کارگر نه معاند است و نه عامل معاند. کارگر را اگر به رسمیت بشناسی و صدایش را بشنوی تنها عزت میخواهد و نان حلالش را. انگار تنها صدای کارگر، دانشجوست.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، زینب اسماعیل زاده؛*دانشجو فریاد است، حنجره است، موذن است!
همیشه بوده است، دهه سی قربانی شد تا آنان که نفتمان را به تاراج برده و دولت ملی مان را با باتوم کودتا زمین زدند، رسوا کند و دهه نود راهی اراک و هفت تپه شد تا کنار کارگرانی بایستد که نان حلالشان را میدزدند و در داخل اغتشاش گر و در بیرون ضد نظام شان میخوانند!
حکایت، حکایت اجنبی و خودی نیست. حکایت معیشت و حقوق شهروندی نیست. حکایت خاک و ناموس نیست، همه اینها هست و اسم این همه "درد" است!
هرکجا که دردی امان وطن را ببرد، فریاد حق خواهیش گوش آنان را که کر شده اند و «صم بکم عمی فهم لا یعقلون» اند، به ارتعاش در میآورد. اگر دیروز دست کثیف اجنانب از آستین شرکت نفت انگلیسی به ستوه مان آورده بود، امروز دستی به غایت کثیفتر از آستین سرمایه داری و خصوصی سازی بی حساب و کتاب داخلی امان امت را بریده!
هفت تپه، هپکو، قند یاسوج، ماشین سازی تبریز و فولاد اهواز اینها اسم نیست که درد است. مختصری از شرح این درد، هپکو است؛ هپکویی که اولین و بزرگترین شرکت ساخت ماشین آلات سنگین خاورمیانه بوده است. زمان جنگ که رزمندگان نیکوبی از دشمن به غنیمت میگیرند، ظرف دو هفته مهندسی معکوسش می کند و ۵۰ دستگاه از آن را راهی جبههها می کند.
هپکویی که نقشش در اوج تحریمها در جنگ آنقدر موثر بود که صدام سه بار تاسیساتش را بمباران می کند، اما نه تنها زمین نمیخورد که شکوهمندتر میشود، چه اتفاقی در سال ۸۶ میافتد که غول صنعت مادر کشور تبدیل میشود به لَش بی جانی که باید چشم انتظار بنشینیم که بزرگواری مرحمت کند با وام از روی سندش به اصطلاح خریداری اش کند؟
تشت رسوایی زمین خوردن صنایع مادرمان وقتی به صدا درآمد که اعتراضات کارگری شروع شد. از اعتصابهای نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز تا روی ریل رفتن هپکویی ها.
اخبار اعتراضات همیشه تیتر یک آن غیر خودی هاست آنها که در آغوش دستانی که درد دیروزمان بود، لم داده اند و حرف از حقوق بشر میزنند. انتظار داشتیم اخبار خودمان مرحمی باشد بر زخم دستان امت که کارگران اند، اما دریغ که آقایان ترجیح دادند آنان را عدهای اغتشاش گر سود جو ببینند!
کارگر نه معاند است و نه عامل معاند. کارگر را اگر به رسمیت بشناسی و صدایش شوی تنها عزت میخواهد و نان حلالش را. تنها صدای کارگر، انگار دانشجوست..در تهران از "نان گزیده» شان و "بن بست خصوصی سازی" گفت و راهی هفت تپه شد تا صدای این دستان که پیمبر بوسه بر آن کرده باشد. اینان را نه بی بی سی نشان داد و نه بیست و سی، اما طنین خوشِ فریاد حق طلبیشان دست کم، اندک آبرویی شد برایمان که تاریخ بداند ما ایستادیم چونان که آذر و مصطفی و محمد ایستادند!