» گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، یادداشت*روزگاری بعد انقلاب آرزو داشتیم دانشگاههای ما توسعه پیدا کرده و همه فرزندانمان بتوانند دارای تحصیلات عالیه شوند. این زمانی بود که جمعیت ما کمتر از پنجاه میلیون نفر بود.
با افزایش جمعیت و بدون در نظر گرفتن آیندهای روشن برای جوانان از جمله تحصیلات، شغل و ازدواجِ آنها و آماده کردن بسترها و زیرساختهای زندگیِ راحت و سالم برای فرزندانمان درگیر مسائلی شدیم که امروزه جدیترین آسیبهای اجتماعی نام گرفتهاند.
در طول سالهای اخیر که سیل عظیمی از جمعیت را پیش رو داشتیم، پله پله به فکر رفع مشکلات آنها افتادیم؛ غافل از اینکه این همیان را از هر کجا بگیریم گوشه دیگرش باز است، یکی از دغدغههای ما تحصیل آنها بود اگر چه شاید برخی از مسئولین برای راحت کردن خود از مشکل اشتغال که سنگینتر و گرانتر از تحصیل برای دولت است و انداختن به دوش دولتی دیگر، دست به این کار زده باشند.
در هر صورت اولین گام خدمت رسانی دانشگاه آزاد بود، گسترش دانشگاههای دولتی و از جمله دانشگاه پیامنور گامی موثر در کم کردن غصه خانوادهها برای کنکور به حساب آمد اما مشکل از آنجایی شروع شد که سیل متقاضیان افزایش یافت؛ چون نه اشتغالی متصور بود و نه ازدواج و مسکن؛ در این میان پس چه بهتر که علم مان را افزایش بدهیم تا شاید گره از کارمان گشوده شود!
با افزایش چهار برابری پذیرش در دانشگاههای آزاد و پیامنور و ایجاد دانشگاههای بی کیفیت و پولی شدن علم، مشکل آغاز شد، امروزه نه میتوان دانشجو را حتی در سطح تحصیلات تکمیلی دانشجو و عالِم دانست و نه دانشگاه را محل علم و معرفت اندوزی. دانشجو طالب است. اما طالب مدرک با و به هر قیمتی. پایان نامهاش را هم، میخرد! اصولا مدرک گرایی برای علم آموزی و افزایش معرفت نیست، بلکه برای پوز و پرستیژ و عمر را به پایان بردن است.
همه دانشگاههای کشور همه فن حریفند. برخی از دانشگاهها که باید دارای قویترین کارگاهها و آزمایشگاهها باشند، نه تنها نیستند بلکه فقط تئوری و جزوه به خورد دانشجو میدهند. از وضعیت نمره اگر بپرسی بحمد الله حالش بسیار خوب است. دست استاد درد نکند و خدا پدرش را بیامرزد. این نوشتار به طنز میماند، اما دردی است گران که اگر فکری به حال آن نشود مرگ یک تمدن را به دنبال خواهد داشت. آن وقت است که مسئولین محترم داد میزنند فرار مغزها.
دانشگاههای عظیم و چند میلیونی فقط جزوه به خورد دانشجو میدهند و پول میگیرند و در جلسات خصوصی شان میگویند فکری به حال ما بکنید وگرنه ورشکسته میشویم. دقیقاً شبیه بنگاههای اقتصادی حرف زده و عمل میکنند. تحصیلات عالیه را نه برای پیشبرد علم و معرفت و توسعه، بلکه برای جلوگیری از ورشکستگی بنا کرده و توسعه میدهند.
صدها میلیارد تومان سرمایه دارند و جیب مستضعفین را خالی کردهاند و به اندازه حتی یک دانشمند هم نتوانستهاند تربیت کنند. ما چه انتظاری از این دانشگاهها داریم؟ دانشگاهها چرا باید با پول و شهریه سروکار داشته باشند؟ بودجه پژوهشی کشور چرا کمتر از نیم درصد است؟ اگر هر سال یک دهم اضافه میکردیم الان با دنیای توسعه یافته به رقابت میپرداختیم.
وزاری علوم و لابیهای نابود کننده علم دیگر بناست چه خدمات شایانی به این نظام کنند؟ بدترین نظام آموزش عالی هم بهتر این خردمندان برنامه ریزی میکند. هیچ وزیری از مردم بابت ناکارآمدی خود در وزارتخانهاش عذر خواهی نکرده است. هیچ وزیری تاکنون برای ناتوانی دستگاه تحت امر خود استعفا نداده است. فکر میکنید از چنین نظام آموزشی تا چند ده سال دیگر همچون بوعلی سینایی بر خواهد خاست.
راه برون رفت از این عرصه را میتوان در موارد زیر جستجو کرد: حذف کردن دانشگاههای بی کیفیت، تعریف کردن ماموریت هر دانشگاه مطابق با رسالت آن دانشگاه، عدم ورود دانشگاهها به درآمد اندوزی بر پایه اخذ دانشجو، تقویت رشتههای متناسب با توسعه کشور و نیاز آینده، تقویت بودجه پژوهشی کشور، تقویت و بها دادن به نخبگان، تقویت شرکتهای تجاری و اقتصادی پژوهش محور و دانش بنیان و در یک کلام دیدن منافع ملی در علم همراه با عمل.
پاسخ دهید
*علی خسروی، دکتری جغرافیای سیاسی- اقتصادی، رئیس سابق دانشگاه پیام نور گالیکش و مدرس دانشگاه
انتشار یادداشتها به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.