گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو- سینا احدیان؛ در بخش مقدماتی پرونده "دیپلماسی اقتصادی" به اهمیت صادرات به عنوان موتور محرک تولید بخصوص در شرایط تحریم و جنگ اقتصادی، مزایا و ظرفیتهای اقتصادی بالقوه کشور برای تعامل با سایر کشورها و همچنین اهمیت توسعه تجارت خارجی با کشورهای همسایه و اثر آن بر رشد و رونق تولید و اقتصاد ایران پرداختیم.
در ادامه پرونده به دنبال رسیدن به پاسخ این سوال که چرا ایران تا کنون نتوانسته است از ظرفیت بازار کشورهای دوست و همسایه به خوبی استفاده کند سراغ سرپرست سابق سازمان توسعه تجارت ایران رفتیم. در سه بخش قبلی گفتگو با دکتر مودودی به بخشی از مشکلات تولید و تامین کالاهای صادراتی یا به عبارت دیگر نیازهای کشورهای همسایه و چرایی ضعف ایران در تامین بازارهای مذکور و همینطور ظرفیتهای فوق العاده و چشمگیر اقتصاد ایران با ذکر چندین مثال اشاره شد. در ادامه چهارمین قسمت گفتگو با محمدرضا مودودی؛ سرپرست سابق سازمان توسعه تجارت ایران با تاکید بر تقویت بخش خدمات و برندسازی تقدیم میشود.
زمانی به کرمان رفتیم و دیدیم یک فضایی برای سازمان میراث فرهنگی بوده است و در سال صد میلیون به آن بودجه میرسیده و واقعا بیقولهای بود که در خودش فرو میریخته است. این فضا را به مدت ۲۵ سال به بخش خصوصی دادند؛ وقتی عکسها را بین گذشته و حال مقایسه میکنید تفاوت را کاملا احساس میکنید. درست است به مرکز تفریحی برای کسب درامد هم تبدیل شده، ولی در عین حال شاخصههای باستانی و آن آثار ماندگار دائما ترمیم و بهسازی میشود و برایش جاده زده و آماده اش کرده و زیبایی محیطش باعث شده که همه لذت ببرند. اینها تاثیر گره زدن درآمد بخش خصوصی به توسعه اقتصادی است؛ یعنی شما میخواهید این فرهنگ را حفظ کنید این اقتصاد را حفظ کنید این صنعت را حفظ کنید آن را با منافع بخش خصوصی طوری گره میزنید که هم او به نتیجهای که میخواهد برسد هم شما. یکی از شرکتهای موفق به یکی از روستاها که اکثرا بیکار بودند گفته بود پول یارانه نقدی ماهانه خود را در صندوقی که خودتان هیئت امنایش باشید بریزید هر چه قدر پول ریختید معادلش ما پول میگذاریم و شما براساس نیاز همین منطقه بیایید با این پول کسب و کار راه اندازی کنید؛ اگر کسی گوسفندی میخواهد بخرد، گاوی بگیرد یا قالیچهای درست کند از این صندوق استفاده کنید مدیر آن شرکت میگفت یکسال بعد رفتم و دیدم هیچ کس دست به یارانه اش نزده و مردم روستا همه پول یارانه را در این صندوق میریزند و با سرمایه گذاری در مواردی که گفتم بیکاری ازبین رفته است. یا در یک روستای دیگر در شمال کشور که کاملا در حاشیه و بن بست بوده شرکتی که از اقوام خود روستائیان هم بودند به همین شکل ورود کرده و روستا را تبدیل به یک دهکده گردشگری کرده بودند و از طریق اینترنت تبلیغات کرده بودند. مدیر این شرکت هم میگفت این طرح چنان با استقبال روبه رو شد که مجبور شدیم جلوی این روستا گیت بگذاریم و پول بگیریم که مزاحم توریستها نشوند و البته آنقدر حجم ورود به این روستا زیاد شده که نمیتوانیم خدمات بدهیم. خب خدا به ما چه قدر از این زمینها و روستاهای زیبا داده است؟ تمام شمال و غرب کشور را بروید همه فوق العاده زیبا هستند و میتوانند تبدیل به فرصتهای درآمدی برای کشور شوند، مخصوصا برای همسایههای ما که کشورهای عرب زبان یا کرد و بلوچ هستند و پیوندهای قومی دارند. از طرفی در کشور خودشان این زیباییها را ندارند و علاقهمند به استفاده از این ظرفیت هستند.
فرض کنید در بحث خدمات و مخصوصا صنایع خلاق چه قدر ظرفیت داریم که استفاده نکردیم واقعا در این بخش فرصت سوزی کلان میکنیم. ما چه قدر میتوانیم موسیقی اصیل خودمان را در کشورهای مختلف ببریم؟ چه قدر میتوانیم گالریهایی در کشورهای همسایه ایجاد کنیم که محصولات هنری خودمان را عرضه کنیم؟ خیلیها دنبال قصههای ایران هستند نمیدانند ایران کجاست و هر چه این تجارت را به فرهنگ و هنر خودمان گره بزنیم میتوانیم درآمد کسب شده را پایدارتر کنیم. ما در کشور گروهی داریم که در زمان اندکی نزدیک به ۴۰ میلیون یورو انیمیشن تولید کرده و بعد میگوید اگر واقعا فضایی به اندازه ۱۰۰۰ متر داخل شهر داشته باشم میتوانم تا سه برابر افزایش درآمد ایجاد کنم! تازه این یک شرکت است از این دست کارها که ما غافل بودیم و فکر میکنیم فقط محدوده تجارت محدود به کالاهای سنتی ماست و نمیخواهیم این پارادایم تغییر کالا و استفاده از ظرفیت خدمات و توریست درمانی یا از این دست کالاهایی که میتواند جایگزین شود، چون هیچ وقت جدی نگرفتیم متاسفانه روی ۵۰ میلیارد دلار صادرات درجا میزنیم.
من فکر میکنم ما در تولید هم خیلی پتانسیل داریم، اما در خدمات خیلی بیشتر پتانسیل داریم ما فقط یک قلم کالا را اگر بخواهیم یک قلم خدمت رامثال بزنیم بحث ترانزیت است. در بحث ترانزیت ما کشوری هستیم که ۱۵ همسایه داریم همه میخواهند با هم و سایر دنیا ارتباط برقرار کنند و شاید یکی از بهترین راهها برای وصل شرق به غرب و شمال به جنوب و حتی اروپا به آسیا خود همین موقعیت استراتژیکی یا ژئواکونومیکی ما است که در منطقه داریم و واقعا اگر در غالب این تنشهای بین المللی قرار نمیگرفت میتوانستیم از ظرفیت فرودگاهی، ریلی و جادهای چنان استفاده کنیم که بیش از آن چیزی است که تصور بکنید.
در تجارب خود مثال عینی برای عرایضی که مظرح شد مشاهده کردهاید؟
بله، خاطرم هست وزیر صنعت استرالیا ایران آمده بود و ما میزبانش بودیم زمانی که ما بدرقه اش کردیم و میخواست از فرودگاه امام برود به او گفتم مسیر پرواز شما چگونه است که گفت از دبی میروم استرالیا، پرسیدم که برنامههای پروازی دبی استرالیا به چه صورت است و گفت ۱۶۷ پرواز در هفته دارند، بعد خود او نگاهی کرد و گفت اینها باید در تهران میبود یعنی اصلا در سطح دبی نیست که این چنین خودش را به کانون تردد کشورها تبدیل کند! این فقط یک استرالیا است، چین یا مالزی و سنگاپور همه برای رسیدن به اروپا ناگزیر از این که این خط سیر را طی کنند ایران فرصت طلایی برای این کار دارد. گاهی انسان شک میکند چه قدر ممکن است همسایگان ما هزینه کرده باشند برای اینکه دافعه نسبت به ایران ایجاد کنند که خودشان جذاب باقی بمانند. بخشی از این معضل قاعدتا به داخل و سیاستهای غلط برمی گردد که ایران نخواسته نسبت به این موارد به گونه بلند مدت فکر کند و سهم خودش را تضمین کند.
به بسیاری از مولفههای تاثیرگذار در تجارت خارجی اشاره کردید، موضوع برندسازی تا چه میزان در رقابت با سایر کشورها حائذ اهمیت است؟
این را بدانیم امروز امپراطوران دنیا دیگر صاحبان قدرت نظامی نیستند، صاحبان ثروت زمینی هم نیستند بلکه امروز تعیین کننده جایگاه کشورها به لحاظ قدرت و نفوذ برندهایی هستند که شکل گرفته اند و آنها تعیین کننده اصلی اقتصاد جهانی هستند. برندهایی که میتوانند اقتصاد یک کشور را به چالش بکشند. برند در عصر کنونی مهمترین دارایی رقابت پذیر در عرصه بین المللی است که ما باز در این هم متاسفانه خیلی سرمایه گذاری نکردیم و شاید هنوز درک نکردیم که این شرکتهای قدرتمندی که برندهای بین المللی میشوند که اشاره کردم میتوانند حتی اقتصاد یک کشور را راهبری کنند تا چه حد میتوانند ظرفیتها را همگرا کنند و به صورت کانونی توسعه بدهند که قدرت نفوذشان را در بازارهای هدف افزایش بدهند. به همین صورت چه طور تصویر ذهنی دنیا از یک طرف باعث تخریب نام کشوری مثل ایران میشود، چون هر وقت واژه ایران در خبرهای دنیا گفته میشود در پس آن از صفت غیر واقعی برای مخدوش کردن استفاده میکنند یا خبر بدی ضمیمه میکنند تا فضا را ناامن نشان بدهند. در داخل هم ما این بحران را داریم، چون ما در برابرش سکوت رسانهای کردیم به همین دلیل است که خیلیها قصد مهاجرت پیدا میکنند. یکی از ضعفهای ما این است روی هویت رقابتی که اسمش را برند میگذارند کار نکرده ایم! فرض کنید به یک جوان با استعداد از یک طرف امید بدهید که تو به ارزشهای خود و خانواده و اعتقادات خود باور داری و از کشور نمیروی، اما هر چه که به او از خانواده بد بگویند و باورش شود پدر و مادر و برادر و خواهرش هیچ کدام شایستگی او را ندارند خب به راحتی دل میکند و میرود. یعنی باید برند ایران را به عنوان کشوری که صاحب هویت است بتوانم ثابت کنیم آنچه از ما میگویید واقعیت نیست و حاکمیت نباید این ارزشها را از دست دهد، این دو وظیفه کلانی است که حاکمیت باید داشته باشد. سفیر استرالیا به من میگفت سالانه دو سه هزار نفر از نخبگان شما به کشور ما مهاجرت میکنند و از این بابت که شما هزینه اش آنها را میدهید و ما بهره اش را میبریم معذرت میخواهیم و این خیلی خیلی تعبیر دردناک و ناراحت کنندهای بود که به ما گفته شد و ما باید سکوت کنیم! امیدواریم این موضوع برند و موضوع هویت رقابتی ما و ارزشهایی که هم در داخل داریم و از گذشته به ما ارث رسیده و داراییهایی که خدا داده واقعا به گونهای قدرش را بدانیم که این جریان مهاجرت را برعکس کنیم تا هم آنهایی که میتوانند ایران بزرگی بسازند برگردند و هم در عین حال در دنیا تصویری که از ما ساخته شده تصویر متفاوتی ارایه شود که متناسب با شان و جایگاه و قابلیتهایی است که در کشور شکل گرفته و ان شالله همه اینها به گونهای کنار هم قرار داده شود که بتوانیم وقتی برمی گردیم به گذشته خودمان و مرور میکنیم دوران مدیریت خودمان را در گذشته مثبت برآورد کنیم و بدانیم مفید بوده ایم نه این که فقط جا را اشغال کرده باشیم بدون اینکه تاثیری داشته باشیم و بنای یک فردای بهتر را بگذاریم و بتوانیم در برابر نسل آینده که امروز را به ما به امانت دادند شرمنده نباشیم.
در مجموع شما تقویت دیپلماسی اقتصادی در روابط خارجی را اولویت نمیدانید؟
یک سری برنامههای ما ریشهای است که باید از ریشه اصلاح شود خیلی نیاز نداریم روی دیپلماسی اقتصادی مانور بدهیم، چون اگر بیس تجاری و صنعتی ما شکل نگرفته باشد که سیاستهای تجاری و ارزی مان اگر منطبق نباشد با پارادایم اصلی که در نظام اقتصادی دنیا هست قطعا دیپلماسی اقتصادی به تنهایی کاری از پیش نمیبرد. شرکتهای توانمند ما ارزشمند هستند، اما اینکه واقعا در عرصه بین المللی پرقدرت ورود کنند به این نیست که بتوانیم در عرصه دیپلماسی اقتصادی صحبت کنیم. آنها نیاز دارند که بتوانند ضمانت نامه بانکی بگیرند اگر روابط بانکی تان با دنیا قطع باشد دیپلماسی اقتصادی هم جوابگو نیست بانکها تابعیت میکنند از یک نظام ارزی بین المللی که به آمریکاییها وابسته است و حاضر نیستند ریسک کنند. فرض کنید ما ورود پیدا میکنیم به پروژه خدمات فنی مهندسی در خارج از کشور و احتیاج داریم که این طرف یک پشتوانه اعتباری وجود داشته باشد اگر خزانه ما یا مثلا صندوق توسعه ملی ما یا بانکهای ما به موقع نتوانند پشتیبانی را صورت بدهند دیپلماسی اقتصادی به تنهایی نمیتواند کاری کند. اینها زنجیرههایی هستند که حلقههای مختلف دارد قطعا دیپلماسی اقتصادی خیلی مهم است، ولی من مطمئنم کشوری هستیم که هنوز در صادرات جوانیم. در یکی از نشستهای رسانهای رئیس انجمن خدمات فنی مهندسی به من گفت اگر شما به ما ۴۰ میلیارد تومان مشوق صادراتی بدهید ما قول میدهیم که تا ۲۵ میلیارد دلار صادرات خدمات فنی مهندسی را توسعه بدهیم. من در معاونت بودم گفتم آقای دکتر از این معامله شیرینتر نیست من همین الان به شما قول میدهم ۴۰ میلیارد تومان نه ۷۰ میلیارد تومان میدهم شما با این پول به میزان ۱۰ میلیارد دلار برای من پروژه خدمات فنی مهندسی بگیر چرا که میدانستم کار فقط با مشوق صادراتی امکان پذیر نیست، این زنجیرهای است که یکی از حلقه هایش مشوق است و یکی دیپلماسی اقتصادی است، ولی حلقههای مهم دیگری دارد که اگر شکل نگیرند یا به موقع پشتیبانی نشوند قطع به یقین نمیتوانید پروژه بگیرید.