زمانیکه عده ای در داخل با عنوان استاد دانشگاه و نظریه پرداز سیاست خارجی، حتی در مقابل تهدیدات کشوری چون عربستان سعودی، قائل به عقب نشینی ایران از منافع خود در منطقه هستند، نمی توان هیچ انتظاری از چنین قشری برای دفاع از توانمندی هایی داشت.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، در چند وقت اخیر مسائلی در حوزه سیاست خارجی ایران در حال شکل گیری است که می تواند وارد ابعاد خطرناکی شود و منافع ملی ایران را با خطر روبه رو سازد.
خروج پالس های مختلف از داخل کشور به سوی کشورهای غربی و متخاصمان منطقه ای گویای این واقعیت است که برخی در کشور با تحلیل های رو حوضی، ترس ها و وحشتی را به فضای عمومی منتقل می کنند که در فضای واقعی اینگونه نیست. با سخن گفتن از وجود سایه جنگ بر کشور، خود را منادی صلح نشان می دهند و نسخه پیچی خود برای امنیت کشور را بهترین تجویز در زمانه کنونی می دانند.
صحبت بر سر مذاکرات موشکی و تلاش عده ای برای تئوریزه کردن لزوم این مذاکرات است. نخبگان و روشنفکرانی که در کنج عافیت بدون توجه به واقعیات فضای بین الملل، تنها راه را تقلیل امنیت ملی و زندگی در سایه مذاکرات نااستوار بر سر داشته ها و دستاوردهای کشور است. به عقب بازمی گردیم. به سال هایی که جورج بوش با فرمان به ارتش آمریکا هجوم همه جانبه ای را علیه افغانستان در سال 2001 و عراق در سال 2003 آغاز کرد. ترس و واهمه دولت اصلاحات و حامیانش باعث شد تا آنها هدف بعدی را ایران بدانند و بهترین راه را برای جلوگیری از حمله آمریکا تسلیم و عقب نشینی از تمامی دستاوردهایی بود که در قالب اتهام از سوی غرب علیه ایران تبلیغ می شد.
اوج خفت و خاری به جایی رسید که در سال 2003 نامه ای از سوی وزارت خارجه ایران برای دولت آمریکا ارسال شد. نامهاي بدون امضا كه از طريق سفارت سوئيس براي مقامات امريكايي ارسال شد و حرف و حديثهاي زيادي را نيز با خود به همراه داشت. صادق خرازي مسئول نوشتن نامه به امريكاييها شده بود و او خود نامه را تنظيم كرد.
مطابق آنچه «تريتا پارسي» رئيس شوراي ايرانيان امريكاييتبار موسوم به «نياك» افشا كرد اين نامه بعد از مشورتهاي طولاني صادق خرازي با سيدمحمد خاتمي نوشته شده است. در اين نامه عقبنشينيهاي غيرقابل انتظاري صورت پذيرفته بود و عملاً فلسطين و لبنان نيز به امريكا فروخته شده بود. مطابق آنچه در اين نامه ذلتبار آمده بود، در ازاي «خروج نام ايران از محور شرارت» و «فروش قطعات هواپيما به ايران» از سوي امريكا، ايران متعهد ميشد فعاليتهاي هستهاي خود را شفاف كند و از خلع سلاح حماس و حزبالله حمايت كند. اين همه در حالي بود كه ايران به صورت داوطلبانه اجراي پروتكل الحاقي را پذيرفته بود.
طی این نامه ایران تضمینهای زیادی به آمریکا میداد. در متن نامه آمده بود: ایرانیها باید از لحاظ امنیتی اطمینان کامل بدهند که ایرانیان هیچ طرح و برنامهای برای ساخت (WMD سلاحهای کشتارجمعی) ندارند. همکاری کامل با آژانس (IAEA) براساس اجازه ایرانیها بر تمام (93+2 و تمام عهدنامههای آینده آژانس). تروریسم: برخورد قاطع علیه هرگونه عمل تروریستی در خاک ایران و همکاری کامل و تبادل اطلاعات مربوط به این موضوع. عراق: هماهنگی ایرانیها برای برقرار کردن امنیت در عراق و تأسیس یک عراق دموکراتیک و دولت دموکراتیک که متشکل باشد از تمام گروههای مذهبی و قبایل در عراق. خاورمیانه: 1- قطع هرگونه کمک مادی به فلسطینیها (حماس، جهاد و...) از طرف ایران و اجبار این گروهها که اقدامات خونبار را علیه مردمی که در مرزهای 1967 قرار دارند قطع کنند. 2- کاری کنند که حزبالله یک گروه سیاسی- اجتماعی در لبنان شود.
با نگاهی به تلاش برای عقب نشینی از دستاوردها و ترس حمله نظامی آمریکا به ایران، مشخص می شود که اصلاح طلبان در دولت اصلاحات هیچ دورنمایی از منافع ملی و توانمندی های داخلی نداشتند. حال 14 سال از آن زمان می گذرد و ایران به مراتب در ابعاد دفاعی و منطقه ای مجهزتر و قوی تر از گذشته شده است. این واقعیت غیرقابل انکاری است که حتی ناظران و مقامات خارجی به آن معترفند. در چنین اتمسفری مجداد مشاهده می شود با شروع تهدیدات و فشارهایی بر توانمندی موشکی و منطقه ای ایران، جریاناتی در داخل به دنبال راهی جهت بازکردن باب مذاکرات پیرامون این توانمندی ها به بهانه دور کردن سایه جنگ و تحریم های جدید هستند.
در همین رابطه اظهاراتی از سوی فعالین سیاسی و دانشگاهی اصلاح طلب بیان شده باشد اما یکی از این موارد به احمد نقیب زاده، استاد دانشگاه تهران و از فعالین تئوری پرداز اصلاحات باز می گردد که تحصیلات خود را در فرانسه به سرانجام رسانده است. وی در تحلیلی که در روزنامه آرمان به چاپ رسیده، ضمن خردمندانه و صلح جویانه خواندن پیشنهاد مذاکرات موشکی اروپا، عنوان می کند: «مواضع اروپاییها تا حدی خردمندانه بهنظر میرسد. هم میخواهند که هیاهوی آمریکاییها را ساکت کنند و هم نمیخواهند موضوع موشکی ایران به یک بحران غیرقابل بازگشت تبدیل شود. البته ایران هم در موقعیت خوبی قرار دارد و به اهداف خودش رسیده و قادر است کهاین برنامهها را در همین نقطه کنونی متوقف کند. برد بیش از دوهزار کیلومتر در برنامههای ایران نیست. بهتر است که ما هم با آغاز مذاکره خطر جنگ و تحریم را از سر بگذرانیم. اگر مذاکره نکنیم ممکن است که اروپاییها مواضع تند و تیز آمریکاییها را در این مورد همراهی کنند.»
هرچند پیش از این نیز سخنانی از سوی مقامات دولتی برای مذاکره بر سر توانمندی دفاعی به صورت غیرمستقیم بیان شده بود. حسن روحانی و جواد ظریف در سخنانی جداگانه که البته نیت و قصد آنها از مذاکرات موشکی، اقناع طرف های غربی بود، عنوان کرده بودند که ایران برای دفاع از مشروعیت دفاعی و موشکی خود حرف هایی زیادی برای گفتن دارد. هرچند این سخنان تلویحا جهت دفاع از توانمندی موشکی و دفاعی بود اما ورود به مذاکرات موشکی و دفاعی به هر قصد و نیتی می تواند در میان مدت از سوی غرب به انحراف و تلاش برای محدودی سازی آن بیانجامد.
ولی ورای این هشدار ماهیتی، باید عنوان کرد، زمانیکه عده ای در داخل با عنوان استاد دانشگاه و نظریه پرداز سیاست خارجی، حتی در مقابل تهدیدات کشوری چون عربستان سعودی، قائل به عقب نشینی ایران از منافع خود در منطقه هستند، نمی توان هیچ انتظاری از چنین قشری برای دفاع از توانمندی هایی داشت که با همت و تلاش کسانی به دست آمده که حتی برای رسیدن به هدف از جان و مال خود نیز گذشته اند.
شهید طهرانی مقدم در اوج جنگ تحمیلی در کنار جوانان نخبه، به سمت ساخت و تقویت صنعت موشکی رفت تا در مقابل جنگ موشکی رژیم عراق توان بازدارندگی ایجاد کند. از آن زمان تا به امروز صنایع موشکی ایران توانسته به سطح بازدارندگی در منطقه و حتی در سطح فرامنطقه ای برسد، کدام کشوری که تجربه سال ها جنگ تحمیلی را به خاطر نداشتن قدرت دفاعی بازدارنده داشته، به این سادگی ها بر سر منافع و توانمندی خود معامله می کند که تجدیدنظر طلبان ایرانی به هر حربه ای به دنبال تسلیم و عقب نشینی به بهانه تنش زدایی یا عادی شدن روابط با غرب هستند