با این تحلیل ها و شرایط مبهمی که تا کنون مستقر است نمی توان تحلیل دقیقی از دو گانه ها یا چند گانه ها ارائه کرد؛ اما می توان یک نسخه دقیق برای مواجهه امروز تا خرداد ۹۶ برای جبهه فرهنگی مومن و انقلابی در برابر جریان غیرانقلابی و همگرا با غرب نوشت تا سپهر سیاست در سال ۹۶ بر کفه گفتمان انقلاب بچرخد.
در چه شرایطی هستیم؟
برای تشریح آنچه باید کرد بهتر است ابتدا آنچه هست و به دلیل آن اصلاح طلبان و جریان حامی دولت را به صرافت انداخته مورد واکاوی قرار گیرد. دولت روحانی در سال ۹۲ با یک شعار کلان به عرصه انتخابات وارد شد و آن این بود که «همگرایی با غرب (بخوانید آمریکا) موجبات توسعه است و توسعه راه حل مشکلات اقتصادی داخل کشور» و با همین شعار توانست رأی مردم را؛ آنهم یک رأی شکننده، به سمت خود جلب کند.
دولت در یک خطای استراتژیک همه ادعاهای خود را حول عقد برجام منظم کرده بود؛ و این بدان معنا است که «کارآمدی برجام» شراط لازم-نه کافی- برای توفق دولت در به نتیجه رساندن ادعایش بود و شرط کافی هم که قطعا «کارآمدی خود دولت» است که امروز هر دو اینها در بن بست قرار گرفته است. شکاف های «توده-نخبه»، «استقلال-توسعه» و «عدالت-توسعه» در دولت یازدهم ایجاد شده و این را همه ی طرفین بازی سیاست فهمیده اند.
وضعیت اقتصادی نابه سامان و عدم کارکرد برجام در این حوزه، عدم برنامه های اقتصادی داخلی در دولت، عدم توجه به قشر مستضعف و بالارفتن شکاف طبقاتی و نابرابری اجتماعی، عدم عزت یافتن ملی در عوض تعامل با غرب، اینها همه گزاره هایی است که امروز مستند به گزارشات و سخنان خود مسئولین دولتی است، به عبارتی آنها خود بازبان بی زبانی از ناکارآمدی ایده تعامل با غرب سخن می گویند؛ اما هنوز این ناکارآمدی عرصه اجتماعی و مطالبه عمومی پیدا نکرده است.
آنچه که از شرایط سیاسی کشور می توان به وضوح فهمید، بزرگترین رقیب روحانی در سال ۹۶، خودش و عملکردش است و آنچه پاشنه آشیل روحانی است، ظرفیت منفی است است که ناکارآمدی های وی و ایده مدیریتی اش برای کشور به ارمغان آورده است که هر روز «نه به روحانی» را در جامعه تقویت می نماید. ظرفیت های منفی که در کنار روشن شدن خلاف واقع گویی های روحانی در خصوص برجام به عنوان مثال آفتاب تابان خواندن توسط روحانی و در مقابل بی عایدی خواندن توسط سیف هر روز بیشتر هم می شود.
خب با این هست ها؛ چه باید بکنیم؟
آنچه که باید از امروز تا خرداد ۹۶ دستور کار مشترک همه جریان های مقابل با جریان غیرانقلابی و همگرا با غرب باشد، نه دو گانه سازی «احمدی نژاد-روحانی» است؛ نه بیان گزینه های متعدد برای مقابله با روحانی! بلکه جریان انقلابی باید ظرفیت های منفی روحانی را موسع کند. فارغ از اینکه هر گزینه ای قرار است؛ گزینه اجماعی جریان انقلابی باشد، جریان انقلابی باید یک اجماع ملی برای «نه به گفتمان غرب گرا» ایجاد نماید تا هر کس در برابر روحانی قرار گرفت، دست برتر زمین سیاست باشد.
«صورت بندی های گفتمانی» اشاره به پیکره های نظام مند عقاید و مفاهیمی دارند که آفریننده دانش ما نسبت به جهانند. هر چیز و هر فعالیتی برای معنادار شدن باید بخشی از گفتمانی خاص باشد. این بدان معنا نیست که هر چیزی باید گفتمانی یا زبانی باشد، بلکه [منظور این است که هر کنشی] برای قابل فهم بودن، باید بخشی از چارچوب معنایی وسیع تری به حساب آید. آنچه در نظریه گفتمان به آن رجوع بسیار می شود پس زمینه ذهن جامعه است، همه یک چیز را در پس زمینه ذهن خود و در ضمیر ناخوداگاه خود دارند اما دقیقا مختصات آن را نمی شناسند. گفتمانها برای شکلگیری، به زمینهها و بسترهای واقعی نیازمندند.
در واقع همواره متناسب با شرایط واقعی اجتماعی، ذهنیت نسبتاً عمومی و مشترکی وجود دارد، اما این ذهنیت به صورت مجمل و پراکنده و با مقداری ناخودآگاهی در اذهان شکل گرفته است. لذا شما از طریق گفتمانی که عرضه میکنید، به آن فضاهای مبهم و مجمل، نظم و انسجام و خودآگاهی میدهید؛ به طوری که به لحاظ اجتماعی، با طرح این گفتمان، افکار عمومی آن را دغدغه و صورت مطلوب خود میداند و این عبارت را بر زبان میآورد که «این همان چیزی است که ما میخواستیم.»
جریان انقلابی بایستی شرایط و محیط را به سمتی بکشاند که پس زمینه ذهن جامعه به نتیجه سلبی برای انتخاب دوباره دولت یازدهم برسد و این فهم مشترک جامعه از فضای سیاست باشد، در این میان دعوا بر سر گزینه ی مطلوب بزرگترین خطایی است که هر جریانی به آن دامن بزند، هدف کلی بازی را تغییر داده است.
در این بین نقش پایگاه ایدئولوژیک که همان نیروهای جوان، فعال و هزینه ده برای انقلاب اند، اهمیت دارد و اگر آنها به تحرک نرسند، قطع به یقین این حرکت به سرانجام نخواهد رسید، تجربه موفق سال ۸۴ و ارتباط مستقیم و رو در رو با مردم توسط همین پایگاه ایدئولوژیک بایستی پیشروی نیروهای جوان بویژه جریان دانشجویی باشد و این جریان بایستی ساماندهی اعزام و ارتباط با بدنه اجتماع در سراسر کشور را به دست بگیرد و آنچه از واقعیت های موجود کشور است برای مردم تبیین نماید.
منتقدین دولت بایستی در نظم گفتمانی خود مدعای اصلی دولت یعنی «ایده دولت برای اداره کشور از مسیر تعامل با غرب» را در دال مرکزی مرکزی قرار دهند و همه نقدهای خود را معطوف بدان انجام دهند و مبتنی بر آن به بررسی کارنامه دولت بپردازند و آن را در مقابل چشم احاد جامعه در سراسر کشور قرار دهند و در این میان یک نکته مهم عدم دلخوشی به عرصه مجازی و صفحات و کانال های تلگرامی و اینستاگرامی و فیسبوکی است که هرزنویسی های آن بیش از آنکه به کانونی شدن نگاه ها بیانجامد به پراکندگی اذهان کمک می کند.
ظرفیت های منفی روحانی شواهد عینی بسیاری هم در خود دولت دارد که جدید ترین ان اظهارات سیف است، پیشتر از آن نامه چهار وزیر اقتصادی دولت مبنی بر عدم خروج از رکود، افزایش واردات در حوزه های مختلف به ویژه محصولات مصرفی، کم شدن درآمد ملی از حوزه نفتی تا حد نصف؛ افزایش شکاف طبقاتی و بالا رفتن ضریب جینی جامعه و.... در حوزه اقتصادی و مسائل بسیار دیگری در حوزه مختلف سیاست خارجه، فرهنگ و... از نمود های آن است. در این بین آنچه حائز اهمیت است آن است که نحوه مواجهه با دولت نبایستی سیاسی بوده بلکه باید از منظر اجتماعی باشد و نقطه عزیمت همه تحلیل ها و تصمیم ها بایستی همانجایی باشد که مردم هستند.
میکائیل دیانی، قائم مقائم دبیر تشکیلات اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است
برادر محترم تحلیل تان به جای خود محترم.بالاخره هر کسی نظری دارد.اما دوستانه وبه عنوان یک هموطن توصیه می مکنم به جاب این حجم کلمات قلمبه سلمبه که به گمانم هر خواننده ای را خسته می کند،قدری با ادبیات راحت تر وواضح تری حرف دل تان را بزنید تا ملت بفهمند حرف حسابتان چیست! پیچیده حرف زدن لزوما به معنای « درست ودقیق» حرف زدن نیست.خودتان هم متوجه حرفهایتان می شوید؟