گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» سیده حنانه حسینی؛ امروز، مصادف است با سیزدهم ذیالحجه، روزی که در سال دهم هجری قمری، علی بن ابی طالب به فرمان خداوند به لقب امیرالمومنین ملقب شد.در همین ایام بود که صحیفه ملعونه منعقد شد و برخی بر توطئه قتل پیامبر هم پیمان شدند.
مدال «امیرالمومنین» بر سینه علی(ع)
هماکنون آخرین ساعات حضور پیامبر اکرم(ص) در مکه است و به زودی کاروان حجاج به قصد بازگشت به دیار خود حرکت خواهند کرد.
وقتی جبرئیل امین مدال برازنده «امیرالمؤمنین» را از جانب پروردگار اختصاصآ برای ابوالحسن علیبن ابیطالب(ع) به همراه آورد، پیامبر خدا دستور داد تا یکایک یاران و همراهان به ملاقات وی آمده و ایشان را این چنین خطاب کنند: «السلام علیک یا امیرالمومنین».
این دستور پیامبر(ص) به مزاج بعضی اهل صحابه خوش نیامد و ناخرسندانه پرسیدند:«آیا این عنوان از سوی خداوند و رسول اوست؟» و پیامبر غضبناک و آزردهخاطر فرمودند: «این حقی است از طرف خدا و رسولش، خداوند این دستور را به من داده است.»
به راستی اینچنین مسلمانانی در فردای غدیر چگونه با امیرالمومنین طی خواهند کرد؟ آیا سر تسلیم فرود خواهند آورد؟ گفتههای پیامبر از رحلت قریبالوقوع حضرتش خبر میدهد و همه چیز از جانشینی حضرت امیر پس از وی حکایت دارند.
روزی که پیمان صحیفه ملعونه بسته شد
اهل صحابه که سالهای سال در آرزوی تکیه زدن بر منصب حکمرانی بعد از پیامبر و رواج راحتتر فساد و غضب بیتالمال بودند، هماکنون حلقه فتنه خود را آراسته و با هم همقسم میشوند: «اگر محمد از دنیا رفت یا کشته شد، هرگز نمیگذاریم خلافت و جانشینی او در اهل بیتش مستقر شود»
این متن پیمانی بود که پنج نفر از یاران منافقپیشه حضرت رسول(ص) نوشته و در میان کعبه زیر خاک مدفون کردند؛ پیمانی که بهعنوان صحیفه ملعونه (نوشتار شوم) از آن یاد میشود و پیامبر بزرگ نیز در خطبه غدیر به آن هشدار داده بودند.
در اجرای این توطئه شوم، چهار نفر از آنان سراغ مهاجرین رفتند و معاذ بن جبل که یکی از این پنج نفر بود گفت:شما مسئله را از جهت مهاجرین حل کنید، من درباره انصار ترتیب امور را خواهم داد.
از آنجا که سعدبنعباده رئیس انصار، کسی نبود که با ابوبکر و عمر هم پیمان شود، لذا معاذ سراغ بشیر بن سعید و اسید بن حضیر که هر یک بر نیمی از انصار- یعنی دو طایفه اوس و خزرج- نفوذ داشتند آمد و آن دو را با خود در غصب خلافت همپیمان نمود.
توطئه قتل پیامبر
همین ایام بود که در سال حجة الوداع همان پنج نفر اصحاب صحیفه با نُه نفر دیگر نقشه قتل حضرت را در راه بازگشت از مکه به مدینه ریختند. نقشه چنین بود که در قله کوه اَرْشی کمین کنند و همینکه شترِ پیامبر (ص) سربالایی کوه را پیمود و در سرازیری قرار گرفت سنگهای بزرگی را به طرف شتر رها کنند تا شتر برمد و حضرت را بر زمین بزند و آنان با استفاده از تاریکی شب حمله کنند و پیامبر(ص) را بهقتل برسانند. بعد هم متواری شده و خود را داخل مردم نمایند تا شناخته نشوند.
خداوند تعالی پیامبرش را از این توطئه آگاه ساخت و وعده حفظ او را داد. همینکه شتر پیامبر (ص) به قله کوه رسید و به سمت پایین بهراه افتاد، منافقین سنگهای بزرگ را از بالای پرتگاه به طرف شترِ حضرت رها کردند.
پیامبر اکرم با یک اشاره به شتر فرمان توقف دادند و این در حالی بود که حذیفه و عمار، یکی افسار شتر حضرت را در دست داشت و دیگری از پشت سر شتر را راهنمایی میکرد. با توقف شتر، سنگها رد شدند و حضرت سالم ماندند. منافقین با شمشیرهای کشیده به حضرت حمله کردند، ولی حذیفه و عمار مقابله کردند و با شمشیر به آنان حمله بردند و آنها را فراری دادند.
منافقین به پشت سنگها خزیدند تا خود را به قافله ملحق کنند؛ ولی با اشاره نوری تابید و برای لحظاتی فضا را روشن ساخت. حذیفه و عمار چهرههای چهارده نفر را که پشت صخرهها پنهان شده بودند به چشم خود دیدند. آنان عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابیوقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبید جراح، ابوموسی اشعری، ابوهریره، مغیرة بن شعبه، معاذ بن جبل، سالم مولی ابیحذیفه.
پیامبر رحمت مأمور بود با آنان درگیر نشود؛ چراکه در آن شرایط حساس فتنهای بپا میشد و زحمات گذشته در معرض خطر قرار میگرفت و بار دیگر منافقین به مقاصد خود دست مییافتند.
منابع:
1. بحارالانوار/ جلد17
2. بحارالانوار/ جلد19
3. مدارک علمای سنی/ حلیه الآولیا/ جلد1
4. تاریخ بغداد
ضمناً قابليت دانلود ها نيز افزايش يافت.