به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجویان، امروز اهالی تئاتر و سینما در مقابل خانه هنرمندان ایران گرد هم جمع شدند تا با هما روستا وداع کنند. «روز سنگینی» که مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان چنین درباره آن سخن گفت:
«امروز، روز سنگینیست و خوشحالیم که روح سمندریان در کنار هما روستا آرام گرفت. او هنرمندی بود که سالها رنج کشید اما لحظهای از لبخند زدن غافل نشد.»
محمودرضا رحیمی کارگردان تئاتر هم که اجرای مراسم برعهده داشت درباره بیماری این بازیگر گفت: «بانو هما روستا زودتر از حمید سمندریان دچار بیماری شد. بیماری او از سال ۱۳۸۹ محرز شد ولی صبورانه روند بیماری خود را متوقف کرد تا به حمید سمندریان رسیدگی کند.»
رخشان بنیاعتماد کارگردان سینمای ایران نیز که سابقه دوستی دیرینه با هما روستا داشت گفت که برای حرف زدن درباره هما احتیاجی به کاغذ و نوشته ندارد اما: «امروز حالم خوب نیست و ترجیح میدهم از روی نوشته از همای تئاتر و سینما ایران بگویم. گفتن او نیاز به تکرار ندارد. رابطه و رفاقت ما به دیدارهای گاه به گاهی ختم میشد که عموما در فضاهای مرفه شکل نمیگرفت بلکه ما همدیگر را در کنج درد و تماشای نیاز انسانهای محروم مییافتم.»
او ادامه داد: هما روستا هر اندازه که در صحنه بازی قدرتمند بود، به همان اندازه از خودنمایی و خودنمایشی پرهیز می کرد. هر جا که هما باید حاضر می بود، همان جا حاضر بود و هیچ گاه بزرگی خود را در بوق دوربین های خبرنگاران نمی کرد و به دنبال شکار لحظههای خود نبود. در همه این سال ها ناکجاآباد دیدارهای فاصله دار اما مداوم من و هما از همین جنس بود.
ابراهیم حقیقی نیز از نمایشگاه عکسی گفت که هما روستا آرزو داشت از اجراهای حمید سمندریان برپا کند.
در این میان حسن معجونی دیگر سخنران این مراسم گریهکنان پشت تریبون رفت ولی نتوانست حرفهای خود را تمام کند.
او در سخنان کوتاهش گفت: «امروز آمده ام به عهدم وفا کنم به خودم قول داده بودم وقتی برگشتی خانه، خانم روستا صدایت نکنم، بگویم هما جان.
او افزود: هما جان، امروز بخشی از نمایشنامهای را که محمد چرمشیر برای تو نوشته بود و آرزو داشت که تو او را بازی کنی، میخوانم. من به نیمه پر لیوان امیدوار بودم، اما اکنون نمی توانم وانمود کنم که چقدر با زندگی می توانم راحت برخورد کنم. وقتی خواب های من پر است از مردمی که مرده اند، نمی توانم راحت زندگی کنم.
معجونی در پایان اظهار داشت: «همای عزیز، الیزابت کاستلو، هـَمستـِر، تو و همه مردگان و زندگان این سرزمین، خوابگردهای کابوسی هستیم از درد، رنج و زحمت.»
کاوه سمندریان و مادر هما روستا دیگر کسانی بودند که در سخنانی کوتاه از همدلی و همراهی دوستداران هما روستا تشکر کردند.