گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»- سمانه حسینی؛ افزایش سن ازدواج در کشورهای اروپایی و آمریکایی گویای روابط پیش از ازدواج و شکل غیر قانونی آن است، به طوری که زنان تحت تاثیر مکتب فمینیستی، در باورهایی ضد ارزشی محدود شدهاند. طبق آمار، بالاترین سن اولین ازدواج قانونی زنان در کشورهایی چون سوئد و ایسلند، 32 سال بوده که در کشورهای آلمان و فنلاند 30 سال است. این آمار در اسپانیا، ایتالیا، فرانسه، چک و پرتغال 29 سال گزارش میشود. از سوی دیگر میانگین سن اولین ازدواج زنان در ایران، 26.5 بوده ولی مسئلهای که بیش از هر چیز مهم است، اشتغال این تعداد زنان در سن ازدواج و نوع نگاه آنان به این مسئله است. چرا که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان خانواده و زنان، اشتغال عامل اصلی در تغییر رویکرد زنان به ازدواج و شکل آن بوده است.
در همین رابطه، مدیر طرح، برنامه و تدوین سیاست شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده در خصوص وضعیت اشتغال زنان غربی در حالی به شرایط جامعه انتقاد میکند که میگوید: غرب در ازای اشتغال زن، فرصتها و نیازهای وی را گرفته است. به عنوان مثال خانمهای شاغل در سن پایین درآمدهای بالا داشته و حالا در سنین بالا که دغدغه تنهایی دارند و کسی با آنها ازدواج نمیکند، به بارداریهای دوران مجردی گرایش دارند و معتقدند که اگر نمیتوانند همسر باشند دلیلی ندارد که نتوانند مادر هم باشند.
به اعتقاد وی، از زمانی که زنان در جامعه غربی به اشتغال روی آوردند و جنبشهای فمینیستی شکل گرفت، نوع ازدواج و شکل و جایگاه خانواده تغییر کرد. به گفته فرشته روح افزا، در حال حاضر دولتمردان غربی طوری برنامه ریزی کردهاند که در بیشتر کشورهای اروپایی و آمریکایی اشتغال زنان اجتناب ناپذیر است.
وی در این خصوص میگوید: به دلیل اینکه سطح ازدواجهای قانونی پایین آمده است و بیشتر ازدواجها قراردادی است، ازدواج صحیحی شکل نمیگیرد و عمر زندگی از یک شب تا 15 سال متغیر است. از طرف دیگر خانواده شکل قانونی ندارد که زن بتواند خود را از نظر مالی تامین کند. یعنی نه پدری در شکل خانواده قانونی است و نه همسری که امورات مالی و معیشتی زن را حمایت کند.
این کارشناس خانواده و زنان میافزاید: سیستم خانواده را طوری تعریف کردهاند که زن باید اشتغال داشته باشد. اگر هم زنی در این کشورها اشتغال نداشته باشد، مجبور است از حمایت دولتها استفاده کند. اگر این زن مادر خانواده باشد، بیشتر آسیب میبیند چرا که حضانت فرزند به عهده مادر است و مرد وظیفهای در این باره ندارد بنابراین علاوه بر معیشت خودش باید معیشت و امورات زندگی فرزندش را هم تامین کند که در نهایت زن در اینجامعه اجباراً رو به اشتغال میآورد.
وی با تاکید بر اینکه دولتها به این نوع خانوادهها تا سن معینی کمک مالی میکنند و زن را در شرایطی قرار میدهند که اشتغال داشته باشد، اظهار میدارد: در این جوامع ظلم مضاعفی زنان را در بر میگیرد. وقتی خانواده شکل نمیگیرد، همه بار مالی خانواده (فرزندان) به دوش زن است.
به گفته مدیر طرح، برنامه و تدوین سیاست شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده، آمارهای سازمان ملل نشان میدهد که در اکثر موارد روابط خانوادگی شکل نمیگیرد و ازدواجهای قراردادی در امریکا و اروپا رو به افزایش است. وی میگوید: آمارها تا سال 2007 نشان میدهد که حدود 70 درصد خانوادهها قراردادیاند و اکثر زنان هم به وضعیت اشتغال اجباری برای گذران معیشت فرزند در شکل غیر قانونی معترضاند.
به اعتقاد وی مکتب فمینیستی آرمانهای زنان را تغییر داده است. به طوری که این کارشناس میگوید: نگاه فمینیستی ایجاد شده مضاعف بر مشکل ازدواج بوده به طوری که منجر به رواج اشتغال زنان شده است و زنان را به سمت و سوی این باور گرایش دادهاند که با اشتغال، هویت و حقیقت خود را پیدا میکنند. در حقیقت آرمانهای زنان را تغییر داده و نگاهی منفی ایجاد کردهاند.
روح افزا ادامه میدهد: اما موضوعی که در جریان فمینیستی به زنان قالب کردهاند تعریف نشدن حقوق زن در جامعه است. زنان را در مسائل اقتصادی به عنوان نیروی کار استفاده میکنند؛ نه به عنوان اینکه این زن کار مضاعفی بر عهده دارد و باید فرزندپروری داشته باشد، بلکه نیروی کار اقتصادی است.
وی با تاکید بر اینکه زن نمیتواند محدود به اشتغال شود چرا که وظیفهٔ اصلی وی انسان سازی است، تصریح میکند: متاسفانه زن به خاطر نگاه اجتماعی غرب و اینکه یک نیروی کار ارزان قیمت محسوب میشود، جایگاهی ندارد. مدیر طرح، برنامه و تدوین سیاست شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده، عامل اجتماعی را از دیگر عوامل تاثیرگذار در گرایش زنان به اشتغال در جوامع غربی میداند و میافزاید: عامل اجتماعی که جهت پایه گذاری روابط اجتماعی در کشورهای اروپایی و غربی مطرح میشود، از مسائلی است که بیش از روابط خانواده، مطرح است.
وی عامل روحی جهت ارضای نیازها و تمایلات شخصی را از دیگر عوامل اشتغال زن برشمرده و متذکر میشود: زنان فکر میکنند اگر در جامعه اشتغال داشته باشند فرد مثبت تری خواهند بود. علت این باور که متاسفانه در کشور ما هم در بین زنان دیده میشود، این است که ما کار زن سنتی را در خانه، یا ندیدهایم و یا با اهمیت نمیدانیم.
وی با رد این باور که زنان با انجام شغلهای تعریف نشده برای آنان، برتری شان را اثبات کنند، این موضوع را ناشی از سرکوب اجتماعی دراز مدت در جوامع دانسته و میگوید: چطور این را قبول داریم که دنیا در علم روانشناسی و ارتباط با اشیا میگوید به اجسام و حیوانات و گل و گیاه محبت کنیم، حرف بزنیم. یعنی میفهمیم باید به اجسام محبت کنیم، اما متوجه نیستیم که به انسان که فرزندمان هست، باید محبت کنیم؟ مگر چه چیز را برای فرزند میخواهیم تامین کنیم؟ مگر نه این است که اسلام مسئولیت اقتصادی را از دوش زن برداشته است؟
مدیر طرح، برنامه و تدوین سیاست شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده حضانت فرزند در اسلام را یکی از بحثهایی میداند که در کشورهای اروپایی مورد نقد قرار میگیرد. وی در این خصوص میگوید: بحثهای زیادی را در کشورهای اروپایی مطرح کردهام. زمانی از من سوال میشد که چطور زنان در کشورهای اسلامی میپذیرند که حضانت فرزند را نداشته باشند و پاسخ بنده این بود که حضانت به این معنی نیست که مقام مادری را از من بگیرند، به این معنی است که مسئولیت مالی را باید پدر به عهده بگیرد. پس مردان در کشورهای غربی چه کاری برعهده دارند، مگر نه این است که زن دوره بارداری، دوره شیردهی و تربیت فرزند را بر عهده دارد؟ در مقابل مرد چه وظیفهای دارد؟ خانمها هم اشتغال داشته باشند، هم فرزند تربیت کنند، هم خرج معیشت بدهند، هم بیرون منزل کار کنند، آقایان چه کاری انجام میدهند؟
وی در پاسخ به این سوال که باورهای فمینیستی و امروزی گرایش به اشتغال برای خانواده چه عوارضی را در برخواهد داشت، معتقد است: در اصل زنان با مشکلات مضاعفی روبرو خواهند شد. اولین ضربه، شکل گیری خانواده است. در این حالت مردان زیر بار ازدواج و مسئولیتهای خانه نمیروند. در حالت دیگر زنان علاوه بر کارهای منزل باید فشارهای خارج از منزل را هم تحمل کنند که این، گلهمندی از مردان و ملالت آوری زنان را افزایش میدهد.
این کارشناس مسائل زنان و خانواده میافزاید: از طرف دیگر وقتی زن مجبور است برای معاش منزل کار کند، رفتارهای داخل خانواده را تحت تاثیر قرار میدهد؛ مشکلات خانوادگی را منجر شده و آمار طلاق را افزایش میدهد. اما باید توجه داشت که اولین کسی که در طلاق میشکند، زن است چرا که در نظام غربی مرد فرزند قبلی زن را قبول نخواهد کرد. این عدم پذیرش در بسیاری از کشورهای غربی، سقط جنین را در خانوادهها افزایش داده است. البته در ازدواجهای نامشروع درصد سقط جنین خیلی بیشتر است. از سوی دیگر سقط جنین در زنان سن پایین باروری، سرطان را افزایش میدهد. آمارها نشان میدهد، سقط جنین تا 800 برابر میزان سرطان را افزایش میدهد.
وی از سوی دیگر بارداریهای مجردی را یکی دیگر از عواقب اشتغال در خانوادههای غربی عنوان کرده و تصریح میکند: خانمهایی که اشتغال داشتهاند و حالا در سنین بالا دغدغه تنهایی دارند و کسی با آنها ازدواج نمیکند، گرایش به بارداریهای دوران مجردی دارند و معتقدند که اگر نمیتوانند همسر باشند دلیلی ندارد که نتوانند مادر هم باشند. از این رو، نمیخواهند احساس زنانگی خود را از دست بدهند. تولدهای نامشروع و سقط جنین و طلاق حاصل این امر است. یعنی به زن اشتغال را دادهاند، در ازای آن فرصتها و نیازهای زن را از وی گرفتهاند.
به گفته وی، بر اساس آمارهای منتشر شده در سال 1991، نسبت درصدی طلاق در گروههای سنی 25 تا 44 سال، در بریتانیا 32 و در آمریکا 50 درصد بوده که این آمار در خانوادههایی است که ازدواج قانونی داشتهاند، به طوری که این درصد در ازدواجهای قراردادی خیلی بیشتر از این خواهد بود.
فرشته روح افزا با بیان اینکه زن وقتی مکلف به تامین خرج خود میشود، جایگاهش را از دست میدهد، میافزاید: براساس اعلام کشورهای غربی اکثریت عموم مردم امریکا، عمده عمر خود را ازدواج نکرده به سر میبرند. این به معنی آن نیست که رابطه یا فرزند ندارند. بلکه موفق به ازدواج نمیشوند و با توجه به بحثهای اشتغال و تنوع خواهی نمیتوانند انتخاب همسر داشته باشند.
وی افزایش جرایم زنان و جوانان، خشونت در خانواده و قتل فرزند به دست مادران را از دیگر اثرات اشتغال و متحمل شدن فشارهای اقتصادی و روانی مادران در کشورهای غربی دانسته و ادامه میدهد: آمارهای سازمان ملل نشان میدهد 29 درصد از فرزندان اروپایی و آمریکایی که در خانه کشته میشوند، به دست مادران و 31 درصد به دست پدران به قتل میرسند. به عبارتی 60 درصد فرزندان به دست اولیاء در منازل به قتل میرسند. در بیشتر مواقع مادر به دلیل اینکه فرزند مانع پیشرفت تحصیلی-فیزیکیاش میشود، وی را به قتل میرساند.
مدیر طرح، برنامه و تدوین سیاست شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده با اشاره به آمارهای سازمان ملل خاطر نشان میکند: روابط نامشروع، 21 میلیون فرزند در شبکههای اجتماعی را به این سمت کشانده تا به دنبال پدران خود بگردند چرا که جامعه به غلط بحث اشتغال را در بین زنان مطرح کرده که در نهایت منجر به این روند شده است.
منبع: نشریه آراز و امانات استان آذربایجان غربی
اين مطلب خيلي عالي بودش. تا حالا اينقدر تحليلي به اين موضوع دقت نکرده بودم.
پيشنهاد مي کنم حتما اين مطلب تا مدت ها در دسترس بازديد کننده ها باقي بمونه.