دختران شین آبادی از اتفاقاتی که طی ۶ سال گذشته برایشان رخ داده است و همچنین طرح شکایت مجدد از دولت گفتند. ۴ نفر از این دختران به دلیل آسیبهای روانی اقدام به خودکشی کردهاند و پدر آمنه نیز به دلیل این درد و رنجها فوت کرده است؛ این دختران میگویند آینه را دوست ندارم و علاقه ندارم خودم را در آینه ببینم.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، صبح روز حادثه، بخاری نفتی کلاس توسط سرایدار مدرسه روشن میشود تا نشتی نفت این بخاری باعث شود تا بخاری برافروخته شده و آتش دختران کلاس را در آغوش گیرد.
پس از آتش گرفتن بخاری کلاس، یکی از معلمان مدرسه به همراه سرایدار سعی میکنند بخاری را به بیرون از کلاس انتقال دهند تا برای دانشآموزان اتفاقی رخ ندهد، اما به علت گداخته شدن بدنه بخاری، جلوی در کلاس رها میشود.
نفت بخاری پخش میشود و دانشآموز وحشتزده از آتش شعلهور شده به انتهای کلاس هجوم میبرند.
دقایق به کندی برای دانشآموزان میگذرد، همه به کمک میآیند تا بتوانند تمام دانشآموزان را نجات دهند، اما ناگهان آتش، خصمانه به جان عدهای میافتد، از آن موقع به بعد بود که کار درمانی بر روی این دانشآموزان آغاز شد و در طول این چند سال بارها و بارها تحت عمل جراحی قرار گرفتند، اما با توجه به اینکه آنها دختران کوچکی بودند، تأثیر جراحت روی صورت آنها بیشتر نمایان بود.
اکنون حدود ۵ سال از این ماجرا میگذرد و دختران شین آباد ماندهاند و مشکلات فراوان پیش رویشان، مشکلاتی که با وجود وعدههای بسیار مسئولان حل نشد.
خبرگزاری فارس برای شنیدن درد دلها و مشکلات دختران شین آبادی میزبان آنها بود و پای صحبت این دختران نشست.
سخنان وزیر بهداشت را تکذیب میکنم
حسین احمدی نیاز وکیل این دختران با اشاره به اینکه، چون دختران شین آباد اثر انگشت ندارند برای دریافت کارت ملی با مشکلاتی روبهرو شدهاند میگوید: همین موضوع باعث شده است تا در دریافت خدمات درمانی نیز برای آنها مشکلاتی ایجاد شود.
سوختگی بدن این دختران حجیم است، و برای تشکیل پوست در بدن آنها «تیشو» قرار دادهاند که هر یک از آنها یک سال طول میکشد که پوست بسازد که استفاده از آنها رنج و زیاد زیادی را برای آنها به همراه دارد و فعالیتهای عادی زندگی آنها را مختل کرده است؛ این روش کهنه درمانی است و باید از روشهای جدیدتر برای درمان استفاده شود.
۴ نفر از این دختران به دلیل آسیبهای روانی اقدام به خودکشی کردهاند و پدر آمنه نیز به دلیل این درد و رنجها فوت کرده است؛ این دختران میگویند آینه را دوست ندارم و علاقه ندارم خودم را در آینه ببینم؛ ۶ سال زمان زیادی برای درمان آنها بوده است همانطور که دو نفر از آنها در بیمارستان ساسان بستری شدند و عمل جراحی که بر روی آنها انجام شد برابری میشد با ۶ سال عمل خصوصی، اما نماینده شهر مانع تداوم ادامه روند درمان آنها در این بیمارستان شد و برای ادامه درمان به بیمارستان دولتی منتقل شدند.
وزیر بهداشت گفته است که این دختران در خارج از کشور درمان نمیشوند، اما پزشکان خارجی این دختران را ویزیت نکرده است و این موضوع را تکذیب میکنم؛ مشکل عمده این دختران فقط و فقط درمان است.
اگر آمنه و سیما دختران رییس جمهور و وزیر بهداشت بودند برای درمان آنها همین مقدار تلاش صورت میگرفت؟
دولت وعدههای بیهوده ندهد
«نسرین» که به خاطر شدت سوختگی حتی تعداد عملهایی را که انجام داده است را به خاطر ندارد توضیح میدهد: آسیبهای روحی باعث شده تا ۶ سال از جامعه دور باشم، دوست ندارم وارد جامعه شوم؛ دولت وعدههای بیهوده به ما ندهد، ما را برای درمان به خارج از کشور اعزام کند.
تنها تقاضایم دیدار با رییس جمهور است
«آمنه» میگوید: توان انجام کارهای شخصی را ندارم، وقتی جلوی آینه قرار میگیرم وحشت میکنم که مبادا دست به کاری بزنم که بعدا موجب پشیمانی شوم، مانند بقیه دختران هیجانی ندارم تا در مقابل آینه قرار بگیرم و موهایم را شانه بزنم؛ هرچقدر به صورتمان میرسیم فایدهای ندارد؛ برخی از مفاصلم از کار افتاده است و تا کسی به درد من مبتلا نباشد نمیتواند من را درک کند؛ مسئولان هم به دلیل اینکه میزان درد ما را درک نمیکنند کمکی برای درمان م. انجام ندادهاند.
تقاضا دارم برای درمان به خارج از کشور اعزام شویم و تنها خواسته من دیدار با رییس جمهور و پیگیری روند درمان است.
دیروز به مدت ۶ ساعت جلوی ریاست جمهوری بودیم امام هیچ کس جوابی به ما نداد، حتی ناهار را هم در کنار خیابان خوردیم، ولی بازهم یک نفر برای دلجویی یا پاسخگویی به ما نیامد. الان که این جا هستیم همه بچهها به دیلیل اینکه آن روز سرپا و منتظر ایستاده بودند پا درد دارند و مفاصلشان خشک شده است.
اجازه ملاقات با وزیر بهداشت را ندادند
«نادیا» توضیح میدهد: به تهران آمدیم تا حقمان را بگیریم؛ هر روز تقاص دختر بودنمان را پس میدهیم. میگویند برای ما ننگ است که شما را به خارج از کشور بفرستیم. در پاسخ باید گفت که آیا ننگ نیست که هر روز ۱۲ خانواده با دیدن ما میسوزند و دو خانواده دیگر داغدار شدهاند؟ دو روز جلوی در وزارت بهداشت و آموزش و پرورش منتظر دیدار وزرا بودیم، اما هیچ اتفاقی برای ما نیفتاد و اجازه ملاقات وزیر به ما داده نشد.
سال گذشته پس از صحبت کردن با وزیر بهداشت به زندگی امیدوار شدم، اما این وعدهها محقق نشد؛ مرز بین سخن تا عمل فقط یک قدم است که متاسفانه همین یک گام هم برای ما برداشته نشد.
آن زمان ایمان داشتیم که حالمان خوب میشود، اما کمکمک دیدیم که این وعدهها فقط حرف بود.
خودکشی کردهام
«سیما» توضیح میدهد: من برای چهرهام به افسردگی مبتلا شدهام، تنگی نفس به سراغم میآید؛ از آموزش و پرورش میخواهم به ما در درسهایمان کمک کنند تا بتوانیم عقب ماندگیهایمان را جبران کنیم. بسیاری از ما با این مشکل روبرو هستیم و، چون دائم در رفت و آمد برای عمل جراحی هستیم از دروس عقب مانده و برخی را متوجه نمیشویم. آرزویم این است که دندانپزشک شوم، اکنون مشغول نوشتن کتاب زندگیمان هستم، اما چون انتقادی است گمان نمیکنم چاپ شود.
تمام هزینههای رفت و آمد و تحصیل را خودمان پرداخت میکنیم و آموزش و پرورش نیز با تاخیر هزینههای ما را پرداخت میکند.
از وقتی پدرم را از دست دادم درد و رنجهایم بیشتر شد و احساس میکنم دیگر پشتیبانی ندارم؛ ما از ورزش و فعالیتهای اجتماعی دور و محدود هستیم و امیدوارم مسئولین صدای ما را بشنوند.
انگشتانم را در حادثه از دست دادم
«آرزو» دیگر دختر شین آبادی با اینکه طاقت و تحمل این همه درد را نداریم توضیح میدهد: سالی پنج شش بار باید عمل شویم و این بیهوشیها تاثیرات بدی روی بدنمان میگذارد. در این شش سال تنها یک بار با روانشناس حرف زدهایم و با این روح و روان آزرده شبها را صبح میکنیم و کابوسهای شبانه زجرمان میدهد.
«فریده» نیز توضیح میدهد: گوشهایش سوخته و شش انگشتش را در حادثه آتش سوزی مدرسه از دست داده در این سالها به پروتز انگشتانش امید داشته که آن هم به دلیل هزینه بالا هنوز انجام نشده است.
سال قبل وقتی به ملاقات وزیر رفتیم، در کنار وزیر نشستم و به آقای هاشمی گفتم تحمل این دردها ندارم؛ وزیر دستی بر سرم کشید و گفت که نگران هیچی چیزی نباشم.
اما اکنون از خودم میپرسم چگونه نگران نباشم؟ ۶ سال از این ماجرا گذشته است و دیگر وزیر در کنار من نیست.
از اقدامات نمایشی خسته شدهایم
سید محمد شادکام پدر سیما توضیح میدهد: از روز حادثه مسئولان به ما وعدههای زیادی دادند؛ آقای هاشمی روی کاغذ همه چیز را خوب یادداشت کرد، اما در عمل فقط به ما وعده و وعید دادند.
۱۲ دانش آموز بیشترین آسیب را دیدهاند، اما بچهها از لحاظ روحی و روانی مشکل دارند و بیمارستان حضرت فاطمه سه سال از حتی یک روانپزشک برای دیدن بچههای ما نفرستاده است.
دو روز قبل از آمدن به تهران به آموزش و پرورش منطقه اعلام کردیم و درخواست کردیم که مکانی را برای استقرار ما تخصیص بدهند، اما رییس آموزش و پرورش اعلام کرد هیچ مکانی را برای ما در نظر گرفته نشود به دلیل اینکه ما برای کارهای شخصی به تهران میرویم در صورتی که تنها هدف ما پیگیری و درخواست درمان بچهها است.
بر اثر این حادثه شغلم را از دست دادهام و هرچه داشتم را برای درمان دخترم فروختم؛ به هر ادارهای میرویم درها باز هستند، اما متاسفانه خیلی کارها نمایشی است. به ما گفته بودند کلاس تقویتی برای دخترها میگذارند در حالیکه دو روز مانده به امتحان یک کلاس مرور درس برای آنها برگزار میکنند که دیگر اسمش کلاس تقویتی نیست و مرور درس است.
برای دختران وقت ویزیت ویژه بدهند
«رحمان اسماعیل پور» یکی دیگر از پدران دختران شین آبادی میگوید: قرار بود وقتی برای ویزیت به تهران میآییم وقت ویزیت ویژه داشته باشیم، اما باز هم باید مثل دیگر بیمارها در نوبتهای طولانی بمانیم، حتی یک مرتبه از پیرانشهر به تهران آمدیم، اما دکتر ما را ویزیت نکرد. چرا باید هر روز و هر ساعت پیگیر درمان باشیم. چرا قول میدهند، اما به آن عمل نمیکنند؟ قرار بود به جای مفصلهای بچهها که خشک شده مفصل مصنوعی بگذارند، اما هنوز این کار را انجام ندادهاند. تیشوهایی که برای بچهها کار میگذارند کیفیت خوبی ندارد و باعث عفونت میشوند.
دختران شین آبادی حدود ۶ سال زندگی خود را با وعدههای مسئولان سپری کردهاند، اما هنوز هم امیدوارند سرانجام یکی از این وعدهها عملی شود تا شاید کمی از مصائب و مشکلات زندگی آنها کاسته شود؛ هرچند مرور خاطرات آن روز تلخ لحظهای از ذهنشان پاک نخواهد شد.
وزارت بهداشت بعد از ۶ سال میگوید روند تامین تجهیزات است!
وکیل این دختران میگوید: تا کنون پیشنهادهای زیادی از خارج از کشور داشته ایم، اما هیچ تمایلی برای این کار نداریم و تنها میخواهیم از روند و کانال دولتی این کار انجام شود. حتی بارها از رسانههای خارجی برای مصاحبه تماس داشته اند که بازهم از ما و خانوادههای بچهها جواب منفی شنیدند.
درست است که این بچهها مشکل دارند، ولی همگی عاشق کشورشان هستند و هرگز اجازه نمیدهند بیگانگان از این داستان سو استفاده کنند.
از طرفی ما تقاضای درمان داریم، اما چند روز قبل معاون وزیر بهداشت دکتر جان بابایی میگوید این کار زمانبر است و قرار است این تجهیزات خریداری شود و حال سوال من از آقای جان بابایی این است که آیا بعد از ۶ سال هنوز هم باید منتظر روند اداری و تامین بودجه باشیم؟
از دولت در قوه قضاییه شکایت کرده ایم
وکیل بچههای شین آباد میگوید: در ابتدای امسال مجدد از دولت در قوه قضاییه شکایت کرده ایم چراکه نه به وعدهها عمل میکنند و نه اینکه روند درمانی بچهها آنطور که باید باشد هست. از طرفی خسارات ناشی از جراحیهای پی در پی مجدد در بچه بروز پیدا کرده که شامل دیه مجدد خواهد شد.