«بیایید تبادل (زندانی) کنیم. من آماده این کار هستم و اختیار کافی برای انجام آن دارم.» اینها جملاتی بودند که بیانشان از سوی وزیر خارجه در روزهای گذشته بازخوردهای زیادی در رسانهها داشته است.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، «بیایید تبادل (زندانی) کنیم. من آماده این کار هستم و اختیار کافی برای انجام آن دارم.» اینها جملاتی بودند که بیانشان از سوی وزیر خارجه در روزهای گذشته بازخوردهای زیادی در رسانهها داشته است. آنطور که جناب ظریف گفته، او به عنوان وزیر خارجه میتواند در این مسائل ورود کرده و فراتر از وظایفش به حل مشکل کمک کند، کمااینکه پیش از این هم در موارد مشابه تلاشهایی داشته است. ظریف بر این موضوع هم تاکید کرده که ما قوه قضائیه مستقلی داریم و از نظر این قوه زندانیان آمریکایی حاضر در ایران مجرم هستند، اما یادآور شده که گویا خودش آنقدرها هم با این نظر موافق نیست و وظیفه دارد تلاش کند تا تدارک توافقی در این رابطه و تبادل (زندانیان) را ببیند؛ چیزی که از قضا در این چند سال سابقه هم داشته و پیش از این به آزادی چند زندانی آمریکایی نیز منتهی شده است.
آقای وزیر البته توضیحی در اینباره نداده که این وظیفه از ناحیه چه کسی به او محول شده، اما آنطور که او میگوید، از ۶ ماه پیش پیشنهادش را روی میز مذاکره گذاشته و به کاخ سفید گفته که بیایید همه آنها را – از افرادی که در زندانهای آمریکا هستند تا کسانی که در کشورهای دیگر بوده و منتظر استرداد به آمریکا هستند- تبادل کنیم وکاری هم به این نداشته باشیم که اتهامات آنها چیست و چرا در زندان به سر میبرند. فارغ از متن صحبتهای وزیر خارجه و مثلا قضاوت درباره اینکه او در عصر تفکیک قوا با چه جایگاهی به حوزه اختیارات دستگاه قضایی ورود میکند و از قبول داشتن یا نداشتن احکام این قوه سخن میگوید و این وسط تکلیف قانون و جرائم امنیت مجرمان چه میشود و... آنچه بیشتر حائز اهمیت به نظر میرسد، فرامتن این اظهارات است. ظریف به روشنی پالس مذاکره میدهد و دولتمردان آمریکا را به میز مذاکره فرامیخواند، آنهم در شرایطی که دستگاه دیپلماسی لااقل اینبار با هندوانه دربسته مواجه نیست و یک بار همین مسیر را تا آخر رفته.
در یک هفته گذشته این دومین بار است که چنین پالسی به بیرون مخابره میشود. درست فردای همان روزی که ظریف در نیویورک برای مذاکره با دولت آمریکا چراغ سبز نشان میداد، رئیسجمهور هم در تهران و در جلسه هیات دولت گفت: هروقت آمریکاییها به این جمعبندی رسیدند که محاسبهشان غلط بوده و اشتباه کردهاند، آن وقت ما مرد مذاکره هستیم. به شرط آنکه همه فشارها برداشته شده، از اقدامات غیرقانونی خود عذرخواهی کنند و احترام متقابل وجود داشته باشد. باز کردن دوباره قصه تکراری مذاکره در داخل از سوی رئیسجمهور و وزیر خندانش، اتفاقی است که بعد از فروپاشی برجام و خروج آمریکا از توافق هستهای بیسابقه بوده و گویا موضعگیریهای اخیر ترامپ و برایان هوک در این رابطه، محمل خوبی را برای طرح این مساله فراهم آورده است.
شاید به همین خاطر باشد که روزنامه «العرب» چاپ لندن، در تحلیلی پیرامون مواضع اخیر سران دولت مینویسد: «برخلاف تبلیغات جمهوری اسلامی ایران حسن روحانی، رمز و پادزهر خروج از تنگنای کنونی را اعلام کرد و گفت که کشورش آماده مذاکره با آمریکاست، به شرطی که آمریکا تحریمها را بردارد و از ایران عذرخواهی کند.» نویسنده این گزارش حتی پا را فراتر هم گذاشته و مدعی شده که ایران هم خواستار مذاکره بوده و آماده مرحله جدیدی از مذاکرات است.
عملیات علیه تجربه تاریخی، آیا میشود مذاکره، جنگ بیاورد؟
بررسی چهار واقعه تاریخی میان ایران و آمریکا نشان میدهد: هر وقت جلوی آمریکاییها عقب نشستیم آنها حمله کردند.
۱ اولین عقبنشینی مربوط به ورود به میز مذاکره با آمریکا در ابتدای انقلاب و در شرایطی است که آمریکا خصمانه علیه ایران رفتار میکند. دیدار ابراهیم یزدی با زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، دیداری که اول نوامبر ١٩٧٩ برگزار شد، اما خیلی زود نتیجه عکس داد و نهتنها مشکلات حل نشد که اولین تحریمها چند روز بعد از این مذاکرات علیه ایران اعمال شد. «کارتر»، رئیسجمهور وقت ایالات متحده هشتم نوامبر همان سال بدون توجه به مذاکرات با دولت ایران اولین فرمان تحریمی علیه ایران را صادر کرد و کمتر از سه ماه بعد یعنی در هفتم و هفدهم آوریل سال ۱۹۸۰ با دو فرمان تحریمی اقدامات خود را گسترده کرد. کارتر در این مجموعه اقدامات با استناد به قانون «کنترل صدور تسلیحات نظامی»، کشتی حامل لوازم یدکی نظامی متعلق به ایران را توقیف میکند و چند روز بعد فرمان اجرایی برقراری وضعیت اضطراری ملی درمورد ایران (دستور شماره ۱۲۱۷۰) در ۱۴ نوامبر ۱۹۷۹ صادر میشود و طی آن به رئیسجمهور ایالات متحده این اختیار را میدهد که اموال و داراییهای ایران را توقیف کند. البته تحریم تنها اتفاقی نبود که طرح و اجرای چندین کودتای متفاوت علیه ایران بعد از همین دور از مذاکرات رقم خورد.
۲ دومین ماجرای تاریخی به میانه دهه ۱۳۶۰ یا همان سالهای میانی جنگ برمیگردد. در آن ایام فشار جنگ بیشتر شده بود و ایران در مقابل عراق و متحدان چنددهگانهاش ایستادگی میکرد. در این شرایط برخی مسئولان دولت وقت به امید اینکه وارد شدن به مذاکره با آمریکا حلال بخشی از مشکلات است، وارد بده بستانی عجیب و غریب با رابرت مکفارلین مشاور امنیتی ریگان و اولیور نورث از مقامات نظامی آمریکا میشوند. آنها در این فرآیند تلاش میکنند با حل مشکل گروگانهای آمریکایی در لبنان، از آمریکا اسلحه بگیرند. این اتفاق نهتنها با رودست خوردن ایران از آمریکاییها مواجه میشود که به صورت همزمان ریگان با صدور دستور ویژه (۱۲۶۱۳) دوباره ایران را مورد تحریم قرار میدهد و چندی بعد خصمانهترین اقدام خود علیه ایران یعنی حمله به ایرباس مسافربری به مقصد دوبی را انجام میدهد. پرواز مسافربری شماره ۶۵۵ شرکت هواپیمایی که تمامی ۲۹۰ سرنشین آن با شلیک موشک از ناو وینسنس جان باختند داغی بر قلب مردم ایران بود که چندی پس از ورود مخفیانه برخی مسئولان برای مذاکره با آمریکا صورت گرفت.
۳ مرتبه سوم به سیاست تنشزدایی دولت اصلاحات برمیگردد، زمانی که در مقابل تندخوییهای آمریکا، مقامات ایران هم تئوری گفتوگوی تمدنها را مطرح کردند، هم از آبراهام لینکلن تحت عنوان «شهید» نام بردند و هم در جریان رفع کدورتها با غرب تا پای تعطیلی صنعت هستهای ایران پیش رفتند. در مقابل، اما آمریکا چه کرد؟ اولا ایران را محور شرارت خواند، ثانیا تا مرز حمله به ایران پیش رفت و تنها ظرف سه سال هم به افغانستان حمله کرده و مرزهای شرقی ایران را با چالش مواجه کرد و هم در غرب ایران پایگاه زد و با تصرف بغداد عراق را به اشغال خود درآورد و ثالثا آنچنان فشارها را به آژانس بینالمللی انرژی هستهای اضافه کرد که مسیر تحریمهای ایران سریعتر از همیشه با همراهی آژانس طی شد.
۴ تجربه برجام قطعا بزرگترین تجربه یاران در مراوده با آمریکاست. جایی که ایران نه با ترامپ و بوش جمهوریخواه که با دولت اوبامای دموکراتِ مودب به گفتگو نشست و بنا داشت مسالهای را که قریب به ۲۰ سال محل مناقشه ایران و غرب بوده است از مسیر برجام حلوفصل کند. در جریان این گفتگوها نمایندگان ایران هم نرمش نشان دادند، هم کوتاه آمدند، هم با قدم زدن واضحترین پالسها را به جهان ارسال کردند و هم.... در جریان این مذاکرات، ایران صنعت هستهای خود را به صورت جدی محدود کرد و در مقابل آن قبول کرد که آمریکاییها به جای لغو تحریم برخی از آنها را تعلیق کنند، ولی خب نتیجهای را که میخواست نگرفت، چراکه از طرفی به صورت همزمان، با آغاز برجام آمریکا دوباره ایران را تحریم کرد، وندی شرمن فریب و نیرنگ را قسمتی از DNA ایرانیان دانست، اوباما ایران را یاغی لقب داد و حایم سابان، مشاور ویژه اوباما گفت: «این حرامزادهها را باید بمباران کنیم.» و دست آخر هم با تغییر دولت، دونالد ترامپ از برجام خارج شد، سنگینترین تحریمها را علیه ایران وضع کرد و نهایتا سپاه پاسداران را جزء گروههای تروریستی مورد شناسایی قرار داد.
کاسبان مذاکره، دلالان جنگ
روزنامه ایران، ارگان رسمی دولت چهارشنبه گذشته چهارم اردیبهشت در صفحه دوم یادداشتی را به قلم سیدحسین موسویان عضو سابق تیم مذاکرهکننده هستهای (در دولت اصلاحات) منتشر کرد، یادداشتی که اقدامات آتی دولت آمریکا علیه ایران در دو سال آینده را به شکل ترسناکی توصیف میکند و درنتیجه پیشنهاد میدهد که ایران هرچه زودتر وارد مذاکره با دونالد ترامپ شود تا از خسارات بیشتر جلوگیری کند.
این خلاصه یادداشت موسویان در روزنامه رسمی دولت است، اما این نامه نکات مهمی دارد که به اندازه همین نتیجه قابلتوجه است. نکاتی که توضیح میدهد اولا، حسین موسویان مواضع متناقضی دارد، ثانیا، با وجود اینکه میداند مذاکره با ترامپ هیچدستاوردی برای ایران ندارد باز هم پیشنهاد مذاکره میدهد و ثالثا اینکه، این دست مواضع ضعیف و کمرمق از نظر استدلال را هر بار که میان ایران و آمریکا چالشی پدید آمده، او با ذوق و شوق فراوانی مطرح کرده و احتمالا همانطور که در جریان برجام هم فاش شد، بتواند از دولت ایالات متحده کمک مالی دریافت کند. در آن ایام آسوشیتدپرس در توضیح این دریافتی مالی از دولت آمریکا برای حمایت از گفتوگوی ایران و آمریکا فاش کرده بود که موسویان ۷۰ هزار دلار حمایت مالی دریافت کرده است!
اول اینکه در یادداشت حسین موسویان ادامه ایدهای که میگوید باید در هر شرایطی در برجام بمانیم تا ۲۰۲۰ فرابرسد و دونالد ترامپ تغییر کند، بیان شده با این توضیح اضافه که آلترناتیو منتظر ماندن صرف تا ۲۰۲۰، در نظر گرفتن احتمالا عدمپیروزی دموکراتها در انتخابات آتی است و بنابراین علاوهبر اینکه باید تا انتها در برجام بمانیم، باید فرآیند مذاکره با ترامپ را هم شروع کنیم تا از فشارهای احتمالی دو سال آینده پیشگیری کنیم.
حسین موسویان البته از نقص حقوقی برجام چیزی نگفته و توضیح هم نداده که ترامپ در چه فرآیندی به خود اجازه داد بدون هیچ هزینهای از برجام خارج شود و تحریمهایی را که قرار بود علیه ایران برداشته شود، دوباره و به شکل عمیقتری بازگرداند. علاوهبر این سخنی هم درمورد آینده مذاکره با ترامپ به زبان نیاورده و ابراز نکرده که آیا آغاز مذاکره به معنای توقف فشارهاست یا خیر؟ این درحالی است که او قبلا و در فروردین ۹۶ با بیان اینکه مذاکره با ترامپ نتیجه درخور توجهی ندارد، ابراز کرده بود که «معتقدم با وجود ترامپ، توافق هستهای ابدا امکانپذیر نبود» علاوهبر این او البته ترجیح داده سرنوشت گفتوگوی کرهشمالی با رئیسجمهور آمریکا را هم نادیده بگیرد.
از ترس مرگ خودکشی کنید!
دومین مساله محوری در این یادداشت جدا کردن ترامپ از مشاورانش یعنی بولتن و پمپئو است، مثل همانکاری که در گذشته از سوی برخی در داخل مطرح میشد و ترامپ بهعنوان عضوی از جمهوریخواهان جدا و متفاوت از دموکراتها توصیف میشد. همان ایده آمریکای خوب و بد، همان نظریه اوبامای مودب، ترامپ چاقوکش! که حالا بهنوعی درحال القای این حرف است که وحشیتر از ترامپ هم در آمریکا وجود دارند و لذا مذاکره با ترامپ بهتر از طرف شدن با بولتون و پمپئو است. از اینرو این سوال مطرح است که اگر تندرویهای آمریکا در برههای دیگر با حضور فردی تندخوتر از ترامپ ادامه یافت، آیا این فرآیند تفکیک و ترساندن مردم از آینده برای کوتاهآمدن در مقابل وضع موجود هم ادامه مییابد؟
این نکته موسویان البته در تناقض با چند بخش دیگر این نامه هم هست، چراکه او در چند پاراگراف بالا و پایینتر نامه گفته است که نه کنگره و نه مقامات نظامی آمریکا موافق آغاز درگیری با ایران نیستند و اساسا تروریستی خواندن سپاه هم با چنین هدفی صورت نگرفته است.
دروغ بزرگ!
سومین مساله تعبیر وارونه از فشارهای نظامی علیه ایران است، جایی که موسویان در بیان هدف نتانیاهو از فضاسازی علیه ایران مینویسد: «هدف پنهان او این است که به فرماندهان ارتش آمریکا، کنگره و کاخ سفید بگوید هراسی از درگیری نظامی با ایران نداشته باشند، زیرا اسرائیل در طول یک سال صدها حمله نظامی علیه مواضع ایران در سوریه داشت و هیچ اتفاقی هم نیفتاد. او به دنبال این است که ترسها و نگرانیها در واشنگتن، اروپا و منطقه از واکنشهای ایران فروریخته شود تا راه برای اقدام نظامی باز شود.»
این تعبیر درحالی صورت میگیرد که امروز تقریبا همه فعالان امنیتی و نظامی منطقه میدانند که رژیم صهیونیستی پس از حمله به پایگاه T۴ با ضربهای که در جولان اشغالی از سپاه پاسداران دریافت کرد حمله به ایرانیان حاضر در سوریه را متوقف کرد و ریسک آزمودن دوباره ایران را به جان نخرید. از اینرو باید گفت که موسویان برای کامل شدن پازل به نادیدهگرفتن واقعیتها هم متوسل شده و از رژیم صهیونیستی قدرتی میسازد که ایران قوت پاسخگویی به آن را ندارد. آخرین نکته مهم، اما این است که موسویان از مذاکره با آمریکا یک تابو میسازد و نگاه نمیکند که ایران در موضوع هستهای تا بالاترین سطوح با آمریکا آن هم نه با ترامپ قلدر بلکه با کسانی که موسویان و دوستانش اطمینان داشتند که امضای او تضمین است! به صورت دو جانبه به گفتگو نشست و نتیجه آن به سرعت مشخص شد. موسویان پیش از این، در آذر ۹۷ در نشستی در برلین اعتراف کرده بود که قدرتهای عضو برجام کمتر از ۲۰ درصد از تعهدات خود را انجام دادهاند و قبلتر از آن یعنی چندی قبل از خروج ترامپ از برجام درخصوص دولت آمریکا گفته بود: «عمل نکردن آمریکا به تعهداتش دلیل امروز آسیبپذیر شدن توافق هستهای ایران و ۱+۵ است.» و لذا با توجه به همین مساله، حالا باید پرسید که چرا دوباره پیشنهاد مذاکره میدهد؟
کارشناسان چه میگویند؟
دیاکو حسینی: مذاکره در شرایط فعلی یعنی تقدیم کردن ایران به ترامپ
تا هنگامی که ایالات متحده به این نتیجه نرسد که ایران به تحریم و فشار سرخم نخواهد کرد یا در برابر تحریمهای اقتصادی گرفتار سقوط و فروپاشی نخواهد شد، چرا باید به گفتگو در شرایط برابر تن دهد؟!
کسانی که امروز از مذاکره با آمریکا حمایت میکنند باید بدانند که از نگاه آمریکا مذاکره احتمالی در شرایط کنونی محوری جزء شروط ۱۲ گانه اعلام شده توسط پمپئو نخواهد داشت و نتیجه آن تنها و تنها تسلیم کردن حاکمیت ایران به ایالات متحده است.
امیر محبیان: راهبرد پذیرش گفتوگو در شرایط کنونی را اساسا مضر میدانم
راهبرد پذیرش گفتگو در شرایط کنونی را اساسا مضر میدانم چرا که ضعفهای آن همان تامین اهداف ترامپ است. تز مذاکراتی ترامپ عبارت است از «فشار، فشار، بازهم فشار و نهایتا مذاکره مطلوب» پس نشان دادن نرمش در این شرایط یعنی دادن مجوز اعمال فشار بیشتر. مضرات گفتگو با ترامپ عبارتند از: نخست، مطلوبیت کامل این رویکرد برای آمریکا و تأمین منافع کامل ترامپ در بستر بازی طراحیشده؛ دوم، نشان دادن فشارپذیری و در ادامه افزایش فشار از سوی ترامپ؛ سوم، ارسال پیام نادرست به طرفهای اروپایی و به تعلیق درآمدن گفتگوها با آنان و از میان رفتن اعتبار ایران در گفتوگوها. چهارم ارسال پیام بد به مردم ایران و جهان دال بر اینکه حاکمیت ما در جایگاه ضعف مطلق قرار دارد و سختترین پیمانها برای ماندن را میپذیرد.
محمد مرندی: مذاکره با آمریکا آنها را وقیحتر میکند
حرف از مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی این پیام را به دشمن منتقل میکند که عهدشکنی آنها و زیر پا گذاشتن توافقات بینالمللی در حالی که سایر طرفها پایبندی خود را حفظ کردهاند، هیچ عواقبی برای آنها ندارد. از طرف دیگر ما هنوز در برجام حضور داریم و از آن خارج نشدهایم و از این جهت مکررا به طرف اروپایی متذکر میشویم که بهرغم اینکه ما عملا از برجام هیچ بهرهای نمیبریم، اما از آن خارج نشدهایم و این آمریکا بود که از تعهدش سر باز زد و این منت را بر سر آنها میگذاریم.
علی علیزاده: مذاکره باعث افزایش انگیزه دشمن میشود
عدهای از لیبرالها عطش مذاکره دارند و طیفی دیگر از نیروهای رادیکال لیبرال در پی آنند تا افکار عمومی را طوری هدایت کنند که تبدیل به فشار از پایین برای عقبراندن بخشهایی از حاکمیت شود، اما ما از سیاست واقعی و عملگرایانه آموختهایم که وقتی در موضع ضعف هستی، هرگز و هرگز مذاکره نکن. چون هم مذاکره شکست میخورد و هم باعث افزایشانگیزه دشمن برای تحمیل شکستهای بعدی میشود.
محمد هاشمی رفسنجانی: مذاکره با ترامپ معنا ندارد
به نظر من، اصلا این مذاکره معنا ندارد. بالاخره مذاکره در عرصه بین المللی آدابی دارد، به این معنا که وقتی دو نفر یا دو کشور در این فضا با یکدیگر مذاکره میکنند، اگر به توافقی رسیدند باید تعهد اجرایی وجود داشته باشد. اما ترامپ کدام تعهد اجرایی را داشته و کدام تعهد را اجرا کرده است؟ بنابراین مذاکره با یک شخصیتی نظیر «دونالد ترامپ» اصلا معنایی ندارد.
گفت وگو
مذاکره با ترامپ خلاف مصلحت ملی است
حسن هانیزاده- کارشناس مسائل بینالملل
دونالد ترامپ و هسته اصلی تیم وی مرکب از پمپئو و جان بولتون با مجموعه اقدامات خود در طول سه سال اخیر راه هرگونه مذاکره میان ایران و آمریکا بر سر موضوعات مختلف نظیر مسائل منطقهای، جهانی و مسائل دوطرفه را بستهاند. اقداماتی که میتوان مهمترین آنها را خروج ایالات متحده از برجام، افزایش تحریمها، منع صدور نفت ایران و... دانست. بر این اساس باید گفت: تا زمانی که آمریکا گام عملی برای ابراز حسننیت نسبت به ایران برندارد، هرگونه امکان برگزاری مذاکره میان دو طرف منتفی است.
ایران در طول سالهای اخیر بهویژه در دوران ریاستجمهوری سابق آمریکا، به صورت مستقیم و غیرمستقیم مذاکراتی را با آمریکا ترتیب داد و در نتیجه این مذاکرات توافقاتی هم حاصل شد، اما با پیروزی دونالد ترامپ، در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۶، به دلیل روحیه تهاجمی و چسبندگی شدید او به رژیمصهیونیستی طبیعی است که رئیسجمهور آمریکا تمایلی به رفتار احترامآمیز و منصفانه با ایران نداشته باشد.
بر این اساس جمهوری اسلامی ایران اعتقاد دارد ترامپ اساسا ارادهای برای حل مشکلات منطقه و مشکلات فیمابین از رهگذر مذاکره ندارد و این یعنی تا زمانی که رئیسجمهور فعلی آمریکا، در کاخ سفید مستقر است امکان مذاکره منتفی است.
به هر ترتیب رویکرد «مذاکره صرفا برای مذاکره» به مصلحت نیست و طبیعی است که هرگونه مذاکرهای میان ایران و آمریکا مستلزم فراهم آمدن پیششرطهایی است. پیششرطهایی نظیر بازگشت آمریکا به برجام، خودداری واشنگتن از بهکارگیری شیوههای تهاجمی، برداشتن تحریمها، اعتراف به اشتباهات گذشته و عذرخواهی بابت آنها و.... این میتواند گام عملی و حسننیت آمریکا تلقی شود. اما همانطور که مشاهده میشود همگی این موارد بعید و دور از ذهن به نظر میرسند و به همین دلیل آمریکا تاکنون هیچگونه اقدامی در این خصوص انجام نداده و با این وصف طرح موضوع مذاکره در چنین شرایط و فضایی به کل، خلاف مصالح ملی ارزیابی میشود.
آمریکا همچنان زیادهخواه است
حمیدرضا آصفی، سفیر اسبق ایران در پاریس با اشاره به اظهارات وزیر خارجه درباره مذاکره پیرامون تبادل زندانیان گفت: «در شرایط کنونی موضوع مذاکره میان ایران و آمریکا در دستور کار قرار ندارد و اظهارات ظریف را نیز باید نوعی پاسخ به یاوهگوییهای آمریکا برای اعمال فشار بر تهران جهت آزادسازی زندانیان آمریکاییتبار که به اتهامات مختلف در زندانهای ایران به سر میبرند، دانست.»
وی با بیان اینکه مساله تبادل زندانیان ضرورتا به مذاکره نیازی ندارد، خاطرنشان کرد: «برای اجرای این ایده اساسا احتیاجی به نشستن طرفین پشت میز مذاکره نیست و این مساله را با دو یادداشت کنسولی هم میتوان محقق کرد.» آصفی با اشاره به واکنش آمریکاییها به اظهارات ظریف، گفت: «آنها صرفا به دنبال آزادی یکطرفه اتباع خود برآمدند و با این وصف کار نه به تبادل یادداشت میرسد و نه به مذاکره و این نشان میدهد که آنها همچنان زیادهخواه هستند و درصددند خواست خود را به ایران تحمیل کنند.»
سخنگوی اسبق وزارت خارجه با اشاره به گفتههای ظریف مبنیبر اینکه او اختیار فراهم آوردن زمینههای این تبادل را دارد، گفت: «به نظر میرسد مجوزهای لازم برای این تبادل در سطوح حاکمیت صادر شده باشد، چراکه اساسا مساله زندانیان به دولت مربوط نمیشود و تقریبا همهچیز در اینباره به حوزه اختیارات قوه قضائیه برمیگردد.»