محسن زیار- در این نوشتار قصد داریم به بررسی وضعیت انقلاب اسلامی و موانع تحقق دولت اسلامی بپردازیم.
آسیبشناسی انقلاب، همانند خود انقلاب، مؤلفههای پیچیده و متعددی را در برمیگیرد که طبعا، نیازمند پرداختن به آن از منظر و ابعاد مختلف است. تاریخ بسیاری از انقلابها نشان میدهد که معمولاً انقلابیون و مصلحان گامهای اولیه را با موفقیت برمیدارند و رژیم سیاسی ظالم حاکم را بر انداخته و وضع موجود را متحول میسازند، ولی در تحقق اهداف انقلاب و بنای جامعه مطلوب ناکام میمانند. برای مثال، انقلاب مشروطیت هرچند حرکتی وسیع و مردمی بود و خونهای زیادی در راه آن نثار شد، اما با گذشت کمتر از چهارده سال از فرمان مشروطیت، شاهد کودتای 1299 و پایهگذاری دیکتاتوری رضاخان و روی کار آمدن غربزدهها میباشیم. در ناکامی انقلاب مشروطیت، عوامل زیادی نقش داشت. بر ماست که از آن انقلاب درس عبرت گرفته، عوامل ناکامی آن را در انقلاب اسلامی از بین ببریم.
در خصوص انقلاب اسلامی آفات و تهدیدهایی وجود دارد که از بیرون آن را تهدید میکند؛ از سوی دیگر، انقلاب اسلامی را آفتهایی از درون تهدید میکند که میتواند مانع از تحقق دولت اسلامی گردد. ما در این نوشتار سعی داریم به تهدیدهایی که از بیرون نظام مقدس جمهوری اسلامی را تهدید مینماید و مانع از تحقق دولت اسلامی میگردد بپردازیم و آنها را مورد بررسی قرار دهیم.
اولین آسیبی که تحقق دولت اسلامی را با مشکل مواجه میسازد «توطئه براندازی انقلاب» است که دستآویز دشمن برای مقابله با ج.ا.ا است. این دستآویز معمولا به دو شیوهی «آشکار» و «پنهان» بوده که در شیوهی «آشکار» میتوان به جنگ تحمیلی، حمایت از فتنه 88، تحریم اقتصادی و... و در شیوهی «پنهان» میتوان به رخنه در میان حوزههای علمیه و روحانیان، نفوذ در بین روشنفکران، الگوتراشی برای جوانان و نوجوانان و... اشاره نمود.
از دیگر موانع تحقق دولت اسلامی میتوان به «تحریف ریشههای انقلاب» اشاره کرد. سرچشمهی انقلاب اسلامی را باید در قیام 15 خرداد 42 جستجو کرد. دشمنان بر این سعی اند که ریشههای انقلاب را در عوامل دیگر وحاشیهای معرفی کنند تا انقلاب از هدف اصلی خود دور بماند. ریشههایی که در قیام 15 خرداد 42 نهفته است سراسر اسلامی و در مسیر عمل به تعالیم اسلامی است اما مبانی دیگری را که دشمنان در قالب ریشههای انقلاب حقنه میکنند، پیرامون مبانی مادی و غیر الهی و نهایتاً ملی است که این امر با مبانی و ریشه های اصلی انقلاب اسلامی در تعارض است.
از دیگر عوامل «ترویج ملیگرایی در برابر اسلامخواهی» است. دشمن انقلاب، از طرحها و برنامههایی حمایت میکند که ایران منهای اسلام را بزرگ بنماید و به ویژه نسل جوان را به افتخارات پوچ شاهنشاهی ظالمانه علاقهمند کند و از عظمتی که اعتقاد به اسلام برای او به وجود آورده، بیگانه سازد.
عامل دیگر «ترویج اسلامستیزی» است. دشمنان انقلاب، با حمله به مبانی و مصادیق احکام ناب اسلامی، ایجاد چالش و خدشه در جایگاه زن عفیف مسلمان، تهمت به مبانی اسلمی و... از جمله اقداماتی است که دشمنان در راستای تضعیف اسلام به کار میبرند.
همچنین «ترویج قومیتگرایی» نیز از عواملی است که سبب بروز اختلاف در بین مردم شده و این عامل از یکپارچگی و اتحاد مردم کاسته و تحقق دولت اسلامی را به تاخیر مواجه میسازد.
«رخنه فرصتطلبان در انقلاب» از دیگر عواملی است که انقلاب را از مسیر اصلی خود دور ساخته و موجب انحراف در اصل نظام میگردد که این امر خود از موانع تحقق دولت اسلامی است.
«بزرگنمایی نقش جریان روشنفکری در انقلاب» نیز عاملی است که تحقق دولت اسلامی را با مشکل مواجه میسازد. عدهای از شخصیتهای روشنفکری که بعضا سر و کاری با دین نداشتند و یا حتی بعضا دینستیز نیز بودند، بسیار با حکومت طاغوت مقابله میکردند، و به رغم عدّه و عُدّه اندکشان در قیاس با نیروهای مذهبی، در مواردی مایه امید دشمنان انقلاب بودند؛ زیرا با بر سرکار آمدن احتمالی آنها امکان بسته شدن یا انحراف راه انقلاب میسر میشد. آنها طعمه خوبی برای دشمنان انقلاباند؛ زیرا با تظاهر به مذهب، جسورانه به تعرض نسبت به ریشههای انقلاب، رهبری و ولایت پرداختهاند. همینها از آزادی موجود در جمهوری اسلامی که مجالی برای تبیین حق است، و نه فرصتی برای تبلیغ باطل، سوء استفاده کرده و با راه انداختن مطبوعات متهتک و جنجالی و غیر متعهد نسبت به آرمانهای نظام، یا برگزاری جلسات سخنرانی و به اصطلاح افشاگری، به تحکیم فلسفی مبانی انحراف اجتماعی پرداختهاند، آنها قصد اصلاح ندارند بلکه آلت دست بیجیره و مواجب دشمنان انقلاب شدهاند.
از دیگر عواملی که تحقق دولت اسلامی را با مشکل مواجه میسازد، «تهاجم فرهنگی» است. حمله به ارزشها، اعتقادات، حیا و مسائلی از این دست، از حربههایی که بود که دشمن برای مقابله با انقلاب اسلامی از آنها بهره جست. تهاجم فرهنگی به طور عمومی به جریاناتی اطلاق میشود که در آن، فرهنگ بومی و اصیل جامعه یا کشوری از طریق داخلی یا خارجی، مورد حمله و تسلط نظام فرهنگی دیگر قرار میگیرد و یکی از ویژگیهای مشخص تهاجم فرهنگی، سلطهجویی، دخالت و تخریب ارزشهاست. ما اکنون در آستانه تهاجم فرهنگی جدیدی قرار داریم که از جنبه کمّی و کیفی، با ادوار گذشته فرق دارد. در دو دهه اخیر، در زمینه تکنولوژیهای جدید ارتباطی، تحولات شگرف ایجاد شده است. این تحولات، سستی و زوال رو به تزاید قدرتهای سیاسی، ملی و محلی و متقابلاً، نفوذ روزافزون مراکز بزرگ سرمایهداری جهانی در فرهنگ و اقتصاد جهان سوم را موجب شد. روند رو به رشد ابتذال اخلاقی در کشورهای در حال توسعه در دهه اخیر نیز نمود بارز جریان تهاجم فرهنگی کانون قدرتهای جدید است.
«فشارهای بینالمللی» نیز از ابزاری است که دشمن برای جلوگیری از پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی از آن بهره میجوید. کشورهای غربی، به ویژه امریکا برای اعمال فشار به جمهوری اسلامی ایران، همواره از طریق اعمال تحریمها، محکومیت ایران در مجامع بینالمللی با تأکید بر مسائل حقوق بشر و تروریسم، سعی در انزوای جمهوری اسلامی و مخدوش کردن الگوی حکومت اسلامی داشتهاند. این فشارها تا زمانی که این انقلاب از ارزشهای خود عدول نکرده است ادامه خواهد یافت.
همهی این موارد، از جمله عواملی است که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را از بیرون با چالش مواجه میسازد و در نهایت مانع از تحقق دولت اسلامی-آنگونه که مطلوب است- میگردد.
امید است که با آسیبشناسی و برنامه ریزی صحیح موانع و مشکلات تحقق دولت اسلامی رفع شده و شاهد حرکت و پیشرفت انقلاب اسلامی و پیادهسازی و تحقق دولت اسلامی باشیم.