گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو، یادداشت دانشجویی، در سالهای اخیر، تقریبا بیشتر فیلم ها و سریال هایی که از تلویزیون پخش شده اند،به مقوله ازدواج و داستان های عاشقانه پرداخته اند.اما این روابط عاشقانه تنها مختص زمانی بود که ازدواجی شکل نگرفته بود،و بعد از ازدواج این رابطه صمیمی و عاطفی بین دو نفر،جای خود را به دعوا و نزاع بین زوجین میداد.دعواهایی که گاها منجر به طلاق می شد و حاصل این ازدواج ها چیزی نبود جز فرزندان بی گناهی که در آتش دعوای والدین می سوختند ومی شدند "فرزند طلاق" و مجبور بودند بین پدر و مادر یکی را انتخاب کنند و از نعمت بزرگ زندگی در کنارهردوی آنها محروم میشدند.
در این فیلم و سریال ها معمولا نقش خانواده را در تربیب فرزندان بی اهمیت و کمرنگ نشان می دهند.
دروغ های متعدد و پنهان کاری بین زوجین به فراوانی به مشاهده می شود.
دعواهایی که به توهین و بی احترامی زن و شوهرها به یکدیگر ختم میشود..
عدم تعهد اخلاقی،خیانت به همسر،پایبند نبودن به قوانین شرعی و عرفی،جایگزین محبت و صمیمیت و گذشت و فداکاری شده،و موارد این چنینی دیگر...
اما در میان این موارد سریال پایتخت جزء معدود فیلم هایی بود که خانواده ها نه تنها برای سرگرمی و و سپری کردن اوقات فراغت، بلکه برای لذت بردن از صفا وصمیمیتی که بین اعضای خانواده "نقی معمولی" بود،آن را تماشا میکردند.
خانوادی ای که مهر و محبت بین اعضای آن جریان داشت.
"هما" همسر نقی،بدون اجازه نقی کاری انجام نمی داد.
نقی از همسرش چیزی را پنهان نمی کرد.
دعوا و مشاجره ای بین آنها وجود نداشت،مگر بگومگوی ساده ای که لحظه ای بیش نبود و هرگز به طول نمی انجامید و کار به بی احترامی و توهین کشیده نمی شد.
"بابا پنجعلی" پدر نقی با وجود بیماری فراموشی که دارد و نگهداری از او کمی سخت به نظر می رسد،اما در کنار خانواده زندگی می کند نه در خانه سالمندان!
نقی و هما،زن و شوهر سریال پایتخت،در سخت ترین شرایط قشنگترین لحظات را برای خود و خانواده می ساختند.
نمونه ای از محبت و فداکاری بین زوجین که در این سریال به خوبی به نمایش درآمد، این بود که: در اواخر قسمت اول دیدیم که نگرانی نقی این بود چگونه به همسرش بگوید خانه ای که خریده اند به زودی تخریب شده و اتوبان میشود و در مقابل دغدغه هما نیز همین موضوع بود و پس از اینکه این قضیه بینشان مطرح شد هما به خاطر همسرش، رشته و دانشگاهی که در آن قبول شده بود ودرس خواندن در تهران را فراموش کرده و به شهرستان برگشت.
دو فرزند آنها در کنار پدر و مادر و پدربزرگ رشد یافته و تربیت می شوند و احترام به بزرگتر و ازخود گذشتگی و دیگر اصول زندگی را از والدین می آموزند و این همان نقش مهم خانواده در تربیت فرزند است.
در پایتخت یک، دو و سه داستان به همین منوال پیش رفت، اما در پایتخت چهار این موارد تا حدودی کاهش یافته و نقاط منفی کوچکی که در فیلم بودند بزرگ شدند. و طبق نظرسنجی به عمل آمده از بینندگان مشخص شد این امر موجب شده سریال پایتخت در سری چهارم تا حدودی محبوبیت خود را در میان خانواده ها از دست بدهد و مخاطبان، با میل و رغبت گذشته آن را دنبال نکنند.
در قسمت های قبلی پایتخت در خانواده "معمولی" هم مانند سایر خانواده ها اشتباهات کوچکی وجود داشت.
اشتباهاتی نظیر کار نقی در مسابقه کشتی که از همسر ارسطو خواست حرف های حریف چینی را ترجمه کند یا رانندگی بدون گواهینامه با ماشین ارسطو و...
این اشتباهات آنقدر کوچک هستند که اگر آنها را با نقاط مثبت فیلم در دو کفه ترازو قرار دهیم آن قدر کم و ناچیز هستند که به آسانی می توان از آن چشم پوشید و ممکن است تعداد اندکی از مخاطبان متوجه این موارد شده باشند.
اما در پایتخت چهار شاهد اشتباهاتی بودبم، نه از جنس خطاهای کوچک و قابل اقماض پایتخت های گذشته!
بگومگو های ساده ای که در قسمت های گذشته قبل از پایان همان قسمت سریال تمام میشد و به آشتی ختم می شد، در سری جدید به دعواهایی تبدیل شدند که تقریبا تا قسمت آخر ادامه داشت.
در این قسمت نقی کار غیر قانونی می کند و با همکاری خواهر و پسرخاله و... به خاطر ساخت خانه ای که مجوز ندارد دروغ های بزرگی می گوید و با گمراه کردن نگهبانان و دروغ به آنها مصالح ساختمانی را از ایست بازرسی رد می کند. و با این کار حتی برای همسرش که در شورای شهر است دردسر می سازد.
هما بدون اطلاع نقی به اطراف جنگل می رود تا با عکس گرفتن از فعالیت های غیرقانونی، مدرکی برای اثبات جرم آنان به دست آورد، که با آنها درگیر میشود و باعث می شود تا شب آنجا بماند.
نقی از این موضوع ناراحت شد و بین آنها دعوای سختی در گرفت.دعوایی که چند قسمت به طول انجامید و عواقب بدی را به دنبال داشت.
نقی از همسرش می خواهد کار در شورای شهر و تعهد کاری اش را کنار بگذارد و به آنها کمک کند تا بدون مجوز خانه بسازند.اما مخالفت همسرش باعث اختلاف بین آن دو و دلخوری کل خانواده از هما می شود.
این اختلافات و دعواها و قرار گرفتن "هما سعادت" بین دوراهی خانواده و وجدان کاری، تا جایی ادامه داشت که در قسمت آخر، نقی با تهدید به خودکشی از هما می خواهد مانع تخریب خانه خواهرش شود و همکارانش را از آنجا ببرد که در همین حین حال هما بد می شود و همین باعث می شود نقی به خودش بیاید و تا حدودی به اشتباهاتش پی ببرد و بالاخره باهم آشتی می کنند. در نتیجه این داستان پایان خوشی داشت!
هرچند به قول معروف "دعوا نمک زندگی است" اما ما انتظار این شوری را از پایتخت نداشتیم!
ولی با وجود تمامی اشکال ها و ایراداتی که برای پایتخت چهار برشمردیم، در این قسمت هم مانند سه قسمت گذشته، مبانی و پایه های اصلی زندگی که خانواده بر اساس آنها بنا می شود و رعایت آنها بنیان خانواده را مستحکم می کند دچار هیچ گونه تزلزلی نشده و همواره از توجه خاصی برخوردار بودند.
ایمان و اعتقاد نسبت به اصول دینی و مذهبی،سلامت اخلاقی و تعهد نسبت به همسر و خانواده و چشم پاکی از جمله این مبانی و پایه هاست.
در این قسمت از پایتخت هم شاهد پایبندی این خانواده نسبت به نماز و روزه و احکام دینی بودیم.
تذکر نقی را به دخترانش برای رعایت حجاب مشاهده کردیم که نمونه ای از تربیت همراه با محبت پدرانه است.
دیدیم که رعایت احترام بزرگترها و جایگاه خاص آنها در خانواده فراموش نشده.
و همچنین در این قسمت هم مانند قسمت های گذشته، خیانت به همسر و یا هیچگونه حرکت ناپسند اخلاقی از جانب هیچ یک از افراد به چشم نخورد.
و اعتیاد نداشتن هیچ کدام از افراد اصلی سریال هم از نکات قابل ملاحظه هر چهار بخش این سریال بود.
پس چه خوب است که باز هم از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران شاهد پخش چنین سریال هایی باشیم.
محدثه الهي
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.
کلیپش تو همین سایت هست