میگوید: «خواب دیدم که در صحرایی حضرت صاحب الامر(عج) با جماعتی تشریف داشتند و گویا به نماز جماعت ایستاده اند. نزدیک رفتم که جمال مبارکش را زیارت کنم و دست شریفش را ببوسم، شیخ بزرگواری را کنار حضرت دیدم که آثار بزرگواری و وقار از سیمایش پیدا بود.
هنگامی که بیدار شدم درباره آن شیخ فکر کردم وبرای یافتنش به مشهد مشرف شدم، وی را ندیدم. تهران آمدم، به او برخورد نکردم. به قم مسافرت کردم و در مدرسه فیضیه او را در یکی از حجره ها مشغول تدریس دیدم. پرسیدم این آقا کیست؟ گفتند: آقای حاج میرزا جواد آقا ملکی است.خدمتش رسیدم، از من تفّقد کرد و فرمود «کِی آمدی؟» گویا مرا شناخته و از قضیه آگاهند! از آن پس ملازمتش را اختیار کرده و او را چنان یافتم که دیده بودم و میخواستم.
تا شب یازدهم ذی الحجه۱۳۴۳که نزدیک سحر در بین خواب و بیداری دیدم درهای آسمان به روی زمین گشوده شده و حجاب مرتفع گشته و من تا زیر عرش الهی را مشاهده کردم. آن مرحوم را دیدم که ایستاده و دست به قنوت گرفته و مشغول تضرع و مناجات و گریه است و من از مقام قرب او به حق تعالی تعجب کردم که صدای کوبه در خانه را شنیدم. فوراً برخاستم. در را باز کردم، دیدم یکی از دوستان است،گفت: فلانی بیا منزل آقا. گفتم چه خبر است؟ گفت: تسلیت می گویم، آقا از دنیا رفت!»
برخورد میرزا پس از شنیدن خبر مرگ فرزندش در روز عید غدیر
وقتی در روز عید غدیر، مردم به دیدار ایشان رفته بودند، به هنگام ظهر ناگهان متوجه صدای دلخراش یکی از خدمتکاران منزل شده و وقتی علت را جویا می شوند، با خبر مرگ پسرشان، علی و غرق شدن او در آب انبار مواجه می گردند. ایشان از این خبرِ ناگوار، به خدای متعال پناه برده و همه را به آرامش فرا می خوانند تا کسی در روز عید محزون از منزل ایشان خارج نشود. پس از پایان مراسم عید، ایشان از چند تن از دوستان نزدیک می خواهند که در منزل مانده و در تشییع پیکر فرزند عزیزشان، او را یاری دهند.
شب زنده داری و نماز شب مرحوم میرزا جواد آقا
مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی هر شب که برای تهجد از خواب بیدار می شد، ضمن اجرای دستورات و آداب برخاستن از خواب از قبیل سجده و دعا مدتی در بسترش صدا به گریه بلند میکرد و سپس بیرون میآمد و به اطراف آسمان نگاه میکرد و آیات «إنّ فی خلق السموات و الارض و اختلاف الیل و النهار و الفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما أنزل الله من السماء من ماء فأحیا به الارض بعد موتها و بثَّ فیها من کلّ دابه و تصریف الریاح و السحاب المسخر بین السماء و الارض لایات لقوم یعقلون...» را می خواند و سر به دیوار میگذاشت و مدتی گریه میکرد و سپس برای وضوگرفتن آماده میشد و در کنار حوض مینشست و میگریست و از هنگام بیدار شدن تا برگشتن به محل نماز چندجا مینشست و برمیخاست و گریه میکرد.
وقتی که وضو میگرفت و به مصلایش می رسید و مشغول تهجد میشد دیگر حالش خیلی منقلب میشد و قابل وصف نبود. او در نمازها مخصوصاً در قنوت آنها گریه طولانی داشت، تا آنجا که بعضی ایشان را جزو بکائین عصر به شمار آوردهاند.
علامه طباطبایی
مرحوم علامه طباطبایی، در مقدمه ای که بر کتاب المراقبات مرحوم ملکی تبریزی می نویسند، از ایشان به بزرگی و نیکی یاد کرده و آن استاد فرزانه را چنین میستایند: «این کتاب، دریای لبریزی است که در سنگ و پیمانه نگنجد و مؤلف آن، پشوای والا مقامی است که بلندای شخصیت او، با هیچ مقیاسی قابل اندازه گیری نیست».
استاد شهید مرتضی مطهری
از نگاه استاد مطهری میرزا جواد آقاانسانی وارسته است که درباره اش می گوید: «مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، از بزرگان اهل معرفت زمان ماست.» ایشان هم چنین در ادامه، اشاره ای به زیارت قبر ایشان کرده و چنین می نگارند: «قبر او در قم است و من هر وقت به قم مشرف می شوم، آرزو دارم قبر این مرد بزرگ را زیارت کنم».
علامه حسن زاده آملی
علامه حسن زاده آملی در مورد این عارف حقیقی بیان می دارد: «عارف الهی، سالک مستقیم، محقق ربّانی، فقیه صمدانی و مربی نفوس، آیت الله حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی از اعظام علمای الهی عصر اخیر و به حق ازعلمای فقه، اصول، اخلاق، حکمت و عرفان بوده است.»
امام خمینی(ره)
امام خمینی در خصوص استاد خود می گوید: «در قبرستان شیخان قم یک مرد خوابیده است و او حاج میرزا جواد آقای تبریزی است. بوی آدمیّت از مزار او به آسمان پیچیده است!»
حکایت خواندنی مقام معظم رهبری از میرزا جواد آقا ملک تبریزی
مرحوم حاج میرزا جواد آقاى تبریزى معروف -که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحبدلِ زمان خودش بوده است- اوایلى که براى تحصیل وارد نجف شد، با اینکه طلبه بود ولى به شیوه اعیان و اشراف حرکت مىکرد.
نوکرى دنبال سرش بود و پوستینى قیمتى روى دوشش مىانداخت و لباسهاى فاخرى مىپوشید؛ چون از خانواده اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملکالتجار بوده یا از خانواده ملکالتجار بودند. ایشان طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آنکه توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوند ملاحسینقلى همدانى -که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حتّى بزرگان مىرفتند در محضر ایشان مىنشستند و استفاده مىکردند- راهنمایى شد.
روز اولى که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیئتِ یک طلبه اعیان و اشراف متعین به درس آخوند ملاحسینقلى همدانى مىرود، وقتىکه مىخواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلى همدانى، از آن جا صدا مىزند که همانجا -یعنى همان دمِ در، روى کفشها- بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم همانجا مىنشیند. البته به او بر مىخورد و احساس اهانت مىکند، اما خودِ این و تحمل این تربیت و ریاضت الهى او را پیش مىبرد. جلسات درس را ادامه مىدهد. استاد را -آنچنانکه حق آن استاد بوده- گرامى مىدارد و به مجلس درس او مىرود.
این، شکستن آن منِ متعرض ِ فضولِ موجب شرکِ انسانى در وجود انسان است. این، آن منیت و خودبزرگبینى و خودشگفتى و براى خود ارزش و مقامى در مقابل حق قایل شدن را از بین مىبرد و او را وارد جادهاى مىکند و به مدارج کمالى مىرساند که مرحوم میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى به آن مقامات رسید. او در زمان حیات خود، قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست.
بنابراین قدم اول، شکستن منِ درونى هر انسانى است که اگر انسان، دائم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت -همینطور ریاضتها- پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونى خواهد شد.