مدیر کل تربیت بدنی دانشگاه پیام نور گفت: هیچگاه برنامه منسجم در حوزه مدیریت ورزشی نداشتیم و تنها سند جامع توسعه ورزش بوده که اصلا اجرا نشده.
گروه ورزشی «خبرگزاری دانشجو»؛ مدیریت ورزش یکی از ارکان مهم در پیشرفت ورزش محسوب می شود اما امروز در ورزش ما حضور مدیران سیاسی با سوابق غیر ورزشی یکی از مشکلاتی است که از نظر بسیاری از تحصیل کرده های رشته تربیت بدنی به این بخش ضربه زده است.
«خبرگزاری دانشجو»، در این خصوص گفت و گویی با دکتر حمید قاسمی، رئیس تربیت بدنی دانشگاه پیام نور انجام داده است که مشرح آن در زیر آمده است.
«خبرگزاری دانشجو»؛ ساختار ورزش در کشورهای صاحب نام چکونه است و تا چه حد دولت در ادامه ورزش نقش دارد؟
قاسمی: در بین 140 کشوری که ساختار ورزشی دولتی دارند اسامی مختلفی از جمله وزارت ورزش و جوانان، ورزش گردشگری و ورزش، وزارت فرهنگ و ورزش دیده میشود که در این میان ساختار ورزشی ژاپن کاملتر و جامعتر است. چرا که ترکیبی از وزارت ورزش، فرهنگ، آموزش و پرورش و آموزش عالی است.
ژاپنیها معتقدند که کودکان در کنار تربیت باید فرهنگ، آموزش و ورزش را در یک برنامه واحد داشته باشند و با یک برنامه منسجم و قوی تمام ابعاد برای رشد و تکامل از جمله ورزش را دربر بگیرند.
مهمترین خواستگاه ورزش، آموزش و پرورش است چراکه آنجا امر استعدادیابی، نهادینه کردن ورزش و تبدیل کردن آن به بخشی از وجود فرد انجام میشود و یک فرد قهرمان یا حرفهای و یا حتی یک شهروند سالم را تربیت خواهد کرد با این اوصاف بیشترین ساختاری که در دنیا وجود دارد ساختار وزارت ورزش و جوانان است که در کشور ما نیز همین عنوان وجود دارد.
«خبرگزاری دانشجو»؛ یعنی در تمام دنیا و در کشورهای صاحب نام در عرصه ورزش، موضوع جوانان در کنار ورزش قرار دارد؟
قاسمی: ساختار وزارت ورزش و جوانان ایران با سایر کشورها تفاوت دارد، تفاوت اینجاست که وقتی ساختار سایر کشورها را بررسی میکنیم میبینیم که بخش جوانان آنها بر اوقات فراغت تأکید دارند و معتقدند که اوقات فراغت یک بخش جدی برای جوانان محسوب میشود و به عنوان یک ابزار مهم و اصلی برای پر کردن و غنی کردن اوقات فراغت آنهاست ولی در ایران بحث اشتغال، اعتیاد، ازدواج را نیز شامل میشود که هر کدام یک تکلیف سنگین محسوب میشود.
به هر حال وزارت ورزش و جوانان در ایران شکل گرفته است و پیش از آن سازمان تربیت بدنی بود که با بررسی آن در دنیا میدیدیم که یک مورد نادر محسوب میشود و کمتر از چهار کشور در کنار ایران دارای ساختار سازمانی در ورزش بودند.
«خبرگزاری دانشجو»؛ با مرور رئوسای گذشته سازمان تربیت بدنی و حضور محمد عباسی در وزارت ورزش می بینیم که حضور چهره های سیاسی در ورزش پررنگ تر بوده است آیا اینطور نیست؟
قاسمی: متأسفانه زمانی که به گذشته ورزش نگاه میکنیم میبینیم که حتی پیش از انقلاب نیز ریاست ورزش بر عهده امرای نظامی و سیاسی بوده است و این فرهنگ هنوز هم وجود دارد و تیمی که برای مدیریت ورزش انتخاب میشود در ابتدا از گزینههای سیاسی هستند.
در انتخاب وزیر ورزش و جوانان نیز دیدیم سجادی بهعنوان یک چهره ورزشی از سوی نمایندگان به هر دلیل و بحثهای حاشیهای که بود رای نیاورد.
«خبرگزاری دانشجو»؛ در اینکه سیاست جزیی از ورزش شده است هیچ شکی نیست اما آیا در سایر کشورها که به گفته شما ساختار دولتی دارند هم ورزش یه وسیله افراد سیاسی اداره می شود یا افراد ورزشی؟
قاسمی: این مسئله برای خود من نیز سوال بود و زمانی که رئیس فدراسیون اسکواش بودم از آنجا که دانشجوی مدیریت ورزش بودم فکر میکردم که وقتی از کشور خارج شوم و در مجامع بینالمللی حاضر شوم همه روساء از متخصصین و تحصیلکردههای ورزش هستند ولی زمانی که در مجمع روسای فدراسیونها شرکت کردم دیدم که از جمع 44 رئیس تنها دو نفر تحصیلکرده ورزش هستند.
وقتی مطالعات خود را افزایش دادم دیدم در دنیا نیز بیشتر به دنبال چهرههای اقتصادی و سیاسی هستند سپس ورزشکاران و در رده آخر تحصیلکردههای ورزش را انتخاب میکنند.
در اجلاسی که در جزیره موریس برگزار شد یک طرح با نام اسکواش باز ارائه کردیم که بهشدت مورد تأیید و تشویق سایر روسای فدراسیونهای کشتی قرار گرفت و من معقتد بودم که کار تمام شده و این طرح در تمام دنیا اجرا میشود اما زمانی که اجرای آن را از روسای چند کشور سرآمد در اسکواش جویا شدم آنها در پاسخ گفتند که کمیتههای تخصصیشان باید این موضوع را بررسی کند و در صورت تأیید آنها ما وظیفه حمایت و پشتیبانی را انجام میدهیم.
اگر ورزش را به دو بخش خصوصی و دولتی تقسیم کنیم، میبینیم در باشگاههای خصوصی آنها بحث حرفهایگری مطرح است و حتی یک مدیر را از سایر کشورها میآورند به این شرط که تحول ایجاد کند و سودآوری داشته باشد.
در بخش دولتی نیز ممکن است که روسا از متخصصین ورزشی نباشند اما وجود یک برنامه مدون سبب پیشرفت آنها میشود و هر کسی که در رأس کار قرار میگیرد برنامه مشخص دارد.
قرار نیست حتما این برنامه را خود مدیر نوشته باشد بلکه لازم است که او با یک تیم قوی در رأس کار قرار بگیرد و ثابت کند که برنامه او از مدیر قبلی کاملتر و قابل اجرایی شدن است و پس از تأیید نوبت به اجرای برنامه میرسد و این همان نقطه حلقه مفقوده ورزش ماست.
«خبرگزاری دانشجو»؛ یعنی مشکل اصلی ورزش ما نداشتن برنامه مدون برای ورزش است؟ اگر این برنامه وجود داشته باشد باید برای مدیرت به دنبال چه اشخاصی باشیم؟
قاسمی: تغییرات سایر کشورها در حوزه ورزشی معمولا در راستای برنامه است و قرار نیست مدیر جدید برنامههای قبلی را کاملا کنار گذاشته و از صفر شروع کند و این چیزی است که ما در حوزه ورزشی به آن توجه نمیکنیم و هر کسی که در رأس کار قرار میگیرد با این تفکر وارد میدان میشود که نفر قبلی خطا کرده و من آمدهام تا همه چیز را درست کنم.
ما یک برنامه منسجم نداریم و ارزیابیهای ما دقیق نیست و اینکه میگویم چه کسی موفق بوده تنها براساس ساختوسازها و مدالهای است که در دوران مدیریت او کسب شده در صورتی که اینها واقعیت ورزش نیست و تنها ممکن است یک شاخص باشد.
نتایجی که در ورزش به دست میآید مربوط به یک دوره چهار تا پنجساله است و ممکن است محصول تلاشهای روسای قبلی باشد و یا حتی ممکن است با یک استعدادیابی خارج از ورزش مثلا توسط آموزش و پرورش به وجود آمده باشد زمانی که برنامه وجود نداشته باشد همه در پیروزیها خود را محق میدانند و شکستها را گردن دیگری میاندازند اما اگر برنامهریزی و تقسیمکار درست باشد این مشکلات ایجاد نمیشود.
این را باید قبول کنیم که در دنیا نیز تحصیلکردههای ورزشی در رأس ورزش قرار ندارند ولی کسانی در رأس آن قرار دارند که وظیفه آنها حمایت، هدایت و پشتیبانی برنامههاست و اینطور نیست که هر چه میگویند همان باشد و سعی کنند که خود را صاحب و مالک آن بخش بدانند و اجازه نقد به کسی ندهند و در نهایت نیز بگویند پول نیست و همین کارهای هم که انجام شده بسیار بزرگ بوده است.
چه قبل و بعد از انقلاب هیچگاه برنامه منسجم و اساسی در حوزه مدیریت ورزشی نداشتیم و تنها سند جامع توسعه ورزش بوده که هیچگاه اجرا نشده و تنها ادبیات آن وارد دیدگاهها شده است و تنها خروجی آن این بوده است که امروز ورزش را به چهار مولفه اصلی تربیتی، همگانی، تفریحی و حرفهای تقسیم کردهایم.
«خبرگزاری دانشجو»؛ برخی اعتقاد دارند که اگر برای ورزشی یک هرم ترسیم کنیم باید درراس آن افراد سیاسی باشند و در سطوح پایین تر ازافراد ورزشی و تحصیل کرده این حوزه استفاده کرد شماتا چه حد این نظریه را قبول دارید؟
قاسمی: زمانی که در سازمان تربیت بدنی بودم با وجود اینکه برنامهریزی منسجمی داشتم به دلیل عدم تأمین منابع در اجرای آن دچار مشکل شدم و من نیز که دیدم از مسیر برنامه خارج شدیم و به این نتیجه رسیدم که ادامه کار ممکن نیست از سازمان جدا شدم و به پیام نور آمدم و اکنون سعی میکنم که در محیط دانشگاهی برنامههای خود را به پیش ببرم و خوشبختانه در پایان سال 91، 90 درصد از برنامههای خود را اجرا کردهایم و این نشان میدهد که خود ما مدیران نیز هنوز در اجرای برنامه ها نیاز به تمرین داریم.
برنامههای راهبردی نیاز به مهارت دارد و باید تجربه و تمرین داشته باشیم و نگران نباشیم که اگر بگویم نمیتوانیم یا چیزی را نمیدانیم موفق نمیشویم.
اما الگوی مورد نظر در ورزش این است که بدانیم مهمترین وظیفه راس هرم حمایت و نظارت و در واقع یک ستاد فرماندهی است.
در زمانی که در سازمان تربیت بدنی بودم دیدم که در ساختار آن 16 پست کلیدی وجود دارد که باید همدیگر را حمایت کنند تا سیاستگذاریها اجرا شود ولی در همان زمان دیدم که این بخشها برای هم مانع ایجاد میکنند.
در این ساختار هم غریب به 16 جایگاه وجود دارد که باید با هم هماهنگ باشد و با یک برنامه مشخص عمل کنند و به دنبال پیاده کردن این برنامه در مسیر صحیح باشند.
در این هرم کسی که در رأس قرار میگیرد باید یک هماهنگ کننده ورزش باشد و به جای اینکه کارهای کوچک و جزئی مانند هماهنگ کردن رئیس فدراسیون، دبیر و یا مربی و همچنین مسئله باشگاهها و هیئت مدیره آنها باشد باید به دنبال حمایت و ساختارسازی باشد.
«خبرگزاری دانشجو»؛ اما راس این هرم در ورزش ما بیشتر به دنبال مسائل جزیی هستند تا هماهنگ کردن ساختارهای ورزش؟
قاسمی: متأسفانه شخصیتهای اصلی ورزش وقت خود را صرف مسائل جزئی میکنند که این مسئله به نبود برنامه بازمیگردد بعلاوه فقدان محیط حقوقی مناسب به این مشکلات دامن میزند.
کسی که در رأس ورزش قرار دارد باید از قدرت هماهنگ کردن بالایی بین دستگاههای کلیدی ورزش مانند وزارت ورزش، وزارت علوم، صنایع (در امر تولیدات) داشته باشد.
باید این هماهنگی در تمام بخشهای که ورزش در آن کار میکند ایجاد شود تا از موازیکاری جلوگیری و همه بخشها در این جهت همافزا به پیش بروند و در کنار آنها کمیته ملی المپیک نیز باید کمک کند.
متأسفانه امروز در کشور ما هم کمیته ملی المپیک وجود دارد و هم یک معاونت ورزش و امور فدراسیوها که هر دو یک وظیفه را دارند و در ورزش ما در جهت هماهنگی بین بخشهای مختلف وقت کمی صرف میشود چرا که این بخشها جذابیتی ندارد و رسانهها نیز به آن توجه نمیکنند همین امر باعث شده که افراد بیشتر بهدنبال پستهای باشند که بیشتر دیده شود.
کسانی که ورزش را خوب درک نکنند و به دنبال پستهای شهرتزا باشند نمیتوانند ورزش را به سرمنزل اصلی خود برسانند.
«خبرگزاری دانشجو»؛ شما اعتقاد دارید که کسی که در راس هرم ورزش است باید از موازی کاری بین بخش های مختلف جلوگیری کند آیا فکر نمی کنیدبایدیک فرد سیاسی در راس قرار گیرد تا با ارتباطات سیاسی خود این هدف را در پیش گیرد؟
قاسمی: من با این نظر مخالفم ما میتوانیم از میان چهرههای ورزشی مدیر مناسب پیدا کنیم.
مدیران سیاسی از استفاده از چهرههای ورزشی غفلت میکنند ما باید در بخش ورزش به دنبال چهرههای ورزشی هماهنگکننده باشیم تا تجربههای تلخ گذشته را بار دیگر تکرار نکنیم.
ما باید با حضور اولین شخص ورزشی در رأس ورزش یک برنامه جامع و قوی برای ورزش ترسیم کنیم و پس از آن بهدنبال کسانی باشیم که با بهرهوری بالاتر و هزینه کمتر به اهداف تعیین شده نزدیکتر شوند که رسیدن به این هدف حضور چهرههای ورزشی را میطلبد.
چهرههای که به خوبی شرایط ورزش را درک میکنند چرا که تجربه نشان داده چهرههای سیاسی زمانی که وارد عرصه ورزش میشوند افراد سیاسی نزدیک به خود را وارد میکنند.