گروه بینالملل «خبرگزاری دانشجو»؛ بسیاری از تحلیلگران مسائل داخلی اسرائیل معتقدند که اتحاد احزاب لیکود و اسرائیل خانه ما باعث تقویت هردو حزب می شود ولی نا آرامی های داخلی و خارجی می تواند اوضاع را تغییر دهد.
اتحاد میان احزاب لیکود و اسرائیل خانه ما بر اساس توصیه های مشاوران بیگانه و بدون در نظر گرفتن رهبران بلندپایه این دو جنبش صورت گرفته است، که این عمل بخودی خود می تواند نشانه ای منفی از دموکراسی داخلی این دو حزب و مسئولیت ناپذیری رهبرانشان باشد.
ولی سؤال ما این است که چه تفاهم نامه ای در خصوص مسائل مورد اختلاف نتانیاهو و لیبرمن، یعنی معافیت سربازی یهودیان افراطی، دین، یهودی سازی و ازدواج و فعالیت های موسسه های دینی صورت گرفته است؟ آیا به تفاهم گسترده ای دست یافته اند؟ و آیا در امور مربوط به حقوق شهروندان که در گذشته در آن اختلاف نظر داشتند گفتگو کرده اند؟ آیا برای ائتلاف آینده چشم اندازی دارند که ضرورتا بر احزاب دینی افراطی متکی نباشد؟ و آیا نتانیاهو از لیبرمن وعده گرفته است که وی از توبیخ و سرزنش وی در محافل عمومی خودداری کند؟ و آیا نتانیاهو پس از این ائتلاف، باز هم مشاور حقوقی دولت را به ارائه اتهام نامه و کیفر خواستی بر ضد لیبرمن در قضایای فساد وادار خواهد کرد؟ این موضوعاتی است که باید به رأی دهندگان اسرائیلی توضیح داد.
در حال حاضر این خطر وجود دارد که دو حزب مذکور بجای اینکه قویتر شوند طرفدارانشان را نیز از دست بدهند، این در حالی است که انتظار میرود این دو حزب 43 کرسی در کنیست را تصاحب کنند . اگر چنین باشد، پس فایده لیست اتحاد با لیکودچیست؟ گروهی از طرفداران شرقی حزب لیکود با گرایش های لیبرالیستی مرتبط با احزاب سکولاریسم- روسی مخالفت می کنند.
به نظر می رسد گروهی از رأی دهندگان حزب اسرائیل بیتنا از این حزب جدا شوند، چرا که تلاشهایشان برای جلوگیری از قدرت روزافزون یهودیان افراطی کاهش می یابد و یا بدین دلیل که حزبشان به مرکز نقشه سیاسی در اسرائیل منتقل خواهد شد.
نتانیاهو مفتخر است که مرکز سیاست اسرائیل را به اجماع رسانده است، و اقدام تازه نتانیاهو نشانه تغییر و انعطاف در رویکرد سختگیرانه و جدی وی است. ولی آیا این همان هدفی است که نتانیاهو برای خودش در نظر گرفته بود؟
از نتایج مثبت این اتحاد از بین بردن حزب های کوچکتر، و بالابردن مجموعه ای متشکل از سه حزب (راست گراها) و اصلاح شیوه برگزاری انتخابات کنونی است. ولی آیا چنین تفاهماتی صورت گرفته است و یا اینکه استراتیژی های مشخصی برای انجام این تغییرات تعیین شده است؟
بنظر می رسد که برنده این اقدام حزب های، "کار" بریاست شیلی یحیموویچ "یش عتید (آنجا آینده ای هست)" بریاست لئیر لبید و حزب "شاس" خواهند بود.
سوال اصلی ما این است که آیا دولت اسرائیل اتحاد گسترده ای را تشکیل خواهد داد که بر سیاست منسجمی اتفاق نظر داشته باشند، یا اینکه رهبری سیاسی دولت به سمت و سوی راست گرایی افراطی انتقال پیدا خواهد کرد؟ بدون در نظر گرفتن پیروزی انتخابات اوباما و به فرض اتحاد وی با دولت اسرائیل، در سالهای اخیر چالش های جهانی بی سابقه ای در انتظار این رژیم خواهد بود، به طوری که حکومت ائتلافی گسترده می تواند در راستای خدمت به منافع اسرائیل و کاستن از حدت چالش های پیشروی این رژیم باشد.
تحرکات داخلی کشورهای عربی، دشمنی اسرائیل با ایران و پیروزی حماس در جنگ هشت روزه، تهدید موجودیتی دراز مدتی برای اسرائیل است؛ علاوه بر تمامی این خطرات، دولت اسرائیل همچنین با مسائلی چون، دعوت ها برای از سرگیری مذاکرات بر اساس خطوط آتش بس 1949، حضور مجدد تروریسم بر مرزهای اسرائیل و ناآرامی در سراسر جهان اشاره کرد.
علی رغم اعلام کینه توزانه نتانیاهو، مشخص شدکه نخست وزیر اسرائیل در دید بسیاری از اسرائیلی ها یک چهره سیاسی واقعی است و در مقایسه با دیگر رهبران سیاسی اسرائیل برتری چشمگیری دارد. سیاست نتانیاهو در برخورد با فلسطینی ها- آمادگی برای امتیاز دادن بر اساس اصل متقابل و خودداری از اعطای امتیازات یک جانبه- مورد تایید تمامی ملت اسرائیل است.
مشارکت سابق نتانیاهو در اقتصاد اسرائیل، و موفقیت وی در قانع کردن استانلی فیشر در بر عهده گرفتن منصب ریاست بانک مرکزی، در مقایسه با اقتصاد بسیاری از کشورهای اروپایی و شمال آمریکا اسرائیل را از قرار گرفتن در معرض فروپاشی اقتصاد جهانی حفظ کرد.
با این وجود آیا نتانیاهو با لیست ائتلافی با لیبرمن خودش را ضعیف کرده است؟ در چنین محیط سیاسی بی ثباتی هرگونه احتمالی وجود دارد و گذشت زمان مشخص خواهد کرد.
تاثیر نتایج انتخابات اسرائیل در عرصه فلسطین
درباره پیامد های نتایج انتخابات اسرائیل بر عرصه فلسطین، دو دیدگاه وجود دارد:
1-دیدگاه بدبینانه: این دیدگاه معتقد است در نتیجه این انتخابات، دو مشکل در صحنة فلسطینی پدید خواهد آمد. یکی از پیامدهای انتخاب راستگرایان و شخص نتانیاهو به ریاست دولت اسرائیل میتواند تأثیر آن بر فرآیند گفتوگوهای سازش و تسریع شههرک سازی باشد. اگر چه پیروزی راستگرایان در انتخابات قابل پیشبینی است، اما از هماکنون جناح طرفدار سازش در میان فلسطینیها، به ویژه مقامات دولت خودگردان، نگرانی خود را پنهان نکردهاند؛ مخصوصاً در مورد توافقاتی که تاکنون میان طرفین در مواردی چون برچیدن برخی از شهرکهای صهیونیستنشین کرانهی غربی و توافقاتی که در مورد بازگشت برخی از آوارگان صورت گرفته بود، نگرانی جدی وجود دارد، زیرا نتانیاهو اعلام کرده که هیچ الزام یا التزامی نسبت به توافقات پیشین ندارد و در مخصوصا پس از موفقیت فلسطین به عنوان کشور ناظر غیر عضو سازمان ملل، جناح سازشکار فلسطینی آن دستاوردها را بر باد رفته می بیند.
پیامد دیگر میتواند شکلگیری مجدد وضعیت تقابل و جنگ میان اسرائیل و گروههای جهادی مانند حماس و جهاد اسلامی باشد.
به عبارت دیگر، اگر دولت راستگرا تمام دستاوردهای صلح را نادیده بگیرد، به یقین فلسطینیها نیز با این نتیجهگیری که دستاورد سالها مذاکرات سازش بر باد رفته است، مجدداً به سوی درگیری و تندروی کشیده خواهند شد و در واقع فضای تنفسی برای مقاومت بازتر میشود و مقاومت میتواند خود را به عنوان انتخاب اصلی فلسطینی ها معرفی نماید.
2- دیدگاه خوشبینانه: این دیدگاه معتقد است احزاب راست گرای اسرائیل معمولا در شعار و عمل دوگانه عمل میکنند، بیان شعارهای تند در زمان انتخابات، الزاماً نشانهی عمل به آنها پس از در دست گرفتن قدرت نیست و در بسیاری از موارد از آن شعارها عقبنشینی میکنند.
در واقع شعارهای تند با هدف جلب آراء یهودیان در زمان انتخابات و نیز اخذ امتیازات بیشتر از اعراب و فلسطینیها و تأمین منافع بیشتر برای اسرائیل مطرح میشود.
این دیدگاه برای اثبات مدعای خود، به تجربة تاریخی حوادثی که در صحنه منازعة اسرائیلی – فلسطینی رخ داده است استناد و استدلال مینمایند.
به عنوان مثال هر دو جنگ سال 1967 و 1973 اعراب و اسرائیل، در زمان حضور حزب چپگرای کار در عرصه قدرت، واقع شدهاند.
همچنین حمله به لبنان، جنگ علیه حزبالله در سال 2007 و جنگ علیه غزه در سال 2009، در زمان حاکمیت احزاب به اصطلاح میانهرو (کادیما و ائتلاف حاکم) واقع شدهاند.
متقابلاً پیمان کمپ دیوید یعنی صلح با مصر در 1979، توسط بگین و قرارداد مادرید در سال 1991، توسط شامیر هردو از حزب راستگرای لیکود امضا شده است.
نتانیاهو در دورة پیشین نخست وزیری خود که از سال 1996 آغاز شده بود، نشان داد که بیش از آن که مرد عمل باشد، اهل سر و صدا و شعار است و در واقع تفاوت عمدة وی و شارون همین بود که شارون بیشتر عملگرا بود تا اهل شعار، در حالی که هر دو از حزب راستگرای لیکود بودهاند.
تقریباً تمامی نیروهای سیاسی اسرائیل اعم از راست، میانه و چپ در نهایت پراگماتیست هستند.