به گزارش خبرنگار دانشگاه* خبرگزاری دانشجو، این هفته سراسر کشور رنگ و بوی استکبارستیزی به خود گرفته بود، به مناسب فرارسیدن ایام الله سیزدهم آبانماه، جمعی از دانشجویان و دانشآموزان با رهبر انقلاب اسلامی ایران، حضرت آیت الله خامنهای دیدار کردند. در ادامه روایتی از حضور در این مراسم باشکوه را میخوانید.
صف دانشجویان، چونان رودهایی که از کوهساران امید و آرمان جاری میشوند، در کنار هم ایستاده بودند. چشمانشان آکنده از نور بود و دلهایشان از شوق دیدار رهبری، چونان آتشی فروزان. آنها در انتظار دیدار رهبر خود بودند. ناگهان از میان جمعیت فردی فریاد زد «حیدر، حیدر» و جمعیت مشتاق و منتظر با او همراه و همصدا شد.
در این دیدار پرشور و صمیمی، گویی موجی از شور و شوق از چشمان جوانان میجوشید و در فضای مجلس جاری میشد.
جوانانی از سراسر ایران، چون جویبارهایی خروشان به محضر رهبری جاری شده بودند، هر کدام با قلبی آکنده از امید و دلی مملو از مطالبات و خواستههای پرشور که اقتضای جوانی است خود را به حسینیه امام خمینی(ره) رسانده بودند، دلهایی پرشور و لبهایی سرشار از حرفهای نگفته.
در فضای پرشور و نورانی دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب، میشد نبض تپندهٔ امید و ایمان را در هوای مجلس حس کرد. جوانانی از سراسر ایران، از نقاط مختلف این سرزمین پهناور، در قامت امیدهای فردای این کشور، به محضر رهبری آمدند؛ چهرههایی مصمم و پر از سوال، دلهایی لبریز از آرزو و آرمان.
جمعیت با فریاد "ای پسر فاطمه منتظر تو هستیم" آمادگی خود را برای دیدن روی ماه مجلس اعلام کرده و آتش اشتیاق خود را اینگونه بروز میدادند. در همین میان رهبر انقلاب وارد شده و جمعیت به احترام ایشان ایستاده فریاد "حیدر حیدر" سر دادند. امواج خروشان لحظه به لحظه فشردهتر میشد و حالا صدها مرید به مراد خود چشم دوخته بودند.
ابتدا نماینده دانشآموزان و سپس دو دانشجوی ایرانی و لبنانی به سخنرانی پرداختند. فضای دیدار، جانی تازه گرفته بود. رهبر، با نگاهی ژرف و دلآگاهی عمیق، به چهرههایشان خیره شد. گویی هر واژهٔ آنان، نه فقط صدایی بلکه زمزمهای بود از قلبهای پاکشان، در گوش تاریخِ ایرانِ عزیز. دانشجویان، با شور و جسارتی که تنها در جانهای جوان و عاشق میجوشد، از دردها و آرزوهایشان گفتند. از راههای نرفته، از امیدهای در گلو شکفته و از رویاهایی که در سکوت شب، چراغ راهشان بوده است.
پس از تلاوت قرآن کریم توسط آقای اکبری زرین و هم خوانی گروه سرود نجم الثاقب با عنوان در کنار بچه های غزه و لبنانیم؛ آقای حسین طاهری به شعر خوانی پرداختند. سپس یکی از دانش آموزان اهل استان اصفهان به سخنرانی مقابل رهبر انقلاب پرداخت و پس از آن خانم فاطمه باقری خاورانی، دانشجوی شیمی دانشگاه صنعتی شریف به نمایندگی از دانشجویان و آقای سیدحیدر فضل الله به نمایندگی از جوانان جبهه مقاومت سخنان خود را ایراد کردند.
رهبری، آرام و صبور، به این شوق و شور جوانانه گوش میسپردند؛ گویی در هر نگاهشان، دانهای از امید و در هر لبخندشان، مهر پدری نهفته بود. چشمها گرهخورده بود و دلها بیواسطه سخن میگفتند. کلمات دانشجویان چون پرندههایی سبکبال در فضای مجلس پرواز میکردند؛ از آرزوها میگفتند، از دلتنگیهایشان و از دنیایی که در رویاهایشان ساخته بودند.
بیشتر بخوانید:
بعد از صحبت دانشجویان، رهبر انقلاب سخنان خود را آغاز کردند. رهبر، چونان کوه، استوار و چونان نسیم، نرم؛ از آرزوها و ایمان گفتند. از سفری که نیاز به نور دارد و از امیدی که چون خورشید، میتواند درخشانترین ظلمات را روشن کند. با کلماتی که طنینشان تا ژرفای جان رسوخ میکرد، یادآور شدند که راه آینده در دستان همین جوانان است؛ دستانی که، گرچه جوان و گاه لرزان، میتواند آیندهای از جنس شکوه و سرافرازی را بسازد.
رهبر انقلاب ابتدا به مطالبات و سخنان دانشجویان واکنش نشان داده و فرمودند: این را من عرض بکنم، همه بدانند، جوانهای عزیزمان بدانند که ما در مقابلهی با استکبار همهی آنچه باید و شاید برای آمادگی ملّت ایران انجام بگیرد، چه از لحاظ نظامی، چه از لحاظ تسلیحات، چه از لحاظ کارهای سیاسی، هر آنچه لازم باشد حتماً انجام میدهیم و الان هم بحمدالله مسئولین مشغول انجام این کارها هستند. مطمئنّاً حرکت کلّی ملّت ایران و مسئولین کشور در جهت مقابلهی با استکبار جهانی و دستگاه جنایتکار حاکم بر نظم جهانیِ امروز [است و] قطعاً و انصافاً هیچگونه کوتاهی نخواهند کرد؛ این را مطمئن باشید. بحث، بحث صرفاً انتقام نیست؛ بحث یک حرکت منطقی است، بحث مقابلهی منطبق با دین و اخلاق و شرع و قوانین بینالمللی است و ملّت ایران و مسئولین کشور در این جهت هیچگونه تعلّلی و کوتاهیای نخواهند کرد؛ این را مطمئن باشید.
رهبر انقلاب با صدایی که از جنس خاک این سرزمین بود، از صبوری و استواری گفتند، از راهی که به دل کوهها میزند و آفتابی که پس از هر شب تیره، دوباره سر از افق برمیآورد. سخنانشان همچون بادی ملایم بود که بر درختان اندیشهٔ جوانان میوزید، شاخههای امیدشان را نوازش میکرد و ریشههایشان را به خاکی عمیقتر پیوند میداد.
رهبری به مسئله فتح لانه جاسوسی نیز اشاره کرده و ضمن تاکید بر دلایل این اقدام دانشجویان فرمودند: مسئله این بود که سفارت آمریکا ستاد برنامهریزی برای تحریک داخلی علیه انقلاب و نابود کردن انقلاب و حتّی تهدید جان مبارک امام بزرگوار بود. جوانهای ما اوّل به این نکته توجّه نداشتند و به دلیل دیگری وارد سفارت شدند، امّا وقتی رفتند آنجا و اسناد سفارت را به دست آوردند، [اینها را] دیدند.
اینکه من تأکید میکنم که جوانها کتابها را بخوانند، اسناد را، مدارک را ببینند و از حقایق مطّلع بشوند، به خاطر این است. سفارت آمریکا از ساعات اوّل انقلاب، از روزهای اوّل انقلاب، مرکز شبکهسازی و توطئه علیه انقلاب بود. البتّه اوّل گیج شدند، اوّل نفهمیدند چه اتّفاقی دارد میافتد، امّا به مجرّد اینکه از گیجی خارج شدند، شروع کردند به برنامهریزی برای کودتا، برای تحریک ــ تحریک قومیّتها، تحریک عناصر گوناگون ــ برای ایجاد اختلاف، جمع کردن تفالههای ساواکِ دورانِ رژیم پهلوی برای مبارزهی با انقلاب.
رهبر به دانشجویان یادآور شدند که این راه، راهی است که نیازمند ایمان است و امید؛ ایمانی به بزرگی کوههای زاگرس و امیدی به گستردگی دریای خزر. و این امید، همان مشعلی است که میتواند تاریکیها را روشن کند و سنگلاخها را هموار سازد.
دانشجویان، در آن لحظات ناب، جانشان را جایی میان امروز و فردا یافتند؛ گویی قلبهایشان با هر تپش، نوید صبحی دیگر را میداد. این دیدار برایشان چون چشمهای زلال بود که جان تشنهٔ آنان را سیراب میکرد، همانند سپیدهای که تاریکی را با نوازشی لطیف میزداید.
رهبر انقلاب در بخشی از سخنان خود به ریشههای مبارزه ملت ایران با استکبار آمریکایی پرداخته و بیان کردند: مبارزهی ملّت ایران با استکبار آمریکایی ناشی از چیست؟
جوابِ روشن و واضح و مستند این است که ناشی از سلطهگریِ ظالمانهی وقیحانهی دولتِ آمریکا بر ملّت عزیز ما و کشور ایران عزیز ما بود؛ مقابله به خاطر این بوده. سعیِ تاریخنویسانِ منحرفکنندهی حقایق این است که بگویند اختلاف بین ایران و آمریکا از روز سیزدهم آبان ۵۸ شروع شد؛ این دروغ است. آمریکاییها از اوّل انقلاب و از پیش از انقلاب و از سالها قبل از انقلاب با ملّت ایران درافتادند و هر چه توانستند علیه ملّت ایران تلاش کردند؛ حدّاقل از بیستوهشتم مرداد.
قبل از بیستوهشتم مرداد سال ۳۲ هم حضور آمریکاییها و تلاش آمریکاییها داستان مفصّلی است، لکن آنچه جلوی چشم همه وجود داشته است، بیستوهشتم مرداد است. یک حکومت ملّی مردمی در ایران بر سر کار بود، آمریکاییها آمدند با خیانت به حُسن اعتماد آن دولتی که سادهلوحانه به آمریکا اعتماد کرده بود وارد میدان شدند، آن دولت را سرنگون کردند، حکومت ظالمانهی شاه را به وجود آوردند. ملّت ایران سالهای متمادی لمس کرد دشمنی آمریکا را؛ بیستوهشتم مرداد را ملّت ایران لمس کرد.
در پایان این دیدار، دانشجویان چون قاصدکهایی پراکنده شدند، هر کدام با مشعل امیدی در دست، هر یک با باری از ایمان و عشق به فردای ایران در دل. آری، این دیدار، شعری بود که هر سطرش با همت و امید سروده شد؛ پیمانی دوباره میان نسلی پرشور و آرمانهایی که جاوداناند.
دانشجویان در پایان دیدار، با نگاهی پرشور و دلی سرشار از عشق به میهن، راهی شدند؛ گویی هر کدام ستارهای بودند که بر آسمان ایران، درخششی تازه بخشیدند.
و اینگونه بود که دیدار رهبری و دانشجویان، نه تنها نشستی رسمی و صمیمانه بلکه تجدید پیمانی بود میان نسل فردا و آرمانهای انقلاب.
* به قلم: سعید جلیلی