به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، «بابا گوریو» نوشته نویسنده معروف فرانسوی «اونوره دو بالزاک» است که در سال ۱۸۳۴ در مدت چهل روز به نگارش درآمد و نخستین بار در سال ۱۸۳۵ در مجله پاریس منتشر شد.
همانگونه که از مقدمه این کتاب برمیآید بالزاک نوشتن این اثر را سه ماه پس از آنکه خود پدر شدهبود آغاز کرد و آنچه از مکاتباتش در آن دوران مشخص میشود این است که خود بالزاک بر بزرگ بودن اثر واقف است. او در این مکاتبات که با یکی از نزدیکانش انجام دادهاست در مورد بابا گوریو میگوید:«اثر بزرگی را شروع کردهام، بابا گوریو»
همچنین در جای دیگر از نامهنگاریهایش در مورد این اثر مینویسد«چیزی که کاملا خلاف انتظارتان خواهد بود بابا گوریو است، یک اثر بنیادی»
کتاب پر از ارجاعات تاریخی و ادبی است و این حجم از استعارهها و کنایات نشاندهنده ذهن قوی نویسندهاست و مسلم است انتقال این ارجاعات تاریخی و ادبی در ترجمه، ترجمهای دقیق را طلب میکند.
این اثر در ایران توسط «م. به آذین»، «ادوارد ژوزف» و «مهدی سحابی» به فارسی برگردانده شدهاست که در حال حاضر ترجمه سحابی از مطرحترین و پرطرفدارترین ترجمههای این کتاب است. مهدی سحابی با ارائه شرح کامل در پایان کتاب از هر مطلبی در متن که نیاز به توضیح دارد، اطلاعات مفیدی را در اختیار خواننده میگذارد که به خوانش این شاهکار کمک میکند.
همانگونه که از اسم کتاب پیداست، داستان در مورد یک پدر است. بالزاک در بابا گوریو به مناسبات یک پدر با فرزندانش میپردازد و با قلم بینظیر خود ابعاد عاطفی یک پدر را به بهترین شکل نشان میدهد.
پدری که بالزاک میآفریند یک بابای واقعی است. بالزاک نهایت پدرانگی را در بابا گوریو جمع کرده و تصویری آفریده که مثال زدنیست و البته چنان استادانه این کار را کردهاست که با وجود نمایش نهایت عاطفه پدرانه در شخصیت بابا گوریو، هیچکس نمیتواند ادعا کند که بالزاک در این زمینه اغراق کردهاست. عمده بخشهای داستان در پانسیونی میگذرد که بابا گوریو در آن زندگی میکند.
آنچه بالزاک از زندگی بابا گوریو برایمان میگوید این است که او در گذشته رشتهساز ثروتمندی بوده که تمام ثروت خود را صرف تامین آسایش و آرامش دو دختر و دامادهایش میکند و خود به زندگی در یک پانسیون و عایدی سالانه ناچیزی بسنده میکند. بابا گوریو داستان دستوپنجه نرمکردن با مشکلاتی است که گریبان فرزندان یک پدر را میگیرد و فرزندانی که تنها در هنگام نیاز به پدر مراجعه میکنند.
اما تمام کتاب، تنها داستان بابا گوریو نیست بلکه یک داستان دیگر موازی با قصه اصلی در کتاب پیش میرود که داستان «اوژن راستینیاک» همسایه بابا گوریو در پانسیون است.
«راستینیاک» جوانی ۲۱ ساله است که برای تحصیل در دانشگاه به پاریس پا گذاشته است و شکوه و جلال پاریس آنچنان در وی اثر کرده که تمام تلاش خود را به کار میبندد تا در محافل اشرافی پذیرفته شود و او که جوانی خام و کمتجربه است تحت تاثیر سبک زندگی پاریسی در جست و جوی تحصیل سرمایه از طریق آسانترین روش است.
نکته قابل ذکر این است که داستان بابا گوریو و راستینیاک در نهایت به یکدیگر گره میخورد و بخشهای اثر گذاری از داستان را میسازد. داستان در پاریس اتفاق میافتد. پاریس بورژوایی اوایل قرن ۱۹ و از این حیث اطلاعات سودمندی را در رابطه با سبک زندگی مردم پاریس در آن دوران به مخاطب عرضه میکند. بالزاک با توصیف زندگی طبقه مرفه پاریس خوی اشرافیگری، تجملگرایی و منفعتطلبی را در آنها هویدا میکند.
شخصیتهای داستان عمدتا نمایندگی یک قشر یا گروهی را به عهدهدارند که برای شناخت جامعه بورژوا قرن نوزده کافی به نظر میرسد.
ما به اختصار به بررسی چند شخصیت مهمتر اشاره میکنیم:
خانم ووکر (صاحب پانسیون): نماینده طبقه متوسط جامعه است که در آرزوی رسیدن به ثروتی کلان همه عواطف انسانی و بشردوستانه را فدای منافع شخصی خود میکند.آدمها در نگاه «خانم ووکر» تا زمانی ارزشمند هستند که پول داشتهباشند.
در واقع او مستاجرانش را به چشم پولهای متحرکی میبیند که نفس میکشند.
ووترن: او که یک فراری محکوم به اعمال شاقه است نماینده تمام رذایل اخلاقی در داستان است. ووترن _همانگونه که خود عقیده دارد که هیچ چیز نسبی نیست و همه چیز یا صفر است یا صد_ شر مطلق است او وسیله را فدای هدف میکند و معتقد است برای دستیابی به هدفی خیر میتوان به وسیلهای شر متوسل شد و این کاریست که او در قصه انجام میدهد و کاری که تمام شخصیتهای داستان کم و بیش انجام میدهند با این تفاوت که ووترن به شر بودن خود معترف است.
ووترن نمایش زوال اخلاقی در پاریس و در سطح کلان در جهان است. اختصاص بخشهای قابل توجهی از کتاب بر خطابهها و نظریات ووترن نشان میدهد که نمایش چهره فساد و ابتذال اخلاق در نزد بالزاک از اهمیت ویژهای برخوردار است.
اوژن راستینیاک: او را میتوان به یک دوربین فیلمبرداری تشبیه کرد. او که از یک شهر کوچک جنوبی به پاریس پا گذاشته به مثابه یک دوربین فیلمبرداری است که در نهایت حیرت ابتدا جلال و شکوه پاریس را در ذهن خود ثبت و ضبط میکند و به مخاطب نشان میدهد و سپس با راهیابی به محافل اشرافی نمایشگر ذات پوسیده تجملات زندگی بورژوایی میشود.
«راستینیاک» از شهری به پاریس پا میگذارد که خانواده در آن ارزش تلقی میشود و عواطف خانوادگی در دلش زندهاست و همین شیوه تربیت خانوادگی او موجب جوش و خروش اخلاقیات در درونش میشود. درگیریهای اخلاقی «اوژن» با وجدانش ممکن است چهره «راسکولنیکوف» در «جنایت و مکافات» را به ذهن خواننده اهل کتاب متبادر کند.
و اما خود «بابا گوریو»: او میتواند نماینده تمام پدرهای جهان باشد! و این سخن گزافی نیست چرا که بالزاک تمام ظرایف پدرانه را در او به نمایش گذاشتهاست.
بابا گوریو نماینده خانواده است و تلاش برای حفظ کانون خانواده. تلاشی انسانی که گویا به نمایندگی از تمام جهان اتفاق میافتد. تصویر بابا گوریو در بستر احتضار و حضور همزمان دخترانش در محفل رقص از مهمترین توصیفات کتاب است. «بابا گوریو» در بخشهای پایانی کتاب در بستر احتضار نه تنها دو دخترش را به بالین میطلبد که گویی از تمام جهان برای حفظ خانواده تمسک میجوید.
در واقع «بابا گوریو» آخرین نفسهای مفهوم خانواده در غرب است.
منبع: خبرنامه دانشجویان ایران