به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، پرویز امینی در تحلیلی از بیانات رهبر انقلاب درباره استفاده از واژه «آتش به اختیار» و تفاسیر مختلفی که طی دو روز گذشته در فضای مجازی مطرح شده، نوشت: در معرفی انسان، برخی آن را حیوان ناطق، برخی آن را موجود ابزارساز، برخی دیگر موجود جامعهساز و نهادساز و برخی دیگر انسان را حیوان سیاسی خواندهاند. اما برخی متأخرین، انسان را تفسیرگر بودن و به زبان فنیتر، هرمنوت بودن معرفی میکنند. درواقع انسان بر خلاف دیگر موجودات، دارای جهان فکری و فرهنگی و اجتماعی بخصوصی است. این جهان، برآمده از جغرافیا، فرهنگ، زبان، قومیت، تجربه زیسته فردی و اجتماعی، دوره تاریخی بخصوصی که در آن زیسته است و... و مسائلی از این دست است که انسانها به جای دسترسی مستقیم به مسائل، از درون این جهان به پدیدهها و مسائل پیرامون خود نگاه میکنند و دارای قضاوت میشوند و بنابراین انسان موجودی بیپیشفرض و خنثی نیست.
چه این مسئله را بپذیریم و چه نپذیریم، واقعیتهای پرتعداد جامعه ما در یک دهه اخیر نشان میدهد، دامنه تفسیر و فهم از واقعیتهای واحد مثل زلزلهها و حوادثی مثل پلاسکو و مسائل سیاسیای مثل انتخابات و... چقدر متکثر و دارای طیف وسیعی است. در این باره پیشترها به تفصیل بیشتری سخن گفتهام، اما در یک جمله کوتاه میتوان گفت که جامعه ایرانی در حال تجربه یک شرایط متکثر اجتماعی است که دامنه اشتراکها را محدودتر و گستره تفاوتها را وسیعتر کرده است و امکان تفاهمپذیری را حتی در حلقه افراد نزدیک به هم، دشوارتر از گذشته کرده است. احتمالا این تجربهای است که روزانه خصوصا کسانی که در فضای مجازی از توئیتر تا اینستاگرام تا فیسبوک تا تلگرام و... زیست میکنند، با آن مواجهاند.
دیدار امسال رهبر انقلاب با دانشجویان، در فضای مجازی صحنهای از تفاسیر گوناگون درباره چند کلیدواژه از جمله واژه «آتش به اختیار» شد که درباره آن تفاسیر گوناگونی تاکنون شده است. در شکلگیری این تفاسیر گوناگون، علاوه بر تکثر اجتماعی کنونی و تعلقات ایدئولوژیک و سیاسی متصلب افراد مختلف، اطلاعرسانی نامناسب و غیراستاندارد نیز نقش داشت. جدا کردن یک گزاره از کلیت بافت متن کلامی و غیرکلامی یک دیدار طولانی سه ساعته، فضای تکثر تفسیرها را تشدید کرد. برخی از این تفاسیر را میتوان در چند محور جمعبندی کرد:
۱ - دعوت دانشجویان به هرجومرجطلبی و نفی هرگونه هنجارمندی قانونی و عرفی
۲ - بیاعتبار شمردن ضوابط و عرفها و نهادهای قانونی
۳ - نفی چشمانتظاری از نهادهای حاضر در جمهوری اسلامی (وجه سلبی) و تکیه به ظرفیتهای خودجوش فردی و جمعی مردمی انقلاب (وجه ایجابی) برای پیش بردن گفتمان انقلاب اسلامی.
از یک طرف رویه و نظرگاه رهبری در یک دوره طولانی از اول انقلاب تا کنون به وضوح نشان میدهد که دو تفسیر اول، مردود است. مثلا محکومیت حمله دانشجویان به سفارت انگلیس و عربستان علیرغم اینکه بخشی از نیروهای مذهبی آن را انجام داده بودند یا محکومیت حرکت اعتراضی به سید حسن خمینی در ۱۴ خرداد ۸۹ و نیز حرکت تندی که نسبت به لاریجانی در ۲۲ بهمن یکی از سالها در قم انجام شد و از اینها بالاتر، محکومیت حرکت احمدینژاد در مجلس (نشان دادن ویدئویی از فاضل لاریجانی و مرتضوی) با عنوان خلاف شرع، خلاف قانون و خلاف اخلاق، در حالیکه احمدی نژاد همچنان رئیسجمهور بود، از آن جملهاند.
همچنین از طرف دیگر، برای کسانی که مثل اینجانب در این جلسه دانشجویی حاضر بودند و در فضای مستقیم کل مباحث چه از طرف دانشجویان و چه در از طرف رهبری قرار داشتند، به هیچ وجه دو تفسیر نخست متبادر نشد. دانشجویان به نمایندگی از تشکلهای مختلف، از مجموعه نهادهای کشور خصوصا فرهنگی، انتقاداتی داشتند که دامنه وسیعی از سازمان تبلیغات و حوزه هنری تا صداوسیما از این طیف و نیز وزارت ارشاد و علوم و بهداشت و دانشگاه آزاد از آن طیف را دربرمیگرفت. حتی تعریضهایی نسبت به سپاه و شورای نگهبان و دستگاه قضایی و نیز برخی منصوبین رهبری نیز در کلام دانشجویان وجود داشت.
رهبری در بستر چنین بحثهایی، بحث خود را مطرح کردند که برای پیش بردن گفتمان انقلاب، چشمانتظار نهادهای حاضر و مورد انتقاد دانشجویان جلسه نباشید که دچار ناتوانی یا اختلال هستند، بلکه با همان توان و ظرفیتی که دارید، به صورت خودجوش کار را به پیش ببرید و مثلا گفتند در حوزه فرهنگ، دستکم ده مسئله اصلی از جمله سینما وجود دارد اما نهادی مثل وزارت ارشاد به جای پرداختن به مسائل اصلی، خود را درگیر مسائل دیگر کرده است. در واقع لب سخن رهبری؛ رفع انفعال از افراد و مجموعههای انقلابی بود که برای پیش بردن گفتمان انقلاب، همه توقع و انتظار خود را به نهادهای حاضر گره زده بودند.
این انفعال البته ریشه تاریخی دارد. در جریان پیروزی انقلاب و نیز دوران پساانقلاب، به دلیل ضرورتهای انقلاب مثل تثبیت اندیشه و ارزشهای انقلابی و جلوگیری از انحراف یا پاسداری از انقلاب در برابر تهدیدات داخلی و خارجی مثل جنگ و نیز شکل نگرفتن نهادهای حاضر و یا نوپا بودن آنها، تمام ظرفیت انقلاب بر دوش همین ظرفیتهای خودجوش مردمی بود که از دل جریان حرکت امام و انقلاب جوشیده بود. نهادهایی مثل جهادسازندگی در بعد محرومیتزدایی و آیادانی کشور، بسیج و سپاه در بعد دفاعی، جهاد دانشگاهی در بعد علمی و نهضت سوادآوزی در بعد بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی و... از دل همین روند خودجوش سر برآورد و ثمربخش شد.
به تدریج با شکل گرفتن نهادهای رسمی در حوزههای گوناگون خصوصا فرهنگ، این احساس شکل گرفت که نیازی به انجام فعالیتهای خودجوش مردمی نیست و نهادهای مذکور کافیاند. نتیجتا، رکود در بدنه مردمی از یک سو و ناکارآمدی در بدنه رسمی از سوی دیگر شکل گرفت که حاصل آن بر زمین ماندن مسائل فرهنگی و در برخی مواقع، عقبماندگیهای فرهنگی شد.
هرکس، به دلایلی با نهادهای رسمی حوزه فرهنگ در جمهوری اسلامی از شورای عالی انقلاب فرهنگی تا صداوسیما تا ارشاد و... ارتباط کاری داشته باشد، به خوبی و روشنی میفهمد که این نهادها برای تأمین نیازهای فرهنگی انقلاب، اولا یا با درجات مختلف ناکارآمدند و یا در صورت کارآمدی نسبی، متناسب با مسائل و اولویتهای بر زمین مانده و نیز مسائل نوظهور و نوپدید فرهنگی زمانه ما، نیستند و ناکافیاند.
بنابراین نیروهای انقلابی باید چشمانداز خود را نسبت به مسائل فرهنگی تغییر اساسی بدهند. در این تغییر اساسی، انتظارات بیش از آنکه متوجه نهادهای رسمی باشد، باید متوجه تکتک افراد باشد و هرکس بیش از آن که از صداوسیما و ارشاد و... سئوال کند که آنها چکار کردهاند، از خود سئوال کند که چه کرده است؟ بیش از آن که سئوال کند این نهادها چکار باید و چه کار میتوانند انجام دهند، از خود بپرسد که چکار باید و چه کار میتواند بکند؟ بیش از آنکه سئوالها معطوف به این باشد که مؤثرترین کارها چیست، معطوف به این باشد که مؤثرترین کارهایی که من میتوانم بکنم، چیست؟
همین الان فیلمی بر پرده سینماهاست به نام ویلاییها که میخواستند به دلیل ضعف فروش، از سینماها جمع کنند و حالا با منت، آن را نگهداشتهاند. خوب؛ دیدن این فیلم و امثال این فیلم، به صورت فردی و جمعی، راحتترین کار فرهنگی و در عین حال از مؤثرترین کارهای فرهنگی است که اتفاقا نیاز به تخصص و تجهیزات و امکانات و... ندارد و همه و تأکید میکنم همه میتوانند آن را انجام بدهند و از این مثالها بسیار است.