گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، یادداشت * " پسا برجام " کلمه ای است که این روز ها به کرات آن را میشنوید. اما سوال اینجاست، برجام چه ویژگی هایی دارد که عده ای اصرار دارند آن را یک مبدا زمانی درنظر بگیرند؟ و برای زمان تقصیم بندی "پسا برجام" و "پیش از برجام" قائل شوند.
این درصورتی است که اتفاقات رخ داده در برجام شاید کوچک نباشند، اما آیا آنقدر مثبت هستند که مارا متوجه یک مبدا زمانی سازند؟ آیا برجام آنقدر قابل اتکاست که بشود بر مبنای آن برای آینده برنامه ریزی کرد؟
فاکتور قابل تامل در گذشته ی برجام فضای تبلیغاتی حاکم بر ماجرا است. برخلاف آنچه که انتظار میرفت بخشی از جامعه با تاثیر از جو رسانه ای ایجاد شده توسط دولت و برخی رسانه های خاص باعث ایجاد یک دوقطبی " موافق-مخالف " در جامعه شدند که در نتیجه ی آن، در حالی که اجماع همه ی اقشار و احزاب جامعه متفقا بر انجام توافق بود، با تبدیل اندک فضای نقد به وجود آمده به یک فضای تبلیغاتی ، به ویژه سطوح پایین تر جامعه از واقعیت های حقوقی وفنی فاصله گرفته و به سمت تصمیمات احساسی پیش رفتند.
همچنین شتاب زدگی دولت نیز برای بستن هرچه زود تر پرونده ی برجام به ماجرا دامن زده و باعث شد حفره های زیادی در توافق مذکور ایجاد شود.
اما برجام که اکنون به عقیده ی برخی به فرجام خود رسیده، اینبار نه به عنوان یک توافق، بلکه به مثابه ی یک تجربه ی سیاسی اجتماعی، بر روح حاکم بر جامعه ی ما و آینده ی آن چه تاثیراتی خواهد داشت؟
اولین مسئله بیماری برجام زدگی و عوارض آن است. باید به این نکته توجه کرد که این بیماری به هیچ وجه اتفاقی گریبان جامعه ما را نگرفته است!! بلکه سرنخ آن در راهبرد " توسعه گرایی " سردمداران فعلی دولت نهفته است.
توسعه ای که آرزوی تحقق آن سالیان سال است که حسرت برخی سیاستمداران و مشاوران آنهاست و بدتر از آن راهی است که دولت برای رسیدن به این مدل از توسعه برگزیده است یعنی " تعامل گرایی افراطی" و در نتیجه " سیاست خارجی منفعل" .
اینجاست که توسعه، حلقه ی اتصال اقتصاد و سیاست خارجی میشود آن هم به بهانه هایی مانند جذب سرمایه، انتقال فناوری و نیل به توسعه!
چیزی که اهمیت دارد بیم از نهادینه شدن این رویکرد در جامعه ی مدیریتی کشور است. در ماجرای برجام شاهد این بودیم که چشم دولت چیزی جز برجام ندید و گوش او چیزی جز برجام نشنید، که این مهم در انفعال دولت و وزارت خارجه در ماجراهای بی ارتباط با برجام نظیر حادثه ی منا به وضوح پیداست.
باید نگران بود چراکه اگر این بیماری گریبان گیر دیگر بخش های کشور شود قطعا شاهد از کار افتادن دیگر بخش های مولد جامعه خواهیم بود، همانگونه که در ماجرای برجام اختلال در سیستم اقتصادی و معطل ماندن ظرفیت های داخلی برای پیشرفت و در نتیجه ، رکود را شاهد بودیم.
لذا فارغ از نکات مثبت یا منفی موجود در برجام، به عنوان یک توافقنامه، تفکری که ایجاد کننده ی آن است و راه حل مشکلات جامعه را در امثال برجام میبیند برای جامعه ای که آرمان برپایی تمدن نوین اسلامی را دارد مانند سمی مهلک است.
در آنسوی برجام و زیان هایی که درخود جای داده ، و علاوه برآن ها مسئله قابل توجه دیگر مواردی است که به خاطر وجود برجام از آنها غافل شده ایم. یعنی برجام علاوه بر زیان هایی که قابل رویت اند، دارای عدم النفع عظیمی نیز هست.
با توجه به این مهم که قطار انقلاب اسلامی در مرحله ی ایجاد یک دولت اسلامی منسجم به سر میبرد، نیاز غیر قابل انکار جامعه و دولت ها در این برهه از زمان، توجه به فاکتور های اساسی "دولت و دولتمرد تراز اسلام" ، " مملکت داری اسلامی"، " اقتصاد اسلامی" و غیره و همچنین تلاش برای بومی سازی و استخراج آن ها از منابع اسلامی برای پیاده سازی و همچنین ارائه به دیگر جوامع بین المللی و تغییر الگو های رایج اداره حکومت در دنیا که در ایران نیز پیاده شده اند به سمت الگو های اسلامی، بومی و ملی ما است.
موضوعی که بارها از سوی رهبر معظم انقلاب تاکید شده اند و در تمام برنامه ریزی های ابلاغ شده از سوی ایشان، مانند الگوی اقتصاد مقاومتی نیز به خوبی مشاهده میشوند.
اما این روز ها با برخی اقدامات دولت مانند شتاب زدگی در بستن پرونده ی برجام برای استفاده در دیگر مناسبات جامعه مانند انتخابات، بی توجهی به اقدامات خلاف منافع ملی در صنعت نفت مانند تغییر قالب قرارداد های نفتی به جای پرداختن به پرونده های فساد نظیر "کرسنت" و غیره که باعث ایجاد رخوت در فضای نخبگانی جامعه به ویژه در فضای دانشگاه ها شده است، بیش از پیش بیم آن می رود که با تداوم و استقرار این سبک در اداره جامعه، علاوه بر تاثیرات زیانبار بر شرایط فعلی مملکت، مانند تشدید رکود اقتصادی، تقویت بخش غیر مولد بازار سرمایه در کنار تضعیف بخشهای مولد نظیر تولید و غیره با تاثیرگذاری منفی بر فضای علمی و نخبگانی جامعه، و مبتلا کردن آنها به خیرات قلیل پرونده هایی مثل برجام، جامعه را به رکود فکری، انفعال و دوری هرچه بیشتر از آرمانها و چالشهای انقلاب اسلامی دچار سازد.
رهبر معظم انقلاب در حالی در پاسخ به نامه ی ریس جمهور محترم مشکلات اقتصادی کشور را در گرو تلاش های بی وقفه و خردمندانه ی مسئولان در جهت تحقق اقتصاد مقاومتی ، و نه صرفا در رفع تحریم ها می دانند که در دو سال گذشته نه تنها هیچ تلاش مجدانه ای از سوی دولت محترم در جهت بسط و تقویت اقتصاد مقاومتی صورت نگرفته، بلکه تمام مشکلات جامعه و معیشت مردم نیز یکی پس از دیگری به تحریم ها گره زده شدند.
لذا تاثیر روانی این برجام زدگی، نتایج شکننده و غیر قابل اعتماد آن، تبعات اقتصادی آن در کنار گشایش های ناچیز اقتصادی، و همچنین بالا بردن سطح توقع برخی اقشار جامعه مانند جوانان جویای کار و در شرف ازدواج از حاکمیت، در میان مدت می تواند علاوه بر از کار افتادگی بخش های مردمی تولید مانند صنایع کوچک،تاثیر منفی بر کارآفرینی و هدررفت ظرفیت های داخلی برای پیشرفت و توسعه باعث ایجاد نارضایتی از عملکرد دولت نیز بشود.
در نتیجه بعد از لایه های مدیریت فعلی کشور، دومین لایه ای که درخطر است، قشر جوان جامعه یا به تعبیری مدیران آینده ی کشور هستند که امروز در صورت عدم تعقل و تاثیر پذیری از جو رسانه ای حاکم و تصمیمات احساسی مبتنی بر سیاه نمایی گذشته و بسامان جلوه دادن وضعیت فعلی، دریافت اطلاعات غلط از پروسه هایی نظیر برجام ، آن ها را در تصمیم سازی آینده شان نیز گمراه خواهد کرد.
مورد بعد که رهبر معظم انقلاب نیز در نامه اخیر به ریس جمهور محترم به آن اشاره فرمودند، تحقق تمامی همین دستاورد های حاضر درسایه ی مقاومت است.
لذا در دوران موسوم به " پسا برجام " با درشت نمایی از آنچه که در برجام اتفاق افتاده عده ای که از آنان به " کدخداپذیر" یاد میشود با ایجاد برد رسانه ای سعی دارند " تعامل" و رابطه ی با غرب و آمریکا را در مقابل ایستادگی در برابر ستم هایی که بر هیچ کس پوشیده نیست، پیروز جلوه داده و به تعبیر رهبری چهره ی استکبار را بزک کنند.
پس سومین محل تعرض در پروسه ی " برجامیزه " کردن جامعه ی ایران از سوی غربی ها به ویژه آمریکا، ایجاد یک رکود ایدئولوژیک و ناکارامد نشان دادن "ایده ی" مقاومت در ایران است تا بتواند با سرنیزه کردن توافق با ایران، کشور های عربی را نیز از مقاومت مایوس سازد تا شاید بتواند از این طریق شکست های پی در پی خود در سال های اخیر در خاور میانه را قدری جبران کند.
اما مهمترین حوزه در مدیریت کلان کشور که قربانی برجام شده، فرهنگ است.
نباید اجازه داد برجام، به لطف بی انصافی یک سلاح قدرتمند به نام رسانه، حاوی پیام ها و خط های غلطی باشد که تصویری نادرست از جامعه ی پسابرجام درمقابل مخاطبان قرار دهد.
در فضای فعلی حاکم بر مطبوعات که شاهد تلاش برای تئوریزه کردن رابطه با آمریکا، و شکستن تابوی مذاکره توسط افرادی هستیم که تنها به دنبال منفعت خودشان اند، عدم مدیریت صحیح مسئولان امر در حوزه ی فرهنگ و یا بهتر بگوییم، با رها کردن این بخش مهم جامعه از سوی دولت، بار فشار ها برای کنترل و هدایت صحیح فضای فرهنگی جامعه به ناچار به دوش بخشهای معدود، مردمی و خودجوش جامعه قرار گرفته است.
نهایتا آنچه که در این میان مورد نیاز است حضور حداکثری مردم به خصوص قشر جوان جامعه است تا با فاصله گرفتن از جو کاذب رسانه ها، تحلیل صحیح، منطقی و به دور از احساسات و سپس مطالبه گری به حق، جامعه را به سمت و سوی صحیح هدایت کنند، همانطور که رهبری فرمودند امیدی به سیاست مداران ندارند و این مردم اند که باید امت اسلامی را به پا دارند.
محمد حاتمی فعال رسانه ای و دبیر سابق مرکز مستند مسیر دانشگاه صنعتی جندی شاپور دزفول
انتشار یادداشتها به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.