گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»- مریم عظیمی؛ در شماره قبل گفتیم که لیبرال دموکراسی نوعی از حکومت است که در آن یک دولت دموکراتیک، برخی ویژگیهای لیبرالیسم را پذیرفته است و سپس به بررسی شاخه لیبرالیستی آن پرداختیم. در این قسمت در مورد شاخه دوم آن یعنی شاخه دموکراتیک به بحث نشسته و سپس به بازیابی اصول و عناصر دموکراسی در اندیشه امام خمینی (ره) خواهیم پرداخت.
شاخه دموکراتیک
واژه دموکراسی ترکیبی است از دو واژه Demos به معنی توده مردم و Keratos به معنی قانون، اقتدار و حکومت. متفکران، قرن ها دموکراسی را غوغاسالاری می پنداشتند و در فلسفه سیاسی هم دموکراسی ناب را حکومت مردم نادان و طرفدار بی ثباتی، استبداد و مردم فریبی می شمردند؛ اما دموکراسی با انقلاب فرانسه و از قرن نوزدهم به بعد در اروپا نهادینه شد. همگان انقلاب فرانسه را خاستگاه دموکراسی می دانند که شعارهای اصلی آنان «آزادی، برابری و برادری» بود.
خاستگاه دوم دموکراسی نوین، ایالات متحده امریکا و انقلاب آن بودکه شعار معروف «حکومت مردم به وسیله مردم و برای مردم» را سر می دادند و سه مفهوم حاکمیت و فرادستی مردم، ضرورت رضایت از مشروعیت حکومت و اعمال آن به دست مردم، حاکی از مشارکت آنان و در عین حال تأمین رفاه و سعادت مردم توسط حکومت، در آن مستتر است.
ژان ژاک روسو از نظریه پردازان مشهور دموکراسی می گوید: در دموکراسی توده ای اراده عمومی کاملا متجلی می شود و اطاعت از اراده عمومی به معنی اطاعت از اراده خدا است.
اما همانطور که در زیر مشاهده خواهیم کرد آنچه که امروزه از دموکراسی استنباط می شود و در صحنه دولت-ملت مورد مطالعه قرار می گیرد، زاییده اراده خود انسان ها است و با تلاشهای بسیار در جهت تأمین آزادی ها، برابری ها و انواع حقوق انسان ها به منصه ظهور رسیده است. گفتنی است رأی گیری عمومی که مظهر دموکراسی عملی و تجربی می باشد، فقط بعد از جنگ جهانی دوم در فرانسه، امریکا و انگلستان باب شد.
امروزه مردم سالاری، متضمن پیدایش شکلی از سازمان سیاسی است که هدف اصلی آن سعادت مردم می باشد و طبیعتا در چنین حکومتی تمامی منافع خاص، چه فردی و چه گروهی تابع این اهداف خواهد بود. به عبارتی دیگر می توان گفت مبنای مولفه دموکراتیک، مفهوم خاص و ویژه ای از منافع فردی است. اصطلاح منافع به شکل های متفاوتی در گفتمان سیاسی معاصر به کار گرفته می شود. اما توجه ما در اینجا صرفا به آن معنی از منافع است که انگیزنده و الهام بخش پایبندی لیبرال دموکراتها به دموکراسی است.
در نظریه لیبرال دموکراسی، امکان دارد منافع از خواسته های صریح، متفاوت باشد یا حتی متخالف آن ها باشد. اما نهایتا حتی در جایی که خواسته ها و منافع متعارض باشند، منافع مبتنی بر آمال خواهد بود. در یک کلام می توان گفت آمال، سرچشمه منافع است.
برای لیبرال دموکرات ها، منافع افراد نهایتا به خواسته های افراد تحویل می شود و توجه به ارضای منافع افراد، مستلزم این است که نه فقط دولتی وجود داشته باشد بلکه لازم است که دولت به گونه ای عمل کند که به بهترین نحو با این منافع، آن گونه که هست و با گذشت زمان تغییر می کند، سازگار باشد. بنابراین لیبرال دموکراسی حاکمی را می پذیرد که همواره پاسخگوی منافع افراد باشد.
این منافع، باید اظهار و جمعبندی شده و نتایج باید تعیین کند که حاکم چه باید بکند. به طور خلاصه آنچه لازم است عبارت است از یک شیوه تصمیم جمعی برای جمعبندی اظهار منافع افراد، به طوری که انتخاب های اجتماعی ای را موافق با این منافع تولید کند.
دموکراسی معاصر، دموکراسی غیر مستقیم نامیده می شود؛ زیرا متکی به نمایندگانی است که بار مدت معینی از سوی ملت به منظور انجام وظایفی از قبیل قانونگذاری، نظارت بر اعمال دولت و نحوه صرف بودجه و .. انتخاب می شوند. در حقیقت به رغم اینکه مردم هنوز هم عنصر اصلی به شمار می آیند ؛اما عملا نقش آنان به نحو چشمگیری به گروه ها و احزاب واگذار شده است. لذا باید در نهایت توجه داشت که با اینکه موضع مولفه دموکراتیک این است که انتخاب های اجتماعی باید به طور مستقیم صورت گیرد و نه از طریق وساطت نمایندگان، اما در نظام های لیبرال دموکراسی موجود، قانونگذاری از طریق نمایندگان قانونگذار صورت می گیرد.
اصول و عناصر دموکراسی
مفهوم دموکراسی در چند اصل اساسی زیر خلاصه شده است:
نشأت گرفتن قدرت و قانون از اراده مردم، آزادی بیان و اتکای حکومت به آن، وجود شیوه های مشخص برای بیان افکار عمومی از جمله احزاب سیاسی، اصالت حکومت اکثریت در مسائل مورد اختلاف در افکار عمومی مشروط به وجود تساهل و مدارای سیاسی، محدود بودن اعمال قدرت حکومتی به رعایت حقوق و آزادی های فردی و گروهی، تعدد و تکثر گروه ها، منافع و ارزش های اجتماعی، امکان بحث عمومی و مبادله آزاد افکار درباره عقاید مختلف و مخالف، برابری سیاسی گروههای اجتماعی از لحاظ دسترسی به قدرت، امکان تبدیل اقلیت های فکری به اکثریت از طریق تبلیغ عقاید گروهی، استقلال قوه قضائیه در جهت تضمین آزادی های مدنی افراد و گروه ها، تفکیک قوا یا استقلال حداقل سه قوه از یکدیگر، امکان ابراز مخالفت سازمان یافته و وجود گروه مخالف قانونی.
همانطور که ملاحظه می شود بسیاری از این عناصر شبیه به هم و تکراری هستند لذا در رویکردی دیگر می توان گفت در حقیقت در یک نظام دموکراتیک چهار عنصر با رکن اصلی وجود دارد که بسیاری از عناوین کلی و جزئی بالا را در بر می گیرد، این عناصر عبارتند از: برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه، وجود دولت شفاف و پاسخگو، رعایت حقوق مدنی و سیاسی و وجود جامعه دموکراتیک یا مدنی.
همانطور که مشاهده شد مفهوم آزادی در لیبرال دموکراسی از کلیدی ترین مفاهیم است. به طور کلی، شرط لازم برای آزادی، عدم وجود موانع در نیل به اهداف انسان است. در این مورد، لیبرال دموکرات ها معتقدند زمانی شخص غیر آزاد است که توسط دیگران از انجام آنچه که می خواهد، عمدا منع شود و این اعتقاد، رابطه ویژه ای است میان اشخاص و اهدافی که آن ها در مقام نیل به آن هستند.
نزد لیبرال دموکرات ها، فرد داور نهایی اهداف و مقاصد حقیقی خویشتن است و موازین معقول و اطلاعات فوق عقلانی، قادر نیستند اهداف را واقعی نمایند.
همچنین گفته شده است که نظریه لیبرال دموکراسی مبتنی بر تلقی خاصی از تعلقات است. تعلقاتی که قابل تحویل به خواسته ها یا آرزوهای غیر معقول یا فوق معقول هستند. البته نا گفته نماند که لیبرال دموکرات ها تعلقات را به معانی دیگری نیز به کار می برند:
1. تعلقات به طوری که به نیازها جدای از خواسته ها قابل فروکاستن باشند.
2. تعلقات به منزله معیارهایی آرمانی برای آنچه که برای اشخاص خیر است.
بازیابی اصول و عناصر دموکراسی در اندیشه امام خمینی (ره)
خالی از لطف نیست که در این بحث به این پرسش نیز بپردازیم که آیا اصولا امام خمینی واژه دموکراسی را در قاموس، فرهنگ و منش خود پذیرفته اند و اصلا آیا نگرش مثبتی از اصل و حقیقت دموکراسی دارند یا خیر؟
برخی بر این باورند که امام تنها از روی تمسخر و از جبنه جدلی واژه دموکراسی را به کار گرفته و قصد تأیید آن را نداشته است، عده ای نیز امام را موافق کامل و بی قید و شرط دموکراسی معرفی می کنند. برای پاسخ به این سوال به یکی از بیانات امام اشاره می کنیم:
امام خمینی در تاریخ 18/8/1357 در جمع جوانان و دانشجویان فرانسوی فرمودند: «ما می خواهیم اسلام را –لااقل حکومتش را- به یک نحوی که شباهت داشته باشد به اسلام اجرا بکنیم تا شما معنی دموکراسی را به آن طوری که هست بفهمید، و بشر بداند که دموکراسی که در اسلام هست با این دموکراسی معروف اصطلاحی که دولت ها و روسای جمهوری و سلاطین ادعا می کنند بسیار فرق دارد.»
در بیان فوق می توان دریافت که در اسلام نه تنها دموکراسی هست بلکه می توان فهمید که امام دموکراسی برتری در اسلام می بینند. لذا می توان گفت واژه دموکراسی توسط امام خمینی آگاهانه و با شناخت دقیق مفهوم و کارکرد نظری و عملی آن همراه بوده است. امام خمینی برداشت مثبتی از دموکراسی داشته و به رغم اینکه واژه را با همان گستره و وسعت امروزین آن و با مفاهیمی مطلوب و مقبول پذیرفته است، در عین حال بر این باور بوده است که دموکراسی واقعی کاستیهایی دارد که اسلام مکمل آن را در خود دارد.
در این قسمت برآنیم تا عناصر و اصول اساسی دموکراسی همچون آزادی، مشارکت، برابری سیاسی، قانونگذاری و ... را در اندیشه امام در قلمرو نظری و سیره عملی ایشان بازیابی نماییم.
آزادی
امام ره در مورد آزادی می فرمایند: «اسلام انسان را آزاد خلق کرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش و بر جانش و بر نوامیسش خلق فرموده است.» امام خمینی با عنایت به اولویت آزادی اندیشه و بیان عقیده می فرمایند: «اول چیزی که برای انسان هست، آزادی در بیان است، آزادی در تعیین سرنوشت خودش است.»
همچنین درک کامل و دوسویه امام و مردم از هم، وضعیت را به جایی رسانده بود که به رغم تنوع و تکثر قلم ها و نشریاتی که علیه انقلاب، نظام و امام به رشته تحریر در می آمد و به رغم اطلاعی که از وضعیت برخی از اینها داشتند به راحتی می فرمودند: «مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند.»
انتخابات
ایشان درباره انتخابات نیز می فرمایند: «ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم. و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طور رأی داد ما هم از آن تبعیت می کنیم، اساس این است که مسئله دست من و امثال من نیست و دست ملت است.»
امام در بحث دیگری به مفهوم دموکراسی اشاره نموده می فرمایند: «دموکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم اینطور اکثریت معتبر است، اکثریت هرچه گفتند آرای ایشان معتبر است و معنا ندارد که یک اقلیتی بخواهد تحمیل کند به یک اکثریتی این خلاف دموکراسی است.»
قانونگرایی
در اندیشه سیاسی امام خمینی قانون و به ویژه قانون اساسی از حرمت و تقدس خاصی برخوردار بود، تا آنجا که تقوا را همان رعایت قانون می شمردند: «شرف و ارزش انسان ها در تبعیت از قانون است که همان تقواست» امام هیچکس حتی پیامبر اسلام را نیز از قانون فراتر نمی دانند و همه را در پیشگاه قانون برابر می شمارند: «در اسلام همه کس حتی پیامبر عظیم الشأن ص در مقابل قانون، بی امتیاز در یک صف هستند.»
مشارکت سیاسی
اما در خصوص حق مردم در نظارت بر اعمال همه مسئولین می فرمایند: «هر فردی از فراد ملت حق دارد که مستقیما در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت، اگر برخلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد –خود به خود- از مقام زمامداری معزول است.»
با بیان دیدگاههای امام خمینی در مورد دموکراسی دریافتیم که منظور امام از این عبارت که دموکراسی اسلام کاملتر از دموکراسی غرب است مواردی می باشد که در خدمت به بشریت پا را از چهارچوب دموکراسی غرب فراتر گذاشته، مساوات، اخوت، ایثار و شهادت یعنی فدا کردن خود برای ارتقا و کمال دیگران را مطرح می کند.
در خصوص عناصر اصلی دموکراسی از جمله آزادی مشاهده شد که همه مظاهر و مشتقات مطلوب بشری، در اندیشه امام متجلی است. در مورد برابری سیاسی نیز اندیشه امام چه در قلمرو نظری و چه در سیره عملی بسیار فراتر از دموکراسی غربی است، زیرا به مساوات، اخوت، ایثار و شهادت متکی است. همچنین مشارکت سیاسی در اندیشه امام از جایگاه چنان محکمی برخوردار است که نه تنها حق مردم تلقی می شود بلکه امام آن را پشتوانه، محافظ نظام و حکومت در برابر همه آسیب ها می داند.
منابع
1. بشیریه، حسین. تاریخ اندیشههای سیاسی در قرن بیستم. جلد دوم: لیبرالیسم و محافظه کاری
2. طرح و نقد نظریه لیبرال دموکراسی، پروفسور اندرو لوین، ترجمه و تحشیه انتقادی دکتر سعید زیبا کلام، انتشارات سمت
3. لیبرال دموکراسی در بوته نقد، مرتضی شیرودی، مجله حصون، زمستان 83، شماره 2
4. صحیفه امام، جلد 4، ص418
5. دموکراسی در اندیشه سیاسی امام خمینی، عبدالحسین حجت زاده، فصلنامه علمى پژوهشى متین 1383 شماره 23 و 24