گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ حجتالاسلام محمدعلی جاودان از اساتید برجسته اخلاق هستند که در طی دوران زندگی و تحصیل حوزویشان از محضر اساتید برجستهای از جمله آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی، آیتالله خوانساری، آیتالله حقشناس و علامه عسکری بهرهمند شده اند.
مراقبه یعنی حواس جمعی
برای اینکه آدم به جایی برسد، برای اینکه انسان به جایی برسد، مراقبه لازم هست. مراقبه یعنی چه؟ لااقل، حرفش را بزنیم و در حد حرف، بلد باشیم. آن روزی که حسرت می خوریم برای چه حسرت می خوریم؟ می گوییم ای کاش می دانستیم چکار کنیم. بعد که بدانیم می گوییم ای کاش عمل کرده بودیم. حالا من مطلب را که برایتان عرض کنم، ای کاش اول برداشته می شود و من و شما از حیث دانستن مطلب یکسان می شویم و هردو حسرت عمل نکردن را خواهیم داشت.
در روایات چند چیز بسیار سختی را فرمودهاند. مثلا می فرمایند مواسات با برادران است. حالا ما مثال می زنیم. یکی از آنها ذکر در تمام احوال است. این یکی از آنهاست که بسیار سخت است. بعد می فرمایند: مقصود از ذکر در تمام احوال این نیست که دائما تسبیح در دست داشته باشد و مثلا سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر بگوید.
بلکه مقصود این است که خدا را در هر عملی که می خواهد انجام دهد یاد کند و اگر آن گناه است آن را انجام ندهد و اگر گناه نیست انجام دهد. مراقبه یعنی حواس جمعی. پایین ترین مرتبه حواس جمعی آدم این است که حواسش جمع باشد مثلا وقتی می خواهد در مورد یک آدمی صحبت کند مراقب است که غیبت نکند. اگر آدم حواسش این مقدار جمع نباشد، قشنگ، قشنگ وسط جهنم است.
آدم بدون مراقبه راه به جایی نمی برد
پس آدم بدون مراقبه راه به جایی نمی برد. پست ترین مرتبه مراقبه این است که مراقب است و مواظب است و هوشیار است آن کاری که می خواهد انجام دهد چه کاری است؟ اگر معصیت خداست، انجام ندهد. مکرر قرآن می فرماید که «یا ایها الذین آمنوا». خب اگر تو قبول داری که نمی شود این کار را بکنی. اگر خدا و پیغمبر و حساب و کتاب را قبول داری حتما باید کارهایی را انجام دهی و کارهایی را انجام ندهی. این بذر، بذری است که فقط در سن پاک می توان آن را کاشت. این که ما چند سال می رویم و می آییم و زحمتمان به جایی نمی رسد به خاطر این است که آن زمینه را پاک نکرده ایم و درست نکرده ایم.
آن احادیثی که درجه بالاتر را نشان می دهد میگوید نگاه کند ببیند اگر معصیت است، نکند و اگر طاعت است، بکند. فرق کرد. آنجا میگفت اگر معصیت است نکند و اگر چیز دیگر است بکند. حرام است، نکند. حلال است بکند. اینجا می گوید اگر معصیت است، نکند و اگر طاعت است، بکند. خب من تمام روز مراقب گناهان هستم. اما زندگی می کنم دیگر. راحت می خوابم. راحت می خورم. حرف می زنم. نگاه می کنم. گوش می دهم. اما مراقبم همه حلال باشد. این که طاعت نیست. این طاعت نیست.
غذا خوردن ما طاعت نیست
غذا خوردن ما طاعت است آقا؟ طاعت نیست. گرسنه ام، غذا می خورم. حکم طبیعت. گرسنه ام غذا می خورم. خسته ام، می خوابم. مثلا فرض کن حوصله ام سر رفته، تلویزیون را روشن می کنم و تماشا می کنم. یا فرض کن تلفن می زنم به رفیقم و می گوییم و می خندیم. هیچ گناهی هم نمی کنم. اینها هیچ کدام طاعت نیست. همه اعمالی است که مباح است.
می بیند این کار رضای خدا هست یا نه. اگر رضای خدا نیست نمی کند. رضای خدا هست می کند. این می شود طاعت. رضای خدا نیست، یعنی طاعت نیست، نمی کند. این آدم را به جایی می رساند. بدون آن مرحله اول آدم هیچ وقت، هیچ چیز نمی شود. و اگر آنجا بلغزد گرفتار خواهد شد.
نماز خلاصه و عصاره زندگی آدم است. حالا گاهی دوستان برای نمازشان از من سوال می پرسند من می گویم که خیلی مراقب چشم تان باشید. چون آدم از طریق چشم خیلی بار برمی دارد. مگر اینکه آدم کاری کند که حسابش سهل شود. تا کل اعمال و رفتار حساب شده نباشد نماز حساب شده نیست. چون نماز خلاصه تمام روز شماست.
نود و نه درصد عمرت هیچ چیز نیست
قسمت دوم از مراقبه که اگر خدا به آدم مرحمت کند، آدم به این مقدار از هوشیاری برسد نجات یافته. هوشیاریِ در بند رضای خدا بودن. فقط در این فرض است که عمر آدم حرام نمی شود. وگرنه می گویند نود و نه درصد عمرت هیچ چیز نیست. شما را رها نکرده اند ها. دوست داشت غذا بخورد، خورد. اگر عمری به میل خودم رفتار کردم که چیزی ندارم. اگر عمری به رضای خدا رفتار کردم حساب دارد. همین زندگی معمولی خودم را کردم اما رضای خدا را در نظر داشتم.