به گزارش گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»؛ میکائیل دیانی عصر امروز در دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب به نمایندگی اعضای اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل نکاتی را مطرح کرد.
متن کامل این سخنان در ذیل آمده است:
خالصانه ترین سلام های اعضای انجمن های اسلامی دانشجویان در دفاتر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل سراسر کشور را خدمت حضرتعالی اعلام می دارم و برای حضرت عالی آرزوی سلامتی و برای جمهوری اسلامی از خداوند متعال توفیق را طلب می کنیم.
انقلاب اسلامی ایران قاعده ها را بهم زد. سی و هفت سال است که دوران تازه ای آغاز شده؛ ساختارهای متفاوتی شکل گرفته؛ اما آیا انقلاب به سرانجام رسیده است؟ آیا انقلاب در تحقق همه ی آرمانهای وعده داده شده؛ موفق بوده است؟ سوال نسل سومی ها، نسل چهارمیها و حتی انقلاب کرده های انقلابی مانده این است که میراث انقلاب حالا در تنازع دو گفتمان غرب گرا و گفتمان اصیل خط امام؛ راه به کجا می برد؟ شناخت عرصه این نزاع بین تفکر غربگرا و تفکر انقلابی و اسلامی می تواند راهگشای آینده باشد که در ادامه به برخی مصادیق آن اشاره می شود:
الف) مسئله خط امام:
رهبری عزیز! شما اخیرا بیم تحریف در خط امام را به جامعه گوشزد کردید؛ مسئله ای که بخاطر برخی قرائت های غلط همچون واتیکانی، خنثی و کانالیزه نشان دادن امام توسط برخی منسوبین با سین و صاد امام، اتفاقا بجا بود؛ باید بدانیم همان امامی که صریح ترین انتقاداتش علیه متحجرین حجره نشین حوزه بود، فریاد زد "آنهایی که خواب آمریکا را می بینند خدا بیدارشان کند"؛ همان امامی که معتقد بود نظامیان نباید در عرصه سیاسی دخالت کنند، منسوبینش را از ورود به عرصه های سیاسی بر حذر می داشت. ما امروز بسیار نگران برخی رفتارها و گفتارهای آنهایی هستیم که مع الاسف به غلط فکر می کنند جمهوری اسلامی حکومت موروثی آنها است و آنچه افراد را نزدیک به قدرت می کند خون و خاطرات است؛ نه خوانش و عمل دقیق به خط امام!
اما موضوع دیگری که ما بنای مطرح کردن آن را داریم مسئله تحریف رهبری است؛ بواسطه آنکه رهبری ادامه خط امام است.
حضرتعالی بارها بر این موضوع تاکید نموده اید که مواضع و سخنانتان همان است که در تریبون های علنی بیان می نمایید اما ما نمی دانیم چرا برخی افراد تلویحا و بعضا بصورت مستقیم اصرار دارند تحلیل ها و تصمیمات خود را به رهبری منتسب کنند و از این جایگاه هزینه نمایند.
برخی افراد از قول فلان مسئول یا بهمان سردار و آیت الله که حکم انتساب از شما دارند؛ در برخی جلسات می گویند نظر شما جور دیگری است که نمونه آن در ماجرای یک هفته پس از بیانیه لوزان دیده شد چه آنکه؛ از فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح تا برخی ائمه جمعه به تبریک و تمجید پرداختند؛ حال آنکه به تحلیل ما و بنا بر آنچه از شما در یکم فروردین و در منظومه کلی دیدگاههایتان سراغ داشتیم؛ نه تنها این تبریکات بی معنی بود بلکه بیانیه لوزان دغدغه های نگران کننده ای را بوجود آورده بود.
همچنان که این نکات را در نامه های مان خدمت حضرت عالی و افراد یاد شده؛ عرض کردیم و شما نیز در سخنرانی تاریخی 20 فروردین بر آنها تاکید نمودید.
به نظر ما این افراد سهوا و یا عمدا دچار خطا در تحلیل اند؛ اما ناراحت کننده تر آن است که خود را تنها مفسر نظرات حضرتعالی می دانند و اصرار دارند تشکل های دانشجویی نیز؛ همان تحلیل ایشان را در موضوعات مختلف به عنوان قرائت اصلی از مواضع رهبری بپذیرند و اگر دانشجویان تحلیلی ضد ایشان داشتند به زاویه گرفتن با رهبری متهم می شوند و مواضع انقلابی دانشجویان در رسانه های متعدد این حضرات صاحب سررسید سانسور می گردد.
ب) مسئله دیگر ایده دولت در اداره کشور است
رهبری عزیز؛ یکی از نقاط ظهور و بروز به حاشیه رفتن ارزش های انقلاب در ایده دولت، برای اداره کشور متبلور است، جایی که به بهانه آزادی های فردی، استقلال که همان آزادی در مقیاس یک ملت است به عنوان اصل بنیادین انقلاب از موضوعیت می افتد، پیشرفت درونزا که اتکا به ملت را در بردارد، فراموش می شود و ایده «همگرایی با غرب» بجای «پیشرفت درون زا» می نشیند؛ ایده شکست خورده و تحقیر آمیز؛ با وجود تجربه هایی از محمد مصدق تا محمد مرسی؛ هنوز دنبال می شود.
جز این است که این ایده منجر به توطئه آمریکایی سعودی ی کاهش 50 درصدی قیمت نفت شد؛ که خود را در گران شدن قیمت بنزین، برق و آب، نان و لبنیات و دیگر اقلام ضروری و مصرفی خانوارهای ایرانی نشان داد؟
تعامل و همگرائی با غرب قرار بود، عزت و احترام بین المللی را به ایرانیان بازگرداند اما عملا وقایعی همچون تهدید ایران توسط کشور 800 هزار نفری جیبوتی، خط و نشان کشیدنهای عربستان و ماجرای فرودگاه جده و ماندن سیصد و چند روزة سفیر ایران پشت درهای سازمان ملل نشان داد، که ذوق زدگی جناح غرب گرا منفعتی برای ملت ایران نداشته است.
البته انصاف آن است که از وزارت کار و رفاه، بواسطه توجه بیش از پیش به کارگران عزیز و حل مشکلات معیشتی این قشر زحمتکش و وزیر بهداشت بواسطه تلاش جهادگونه در حل مشکلات نظام سلامت تشکر کنیم؛ خوشحالیم که معاونت علمی رئیس جمهور رویکرد های مثبت و عملیاتی به حوزه های فناوری دارد و بی اثر بودن وضعیت فعلی تولید علم را در حل مشکلات کشور، پیشرفت و تولید ثروت فهمیده است.
ج)مسئله برخورد با منتقدان
اگرچه نحوه اداره کشور با کلید همگرایی با غرب؛ از سوی شماری از نخبگان انقلابی به شکلی مشفقانه مورد نقادی قرار گرفته است اما بعضی نگاه های از بالا به پایین و سلطنت مأبانه دولتمردان مبتنی بر انگاره "فقط ما می فهمیم و باقی نمی فهمند" باعث شده تا نقدهای فنی به وضع موجود شنیده نشود و منتقدین را با الفاظی چون کم سواد، عقب مانده، بی شناسنامه و عصر حجری خطاب کنند.
حتی مردمی که دولت، برآمده از رأی آنها است به جرم لبوفروشی و راننده تاکسی بودن اجازه صحبت ندارند؛ که این رفتارها نه قرابتی با اخلاق سیاسی اسلامی دارد! و نه رگه ای از همدلی و همزبانی در آن احساس می شود.
از سوی دیگر یک استراتژی رسانه ای در مدیریت کشور تلاش می کند همه آحاد جامعه را از مسائل کلان کشور غافل کند و ایجاد تنازع در مسائل فرعی مثل حضور زنان در ورزشگاه ها، لغو کنسرت ها، فیلترینگ و یا عدم فیلترینگ شبکه های اجتماعی، شفاف شدن صندوق آرا، اجازه صحبت و بحث در مورد مسائلی اصلی همچون اقتصاد مقاومتی و یا هسته ای را بگیرد.
حضرت آیت الله خامنه ای! برخی از اعضای کابینه گمان می کنند که رهبر اپوزیسیون نظامند، نه مسئول اجرایی کشور! آنها باید پاسخگو باشند، نه طلبکار! کارگزارند؛ نه کارفرما! این آقایان بدانند که مشکلات با راه حل های خردمندانه و عمل جهادی به آن حل میشود نه سیاه نمایی گذشته، در یک کلام؛ زنگ انشا تمام شده و چند روز دیگر زنگ حساب است.
در مجموع یادآور می شویم که راهبرد جنبش دانشجویی مدد به دولت یازدهم در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی است، ما نمی خواهیم دولت یازدهم هم چون دولت سازندگی از نداشتن منتقد مشفق و منصف رنج ببرد.
ج) در باب مذاکرات و سیاست خارجه
به حاشیه رفتن منطق امام در دیپلماسی و محدود دیدن جهان در آمریکا و چند کشور غربی باعث شده همه ی ظرفیت های دیپلماسی پشت میز مذاکره هسته ای نگه داشته شود!
این در حالی است که محوریت خط مقاومت در برابر استکبار، ریاست جنبش عدم تعهد با یک سوم اقتصاد جهان و قابلیت های راهبردی نظام جمهوری اسلامی؛ ابزارهایی در اختیار دولت است اما دولت با این ظرفیت ها چه کرده است؟
با واقع بینی تمام و در کمال تأسف باید خدمتتان عرض کنیم؛ دولت محترم علیرغم تلاش فراوان تیم مذاکره کننده؛ در مسئلة دیپلماسی و مذاکرات، دچار بیتدبیریهای متعدد شدهاست.
اول آنکه مذاکرات را به مسئلة اول کشور تبدیل نمود و در مواضع اعلامی سخن از خزانة خالی و عدم توان دفاعی کرد و از آب خوردن و ازدواج جوانان تا ساختن فیلمهای فاخر را به مذاکرات گره زد و بجای رجز خوانی و قدرتنمایی در برابر دشمن-که اقتضای هر مواجههای دیپلماتیک و غیردیپلماتیک است- اظهار به ناتوانی نمود.
بیتدبیری دیگر آنجا بود که در دور اوّل مذاکرات تمام داشتههای قابل چانهزنی را واگذار کرده و دل به اقدامات نسیه و دیپلماسی صدقه ای غرب خوش نمود و همة اینها درحالیست که طرف غربی قبلا اعلام کردهبود که برای اقداماتی بمراتب کمتر و کوچکتر حاضر است امتیازهایی بزرگتر و کلانتر بدهد.
این را باید متذکر شویم هر گاه برخی صداها در جامعه ایجاد می شود که تنش زدایی کنیم و سازش!، نتیجه ای جز تشدید سایه جنگ بر کشور، محور شرارت خوانده شدن و تحقیر در عرصه بین المللی نداشته است.
فرماندهی کل قوا؛ تطبیق های غلط تاریخی؛ بی تدبیری دیگری در مذاکرات است. برخی افراد؛ امروز را به روزهای پایان جنگ و قبول قطعنامه 598 و یا صلح حسنی تشبیه می کنند؛ حال آنکه شرایط و توان ایران چه از لحاظ درونی و چه در عرصه بیرونی و همچنین شرایط دشمنان و ضعف آنها این تطبیق ها را زیر سوال می برد.
این یک ظلم آشکار به ملت است اگر بخواهیم مردم سیصد هزار شهید داده، مردم نه دی، بیست و دو بهمن، روز قدس و پای کار انقلاب را با جماعت بی وفای زمان امام حسن (علیه السلام) مقایسه کنیم. مروجان نظریه تطبیق دوران فعلی و صلح حسنی بدانند؛ ما کلیدداران عرصه اجرایی را امین و غیور نسبت به انقلاب و رهبری می دانیم، چرا برخی اصرار دارند؛ خود را با یاران خائن و بی وفای امام حسن مقایسه کنند؟
اگر مصلحت و شرایط زمانی؛ ایران را بواسطه پایان دادن جنگ به قبول قطعنامه تحمیلی رساند همان مصالح باعث می شود امروز توافقی را امضا نکنیم که زمینه تسلط اطلاعاتی و امنیتی دشمن را بر ما فراهم کند که سایه جنگ را بر کشور پر رنگ کند. زمینه مشترک هر دو اتفاق؛ هم پذیرش قطعنامه و هم رد توافقنامه بد؛ دفع خطر جنگ است.
با این همه نقد مشخص و صریح؛ رئیس محترم مجلس منتقدان را به مخفی شدن پشت رهبری متهم می کند. باید بگوییم کسانی پشت رهبری مخفی می شوند که به جای پاسخ به ابهامات فنی توافقات مدام می گویند رهبری در جریان است.
نکته دیگر آنکه؛ بدفهمی از توافق هسته ای باعث شد تا جناح غربگرا بعد از مراسم باشکوه تشییع شهدای غواص حتی از شعار مرگ بر آمریکا ی مردم عصبانی شود و به آن تشر بزند.
سوال ما از رهبری عزیز این است؛ با توجه به اینکه رسانه های متعدد بزک کننده آمریکا با خوشحالی از موضوع تابو شکنی مذاکره با آمریکا، برای تزریق تئوری نفی استکبار ستیزی و نفی استقلال استفاده می کنند؛ به واقع تکلیف استکبارستیزی بعد از توافق هسته ای چیست؟ آیا با مردمی استکبار ستیز و در مقابل ساختارهای حکومتی مخالف آن مواجه خواهیم بود؟
در موضوع مذاکره؛ حضرتعالی با همه بدبینی به آمریکایی ها با مذاکرات برای کسب ملت ایران موافقت نمودید، سوال اینجاست که این کسب تجربه تا کجا ادامه خواهد داشت؛ پس از انعقاد یک توافق بد یا قبل از آن؟
د) وضعیت معیشتی مردم و دوران طلایی واردات
می خواهیم از درد مردم بگوییم. از معیشت، عدالت اجتماعی و عدم توزیع عادلانة ثروت. اما چه بگوییم که متاسفانه امروز در دوران طلایی واردات هستیم. آیا چرخ زندگی مردم با افزایش 92درصدی واردات می چرخد؟
با 2.5برابر شدن واردات اجناس چینی، یا واردات بیرویة پارچه از هند و کاهش چهل درصدی تعرفة واردات اجناس ترک؛ چطور؟
قاچاق 50 هزار میلیارد تومانی از مبادی رسمی؛ کمکی به اقتصاد و معیشت مردم خواهد کرد؟
آیا کشوری که دچار تحریم است باید بزرگترین وارد کننده پورشه باشد؟
آیا وارد کردن 23 کشتی شکر و شکستن کمر کشاورزان را می توان تدبیر نامید؟
آیا بهانه بی ادله ی آلاینده بودن بنزین داخل و ضربه به تولید ملی، برای توسعه واردات بنزینی که یورو چهار نبود؛ تدبیر بود؟
استفاده نکردن از ایده های نوین اقتصادی همچون پیمانهای پولی دوجانبه و چندجانبه؛ که یکی مهمترین راهکارهای بی اثر کردن تحریم ها است چه توجیهی دارد؟
در حوزه اقتصادی اقلیت دلال وارداتچی؛ که بواسطه سودجویی هایش مبلغ کالای غیرایرانی است؛ اقتصاد ایران را با معظل مواجه کرده است و جوانان بیکار شده کارخانه های تعطیل شده؛ امروز از این امر رنج می کشند.
مشکل امروز عدم التزام عملی به اقتصاد مقاومتی و بازگشت توسعه تک ساحتی دهه هفتاد است که باعث افزایش فاصله طبقاتی می شود. کنترل دستوری نرخ تورم تبدیل به تنها شاخص برای ارزیابی وضعیت اقتصادی کشور شده درحالی که بسیاری از ظرفیت های اقتصادی کشور خالی و راکد مانده!
ه) فضای علمی کشور
رهبر معظم انقلاب اما در باب دانشگاه و خانه علم و فناوری حرف بسیار است. خط مشکوکی دنبال تقسیم تشکل های دانشجویی به اصلاح طلب و اصولگرا و قرار دادن آنها در دسته بندی های سیاسیحزبی مرسوم است؛ این خط بدنبال ایجاد تشکلهای دولت ساخته همسو و سالن های همراه است که نمود کوچکی از آن را در روز دانشجوی دولتی سال 93 دیدیم؛ که حتی یک نفر از رئیس جمهور انتقاد هم نکرد! یعنی دو سال اداره کشور و مشکلات عدیده یک آخ هم نداشت؟
انحلال سازمان فضایی موجبات سرخوردگی دانشمندان؛ خروج نخبگان از کشور و توقف فنّاوری فضایی را به همراه داشته؛ کاهش شتاب علمی کشور؛ نگرانی بابت تحقیق و توسعه در صنعت هسته ای همه و همه دستاوردهای سیاسی کاری با علم و فناوری است؛ که ماجرای بورسیه ها هم در همین راستا قابل تحلیل است که بدون هیچ حاشیه ای باید گفت بورسیه و ماادراک ماالبورسیه!
و اما در مورد عدم اهمیت به مسئله پیشرفت درونزا در دانشگاه خدمتتان عرض کنیم؛ علت العلل این معظل در دانشگاه اساتید محترمی هستند که به استدلال شاه قاجار می گویند: انرژی هسته ای می خواهیم چه کار؟ سپس همین تئوری عقب ماندهشان را توسط آقایان بی فکری در سیستم اجرایی پیاده می کنند و بعد از اینکه با کمک یکدیگر عامل عقب ماندگی کشور شدند، همین آقایان استاد خطاب به دانشجویان می گویند: دیدید گفتیم در جمهوری اسلامی نمی شود پیشرفت کرد!
مشکل اصلی همین جماعت استاد "ما نمی توانیم!" هستند که هنوز ترجمه علوم 50 سال پیش را به خورد دانشجویان می دهند.
اگر این جماعت بروند و دانشگاه در اختیار عاشقان پیشرفت قرار بگیرد، ما می توانیم را ترجمه می کنیم گزاره ای برای تحقق «استقلال؛ آزادی و جمهوری اسلامی»؛ حتی کوبنده تر از مرگ بر آمریکا!
نگاه پوزیتیوستی در جامعه روز به روز زیاد می شود و این ستون نظام غربی کمر خیمه جامعه ایرانی را خم خواهد کرد اما چه کنیم که نظام آموزشی کشور نیز نیروهایی جز این پرورش نخواهد داد؛ تفکر پوزیتویستی و تجربی در نظام آموزشی ترویج داده می شود، نظامی که در آن منطق استدلالی و تفکر انتقادی وجود ندارد و علوم دقیقه و تجربی و طبیعی بر علوم انسانی ارجحیت دارد. دانش آموزی که در این سیستم پرورش خواهد یافت جز منفعت طلبی، محاسبه گری و فردگرایی مرام دیگر نخواهد داشت و همین دانش آموز دیگر نمی تواند معادلات الهی را در ذهن خود حلاجی کند و در نهایت به انکار آن خواهد رسید؟
مسئله دیگر این است که چرا در نظام آموزشی کشور در مقاطع مختلف یک نظم سیستماتیک وجود ندارد که مقاطع تحصیلی ابتدایی، راهنمایی و متوسطه هر سال مانند سیستم فوتبال 4 4 2، 3 5 2، 6 3 1 تغییر می کند؟ چرا نظارتی بر دانشگاه فرهنگیان که خروجی آن قرار است جامعه آینده ایران را پرورش دهند وجود ندارد؟
و) فرهنگ
در فرهنگ هم همین بساط است. سازماندهی رسانه ای و مافیای خطرناک جریان روشنفکری بیمار که تماما از رانت دولتی تغذیه می کند، کار را به جایی رسانده است که هنرمند انقلابی برای تعیین تکلیف آثارش باید مجوز از کسی بگیرد که هنوز تکلیف خود را با انقلاب مشخص نکرده است. اینجاست که باید گفت در فرهنگ مسئله ما آزادی نیست، اتفاقا مسئله دیکتاتوری همین جریان معلوم الحالیست که در همه گلوگاهها؛ از شورای تصویب فیلمنامه در صدا و سیما تا اتاق فکر روزنامه های بزک کننده آمریکا، از ارشاد تا متاسفانه سازمان تبلیغات را در اختیار گرفته و تفکر انقلابی را سانسور می کند و هچل هفت ها و اعوجاجات درونی روشنفکر بیمار را به خورد مخاطب مسلمان ایرانی می دهد. اگر در عرصه هنر فرصت برابر ایجاد شود و هنر از انحصار طرفداران رضا قلدر در بیاید؛ هنرمند متعهد و عمار فرهنگی انقلاب نشان می دهد که همچو فردایی در هشتاد سال پیش و به شهادت دیوارهای مسجد گوهرشاد، این مدرنیته تبلیغی؛ مولود مشت و ترور و تیرباران رضاخان میرپنج است.
در حوزه فرهنگ ما با یک وضعیت ملموس غیرطبیعی مواجهیم که اگر بر طبق طبیعت بود؛ امروز از شهادت بانوان محجبه در گوهرشاد، از 15 خرداد 42، از 17 شهریور 57، از 7تیر و 8شهریور 60 و از ایرباس و سردشت و از 17000 شهید ترور، صدها فیلم و سریال ساخته می شد.
ی) مبارزه با فساد
نگاه منفعت طلب و نفع شخصی عده ای اقلیت باعث پایمال شدن حق اکثریت در بهره مندی از منابع و مزایای انقلاب شده است و این فردگرایی در دستیابی از امکانات، رانتخواری، ویژه خواری، پارتی بازی، تشکیل باندهای ثروت و قدرت، شکاف طبقاتی را به همراه داشته است.
اگر بر دستگاه قضا فسادی محرز است، چرا در زمان مسئولیت با مفسد برخورد نمیشود؟ چرا برخی پروندهها خط قرمز است؟ چرا نباید از مسئلهای همچون کرسنت که تا کنون بالغ بر 42 هزار میلیارد تومان زیان به بار آورده است، صحبت کرد؟ قوّای سه گانه باید پاسخ دهند که اگر واقعا وزیر نفت از جمله دستاندرکاران این قرارداد زیانبار محسوب می شود؛ چطور همچنان در مسند وزارت نشستهاست؟ تا زمانیکه جناب آقای زنگنه در صدر وزارت قرار نداشت، این پرونده به نفع ایران بود و حکمی مبنی بر جریمة ایران در کار نبود اما با حضور وی در این جایگاه، تاکنون محکوم به پرداخت جریمة چهارده میلیارد دلاری شدهایم. آیا انتصاب یک فرد به سمت وزارت نفت با چنین هزینهای-که معادل یکسال یارانة نقدی مردم است- میارزید؟ و آیا تدبیر یعنی این؟
آیا این بدور از عدالت نیست با ویژه نگاری؛ رئیس ستاد کل نیروهای مسلح به جعل اسناد سرباز فراری مشروعیت دهد؟ در حالی که ما صدها هزار جوان داشته و داریم که در خدمت مقدس سربازی بدون رانتخواری و پارتی بازی امروز از مرزهای کشور حراست می نمایند.
وقتی رئیس هیئت امنای دانشگاه آزاد؛ این دانشگاه را با بیش از سیصد هزار میلیارد تومان متعلق به خود و فرزندانش می داند؛ طبیعی است که برخی مسئولین دیگر نیز بهره برداری از بیت المال را حق خود بدانند در حالی که جمهوری اسلامی تاسیس شده است که این ویژه خواری ها را از بین ببرد.
چرا در حالی که براساس آمار؛ بیش از همه عدم شفافیت اطلاعات منجر به این فساد می شود؛ قانون دسترسی آزاد به اطلاعات دولتی و قراردادهای آن همچنان خاک می خورد؟
چرا منفعت طلبی فردی و عدم برخورد با آن باعث ایجاد طبقه جدید پزشکانی شده که حتی زیرمیزی را برای خود مشروع می داند و وزیر بهداشت مجبور است برای مقابله با آنها انرژی مضاعف تر از ایجاد سلامتی برای بیماران جامعه بگذارد.
همین تفکر منفعت طلب باعث بروز آقازاده های مفسدی شده که سالها بیت المال مسلمین را حساب شخصی خود می دانند و از هیچ مفسده ای دریغ نمی کنند و خانواده آنها حتی بعد از محاکمه مفسد؛ حکم قوه قضاییه را پدرسوخته بازی می دانند. همه باید بدانند که جمهوری اسلامی در مسئله عدالت با احدی تعارف ندارد!
عدم اقدام عملی برای مبارزه با فساد و شکل دهی نهادهای ناکارآمد برای آن منجر به فساد سیستماتیک و ساختاری می شود که اگر جلوگیری نشود با بحران کارآمدی در نظام جمهوری اسلامی مواجه خواهیم شد.
ه) ناکارآمدی در رسانه ملی
اگر محتوا را درست نکردیم گمان نشود با توسعه آنتن می توان مخاطب را پای تلویزیون ملی خواهد نشست؛ رسانه ملی با وضعیت موجود به راحتی خود را از صحنه رقابت حذف می کند، نداشتن برنامه های کیفی، عدم وجود برنامه های ثقیل با نگاه انقلابی که به عنوان تابلوی صدا و سیما باشد، باعث شده هر روز ریزش مخاطب برای رسانه اتفاق بیفتد و در کنار آن برنامه هایی که سبک زندگی غیردین مدار که به همان انحراف در ارزش ها کمک می کند که اتفاقا در رسانه ملی کم نیست و بگوییم که پایتخت ها و نقی ها در رسانه ملی در حالت استثنا است نه قاعده!
در حوزه خبر و تفسیر آن، رسانه ملی همواره در مرز حاکمیت حرکت می کند حال آنکه مرز رسانه واقعیت است نه حاکمیت! صدا و سیما نباید روابط عمومی حاکمیت باشد. 5 سال از وقایع سوریه می گذرد و هر روز رسانه ملی اعلام می کند که ارتش سوری در حال پیشروی است؛ با این اخبار امروز باید قطب شمال را فتح کرده باشد! این در حالی است که رسانه ملی اتفاقا جایی که باید روابط عمومی حاکمیت باشد و پیشرفت های کشور را که به حمدالله کم هم نیست؛ به تصویر بکشد؛ فشل و کم توان است.
آقای خامنه ای
این همه را باید بگذاریم در کنار فردگرایی دیگر عنصر مخرب فرهنگ غربی که ضد ارزش بزرگی برای جامعه ماست و به واسطه تفکر منفعت طلب و فایده گرا و به مدد فضای مجازی و شبکه های اجتماعی هر روز بیشتر از گذشته بر جامعه ایرانی فشار می آورد و از بین رفتن اخلاق و فرهنگ اسلامی را به همراه دارد اما متاسفانه در این میان تکلیف دستگاه های حاکمیتی مرتبط با این حوزه به ویژه شورای عالی فضای مجازی مشخص نیست،به نظر می رسد در حاکمیت رویکرد واحدی در خصوص مسئله ی فضای مجازی و فرصت ها و تهدید های آن وجود ندارد،یا اگر وجود دارد تصمیم موثری در این موضوع اتخاذ نمی شود .
بایستی بگوییم همین فردگرایی و عدم قبول تعهد به غیر و عدم مسئولیت پذیری باعث شده فرزندآوری و به طریق اولی تر ازدواج که سنت مقدس جامعه ماست کم رنگ شود.
آنچه گفتیم گوشه ای از تقابل دو تفکر موجود است که وجود تفکر غربگرا در ساختارهای فرهنگ و اقتصاد و سیاست نشان می دهد؛ در بعضی موارد روند ها در جمهوری اسلامی و به نام انقلاب اما نتایج به کام مدرنیسم باشد و از این باب خطر انحراف در ارزشها به شدت حس می شود اما الطاف خداوندی، عنایات امام عصر و رهبری داهیانه حضرتعالی و همچنین بصیرت ستودنی اکثریت معتقد به آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی و این مردم معمولی در پایتخت و غیر پایتخت همواره نشان داده اند که در این نزاع؛ گفتمان انقلاب اسلامی پیروز است چنانچه تشییع شهدای غواص و حضور روز گذشته در راهپیمایی روز جهانی قدس بیانگر آن است.
خوب بود کلمه ی محترمانه ای به آن اضافه میکردند