به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، یازدهمین همایش ادبی سوختگان وصل با موضوع تکریم مادران شهدا برگزار شد. این همایش ادبی چندسالیست به محفلی برای شاعران ارزشی تبدیل شده است و این شاعران گزیده ای از بهرتین شعرهای خود و همچنین اشعاری جدید را در این محفل زیبا می خوانند. اشعاری که از این محفل یازده ساله بیرون آمده اند همگی در روزها و سال های بعد بر سر زبان ها دست به دست چرخیده است.
مصطفی محدثی خراسانی، شاعر انقلابی کشورمان ازجمله شاعران مطرح کشورمان است که در این همایش ادبی به شعر خوانی پرداخت. وی در ابتدا سه رباعی و دوبیتی از اشعار قدیمی خود را قرائت کرد. متن این سه شعر به شرح ذیل است:
خورشید اگر به مهر تابنده شده است
وز عطر بهار شهر آکنده شده است
تغییر نیامدست در لیل و نهار
ذرات تو در جهان پراکنده شده است
هرچند که سوگوار بر می گردد
آشفته و بی قرار بر می گردد
از دشت شکوفه های رقصان در باد
این قافله از بهار بر می گردد
آن روز ، گدازه ی دلم را دیدم
خاکستر تازه ی دلم را دیدم
وقتی که به روی دوش مردم می رفت
تشییع جنازه ی دلم را دیدم
وی سپس یک دوبیتی جدید مخصوص همین محفل ادبی و متناسب با مضمون خاص آن یعنی مادران شهدا خواند:
همسایه آفتابی و من باران
تو داغ عیان داری و من درد نهان
تو آینه ی منی من آینه تو
تو سوخته ی وصلی و من هم هجران
ترانه ای زیبا با موضوع مادران شهدا آخرین شعری بود که محدثی خراسانی قرائت کرد:
حاصل عمر تو بودم، نخل سرسبز جوونت
من همون حاله قلبت، من همون عزیز جونت
زیر لب زمزمه کردی، دستو به دعا گرفتی
با چه نذری و نیازی منو از خدا گرفتی
یه روزی که او ن غریبه پا گذاشت به خونه ی ما
من مث یه رود عاشق، دلمو زدم به دریا
دلمو زدم به دریا، هستیمو به دست گرفتم
سرزمین روشنی رو از سیاهی پس گرفتم
وقتی پر کشیدم از خاک، به فرشته ها رسیدم
رفتم از خودم گذشتم، به خود خدا رسیدم
حالا من آروم و با تبسم، تو رو تو باغ آرزو می بینم
عطر گلای مهربون عشقو از تو نگاه روشنت می چینم