مجید مجیدی در این فیلم میتوانست به راحتی از آلودگیها و مشکلات بیشتر که دامن گیر کودکان و نوجوانان است سخن بگوید، اما از این کار صرف نظر میکند و ...
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- فاطمه قربانی رضوان؛ کودک و نوجوان، ژانری پرطرفدار در سینمای جهان و خاموش و کم توجه در سینمای ایران. مجید مجیدی، اما کارگردان خوشنام و موفقی است که سالهاست چراغ سینمای کودک را روشن نگاه داشته و این بار با خورشید کودکان را دوباره به اسکار برده.
بتمن، هریپاتر، مردعنکبوتی، کیتی و هزارویک شخصیت سینمایی و داستانی که سالهاست کمتر کودکی در ایران پیدا میشود که حداقل یکی از آنها را نشناسد. بچههایی که قهرمان دنیایشان را ازبین این شخصیتها انتخاب میکنند و دوست دارند اتاقشان را با عروسکها و پوسترهای آنها پر کنند. همان کودکان و نوجوانانی که درست چند سال بعد باید به عنوان حافظان فرهنگ ایرانی در جامعه حضور پیدا کنند، اما مهجور ماندن سینمای کودک در ایران آنها را به سمت تولیدات جذاب و پر طرفدار هالیوود کشانده.
به دلایل مختلفی از جمله عدم شناخت درست از علایق کودکان، نبود امکانات و زیرساختهای مناسب برای ساخت فیلم کودک، نبود توجه به آموزشهای فنی، تخصصی و اصولی مناسب، ساخت محصول فرهنگی مناسب این قشر پراهمیت اجتماع رو به فراموشی میگذارد. اما در همین شرایط هنوز هستنند کسانی که دغدغهی کار کودک را فراموش نمیکنند و به اهمیت فعالیت در این ژانر احتمام دارند.
مجید مجیدی از کارگردانان خوش نام و پرآوازهایست که پیشتر در «رنگ خدا»، «بچههای آسمان»، «باران» و «آواز گنجشکها» به خوبی خود را ثابت کرده و توانسته در سینمای کودک و نوجوان نقش پررنگی را از خود نشان دهد.
مجیدی با ساخت فیلم بچههای آسمان جزء پنج نامزد نهایی دریافت بهترین فیلم خارجی زبان اسکار ۱۹۹۸ شد و همچنین جایزههای معتبری از جمله جایزه فیپرشی جشنواره بینالمللی فیلم مونترال را به دست آورد. او که بدون شک بهترین فیلمهای سینمای ایران با محوریت کودکان و نوجوانان را ساخته، اینبار با خورشید به زمین سرد و سرمازده سینمای کودک و نوجوان تابیده است.
خورشید با روایتی دلنشین، اما غمانگیز، اراده راسخ کودکانی را به تصویر میکشد که برای زندگیشان از هیچ تلاشی صرف نظر نمیکنند. کودکانی که اینبار برای آینده خود مجبوراند کاری غیرقانونی و پردردسر را انجام دهند. کودکان خورشید در محیطی ناملایم زندگی میکنند و جزء کودکان بدسرپرست معرفی میشوند. آنها با مسائلی همچون پدر و مادرهای معتاد طرف هستند و از پیشرفت و درس خواندن نیز محروماند. آنها، اما خوب بلدند از یکدیگر مراقبت کنند و میدانند که مسئولیت تامین مالی خانواده روی دوش آنهاست.
خورشید پس از اکران در ایران و فستیوالهای بین المللی بسیار مورد توجه سینماگران قرار گرفت. دبورا یانگ منتقد ارشد هالیوود ریپورتر نوشت: «فیلمساز ایرانی "مجید مجیدی" شماری آثار خیرهکننده و هیجانانگیز دربارهی کودکان و جوانان محروم و تحت استثمار خلق کرده است که "خورشید" یکی از بهترین آثار اوست. خورشید، شاعرانگی و جذابیت بصری "بچههای آسمان" را ندارد، اما فیلمی است در مذمت مسئلهی کودکان کار و عدم دسترسی کودکان فقیر به امکانات آموزشی اولیه.
خورشید علاوه بر دریافت جایزه بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین طراحی صحنه در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر در فستیوالهای جهانی نیز درخشید و موفق شد جایزه فانوس جادویی بخش جنبی جشنواره فیلم ونیز و جایزه بهترین بازیگر نوظهور این جشنواره را به خود اختصاص دهد. هفته پیش نیز این فیلم به عنوان نماینده کشور ایران به رقابت اسکار معرفی شد.
خورشید مثل آثار شناخته شده مجیدی پر از زندگی است و این را از همان دقایق ابتدایی فیلم میتوان فهمید. پرداخت درست به داستان و رابطهی منسجم میان عناصر فیلم از نکات حائز اهمیت آن است. نمادپردازی صحیح و نورپردازی فکرشده از جمله این عناصر است. انتخاب نام "خورشید" برای این فیلم از اهمیت عنصر نور حکایت دارد. نوری که مجیدی با کم و زیاد کردن آن در طی فیلم به خوبی سکانسها را رمزگذاری میکند و غیرمستقیم به بیان مسئله میپردازد. اینگونه بازی با نور مخاطب را با دو بخش مجزا در فیلم روبه رو میکند. زمانی که مخاطب شاهد کم شدن نور و فضایی سرد است به خوبی احساس غم و ناراحتی کاراکترها دریافت میشود و زمانی که از روزنهای نور خورشید میتابد امیدی تازه در دل جرقه میزند.
شعلاه بخشی منتقد سینما نوشت: «"خورشید" از نظر فنی و کیفیت ساخت، نه تنها عالی است که سطحش از معمول سینمای ایران، بالاتر مینماید. جزئیات فنی فیلم از صدابرداری و صداگذاری تا فیلمبرداری درخشان هومن بهمنش و کیفیت کارگردانی خود مجیدی، تماشاگران را غافلگیر میکند. معلوم است همه عوامل از جان مایه گذاشتهاند و بهترین خودشان را ارائه داده اند. "خورشید" بدون اینکه بخواهد کیفیت اجرایی را مدام با انجام کارهای عجیب و غریب و ثبت تصاویر محیرالعقول به رخ تماشاگر بکشاند، او را در خود غرق میکند.»
با این حال باید گفت مجید مجیدی در این فیلم میتوانست به راحتی از آلودگیها و مشکلات بیشتر که دامن گیر کودکان و نوجوانان است سخن بگوید، اما از این کار صرف نظر میکند و تنها به گوشهای از مشکلات میپردازد و اجازه میدهد که حداقل روزنهای برای جریان نور خورشید باقی بماند.
«رنگ خدا»، «بچههای آسمان»، «باران»، «آواز گنجشکها» و «خورشید» از نمونههای موفق سینمای کودک و نوجوان هستند. سوال، اما اینجاست که با تفاسیر ارائه شده درباره وضعیت نابسامان سینمای کودک و نوجوان، ظهور چنین فیلمهایی با کیفیت متناسب نمیتواند ادامه دار باشد؟ آیا مدیران نمیتوانند بستر مناسبی برای رشد فیلمهایی از این دست برای این قشر مهم جامعه فراهم کنند؟ تا چه زمانی باید سینمای کودک و نوجوان جایی در اکرانها نداشته باشد و مدام درگیر مسئله اکران نامناسب شود؟ آیا این درست است که سود حاصل از اکران فیلمهای پرمخاطب بزرگسال با اکران فیلمهای کودک و نوجوان در مقام مقایسه قرار گیرد و به علت عدم سودآوری مناسب فیلم کودک برای سینماداران این ژانر مهم مورد کم لطفی قرار گیرد؟
مسئله مهم اینجاست که مخاطب کودک و نوجوان به راحتی تولیدات خارجی را به عنوان جایگزین انتخاب میکند و با انبوهی از برنامه مواجه میشوند که سنخیتی با فرهنگ، آداب و رسوم کشور ندارد. این بی توجهی با گذر زمان تاثیرات منفی خود را در ابعاد مختلف نمایان میکند. بهتر نیست مدیران فرهنگی بر لزوم برنامهریزی مناسب و دقت در ساخت و اکران آثار برای این رده سنی اقدام کنند تا مجبور نشوند روزی هزینه گزافی را صرف درمان معضل پیش آمده ناشی از رسوخ فرهنگ بیگانه در کشور کنند؟!