به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، اتفاقات جالبی در حال به وقوع پیوستن است؛ دولتی که با مردم قرار آزادی بیان و احترام به قلم منتقد داشت، هر روز انگی جدید روانه پیکر منتقد خود میکند و از هیچ صفت مذموم و تهاجمی غافل نمیشود؛ روزی صراحتا منتقدان توافق ژنو «بیسواد» مینامد و روزی دگر آنها را «بیشناسنامه» (و به تعبیر دقیقتر بیهویت) میخواند.
واقعا هم کسی نمیداند که اگر این صراحت حمله به منتقد از سوی رئیس دولت قبلی صورت میگرفت، چه واکنشی از سوی مطبوعات و منتقدین دیده میشد!
از جدیدترین نسخههایی نیز که برای منتقدین پیچیده میشود از این قرار است که این منتقدین در دولت قبلی چشم خود را به روی همه مشلات مردم و ضعفهای دولت بسته بودند و تنها به مدح و ذکر نیک از دولت احمدینژاد اشتغال داشتند و به همین دلیل اساسی است که در این دولت حق انتقاد از آنها خلع و قطع شده است.
گذشته از اینکه خلع ید منتقدین از انتقاد به دلیل سکوت در گذشته تا چه میزان با معیارهای مردم سالاری در تطابق است، اما بد نیست که یاد آور شویم، منقدان امروز همان منتقدان دیروز هستند که در مواقع متعدد در مقابل دولت قبلی ایستادند و از هیچ انتقادی دریغ نکردند.
عدم سکوت منتقدان دولت فعلی در برابر مشکلات دولت قلبی
اولین منزلگاه انتقاد تند منتقدان دولت فعلی به دولت اصولگرای پیشین، برگزاری نشست ایرانیان خارج از کشور بود که در اوخر دولت نهم انجام شد، این نشست از جمله حوادثی بود که به دلیل ریخت و پاشهای مالی و نتایج نامعلوم و همچنین حضور افرادی که سوابق آنها بسیار محل تامل بود، با انتقادات تند اصولگرایان نسبت به آن همراه شد.
در کنار آن نیز روزنامهای مانند کیهان نسبت به جوانب مختلف این همایش انتقاد کرد و خواستار توضیح از دولت شد.
از جمله مواردی دیگری که در ابتدای کار دولت دهم، زمینه انتقادات فراوانی را از جانب اصولگرایان علیه دولت فراهم ساخت، حمایتهای احمدینژاد از مشایی و جریان «مکتب ایرانی» بود.
این انتقادها آنچنان جدی بود که شخصیتی مانند آیت الله مصباح یزدی را به موضع گیری واداشت و صریحا اعلام داشتند که خطر جریان انحرافی، مهمترین خطر از صدر اسلام تاکنون است!
از این حوادث که بگذریم، نقش فعالان نمایندگان اصولگرای مجلس در اطلاع رسانی و پیگیری حوادثی چون خانه نشینی احمدینژاد و اختلاس بزرگ مالی غیر قابل انکار است.
حال باید دید که حامیان فعلی دولت در برابر ناملایمات و مشکلات دولتهای آقایان هاشمی و خاتمی چه عکس العملی از خود نشان دادهاند؟
شهرام جزایری و سکوت حامیان اصلاحات
از جمله حوادث تلخی که پیگیری آن حتی تا زمان مناظرههای انتخاباتی سال 88 میان احمدینژاد و کروبی ادامه داشت، غارتهای جوانی به نام شهرام جزایری بود.
شهرام جزایری عرب با ایجاد رابطه بین مراکز قدرت و برخی مدیران مسئله دار در دوران اصلاحات توانست وارد فعالیتهای اقتصادی شود. او موفق شد قلمرو نفوذ فعالیتهای فاسد اقتصادیش را حتی تا دفتر رئیس مجلس وقت (مهدی کروبی) و رئیس جمهور وقت (محمد خاتمی) گسترش دهد و پرداخت پول شمار قابل توجهی از نمایندگان مجلس ششم و مدیران روزنامههای زنجیرهای اصلاح طلب را به موافقت با درخواستهای خودش وادارد.
و البته کسی به یاد ندارد که نمایندگان مجلس ششم اقدام قابل توجه و حتی اظهاری درخور در رابطه با این موضوع داشته باشند.
دانشگاه هاوایی؛ جولانگاه دریافت مدارک غیرقانونی
از جمله دیگر مواردی که با سکوت اصلاح طلبان همراه بود، به ماجرای دانشگاه هاوایی باز میگردد که با فروش مدارک کاغذی بیآزمون به مدیران دولت اصلاحات، سود هنگفتی را به دست آورده بود.
در فهرست دانشآموختگان این دانشگاه غیرقانونی، اسامی مدیران اصلاحطلبی همچون مرتضی حاجی، رضا ویسه، محمد ملاکی، سیدحسن الحسینی، حسن جاهد و علی رئوف به چشم میخورد.
شرکت پتروپارس و تامین مالی اصلاح طلبان
بال مالی جریان اصلاح طلب را شرکتی نام آشنا اداره میکند که بهزاد نبوی در راس آن قرار داشت و ایجاد رانت مالی آنچنان برای آنها سهل و آسان شده بود که مدیر عامل شرکت نفتی پتروپارس (بهزاد نبوی) در خرداد 1381 گفت:
«اگر ما رانتی را در دولت قرار دادیم و عدهای از آن رانت استفاده کردند و ثروتمند شدند، حق نداریم یقه آنها را بگیریم!»
استات اویل و کرسنت؛ سکوتی دیگر در برابر کج رویها
این دو پرونده نفتی از جمله پرحاشیهترین قراردادهای نفتی هستند که پای بسیاری از سران اصلاح طلب در آن کشیده شده است و جالب اینجاست که در همان زمان نیز به همت روزنامههایی نظیر کیهان این پروندهها به جریان افتاد و جالبتر آنکه وزیر نفت دولت فعلی، بلافاصله پس از دریافت رای اعتماد از مجلس، دستور توقف پیگیری پرونده کرسنت را صادر کرد.
زیر سوال رفتن مبانی دینی در مطبوعات!
از جمله راههای آن روزهای روزنامههای اصلاح طلب در سالهای اصلاحات جهت افزایش تیراژ و فروش، زیر سوال بردن مبانی دینی و معرفتی اسلام بود که سکوت سران اصلاحات در آن دوران بسیار در خور توجه است.
اگر اصولگرایان در مقابل انحراف فکری دولت خود کاملا ایستادند، کسی به یاد ندارد که حامیان جریان اصلاحات و سران آن حتی یک بار در برابر تندرویهای اصلاحات و زیر سوال بردن مبانی دینی و فرهنگی انتقادی کرده باشد که حالا امروز اینطور ژست حق مدارانه به خود میگیرند و منتقدان دولت فعلی را ساکتان در دوره دولت قبل میخوانند.
برخی منتقدان دولت فعلی، اگرچه در زمره طرفداران دولت قبلی به شمار میآیند، اما در هر مقطعی که دولت منتسب به اصولگرایی را در خطر انحراف دیدند، زبان به انتقاد گشودند و از همه ظرفیتها برای جلوگیری از نابه سامانیها بهره جستند.
اما این حامیان دولت «تدبیر و امید» هستند که میبایست پاسخگوی سکوت مکرر خود در حوادث یاد شده و یاد نشده در دوران سازندگی و اصلاحات باشند که از سویی سیاست توسعه اقتصادی بدون در نظر گرفتن فشارهای اقتصادی در پیش گرفته شد و از سویی دیگر هجمه به عقاید و بنیانهای معرفتی از داخل اردوگاه اصلاح طلبان اجرایی شد.
منبع: وطن امروز