نظام آموزشی در همه کشورها یکی از مهمترین ارکان ایجاد و تقویت فرهنگ عمومی است. مسائلی که در یک جامعه ارزش محسوب می شوند گاهی با معضلات و آسیبهایی دست و پنجه نرم میکنند که بهترین گره گشای آن عموما ...
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، محمدمهدیزندهدلی- نظام آموزشی در همه کشورها یکی از مهمترین ارکان ایجاد و تقویت فرهنگ عمومی است. مسائلی که در یک جامعه ارزش محسوب می شوند گاهی با معضلات و آسیبهایی دست و پنجه نرم میکنند که بهترین گره گشای آن عموما فرهنگ سازی از طریق آموزش است.
روانشناسان معتقد اند سنین کودکی و نوجوانی مهمترین سالهای عمر برای تربیت افراد است، سالهایی که در اکثر کشورها بخش عمدهای ازآن در اختیار نظام آموزشی و مدارس میباشد خانواده در ایران یکی از مهمترین ارکان ارزشمند جامعه است به نحوی که بسیاری از جامعه شناسان استحکام کانون خانواده را در کشور دلیل پیشگیری و یا کاهش تاثیر برخی از آسیبها میدانند که هر کدام به تنهایی در سایر کشورها جوامع زیادی را دچار مشکلات جدی کرده است؛ چند سالیست، اما این جایگاه کلیدی دچار مشکلاتی شده که بی توجهی مسئولین و دستگاههای مربوطه اینگونه مینماید که انگار خانواده در ایران یتیم است و هیچ متولی ندارد.
نقش آموزش و پرورش در بحران جمعیت چیست؟
در واقع انگار میدان جنگی به پا شده که خانواده بدون آنکه حمایت و پشتیبانی داشته باشد در مقابل مشکلات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی قرار گرفته و باید تنهایی پیکار کند.
به راستی وزارت آموزش و پرورش به عنوان یکی از مهمترین دستگاههای فرهنگ ساز، کجای این میدان ایستاده؟
بر اساس شرح وظایف وزارت آموزش و پرورش این وزارت خانه موظف است با توجه به تقدم تزکیه و پرورش بر تعلیم و علم آموزی، در نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایفا نقش کند علاوه بر آن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که در سال ۹۰ بعد از قریب به ۱۰ سال بررسی در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب و برای اجرا ابلاغ شد برای هر کدام از مقاطع تحصیلی سه گانه مدارس اهداف تربیتی مشخص کرده و وزارت آموزش و پرورش را موظف نموده تا تمام برنامهها و راهبردهای خود را به گونهای تنظیم کند که دانش آموزان در هر کدام از مقاطع با توجه به ظرفیت و سنین خود الزاما بخشهایی از سبک زندگی ایرانی -اسلامی را فرا گرفته و با اتمام دوران تحصیل خود علاوه بر یادگیری علوم، مهارتهای لازم برای زندگی را نیز آموخته باشند. اما آنچه در میدان عمل مشاهده میشود گویا است که برخلاف ادعا مسئولین وزارت آموزش و پرورش و همه گزارشهایی که این وزارت خانه از روند اجرای سند تحول بنیادی به دفتر مقام معظم رهبری، شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس شورای اسلامی داده این طرح عمدتا یا اجرا نمیشود یا به نحوی اجرا شده که با عدم اجرا هیچ تفاوتی ندارد.
وزارت آموزش و پرورش را موظف نموده تا تمام برنامهها و راهبردهای خود را به گونهای تنظیم کند که دانش آموزان در هر کدام از مقاطع با توجه به ظرفیت و سنین خود الزاما بخشهایی از سبک زندگی ایرانی -اسلامی را فرا گرفته و با اتمام دوران تحصیل خود علاوه بر یادگیری علوم، مهارتهای لازم برای زندگی را نیز آموخته باشند.
رویکرد فعلی وزارت آموزش و پرورش حداقل در سطح مدارس هنوز به گونهای جلو رفته که کفه تزکیه و پرورش دانش آموزان در مقایسه با بسیاری از موارد سبکی میکند.
کارخواستها و بخشنامههای که از ادارات آموزش و پرورش نواحی در اکثر کشور به مدارس ابلاغ میشود به گونهای است که صرفا بر روی افرایش با زده در امتحانات نهایی و آزمون سراسری ورود به دانشگاه تاکید دارد.
نظام رتبه بندی مدارس هم چنان بر حسب میزان قبولی دانش آموزان در امتحانات است و عملا شاخصهای تربیتی هیچ جایگاهی در تعیین کیفیت و رتبه بندی مدارس ندارند.
معاونتها و مربیان پرورشی که وظیفه ترویج وآموزش مسائل اعتقادی و اجتماعی-فرهنگی را در مدارس بر عهده دارند و در واقع موظف به برنامه ریزی برای پرورش دانش آموزان هستند درگیر مسابقات و ابلاغیههایی شده اند که به تجربه ثابت شده اغلب تاثیر چندانی در بهبود مسائل اجتماعی و یادگیری مهارتهای مورد نیاز دانش آموزان ندارند یا اگر هم میشود برایشان نقشی قائل شد، جایگاه دقیق آنها در برنامهای راهبردی برای پاسخ به نیازهای جامعه و فرهنگ سازی صحیح مشخص نشده و عملا به مثال اغلب کارها و فعالیتهای فرهنگی کشور به جهت ارائه گزارش به مقامات بالا دستی انجام میشوند.
تشکل های دانش آموزی می توانند به کمک جمعیت بیایند
در وزارت آموزش و پرورش جایگاه صحیحی برای تشکلهای دانش آموزی که خود می توانند محور اصلی رشد و بالندگی دانش آموزان باشند تعریف نشده است.
نگاه برخی از مدیران و موسسین مدارس علی الخصوص در مدارس غیر انتفاعی و در مقطع متوسطه دوم هنوز تک بعدی است نگاهی که به جهت کسب نتیجه حداکثری در امتحانات و آزمونها مختلف حتی به خود اجازه تغییر سر فصلهای آموزش مصوب وزرات آموزش و پرورش را هم می دهد به گونهای که عموما در این مدارس دروسی مانند کارآفرینی یا مدیریت خانواده حذف شده و جای خود را به دروس نظری مانند ریاضی و فیزیک میدهند.
در سالهای اخیر زنگ خطر افزایش معضلات فرهنگی و اجتماعی در کشور به صدا در آمده، بحران جمعیت، بحران طالق، بحران هم بستگی خانواده در حالی رخ میدهد که به عقیده بسیاری از کارشناسان ریشه در ضعف فرهنگی و نبود آموزش در مسائل اجتماعی و فرهنگی دارند از سویی نظام آموزشی کشور در این سالها نه تنها نقشی در رفع معضلات موجود نداشته بلکه با سیاست گذاری غلط باعث تجاری سازی امر مقدس آموزش شده، اتفاقی که قطعا باعث میشود با نگاه منفعت طلبانه به امر آموزش هیچ رنگ و بویی از پرورش در ارائه مطالب وجود نداشته باشد وزارت آموزش و پرورش نیاز فوری به یک تغییر رویکرد در مواجه با معضلات و آسیبهای اجتماعی و نگاه معطوف به پرورش فردی و اجتماعی دانش آموزان دارد تغییری که اگر رخ داد، میشود به حل زمینهای این معضالت امیدوار بود در غیر اینصورت مشخص نیست این شیب افزایش آسیبها تا آسمان چندم بالا برود، اما آنچه مسلم است هر چه بشود وزارت آموزش و پرورش در آن مقصر است.