به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در وبلاگ دست نوشته های یک عاقد آمده است؛ نزدیک به اذان بود که کم کم میهمانان دو خانواده داشتند وارد دفتر میشدند. صدای اذان از رادیوی کنار اتاق بلند بود و میشنیدم خانواده عروس و داماد دارند دنبال جایی میگردند تا نماز بخوانند. به همکارم گفتم سجاده نمازم را برایشان ببرد، اما احساس کردم این جمعیت اگر بخواهند تک تک نماز بخوانند تا کریسمس بعد باید منتظر بمانم برای خواندن یک خطبهٔ عقد. پدر عروس هم انگار با هر فرازی از اذان نیمه جان میشد از ترس تاخیر نماز اول وقت.
فکری به سرم زد. گفتم زیر انداز شش متری که معمولا در صندوق عقب ماشین است را بیاورد و پتوی سفری که در کمد داشتیم هم در کنار زیر انداز بیاندازد. مشکل کمبود مهر نماز را هم پدر داماد با تکههای کاغذ برطرف کرد.
با اصرار پیش نماز شدم و نماز را خواندم. نماز که تمام شد بلند شدم و دیدم تقریبا همهٔ اعضای خانواده پشت سر هم نماز خواندهاند و حالا دارند با مزاح آماده میشوند برای عقد دختر و پسرشان...