گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ استاد قاسمیان از اساتید به نام و خاکی حوزه، چند سالی با حوزه ی علمیه مشکات به دنبال اجرای فرامین مقام معظم رهبری در ایجاد تغییر و تحول بزرگ هستند.لذا خالی از لطف نبود که در بذر محرم امسال سری هم به مجلس ایشان در دانشگاه علم و صنعت بزنیم.متن زیر سخنرانی کامل ایشان در شب سوم محرم با موضوع قواعد بین المللی اسلام است:
من قبولت دارم من بچگی کردم بدی کردم من یک کاری کردم حالا یک کسی اینجوری حرف بزند خداوند او را می خرد . رمز دعای کمیل است و قد اتیتک الهی ..... خدایا اومدم پیشت درب داغون این را خداوند می خرد ولی آن کسی که پر رو بازی در می آورد و می گوید که این همه میلیاردی می خورند ما هم یک نگاه می کنیم. این در دستگاه خداوند ارزش ندارد.
خدا به داود می فرماید: بشر .... در روایت ماست. بشارت بده به گناهکاران و بترسان صدیقین را. آخه اونی که گناه کاره توبه می کند و من قبول می کنم. ولی آن صدیق اون غرور می گیردش و غرور که می گیردش حالا روایت خدا انقدر از این بدش می آید. که در روایت داریم حاضر است بنده را به گند بکشد. بنده را به گند می کشد ولی غرورش را تحمل نمی تواند بکند. عجب او را تحمل نمی کند. این حقیقت عبودیت و این که کسی مالک کسی چیزی و چیزی نیست در قبال خداوند این یک مقدار پررویی آدم را پایین می آورد.
اگر کسی بتواند رابطه اش را با خداوند سریع پشیمانی و بگوید خدایا غلط کردم و اشتباه کردم و نادانی کردم و تمام. سر کوچکترین چیزها وگرنه گناهان بزرگ را می بینید که خداوند می بخشد ولی یک همچین چیزهایی را نمی بخشد. چون آدم داره پررو بازی در می آورد. این از خاصیت های این است که ما از خدا چه خواستیم که انشاء الله این معانی به مقلب ما نفوذ کند وموجب عمل بشودو ما را از خودمان منصرف کند به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد .
آیات سوره مبارکه ممتحنه که خدمتون عرض می کردیم که بحث درونی نظام است و استفاده ما از آیات و روایات بحث می کنیم مهم است استفاده از آیات و رویات و گرنه مباحث علوم و اجتماعی و اینها بالاخره شما جزو جامعه علمی هستید و حواستون باشد که یک مبنایی در مباحثی که از غرب می آید می شود و آن موقع حجم آیات و روایات را اینجا می ریزیم. یک مثال بزنم تا متوجه بشوید تا برگردیم به عمق آیات خودمون.
چون من مباحث را دنبال می کنم روانشناسی یک موقع درمان محور بود. به صورت تهدید محور بحث می شد روانشناسی غربی. این بیماری درمانی این بیماری روانی و این هم درمان. خب حالا غضب و حسد و چه مشکل خانوادگی و هرچه. یک به یک اینها را درمانی بحث می کرد. ما یک سری روانشناس مسلمان داریم که سیلی از آیات و روایات را می ریزند در این قالب.
از سال 1980 به این طرف یک جهت گیری جدید در مباحث روانشناسی شروع شد که فرصت محور اند. خوشبینی آموخته شده نامیده شده است که فرصت ها را نگاه می کند. این الان یک هویی رشد می کند بارور می شود و دامنه های آن به ایران می رسد و مطالعه می شود و وارد فضای کشور می شود. حالا همان روانشناس متعهد سیلی از آیات و روایات را می ریزند در همین بحث ها که صد و هشتاد درجه فرق دارد. قاب بندی به عهده کسی دیگر است. حرف را او می گوید که چیست؟ شما می گردید و آیات و روایات مربوط به حرف او را پیدا می کنید.
رویکرد به عهده کسی دیگر است و ورود و خروج به عهده کسی دیگر است. من جامعه شناس و روانشناس مسلمان می گردم دنبال خانه هایی که او درست کرده پر کنم . با رفتاری کاملا منفعلانه . علوم اجتماعی را می خوانم و می گردم برای آن آیات و روایات پیدا می کنم که صد و هشتاد درجه باهم مختلف است. الان زمین بازی دست کسی دیگر است. بی توجه به آن حرف اول نظام واره باید در آورد در مباحث خودمان آن موقع نظام واره که در آمد بعله رسیدیم به بحث غضب را ببینیم که حل مسئله غربی ها چیست ممکن است که این ترجمه به درد بخورد و یا به درد نخورد. ممکن است غضب را می خواهی درست کنی و غیرت دینی را داری میگیری پس می گذاری کنار.
این که غضب را حل می کند خیلی چیزهای دیگر را هم حل می کند. این در دستورالعمل در پازل شما می افتد. میدان عمل باید برای شما باشد. کار به دست خود اسلام و اهل بیت باید باشد. این دید را هم نسبت به معارف اهل بیت داریم. معمولا در مصائب دور هم جمع می شویم. همیشه ائمه ما می شوند شهید و زندانی و مظلوم و یک سری ائمه که انگار منفعل اند. انگار اینجوری دیدیم آنها را .
اتفاقا در بررسی درست ائمه انقدر بازی ائمه و فن بدل های ائمه عجیب و غریب بوده که طرف مجبور می شده در میدان طراحی شده و پازل اینها بازی کند.طرف را مجبور می کردند .
حر کت حرکت فعال بوده. روش ائمه همین بوده. می کشیدن در میدان خودشان. میدان را طراحی می کردند که مجبور شوند در زمین او بازی کنند.برای همین حذف فیزیکی می شدند. اگر فعال نبودند که حذف فیزیکی نمی شدند. دیگر قابل هضم نبودند بنابراین همه آنها حذف فیزیکی می شدند. یک نفر می خواهد از ائمه الگو بگیرد. منتظر شرایط نمی شود. برخورد فعال می کند. یک میدان عمل فعالانه طراحی می کند که مجبور شوند آنها بازی کنند. پیروی از اهل بیت این است.
بحث درون زایی را که آقا مطرح می کنند که هی نگاه نکنند به دیگران. بعضی ها منتظر شبهه هستند که جواب بدهند. باید شبهات مطرح بشود و ما آنها را مطرح کنند. شما باید تهاجم فرهنگی کنید. یک میدانی باز بکن که او مجبور شود جواب دهد. نه یک میدانی که مجبور شوی تو بدهی. این یک حرکت فعالانه است. نظام را از داخل آیات و روایات اخراج کن نه اینکه از دیگران بگیر و نظام اقتصادی و اجتماعی آنها را بگیر و ببینی که حالا ما چه بگوییم. رویکرد به درون منابع و از درون جوشیدین شاید یک نظام تربیتی دیگر در بیاید مانند نظام تربیتی ولایی. این فرصت هایی است که برای کلاس هایی تا برگردیم به منابع خودمون و باید برگردیم. این نوعی که ما داریم عمل می کنیم که بسیاری منفعلانه است که هیچ شباهتی به رفتار ائمه ندارد. علی الخصوص علوم انسانی. به عنوان یک تذکر و دغدغه عرض کنم.
در آیات 4 و 5و 6 و 7را توضیح می دهم قبل از آن یک نکته . در درون انبیاء یک نظام صعودی داریم. انبیاء رشد کرده اند. در مدل برخوردشون با دنیا رشد کرده اند و رسیده اند به خاتم الانبیاء و یک رشد داشتیم از زمان خود حضرت رسول و امیر المومین به بعد داشتیم نه اینکه ائمه رشد کرده اند. طریقه برخورد با جامعه رشد کرده است. یک سری می گویند کاش ما زمان فلان بودیم.
این زمان به این باحالی ما تجربه صد و بیست و هشت هزار پیامبر و تجربه ائمه را داریم و تجربه نظام اسلامی را داریم. برای چه می خواهی برگردی به عقب این فرصت که بهترین فرصت است. ما تجربه برخوردی ائمه و انبیاء را داریم. فرهنگ ائمه کامل شده است مخصوصا در زمان امام رضا علیه السلام .به یک اوجی رسیده است. بقیه ائمه بعدی به گونه ای امام رضایی هستند. اگر فرهنگ رضوی به درستی توضیح داده شود هم فرهنگ سیاست خارجی هم فرهنگ درونی و تربیتی یک فرهنگ فوق العاده است.
انبیاء خودشون در یک مسیر رشد عمل می کننند. حضرت آدم علیه السلام به عنوان ابوالبشر ایشان کارشان با موعظه حل می شده است. یک منبری بوده است. قالب آدم هایی که بود احتیاجی به شریعت نداشتند با یک منبر حل می شد. مواعظ اخلاقی. مطلب می آید سراغ حضرت نوح حضرت نوح یک پله می اید بالاتر و صاحب شریعت می شود. اولوالعظم می شود.
اینکه می بینید سلاح علی نوح فی العالمین حضرت نوح پله بعدی حضرت ابراهیم است. تصویر حضرت ابراهیم در ذهن ما خیلی عجیب و غریب بوده است. هنر ایشان چه بوده است زن و بچه را جا گذاشته و رفته و برگشته . کل هنر ایشان این بوده است. این خلاصه زندگی ایشان است و حال آنکه حضرت ابراهیم یک نکته ای را در تاریخ انبیاء اضافه کرده که آن مبارزه با طاغوت بود. مبارزه با طغوت از حضرت ابراهیم شروع شد و گرنه در شریعت حضرت نوح مبارزه با تباهی نداریم. جریان مبارزه با طاغوت از حضرت ابرایهم آغاز می شود و پیشرفت می کند به حضرت یوسف وی و حضرت عیسی که اینها دیگه می شود به همه چیز رشد یافته در حضرت موسی هم تمدن سازی و هم مبارزه با طاغوت دارد. بعد حرکت اصلاحی حضرت عیسی داریم وبا یک فطرت زمانی حضرت محمد داریم. ائمه هم در یک حالت رشد یافته دارند حرکت می کنند.
بر تجربه های بشریت و معصومانه بشریت می افزایند که حرف دارد. این ها باید با تحلیل دقیق تاریخی اضافه شود. حضرت ابراهیم در آن نقطه که قرار می گیرد یک انشعاب مطلب یهود و نصارا و اسلام ریشه در آن دارد. حضرت ابراهیم نسبتی دارد با کعبه و ما جایگاه کعبه را نشناختیم در رابطه با تربیت بشر. ما کعبه را به تعبیر امام علی به عنوان یک عبادت فردی و یک سنگ شده است. وگرنه کعبه جایگاهش عجیب است. دو عامل را عامل قیام می داند. یکی اقتصاد در بحث معیشت قیام بشریت را به اقتصاد می داند. یکی به پای فرهنگ و دینش است که نماد آن کعبه است. جعل الله کعبه .... برای کل بشریت هم هست.
کعبه محل رجوع کل بشریت است. شما جایگاه کعبه و مکه را متوجه نشدیم که کجاست. این کعبه به درد نمی خورد این مکه به درد نمی خورد. ولی اگر درست تعریف می شد به درد می خورد. شما اگر بگویید که وسط دنیا کجاست چه می گویید؟ الان هرکس خودش را وسط دنیا می داند. وسط دنیا به تعبیر دو تا از آیات قرآن کعبه است. هم ماجرای دحو الارض و هم ماجرایی که به پیغمبر می خواهد بگوید که برای همه باید پیام بیاید. لتنظر .... کل عالم می شود مکه و پیرامون مکه. و مکه به عنوان نماد توحید و این توحید و ولایت در بحث کلاسی باید حل بشود. یک سوال می پرسم توحید مهم تر است یا ولایت ؟ سوال انحرافی است. می دانید چرا به خاطر اینکه این جمله را داشته باشید تحلیل برایکی موقع دیگر اگر مباحث دین شناسی را دنبال می کنید توحید رکین ترین رکن اسلام اسلام واگر دین را می خواهید بهش عمل کنید ولایت مهمترین رکن استو این دو هیچ فرقی ندارد. توحید را عملی کنید می شود ولایت و ولایت را نظری کنید می شود توحید.
این دوتا عین هم هستند. و بر این عینیت سوره بقره را دنبال کنید به همین روش. از آیه 124 می پردازد به ابراهیم امامت و ولایت و کعبه این معانی را همینجوری به هم گره زده می برد جلو جوری که آن آیات درست تحلیل بشود. یک نفر که اصلن نمی داند تاریخ نماد ولایت کجا متولد بشود؟ می گوید حتما باید یک نسبتی با کعبه داشته باشد. این همان زبان نمادین دین است. نمادین خداست. آیه 124 به بعد و بحث تغییر قبله و شباهت عجیب آیات تغییر قبله با آیات ولایت نگاه بکنید جحایگاه کعبه مشخص می شود.
اگر یک وقت و حوضله ای بود و کلاس بود می گفتم که حج نمودار تربیتی اسلام است. اگر می گوییم که بیاید حج به خاطر اینکه ما می آییم. وگرنه اگر ما نباشیم که کعبه کعبه نیست. برای همین است که دعوت خود حضرت حجت از کعبه شروع می شود. همش حرف است. شما موقعیت وگرنه موقعیت درک می شد خائن الحرمین باید زودتر از این سرزمین کنده می شدند. این ها باید کنده شوند که محوری ترین نقطیه بشریت دست اینها افتاده است. و اذ جعلنا البیت ... این محل اجتماع کل بشریت است. امنیت کل بشریت است. مایع قمام و قیام کل بشریت است. اینها بدترین موجودات هستند که باید کنده بشوند که این حج باید تبدیل بشود به حج ابراهیمی آنگاه می توان خاصیت حج را دید. وگرنه الان آقا نمی گوید که کار اقتصادی نباشد در حج . خود قرآن می فرماید کار اقتصادی باشد در حج اگر حج آن حج باشد پتانسیل اقتصادی حج مهم است.
این پولتون می رود به جیب وهابی و چینی ها. اگر حج آن حج باشد اصلن اتفاقا باید محل تجاری باشد. اگه این حج باشد کسی نباید برود خرید. همین جا کادو بخرید این درست است آن هم درست است. به خاطر اینکه دستور ها در سیستم العامل خودش می آید بالا اگر یک چیز برای ویندوز باشد در اندروید نمی آید. اگر هم بیاید یک دمو می آید. حج در سیستم عامل خودش می آید. بالا این را برای سیستم عامل خودش که ولایت است می آید بالا. اگر در سیستم عالم خودش بیاید بالا خاصیت هایخ ودش را درست می کند.
این یک دمویی است دیگر. نه کار اقتصادی در آن معنا دارد اصلا ضد معنااست. اتصال ما به حضرت ابراهی مبسیار معنا دار است. اصلن دین پیامبر دین ابراهیمی است. برای چی؟ آن کعبه ای که او ساخته که محور عالم است. چرا به ما می گویند و به پیغبمر می گویند روش پدرتان ابراهیم. باید آن جایگاه در بیاید. وعده به سر خرمن بحث حج و کعبه و تغییر قبله و حضرت ابراهیم اگر باهم پیوند بخورد چیزهایی استخراج خواهد شد که فوران می کند که شما تازه می گویید که عجب جایگاه اینها این است.
اینی که ملت ابیکم ابراهیم اتصال به حضرت ابراهیم هست در بحث های دینی و قرآنی ناب ما. ناب قرآنی است. این اتصال وقتی مطرح است آنگاه با این مقدمات باید این آیات خوانده شود.
بسم الله الرحمن الرحیم قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم والذین معه در ابراهیم و کسانی که با ابراهیم هستند یک اسوه حسنه ای است برای شما. اسوه حسنه شما کیست ابراهیم با اینکه اسوه حسنه یک جا رسول الله است. یعنی فرقی نمی کند یک گره خورددگی خاصی است. کسانی در محوریت ایشان عمل می کنند. سر چی؟ اذقال لقومهم وقتی که گفتند به قوم خودشان انا برهانم .... ما بری و بیزاریم از شما و آنچه که شما می پرستید. به شما کافریم و بدا.... این دشمنی باقی می ماند الی الابد. عداوت و بعضاء می ماند حتی .... این دشمنی ارا در حقیقت شمادارید. دشمنی هم به پایان نمی رسد. هوس نکنید که آن را به پایان برساندی.
این دشمنی ریشه ای . این اعلام برائتی و اعتقادی است مرگ بر آمریکا اعتقادی است.شعار را عوض نکنید. من عرض نکنیم دیپلمات باید کارش را بکند اما انقلابی نباید کار دیپلماتیک بکنید. آقا فرمودند من انقلابی ام و کار انقلابی می کنم. من تو دهن آنها حیفا را با خاک یکسان می کنم. قرار نیست ما کار دیپلماتیک بکنیم. قرار است ما آرمان خواهی کنیم. وگرنه دست می بریم و شعارها را عوض می کنیم و یک چیزی درست می کنیم که دیگر دین نیست. می خواهیم رابطه خودمون را با کشورها اصلحکنیم به چه قیتیمی به قیمت دست کشیدن از شعارهای خودمون. بارها عرض کردم این آیه را ولا یضالون... اینها همواره با شما پیکار میک نند تا شما را مرتد کنند. تا ارتداد با شما می آیند. به کمتر ازاین این هم راضی نیستند.
این ارتداد اشتباه نشود که معنی کفر و زندقه دارند. هیئت و اینها راه نندازیم و نماز نخوانیم. عربستان همه کار هم می کنند آن اصل اصیلی که اینجا سر رشته را بگیر تا بزنی در خط نظام داخلی خودمون . آن اصل اصیلی که بکشی همه چیز را می کشی آن حکومت اسلامی و در محورش جایگاه ولی است. اگر بشود همین را کشید. با همین این دشمن اند. ولی کاری به حجت ندارند که می خواهی دسته راه بینداز. امام حسین را از محتوای حسینی خالی کن. در آمریکا و کانادا و انگلیس و اینها تصاویرش هست دیگر دسته هم راه می اندازند و پلیس می ایستد. با اینها کسی مشکلی ندارد.
با جایگاهی مشکل دارند که امیرالمومنی حتی خلیفه دوم پر می کند می فرمایند: جایگاهی که تو داری این جایگاه نخ تسبیح است. نخ گردنبند است. اگه نظام پاره بشه اگه تو از بین بری جامعه دیگر جامعه نمی شود. این جامعه می پاشد. دیگه نمی شود آن جامعه را جمع کرد. ببینید جایگاهی است که خلیفدومی که قبول نداره و پر می کند. این جوری است. شما باید متوجه بشوید چطور هست که امام علی مشاوره های دقیق می دهند.
به خلفای زمان خدشون ائمه مشاوره های دقیق می دهد. امام علی مشاوره دقیق به خلفا می دهد امام رضا مشاوره دقیق می دهد. فرق می کند بین رابطه درون و بیرون. هرچه که درون می خواهید به سر و کله هم بزنید ولی در بیرون مواظب بشید. دعا می کنند در حق مرابطین و مرز داران. یعنی اینجوری جایگا ه ها رمحفوظ می دارند. چرا امام حسین علیه السلام این کار را کرد. این خودش یک علامتی است که رفتار حسینی است و این مدلی است و خارج از نرم و متفاوت است. با ر فتار امیرالمومنین متفاوت است. با رفتار ائمه بعدی هم متفاوت است به حسب ظاهر .
ما فکر می کنیم که ائمه آدم هایی بودند که می خواستند زیر آب را بزنند . جایگاه عزت را نمی فهیمم جایگاه اتحاد را نمی هفنیم. ائمه دنبال عزت جامعه اسلامی بودند حتی اینکه یک کسی پست را بگیرند. زیراب زن نبودند. آنها برنامه های خودشان هم پیش می بردند تا مسلط بشوند بر جامعه اسلامی . رفتار باید تحلیل بشود. اینی که دشمن اشداء علی الکفار این که می گویند شما سست نشوید از سر سستی بیایید دعوت به میز مذاکره بکنید. به خاطر اینکه شما برترید. به خاطر اینکه من با شما هستم. خداوند اعمال شما را تنها نمی گذدارد من با شما هستم. ما یک جامعه ای تشکیل دادیم و نظامی که تشکیل دادیم پیش قراول یک جریانی هستیم که اگر سیلی بخوریم حالا حالا ها به فرموده آقا درست نمی شود.
ما در پیچ و نقطه عطف تاریخی باید دید. بعضی وقت جریان ها جریان های خط شکن اند که اگه سیلی بخورند هم خودشان سیلی خوردند و هم راه را برای دیگران تا اطلاع ثانوی می بندند ما در چه پیچج تاریخی قرار داریم باید بداین. پای میز سازش ها رفتن اینجوری است. آن موقع اگر خواست خیانت بکند و فریب بدهد دیگه خداوند کفایت می کند و حال انها را می گیرد. ولی نه اینکنه یک ملتی از روی سستی یک موقع یک نفر بارش را انداخته پایین و می گوید به خدا توکل کن برای اینکه تو هم بارت را بندازی پایین و از سازش دم بزنی اینها سیاست های بین المللی اسلام نیست.
عرض می کنیم در نهج البلاغه این معانی را دارند که اگر دست بکشید از راه الهی دیگر اتفاقی که می افتد این است. و لا مهاجرون و لا انصار و لا میکائیل شما می مانید و چکاچک شمشیرها اگر بخواهید از مبانی دست بکشید دیگر ما نیستیم شما مادامی که در این خط هستید با تو هستم اگر در این خط نیستید با تون یستسم. دیگر باید ادوات را بررسی کنی. بجنگ تا بجنگیم. جنگ های بقیه باهم غیر از جنگ نظام اسلامی است با بقیه. این جزو معانی ناب قرآنی اگر روسیه و چین بجنگن باهم بر اساس یک قواعد می جنگن اگر ما بجنگیم بر اساس یک قواعد دیگر می جنگیم. آن موقع اگر بخواهیم شانه خالی کنیم و اینها دیگر یک جریان دیگر است این . یک حرف دیگر و پازل دیگر است.
آن پازل قواعد خودش را دارد و روی هیکل ما هم حساب نکن. چجرا آقا انقدر سفت می گوید که اگر با ما بجنگند قطعا می جنگند. این یک سنت در قرآن هست که: سنت اینکه اگر جنگ را آنها شروع کند و بخواهند با شما بجنگند. قطعا فرارر می کند دیگر هیچ ولی و نصیری ندارند بعد هم می گوید که از قبل هم همین بوده و تبدیل برای سنت خدا نیست. جامعه اسلامی باید در مسیر حقش بماند اگر بماند سنت است اگر نماند که هیچی دیگر. از این سنخ است. اتفاقا اگر برگیدیم به مبانی خیالت راحت در آیه داریم که اگر عداوت و بغضا را که داشته باشی و آن رابطه اشداء علی الکفار را داشته باشی. آیه 6 می گوید: یک اسوه حسنه است قضیه حضرت ابراهیم اگر پشت بکنید خدا محتاج تو نیست. تو را بر می دارد و یکی دیگر را می گذارد.
در جایی رفته بودیم . و سکنتم .... شما این کاخ ها را می بینید افتاده است دست قوه قضائیه و دولت و اینها. ظلم کردند و طومار آنها را پیچاندیم و دادیم به تو تا ببینیم تو چی کار می کنیم. وگرنه طومارتون را میپیچجیم می رود. شما را خلیفه در زمین کردیم ببنینیم شما چه می کنید. بعدش می گوید: ان الله هو الغنی الحمید. بعد می گوید: عصا به معنای شاید در مورد خداوند باشد است. نتیجه یک اعلان برائت درست و حسابی می شود مودت بین شما و دشمن. خداوند مودت بین شما و دشمن را از مسیر برائت رد کرده است. عصا الله ..... شما اعلام برائت را بکن قضیه درست خواهد شد. ماها مشکل ما این است که سستی می کنیم. سستی نکنیم درست می شود. زمان می خواهد. که در آیات روایات هست که زمان می خواهد.
بین شما و دشمن مودت برقرار می شود. انشاء الله که این بحث را بتوانیم درست ادامه بدهیم و درون زایی و ارکان درون زایی نظام را در همین مدت کوتاه داریم ناخنک می زنیم به این بحث ها و هریک از اینها محل بحث های مفصل است. و ما کتفا کردیم به منبر و اگر تبدیل می شد به کلاس آنگاه مباحث می توانست با استنادات بیشتری بحث شود.