به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، سایت هویت مصاحبه ای با حجت السلام زائری درباره سبک زندگی انجام داده است که متن آن در زیر آمده است:
وقتی از سبک زندگی حرف می زنیم در واقع نزدیک ترین لایه از فرهنگ را به زندگی روزمره و واقعیت های ملموس زندگی مورد توجه قرار می دهیم.
سبک زندگی در واقع ویترین و ظاهر همه آن موضوعا ت و مسائلی است که، در فرهنگ و جامعه ما وجود دارد، و اگر از تعریف سبک زندگی شروع کنیم، این نکته مشهود است که، در واقع به رفتارها ٰ؛ مصرف، انتخاب ها و ترجیح هایی اشاره می کنیم که براساس یک باور و نگرش و یک اعتقاد و ایدئولوژی شکل گرفته است. حتی وقتی ممکن است این ارتباط اعتقادی و مبنایی مورد توجه نباشد، دقیقاً به آن رفتارها و انتخاب ها و سلیقه ها و گرایش ها و مصرف هایی اشاره می کنیم که مستمر و دائمی است و تکرار می شود و منحصر به شخص نیست .
اشخاص متعددی این انتخاب، ترجیح و گرایش را دارند. به این دلیل می شود از سبک های زندگی حرف زد، یعنی لزوماً یک چارچوب مشخص و عینی نداریم که ، مثل یک شابلون بگذاریم، و به تعبیری سری دوزی کنیم.
وقتی از سبک زندگی اسلامی حرف می زنیم این تعبیر ناظر به زندگی مسلمانان است. مسلمانانی که بر اساس اعتقادات، دین و باورهایشان رفتارهایی دارند که، آنها را مد نظر قرار داده ایم . از نوع حرف زدنشان ، نوع غذا خوردنشان ، از رو به رو شدن با نامحرم و برخوردشان ، و حتی ظرایف و دقایقی که مثلاً ما در میهمانی ها چگونه رفتار می کنیم ،یا به نامحرم خیره نمی شویم و...
در خانواده هایی که التزام مذهبی خاصی هم ندارند، نوع تعاملاتشان با همسایه ، خواهر یا برادر و ... متفاوت است . نوع رفتار و بچه داری هایمان، آداب ازدواج و غیره، این نوع مصادیق و نمونه های عینی به چشم می آید.
حالا قرار است راجع به سبک زندگی بنویسیم ، برنامه اجرا کنیم. به اینجا که می رسیم بحث کاملاً عملی است. راجع به سبک زندگی نمی توان سخنرانی کرد یا بخشنامه صادر کرد یا فرمایشات نمود. سبک زندگی کسی با بخشنامه تغییر نمی کند . آنچه باعث می شود من به این سبک زندگی برسم تاثیری است که رسانه و انتخاب یک گروه مرجع بر من می گذارد. مثال: من یک شخصیت علمی و یا نخبه فرهنگی و یا یک چهره آکادمیک را می پسندم، پس به دانشگاه می روم و بعد از یک ترم می بینم تمام حرکات و رفتارها و تکه کلام های من شبیه این فرد شده است. این به دلیل این است که آن استاد را می پسندم و دلم می خواهد مثل او بشوم. این سخنرانی نیست. کسی به من نگفته که او را دوست داشته باش یا او را بپسند. مثالی دیگر: کسی ممکن است یک چهره ورزشی یا ستاره سینمایی را بپسندد ، و به مرور انتخاب و سلیقه هایش به او نزدیک می شود ، نیز نوع رفتارهایش به او نزدیک می شود . اتفاقی که می افتد این است که نوجوان یا جوان یا حتی بزرگسال خیلی از عادت هایش را از زنگ موبایلش ، نوع لباس پوشیدنش ، عادات غذا خوردنش و... می شود فهمید و از آنها متاثر می شود . اینها سبک زندگی اش را نشان می دهد که رسانه منتقل می کند.
نمونه عینی تر این است که سبک زندگی غربی الان از طریق کتاب های آموزش زبان انگلیسی منتقل می شود. یکی دیگر از مهم ترین عرصه های منتقل کننده سبک زندگی بازی های کامپیوتری است . بازی "sims" اکنون در برخی از کشور های دنیا مثل کره جنوبی در واقع سبک زندگی را منتقل می کند . در این کشور بچه ها در مدرسه بخشی از اوقات خود را با این بازی پر می کنند و این جزء بخشی از برنامه روزانه شان است.
آگهی های بازرگانی ، نکته بسیار بسیار ظریفی است که ما به فیلم ها و سریال ها توجه می کنیم که، چه کنیم سبک زندگی ایرانی اسلامی را تبلیغ کنیم. اما همه غافل از تاثیر بسیار مهم و عمیقی است که آگهی بازرگانی دارد، هستیم. اگر ساعت ها برنامه اخلاقی در مورد بی ارزش بودن و بی اهمیتی دنیا پخش کنیم، یک آگهی بازرگانی بانک، تمام موعظه ها و احادیث وروایات ما را تحت تاثیر خیلی بیشتر قرار می دهد و از بین می برد.
آگهی های بازرگانی با جذابیت بالا و تاثیر بسیار زیاد ، قدرتش در تعیین و تشکیل و ساختن سبک زندگی خیلی بالاتر از خیلی چیزهای دیگر است. فرض بفرمایید به یک عروس و داماد هر چقدر در مورد ساده زیستی و ازدواج آسان صحبت کنید، آگهی های بازرگانی می گوید نه خیر، نمی توان ساده زیست و ازدواج آسان کرد . برای این که مثل ضربه های ممتد و مستمر در مغز و روح این مخاطب می خورد، و پیاپی تاثیر می گذارد که یک زندگی ایده آل زندگی ای است که در رسانه نشان می دهند . یک خانه بزرگ با تمام وسایل ، در حالی که واقعیت زندگی این است که، پدر و مادر این زوج جوان بعد از 40-30 سال زندگی مشترک ممکن است این امکانات را نداشته باشند.
این لایه ها از رسانه ، آگهی های بازرگانی و بازی های کامپیوتری، تا آن کتاب آموزش زبان انگلیسی، سبک زندگی را به مخاطب منتقل می کنند. چون واقعیت این است که در غرب، براساس باورها و دیدگاه ها و تفکرهایی که پشتوانه اش یک فلسفه غربی، و چند صد سال تراکم تفکر ، اندیشه ، فکر ، گفتگو است، این مسائل را شکل داده اند و برنامه ریزی کرده اند.
همچنین تکنولوژی زاییده همه ی آن عقبه و پیشینه است و زندگی امروز و رسانه امروز در غرب، حاصل همه آن تراکم ها است. رسیده به جایی که براساس همان باورها و دیدگاه و تفکرهایی که گاهی هم لزوماً یک پشتوانه تئوریک و مستند و مدون ندارند، اما به هر حال نمونه های عملی و عینی ارائه کرده است . اگر می رسد به ولنتاین هدیه و کادو پیش بینی کرده است. حتی مدل کادو دادن را نیز یاد داده است . وقتی من فیلم سینمایی یا محصولات هالیوود را نگاه می کنم، دقیقاً آموزش می دهد که چگونه با یک دختر دوست شوم . چگونه با او حرف بزنم . چگونه به او کادو بدهم و ...
حالا اگر شما در فضای خودمان مشابه سازی کنید ، آیا نوع رابطه ما با یک نامحرم را به همین قدرت ، تلویزیون، رسانه و آموزش و پرورش و مدارس ما، توانسته اند آموزش بدهند، یا فقط سخنرانی کرده اند. او محصول تولید کرده است . اگر ما هم بخواهیم برای سبک زندگی کاری بکنیم، باید محصول تولید کنیم.
سبک زندگی ایرانیان یا سبک زندگی مسلمانان ایرانی مشخص و رایج است. یعنی وقتی ماه محرم می شود، پدر و مادر ما لباس مشکی بر تن فرزندانشان می کنند. بچه ها ی ما دور هم جمع شده و هیئت تشکیل می دهند . وقتی بچه ای به دنیا می آید کارهایی می کنند . اینها چیزهایی است که در زندگی ما جریان دارد و رایج است. اما آیا ما به همین تناسب این را نشان داده و عرضه می کنیم ؟ آیا در فیلم ها و سریال ها ی ما وقتی همه دور هم جمع هستند و موقع نماز جماعت است، پدر خانواده جلو می ایستد و بقیه پشت سرش نماز می خوانند ؟ آیا زیارت به عنوان رکن جدی زندگی ما دیده می شود، یا به مرور دارد از بین می رود؟
یک اتفاق جدی که افتاده این است. مشهدی که حتی در طول تاریخ برای یک آدم گناهکار هم محل توبه و مراجعه و معنویت و آرامش بود و خانواده ها در طول سال روز شماری می کردند برای رفتن به مشهد، و برای حافظه جمعی و حافظه تاریخی و حافظه نسلی شان زیارت امام رضا تعریفی داشت، آیا این همچنان همان گونه است، یا مشهد تبدیل به مکانی برای پارک های آبی شده است ؟
من وقتی در فرودگاه مشهد پیاده شدم، خانم های زیبایی با لباسهای شکیل به مسافرین برای تبلیغ یک مکان تجاری گل می دادند. یکی از مسافرین که اصلًا ظاهر مذهبی هم نداشت گفت: حاج آقا این شاخه گل را باید به عنوان خیر مقدم برای زیارت امام رضا به ما بدهند یا برای تبلیغ از یک مکان تجاری ؟
آیا تعریفی که نسل جدید الان از مشهد دارد و بچه هفت – هشت ساله به پدرش اصرار میکند که به مشهد بروند، برای زیارت امام رضا است؟
اگر آمار گرفتیم و دیدیم خانواده ها به مشهد می آیند، اما به زیارت امام رضا نمی روند، یا فقط روز آخر برای یک زیارت کوتاه به حرم می روند، آیا باید نگران شویم یا نه؟
آیا وقتی از سبک زندگی حرف می زنیم، تولید محصول می خواهد یا فقط حرف زدن؟
سبک زندگی یعنی همان چیزی که اکنون با آن می گذرانیم.
بله پنجاه سال پیش ، نخودچی و کشمش و تنقلات و آجیل و خوراک میان وعده یک شخص بود. در شرایطی که ناهارش نان و ارده یا آبگوشت و اِشکنه بود و اگر به او کاهو سکنجبین یا آب نبات می دادند، میان وعده بسیار فوق العاده ای برایش بود.
اکنون میان وعده غذایی دانش آموزان یا فرزند من در مدرسه چیست؟ آیا من می توانم هم چنان به فرزندم بگویم همان ها را مصرف کن؟ اگر من بخواهم او خرما یا کشمش مصرف کند ، آیا نباید به شکل قابل استفاده او، آن را عرضه کنم؟ همان طور که خیلی از داروهای نظام پزشکی غربی به شکل کپسول و قرص درآمده است، آیا من الان داروهای سنتی خود را نباید به آن شکل در آورم؟ وقتی کسی آدامس اربیت و ریلکس مصرف می کند، آیا می توانم بگویم سقز مصرف کن؟ یا من هم باید مثل کار خوبی که انجام شده ، سقز را به شکل آدامس یا بسته مناسبی عرضه کنم؟
اخیراً یکی از پزشک های خانم ایرانی در اروپا پانسمان عسل درست کرده و به تولید انبوه رسانده است، و یکی از موفق ترین پانسمان هایی است که درست شده است.
شرایط امروز و جنس مخاطب ، سرعت رسانه ، و خیلی عوامل دیگر ، ما را به جایی رسانده که نیاز داریم محصول عرضه کنیم .
یک وقتی بود که اگر در خانواده ای نوزادی به دنیا می آمد، بچه را به بزرگتر، پدربزرگ یا مادربزرگ می دادند که برایش اذان بگوید، و تربت در دهانش بگذارد. اما الان بچه ها در بیمارستان به دنیا می آیند و نه پدربزرگ و نه مادربزرگی که این کارها را بکند. آیا نباید الان برای این فکری بکنیم؟ آیا نباید یک بسته یا محصول یا مجموعه ای را به پدر و مادر ، و برای نوزاد تهیه کنیم؟ آن هم با یک ادبیات و زبان و یک قالب و فرم و صورت جذاب و درست. همچنین یک کتابچه راهنمای نام گذاری نوزاد ، دستور العمل های ساده برای روزهای اول تولد ، یک آداب ملی و اسلامی و ... این چیزهایی است که ما بر روی آن فکر کردیم.
یا روزی که فرد از دنیا می رود . یک وقتی اگر کسی می میرد ؛ یکی از مؤمنین و بزرگترها آدابی را رعایت می کردند و تا صبح بالای سر جنازه می نشستند و قرآن می خواندند و جنازه را در منزل می شستند و با کفنی که متوفی از کربلا آورده بود، کفن می کردند. اما الان وقتی کسی می میرد و پزشک گواهی فوت را صادر می کند با آمبولانس جنازه را به بهشت زهرا می برند و دفن می کنند. پس آیا لازم نیست ما بسته و محصولی به اینها بدهیم که حاوی دستور العمل ها و آداب و اعمال میت و نکاتی راجع به بازماندگان و ... باشد.
ما نیاز به تولید اینها داریم . مهمترین خلاء، خلاء بازخوانی و ترجمه و باز تولید است. ما فراوان کتاب هایی مثل العُشر و وسایل الشیعه تا حِلیه المُتقین و معراج السعاده و مَفاتیح الحَیات و ... داریم و درسیره پیامبر کتاب هایی مثل سُنَن النبی داریم، و نیز فراوان روایاتی از شروع صبح و سلام کردن تا پایان شب داریم. اما آیا آمده ایم اینها را به زبان امروز تبدیل کنیم . یعنی اگر ما می گوییم سبک زندگی تمام اعمال روزانه را شامل می شود، و در واقع بسیاری از این روایات برای ما مشخص شده است ، آیا این ها را به زبان و نیاز مخاطب ترجمه کرده ایم؟
ما نیاز به برنامه ها و سخنرانی ها و گفتارها و تدبیرهایی داریم که مخاطب را به کارآمدی و تناسب این دیدگاه و تفکر برساند. حتی درآن سمت دنیا ، در قلب اروپا و آمریکا به این باور برسند که این دیدگاه ها و تولیدها و تفکرها کارآمد و قابل اجرا است. اما سوال این جاست که آیا ما کسانی نداریم که این باور را دارند؟
اما شرایط زندگی شان به آن ها این اجازه را نمی دهد، یا فراموش می کنند و باید به آنها یاد آوری شود.
یکی از مهم ترین کارکردهای شعارهای دینی ما در زندگی همین تذکر است . وقتی ما روی سفره غذا، یا سر درِ خانه، موقع ورود یا خروج شعر می نوشتیم، آیا این تذکر نبود؟
قدیم حتی روی بشقاب و قابلمه و دیگ هم چیزی نوشته شده بود که تذکر بود.
شاید امروز نیاز است که پادری حمام یا دستشویی من، دو نقش پا داشته باشد ، که یکی برجسته تر باشد و به من این را تذکر دهد که با پای چپ برو داخل و با پای راست بیرون بیا. یا وقتی سفره های یک بار مصرف طراحی و تولید شد، به این نگاه رسیدیم که وقتی سفره هیئت را پهن می کنیم، نقش فرشتگانی که این غذای آسمانی را تعارف می کنند ، روی آن حک کردیم ؟ در نتیجه وقتی خورشت قیمه را روی این سفره گذاشتیم ، بدون این که حرفی بزنیم تذکر داده ایم که این یک غذای آسمانی و متبرّک است . یا وقتی که کیسه کفش هیئت را به دست فرد می دهند و روی آن نوشته «کفش مهمان تو تاج سر ماست » ، انگار وارد جلسه ای شده ای که حتی کفشش حرمت دارد، فرشته ها بال پهن کرده اند که فرد روی بال فرشته ها بنشیند . یا وقتی روی دستمال کاغذی نوشته ایم که «ای اشک ماتمت به رخ مردم آبرو»، وقتی فرد دستمال کاغذی را در مجلس امام حسین برمی دارد، احساس می کند این اشکی که ریخته ، آبرو و حرمت اوست. یا وقتی کسی کیف پولش را باز می کند و روی آن مضمون و تعبیری است که «بخشی از مال و دارایی شما ، مال نیازمندان و مستمندانی است که خدا سهم آنها را در اختیار شما قرارداده تا شما را امتحان کند»، فرد حس می کند اگر 50 تومان پول داشته باشد، نصفش مال او نیست.
بسیاری از ما کسانی هستند که باور دارند که این پول را باید به مستحق داد، اما صندوق صدقات به اندازه کافی و در دسترس نداریم . ما مخاطبانی داریم که نمی خواهند خمس بدهند یا باور ندارند ، اما مخاطبانی هم داریم که می خواهند خمس بدهند، اما دسترسی به احکام شرعی ندارند. یا مخاطبانی داریم که اصلاً به احکام شرعی معتقد نیستند، ولی مخاطبانی هم داریم که به احکام شرعی معتقدند، اما به سه تا ازدفاتر زنگ زده اند، اما جواب صریحی نگرفته اند یا جواب را نفهمیده اند .
رساله توضیح المسائلی که الان بچه من استفاده می کند دقیقاً همان رساله ای است که من و پدرم و حتی پدربزرگم هم از آن استفاده کرده ایم. یعنی در فاصله چهار نسل یک ادبیات و یک متن و یک کتاب استفاده می شود . در حالی که می بینیم دیکشنری آکسفورد ، شورای واژه گزینی دارد . هر سال می نشینند و بررسی می کنند و می گویند آمار گرفته ایم و دیده ایم که این چند واژه مقدار مصرفش کم شده است. یا باید به جایش واژه های جدید اضافه شود.
آیا ما برای رساله توضیح المسائل فرزند خودمان یا نسل جدید اینکار را کرده ایم؟ یا همچنان می گوییم واحد آب کر فلان قدر است ؟ یا میزان نجاست از آنقدر بیشتر شود ...؟
در حالی که نسل جدید اکنون متر را می فهمد . مثلاً در زمان قدیم می گفتند در نماز، نجاست اگر بیشتر از یک قِران باشد اشکال دارد. در حالی که نسل امروزی ، اکنون اصلاً یک قِرانی را ندیده و نمی شناسند و این یک قِران، برای او همانند یک دیناری برای من در زمان قبل است که ما نمی شناختیم .
آیا من نیاز دارم این مفاهیم را به مخاطب برسانم یا نه ؟
در اینجا من باید تولید محصول کنم . وقتی ما از ترجیح و انتخاب حرف می زنیم، اتفاقا ًنکته بسیار مهم در سبک زندگی، انتخاب آگاهانه و آزادانه است. انتخابی است که حتی اگر ناآگاهانه است، طرف فکر می کند که آگاهانه است وخودش انتخاب کرده است، و نکته مهم این است که توهم و تصور این را دارد که انتخابش آگاهانه است . اگر به او بگویی خودکاری که در جیبت گذاشتی و فلان شعار رویش است ، تبلیغ فلان شرکت است ، شاید اصلاً به این مسئله فکر نکرده باشد. یا لباسی که تو پوشیده ای با این مدل ، به کدام جریان یا جبهه یا شرکت اقتصادی کمک می کند ؟ شاید اصلاً فکر نکرده است و معمولاً فکر نکرده است.
منبع: سایت هویت