به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ درست بعد از پیروزی انقلاب، در سالهای 57- 58، دعوا بر سر اصل بودن یا نبودن، داشتن یا نداشتن خود سینما بود که آن روزها مترادف ابتذال تلقی میشد و پس از کشوقوسهای فراوان درنهایت سینما ماند، ولی نتیجهی آن ترسها و دلهرهها از بازگشت ابتذال به سینما باعث ایجاد فضایی شد که در دههی اول سینمای پس از انقلاب بیحاشیهترین و از جهاتی ماندگارترین آثار سینمای ایران در ژانری تولید شدند که بیش از تمام ژانرها ظرفیت ایجاد حاشیه و جنجال را داشت، گرچه بسیاری از کمدیسازان این دهه بعدها تصمیم گرفتند فرسنگها با این ژانر فاصله بگیرند و فضایی تلخ را در فیلمهایشان تجربه کنند.
نبض کمدیسازی این دهه را فیلمسازانی مانند یداله صمدی، رخشان بنیاعتماد، داریوش مهرجویی، کیانوش عیاری، علیرضا داودنژاد و مهدی فخیمزاده در دست داشتند. یداله صمدی با فیلمهای «مردی كه زياد می دانست»، «اتوبوس»، «آپارتمان شماره 13» و رخشان بنیاعتماد با فیلمهایی مثل «خارج از محدوده» و «زرد قناری» کمدیسازان پرکار این دهه بودند و فیلمسازان مهمی چون کیانوش عیاری و مهدی فخیمزاده هم کمدیهای «روز باشکوه» و «خواستگار» را در این دهه ساختند که بعدها بسیار هم مورد تقلید قرار گرفت. اما شاید مهمترین کمدی دهه60 و یکی از مهمترین کمدیهای بعد از انقلاب را داریوش مهرجویی با «اجاره نشینها» ساخت که در همان زمان بعضا از آن تعبیرهای سیاسی تندی هم شد و حاشیههایی هم ایجاد کرد.
سینمای کمدی ایران در چنین فضای کمحاشیهای از دهه شصت عبور کرد و وارد دهه هفتاد شد. از کمدیسازان پرکار آن دهه یداله صمدی سالهای جدید را هم با فیلمهای «دو نفر و نصفي» و «معجزه خنده» ادامه داد و نشان داد که به این ژانر بی از گونههای دیگر علاقه دارد، اما دهه هفتاد آغاز دو جریان در سینمای کمدی ایران بود که بعدها به جریاناتی مهم تبدیل شدند.
در سال 1374 کمال تبریزی با «لیلی با من است» برای اولینبار سینمای کمدی را به دل فضای دفاعمقدسی برد که تا آن روز کسی نتوانسته بود با آن شوخی کند. تبریزی علاوه بر اینکه آغازگر مدلی جدید در فضای کمدی ایران شد که بعدها بعضی از پرمخاطبترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران یعنی «اخراجیها» با آن مدل ساخته شدند، توانست ساخت یکی از بهترین کمدیهای بعد از انقلاب را هم به نام خود ثبت کند.
اما یکسال قبل از ساخت «لیلی با من است» مهدی فخیمزاده هم با «همسر» آغازگر جریانی شد که بعدها با توصیف دعواهای زن و شوهری شناخته و به یکی از جریانات اصلی کمدیهای سینما و تلویزیون تبدیل شدند، جریانی که البته بسیاری از زیرمجموعههای آن به سمت ابتذال و لودگی غلتیدند و به آثاری سطحی تبدیل شدند، هرچند نمونههای قابل تاملتری چون «عینک دودی» توسط محمد حسین لطیفی و «آتش بس» توسط تهمینه میلانی هم در آن به تولید رسیدند.
اما در سالهای پایانی دهه هفتاد هم محمدرضا هنرمند با «مومیایی3» تلاش کرد یک کمدی کلاسیک را در سینمای ایران تجربه کند که البته با وجود کنایههای مستقیم سیاسیش به اثری متفاوت در کمدیهای ایرانی تبدیل شد و توانست جایی مهم در جریان کمدیهای پس از انقلاب به دست بیاورد.
هنرمند البته دوسال قبل از ساخت «مومیایی 3» فیلم دیگری هم ساخته بود که شاید بتوان گفت آغازگر ورود موضوع جنسیت و شوخیهای جنسی در کمدیهای ایرانی بود. «مرد عوضی» ماجرای مردی بود که بعد از یک عمل جراحی حالا به دو زن تعلق دارد و برخی سکانسهای آن مانند سکانسهای معاشقهی مرد با همسرانش خود گواهی بر این مدعا بودند که «مرد عوضی» از این حیث، یک کمدی خطشکن در دوران خود محسوب میشد.
با اکران «مرد عوضی» و کمرنگ شدن برخی از خط قرمزها در استفاده از شوخیهای جنسی، این نوع کمدیها تبدیل شدند به اصلیترین جریان کمدیهای ایرانی در دهه هشتاد و نود، گرچه ابتدای دهه هشتاد اتفاقات دیگری نیز در سیر کمدیهای ایرانی افتاد. اول ورود کمدیهای ایرانی به موضوعات و چالشهای پرحاشیه و جنجالی سیاسی روز و دیگری ورود جدیتر تیپهایی مانند مرد مذهبی پولدار دوزنه به فیلمها که تا همین امروز هم ادامه دارد.
به این ترتیب جریان کمدیهای ایرانی در نیمه نخست دههی هشتاد با رگههای پررنگتر شوخیهای جنسیتی و مسائل سیاسی و همچنین حضور تیپهایی که گفته شد با اثاری مانند «نان، عشق، موتور هزار» ابوالحسن داوودی، «مکس» سامان مقدم، «کما» آرش معیریان، «خواب سفید» حمید جبلی، «عروس خوشقدم» کاظم راستگفتار، «دنیا» منوچهر مصیری و «توکیو بدون توقف» سعید عالمزاده ادامه پیدا کرد، هرچند در همین سالها فیلمهای ماندگاری مانند «مهمان مامان» هم بدون استفاده از کلیشههای رایج آن روزها ساخته شدند و مورد اقبال عموم هم قرار گرفتند.
در همین سالها و به خصوص در نیمه دوم دهه هشتاد اما با فروش خوب کمدیها در سالهای قبل، به یکباره تعداد کمدیهای ساخته شده در هرسال افزایش یافت و با کوچ کمدینهای تلویزیونی به سینما و همچنین بازسازیهای پیدرپی فیلمفارسیهای پیش از انقلاب، کمدی ایرانی به پایینترین سطح خود در تمام ادوار گذشته رسید و در این سالها آثاری تولید شدند که بعدها به جریان کمدیهای مبتذل و لوده معروف شدند.
اثاری مانند «سوغات فرنگ»، «سلام بر عشق» و «آقای هفت رنگ»، «زندگی شیرین»، «دلداده»، «شاخه گلی برای عروس»، «چارچنگولی»، «ازدواج در وقت اضافه»، «شیر و عسل» و ..... فیلمهایی مشابه آنها که سطح کیفی کمدیهای ایرانی را به پایینترین حد خود رساندند و حتی در سالهایی باعث ریزش شدید مخاطب این ژانر هم شدند، گرچه باز در همین سالهای زوال کمدی هم اثار شایستهای مانند «بیپولی» حمید نعمتاله در سینمای ایران به تولید رسیدند و توانستند هم نظر منتقدان را به سمت خود جلب کنند و هم مخاطب عام را.
در یکی دوسال پایانی دهه هشتاد و با آغاز دهه نود اما با اینکه جریان کمدیهای سینمای ایران از سطح چندسال قبلش بالاتر رفت و جان تازهای گرفت، اما جریان کمدیهای این سالها را باید مخلوطی در تمام سالهای قبلش بدانیم. در این سالها خبری از ورود کمدیسازان به حوزهها و موضوعات جدید و بکرتر نیست، همچنان شاهد تکرار تیپهایی مانند مرد بازاری دوزنه در فیلمها هستیم، همچنان شوخیهای جنسی رایجترین نوع شوخینویسی در بین سینماگران ایران است، گرچه کمدیها با استقبال بالای مردم مواجه میشوند و در برخی موارد بهرغم تکرار در سوژه و موضوع، از سطح تکنیکی قابل قبولی هم برخوردارند.