گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو- محمدعلی حسن نیا؛ محمدرضا باهنر، معروف به مرد لابی و میدان سیاستهای پشت پرده است. او فردی نزدیک به جریان راست سنتی که روزی در میدان سیاست یکه تاز بودند، ولی چند سالی است که کم فروغ شدهاند. او فرد بسیار نزدیکی به لاریجانی در مجالس هشتم، نهم و دهم بود و به عنوان یک فرزند مجلس شناخته میشود. باهنر هفت دوره نماینده مجلس بود و هم اکنون دبیرکل جامعه مهندسین بوده و دبیرکل جبهه پیروان امام و رهبری و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است. با او درباره روند انتخابات و فضای سیاسی کشور گفتگو کردیم.
خلاصه گفتگو خبرگزاری دانشجو با محمدرضا باهنر را بخوانید؛
احمدی نژاد کاندیدای اصولگرایان نبود
ابر، باد دست در دست هم داد تا روحانی رئیس جمهور شد
رای قالیباف در سال 96 اصلا بیشتر از رئیسی نبود
به قالیباف گفتم بگو که برنامه 4 ساله برای مجلس داری، اما نگفت!
کسی جامع تر از رئیسی در اصولگرایان وجود ندارد
لاریجانی گفت تصمیمی برای ریاست جمهوری ندارم
همکاری و هماهنگی لاریجانی با روحانی در مجلس مضموم نبود!
دانشجو: شما منتسب هستید به جریان راست سنتی و یک زمانی هم رئیس ستاد آقای ناطق نوری در سال 1376 بودید. به نظر میرسد جریان راست سنتی از همان سال 76 به بعد در مقطعی در اولین شورای اسلامی شهر ظهور و بروزی داشتند اما به مرور زمان از سال 1384 کم رنگ شدند. شما دلیل اصلی این موضوع را چه میدانید؟
محمد رضا باهنر: قبل از اینکه بخواهم یک تاریخچه مختصری را عرض کنم، باید به این مسئله اشاره کنم که ما یک مشکل جدی داریم و آن این است که تشکلهای سیاسی ما به اصطلاح یک تشکل فراگیر، پاسخگو و ضابطهمند نیستند. من تصورم این است که نظام مردم سالاری دینی لابد از این است که مدیریت بکند و کار را جلو ببرد که نهایتا ما در کشورمان سه الی چهار حزب مطرح و موضع دار در چهارچوب کلی نظام داشته باشیم.
تا زمانی که این سه، چهار و یا پنج حزب فراگیر و دامنه دار نباشند و یک ساختار باثباتی را تعریف نکنند، احزاب متعدد و متنوعی در کشور وجود دارند قاعدتا زمانی که به انتخابات میرسند، باید یک تلاش سنگینی را بکنند برای وحدت داخلی خودشان و انرژي بسیاری را باید مصرف کنند؛ البته همین الان هم در وزارت کشور بیش از 150 حزب مجوز دارند.
این مجوزها بعضا یک مجوزی است در جیب یک آقایی یا در کیف یک خانم و موقع انتخابات که میشود یک شور و هیجانی ایجاد میکنند و یکسری ائتلافهایی شکل میگیرد؛ بعد از انتخابات هم یک مقدار سرد میشوند و آن ارتباطات ساختاری و مسئولیت پذیری وجود ندارد.
تا سال 1376 تقریبا کشور به دو مجموعه راست و چپ تعریف میشد. این داستان راست و چپ هم از زمان دولت زمان دفاع مقدس اتفاق افتاد که بیشتر در بخش اقتصاد هم بود؛ یک گروه معتقد بودند که فعالیتهای اقتصادی باید به مردم واگذار شود و دولت در جایی وارد شود که مردم حاضر نمیشوند. گروه دیگر هم چپ بودند و کارها را متمرکز در اختیار دولت میدیدند. بعدا این چپ و راست بودند که به ابعاد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و چیزهای دیگر توسعه پیدا کرد.
سال 1376 یک اتفاق مهم افتاد و آن اتفاق این بود که جریان جدیدی به نام جریان اصلاحطلبی به میدان آمدند و در انتخابات برنده شدند. تا قبل از آن بعضی از جریانات سیاسی کشور که در خط امام (ره) و رهبری بودند، به دلیل همان مواضع صرف اقتصادی با یکدیگر کار نمیکردند. با آن اتفاقی که در 2 خرداد 76 افتاد، باعث شد نیروهایی که دل در گرو رهنمودهای رهبری دارند یا متعهد به خط امام (ره) هستند، با یکدیگر بیشتر انسجام پیدا کردند؛ از این انسجام یک جبههای به اسم شورای هماهنگی نیروهای انقلاب به وجود آمد. آن زمان کسانی مثل جناب آقای ناطق نوری و احمدی نژاد در آن حضور داشتند.
دانشجو: مثل اینکه یک لیستی هم برای مجلس پنجم منتشر شد.
محمد رضا باهنر: بله؛ همان شورای هماهنگی نیروهای انقلاب باعث شد که شورای اسلامی شهر در تهران در دوره دوم به دست نیروهای اصولگرا افتاد؛ البته حضور مردم در آن دوره کمرنگ بود اما به هر حال اصولگراها برنده شدند که بعد نتیجهاش هم شهردار شدن آقای احمدی نژاد در تهران شد.
یکسری همکاریهای اینچنینی شروع شد و الّا در گذشته قبل از 2 خرداد، فرض کنید در بحثهای اقتصاد برخی از نیروهای نهادهای حکومتی مثل جهادیها و بسیجیها گرایششان بیشتر گرایش چپ اقتصادی بود. به همین دلیل با تیپ امثال ما کار نمیکردند. اما بعد از 2 خرداد معلوم شد که ما یک رقیب مشترک داریم مسمی به اصلاحطلبی. البته من به معنای لغوی اصلاحطلبی کار ندارم. یک زمانی حضرت آقا به کرمان تشریف آوردند و در سخنرانی عمومی فرمودند: «بر اساس احکام و معارف اسلامی، اصلاحطلب غیر اصولگرا و اصولگرای غیر اصلاحطلب نداریم. هر اصولگرایی باید اصلاحطلب باشد و هر اصلاحطلب مسلمانی باید اصولگرا باشد». من الان کاری به تعریف واژهها ندارم. اما یک مجموعهای مسمی به اصلاحطلبی و مجموعه دیگر مسمی به اصولگرایی شدند.
بعد از پیش آمدن این داستان و بعد از مسئله انتخابات سال 1376 و 1380 که دولت اصلاحات برنده انتخابات شد و در سال 1384 که دولت عوض شد و آقای احمدی نژاد آمدند؛ یک مقدار اختلافات داخلی جریان اصولگرایی دومرتبه شکل گرفت.
دانشجو: محصول همان خروجی شورای هماهنگی بود؟
محمد رضا باهنر: بله، یعنی ما در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب با یکدیگر همکاری و تلاش کردیم و بالاخره در شورای شهر دوم برنده شدیم. البته شورای شهر اول که اصلاحطلبان بودند بد عمل کردند، به گونهای که خودشان، خودشان را منحل کردند. به گواه تاریخ با آن که دولت وقت اصلاحطلب بود و شورای شهر هم اصلاحطلبها برنده شدند ولی از آن جایی که آنقدر با هم اختلاف نظر داشتند، دولت اصلاحات شورای شهر تهران را آن اواخر منحل کرد. به همین دلیل شورای شهر اول نتوانست کارنامه موفقی را در ذهن مردم به تصویر بکشد.
اگر اشتباه نکنم آن زمان روزنامهای منسوب به سازمان مجاهدین انقلاب که برای آقای بهزاد نبوی بود، گروههای سیاسی کشور را به چهار گروه تقسیم کردند؛ راست سنتی، راست مدرن، چپ سنتی و چپ مدرن. البته 2 خرداد هم یک تلنگر جدی به ما زد تا ما ادبیات، گفتار و تعاملمان را با نسلهای بعدی مرمت کنیم که این مسیر و حرکت خوبی بود. بعد از این هم دوران اصلاحطلبان هنجار شکن مثل دولت اصلاحات و مجلس ششم تقریبا فروکش کرد و بعد از آن جریانات بیشتر در حیطه جامعه اصولگرایی بود.
جامعه اصولگرایی هم در درون خودش یکسری اختلافاتی داشت که بعضا ظهور و بروز میکردند. حتی در مجلس پنجم بود که با وجود جریان چپ و راست، یک جریان وسطی در زمان دولت آقای هاشمی رفسنجانی به نام دوران سازندگی خلق شد. یک عده از وزرای دولت و معاونین رئیس جمهور آمدند و یک حزبی را به نام حزب سازندگی تاسیس کردند. آن زمان بحث و صحبتی شد، حتی حضرت آقا نظرشان را فرمودند که «اعضای دولت حزب تشکیل ندهند». به همین دلیل عدهای از وزرای رسمی دولت از حزب سازندگی کنار کشیدند.
من همیشه می گویم که احزابمان به این دلیل پایدار نیستند که در واقع احزاب باید دولت ساز باشند؛ نه اینکه دولت، حزب را به وجود بیاورد. اینگونه با رفتن دولت حزب کمرنگ میشود. همانطور که دولت اصلاحات، حزب مشارکت را تشکیل داد یا دوران آقای هاشمی حزب سازندگی به وجود آمد و کم کم افول پیدا کرد. در واقع در ترمینولوژی سیاسی دنیا معمولا احزاب باید دولت را بسازند، نه اینکه دولتها احزاب را بسازند. همانطور که عرض کردم ماندگار نخواهند بود و تجربه هم این را نشان داده است.
این اختلافاتی که شما فرمودید راست سنتی و راست مدرن؛ این اختلافات در ائتلافها مینشینند و صحبت میکنند و حل میشود، اما آن مواضع سر جای خودش میماند. به تعبیر مرحوم آیت الله مهدوی کنی (رضوان الله تعالی علیه) زمانی که بحث وحدت بود، میفرمودند: «ما که میگوییم با یک عده وحدت میکنیم، مقصودمان وحدت فلسفی نیست بلکه وحدت ائتلافیست. چون که به انتخابات میرسیم و باید با یکسری از گروهها کنار بیاییم و به اهداف مشترک فکر کنیم. پس بر این اساس مینشینیم و یک لیستی را میبندیم اما به این معنا نیست که خودمان را از دست بدهیم یا مواضعمان بر همدیگر منطبق شود».
دانشجو: آن سالی که آقای احمدی نژاد رای آوردند، آیا آقای ناطق پیش آقای احمدی نژاد رفت تا صحبتی با ایشان بکند؟
محمد رضا باهنر: آن زمان در سال 84 میگفتند تو با شدت از آقای احمدی نژاد حمایت کردی، در حالی که من در سال 84 مسئول ستاد آقای لاریجانی بودم. در آن زمان آقای هاشمی رفسنجانی گفته بود «اگر اصولگراها با همدیگر وحدت کردند، من از همان کاندیدای واحد حمایت میکنم و اگر وحدت نکردند، من خودم کاندیدا میشوم».
در آن سال وحدت نشد و طرف اصولگراها چند کاندیدا وجود داشت. افرادی مثل آقای احمدی نژاد، لاریجانی، قالیباف و محسن رضایی هم بودند. آقای هاشمی براساس آن صحبتی که کرده بود در روزهای آخر تصمیم گرفت و ثبت نام کرد. انتخابات آن سال به مرحله دوم افتاد که آقای احمدی نژاد و آقای هاشمی رفسنجانی به مرحله دوم رفتند که در دور دوم آقای احمدی نژاد برنده شد.
کلا آقای احمدی نژاد کاندیدای شورای هماهنگی نیروهای انقلاب نبود؛ ولی در شهرداری تهران بود و ما رفتیم و دفاع هم کردیم. آن موقع رفتم و بحث مفصلی را با آقای یونسی وزیر اطلاعات دولت اصلاحات کردم. ابتدا صلاحیت آقای احمدی نژاد را به عنوان شهرداری تایید نمیکردند اما من از طرف شورای هماهنگی نیروهای انقلاب و ناطق نوری مامور شدم و با آقای یونسی بحث مفصلی کردیم تا آن مسئله حل شد. نهایتا آقای احمدی نژاد شهردار تهران شد، اما ایشان کاندیدای شورای هماهنگی نیروهای انقلاب در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 84 نبود.
دانشجو: شما گفته بودید جایگاه آقای احمدی نژاد شهرداری نیست و میخواهد برای ریاست جمهوری بیاید.
محمد رضا باهنر: بله، گفتم اما فکر نمیکردم دو سال دیگر رئیس جمهور شود(باخنده). این یک تیکه سیاسی بود که من به دولت اصلاحات انداختم و گفتم: «شما زیاد نگران شهردار شدن احمدی نژاد نباشید؛ آقای احمدی نژاد در آینده رئیس جمهور میشود». البته مقصودم این نبود که دو سال دیگر رئیس جمهور میشود و بحثمان برای هفت الی هشت سال دیگر بود.
دانشجو: نقل قولی از شما شنیدم که گفته بودید، «سال 92 بهترین گزینه، آقای روحانی بود»؛ آیا این درست است؟
محمد رضا باهنر: چنین چیزی یادم نیست.
دانشجو: سال 92 طرف دار چه شخصیتی بودید؟ آیا طرفدار آقای قالیباف بودید؟
محمد رضا باهنر: من سال 92 با آقای ولایتی کار کردم و مدتی هم در ستادش فعال بودم؛ البته میدانید که اشتباه جریان اصولگرایی همین بود که با هم تفاهم نکردند و آخر سر چهار کاندیدا باقی ماندند. حتی سه نفر از اینها که فکر کنم آقایان حداد، قالیباف و ولایتی بودند که خود خوانده از یک سال قبل از انتخابات نشستند و بدون اینکه با تشکلها و احزاب مشورتی کنند، با یکدیگر معاهدهای نوشتند. گفتند ما سه نفری کار میکنیم و هر کداممان که در نظر سنجیها جلو بودیم، برای کاندیداتوری ریاست جمهوری میمانیم و آن دو نفر دیگر به نفع فرد کاندید کنار میروند. این تعهد را اعلام کردند ولی متاسفانه آخر سر اختلاف کردند.
اگر آقای هاشمی نامزد و صلاحیتش رد نمیشد، اگر چهار کاندیدای مسمی به اصولگرایی با هم به تفاهم میرسیدند و اگر اصلاحطلبان اصرار نمیکردند که آقای عارف کنار رود؛ بارها گفتم اگر هر کدام از این اگرها اتفاق میافتاد، سال 92 آقای روحانی رای نمیآورد.
دانشجو: آیا باورتان میشد که آقای روحانی رای بیاورد؟
محمد رضا باهنر: نه، این مسئله روشن بود. فکر کنم بعد از فوت آقای هاشمی رفسنجانی بود که این جمله لو رفت که آقای هاشمی در جلسهای گفته بودند: « اگر ما از آقای روحانی حمایت نکرده بودیم، 5 درصد در جامعه بیشتر رای نداشت». همه این ابر و باد و مه و خورشید و فلک جمع شدند تا آقای روحانی نیم درصد بیشتر از حد نصاب رای بیاورد.
دانشجو: یک نکتهای شما فرمودید که سال 92 به اجماع نرسیدند اما در سال 96 میبینیم که یک تشکلی به نام جمنا درست شد و حالا ساز و کارش هم از پایین به بالا بود؛ یعنی از شهرستانها و استانها به بالا میآمد. سر آخر به آقای رئیسی رسیدند. به نظر کارشناسان اگر جمنا هم نبود و آقای رئیسی جلو میآمدند، همه به نفعش کنار میرفتند. برخی انتقاد داشتند و میگفتند این ائتلاف پیرامون چه هست؛ یک نفر مثلا طرفدار برجام بوده و نفر دیگر منتقد برجام بوده است. در حوزههای سیاست خارجی افرادی که در جمنا معرفی میشدند با هم اختلاف دارند. شما این تناقض را به چه شکل میبینید. آیا جمنا را مثبت میدانید؟
محمد رضا باهنر: بالاخره وقتی که در یک مجموعه مینشینند و میخواهند تصمیم بگیرند، نباید صفر و صدی به قضیه نگاه کنیم. همین الان فرض کنید بنده خدمت گذار جامعه اسلامی مهندسین هستم یا جبهه پیروان خط امام و رهبری؛ زمانی که در جلسات مینشینیم ممکن است با یکدیگر بر سر موضوعات اختلاف نظر جدی داشته باشیم. بحث و جدل میکنیم ولی نهایتا این قرار را داریم، زمانی که اکثریت به نظری رسید، اقلیت هم از آن تبعیت کند. و الا اگر قرار باشد هرجا که ما یک بحثی میکنیم و به اختلاف رسیدیم، اقلیت از ما جدا شود و از طرف دیگر اکثریت جدا شود و تیکه تیکه شویم، این به مثال طنزی است که میگویند: « قبل از انقلاب یک جبهه ملی اول درست شد، بعد دوباره یک جبهه ملی دوم درست شد؛ بعد جلوتر این ملی هم به سه گروه تقسیم میشدند و یک گروه طرفدار «میم»، یک گروه طرفدار «لام» و یک گروه طرفدار «ی» شدند». قرار یعنی تفاهم. اصولا تحزب همین است، یعنی مینشینند با هم بحث و جدل میکنند و نهایتا این تعهد را دارند که به نظر اکثریت عمل کنند؛ مثل قانونی که در مجلس تصویب میشود. خیلی از نمایندگان مخالف بسیار جدی آن هستند. تفاهم، قانون و ترمینولوژی حقوق این را میگوید که اگر 51 درصد نمایندگان مجلس رای دادند، آن اقلیت نمیتوانند بگویند ما قانون را قبول نداریم.
در جریان جمنا بعد از اینکه آقای رئیسی 16 میلیون رای آوردند، عدهای دلخور شدند که ما نبردیم؛ در حالی که من همان موقع مصاحبه کردم و گفتم که جمنا موفقیت بسیار خوبی داشت؛ همین که جمنا توانست درصدهای پراکنده را تبدیل کند به یک 40 درصد، یعنی گامی بزرگ و رو به جلو.
من یادم هست در جریان معرفی وزیر علوم توسط آقای روحانی و عدم کسب رای مناسب در مجلس، آقای روحانی به پشت تریبون مجلس رفت و گفت: « شما میگویید من 50 و نیم درصد رای آوردم، ولی نفر بعدی من 12 درصد رای آورده است». همان موقع آقای مجید انصاری، معاون پارلمانی ریاست جمهوری، کنار من در مجلس نشسته بود. گفتم به آقای روحانی بگو که این حرف شما اشتباه است؛ بلکه اصولگراها 40 درصد رای آوردند.
حرکت جمنا به نسبت سال 92 یک گام بزرگ رو به جلو بود که 40 درصد آرای مردم متمرکز شد. البته بعضیها میگفتند اگر آقای قالیباف جلو میآمد، برنده بودی؛ اما این حرف درست نیست زیرا آقای رئیسی زمانی که آمد، تیپهایی شبیه پایداریها به ایشان راضی شدند. اگر آقای قالیباف بود شاید عده دیگری میآمدند و رای میدادند ولی عده زیادی از اصولگراها به قالیباف رای نمیدادند.
دانشجو: در این یکسال گذشته طرفداران آقای قالیباف گفتند که اگر آقای قالیباف میماند، رای بیشتری داشت.
محمد رضا باهنر: من این نظریه را قبول ندارم. زیرا ما در جریان آمدن آقای رئیسی، تقریبا هیچ تشکیلات مسمی به اصولگرایی وجود نداشت که با آمدن ایشان مخالفت بکند. حداقل این را میدانیم که اگر آقای قالیباف بود، حتما یک عده مثلا پایداری ها مخالفت میکردند.
اینکه یک جریان سیاسی به نام جمنا توانست چهارتا رای پراکنده را به یک رای 40 درصدی تبدیل کند، در فضای سیاست یکم قدم رو به جلو است.
دانشجو: بعد از ماجرای جمنا و انتخابات 96 یک اجماعی صورت گرفت و یک گروه سیاسی شکل گرفت که الان هم ادامه دارد. یک گروه 13 نفری است که جلساتی میگذارند برای معرفی کردن گزینه اصلی برای انتخابات 1400 که آقای زاکانی هم به آن اشاره کردند. آیا شما در این گروه 13 نفره هستید؟
محمد رضا باهنر: خب، دعوتی از من شد و من نرفتم و بحث دیگری دارد که بعدا برایتان باز میکنم. من در پاسخ سوال اول شما عرض کردم که در غیبت چهار حزب فراگیر ساختارمند، متاسفانه همواره در انتخاباتها این مشکل را داریم. یعنی به هر انتخاباتی که نزدیک میشویم، اکثر انرژی ما صرف وحدت درونی خودمان میشود. اختلاف نظر و رای وجود دارد و ایم داستانها را پیش میآورد.
این ساختارهایی که به وجود میآید به اصطلاح ژلهایست. یعنی اینکه مثلا جمنا در انتخابات سال 96 بود؛ بعد برای انتخابات مجلس یازدهم، یک شورایی به اسم ائتلاف نیروهای انقلاب تشکیل شد که به «شانا» معروف شد. برخی از خبرنگاران از من سوال میکردند که این «شانا» چه کسانی هستند و «جمنا» چه کسانی هستند. من میگفتم اینها جمنا هستند و فقط جمنا نیست. تحلیل من همین بود. زمانی که در هر دوره برای اصولگراها مینشینیم تا به وحدت برسیم، چشم اندازمان وحدت صد در صدی است ولی هیچگاه به وحدت صد در صدی نمیرسیم. من نمیخواهم اسم ببرم ولی زمانی که آقای رئیسی سال 96 کاندیدای قطعی ما شد، پنج نفر از آقایان اصولگرای عضو شورای ائتلاف رفتند و برای ریاست جمهوری ثبت نام کردند. اسمهایشان هست، ولی برخی از اینها صلاحیتشان تایید نشد و الا ایستاده بودند و هنوز هم بعضی از آنها دلخور هستند که چرا شورای نگهبان صلاحیتشان را تایید نکرده بود.
سال 96 از این طرف آقایان رئیسی، قالیباف و میر سلیم بودند و از طرف مقابل هم آقایان روحانی، جهانگیری و هاشمی طبا بودند. اما یک تعداد از آقایانی که ثبت نام کرده بودند، رفته بودند تا واقعا رئیس جمهور شوند و مثلا نامزد پوششی هم نبودند.
ما چشم اندازمان وحدت صد در صدی است ولی هیچگاه به آن نرسیدیم. حتی اگر در انتخابات مجلس جست و جو کنید، در همین اواخر در تهران 20 لیست درآمد ولی نهایتا یک لیست جامع به نتیجه رسید. باقی لیستها آنچنان اعتباری نداشتند که سر و صدا دار باشند. ما این مشکل را تا زمانی که چهار حزب ساختارمند نداشته باشیم، خواهیم داشت؛ یک روز «جمنا»، یک روز «شانا» و یک روز دیگر شورای ائتلاف است.
این سری حدود 35 الی 40 حزب ثبت شده در وزارت کشور به صورت خود اظهاری گفته بودند که ما اصولگرا هستیم. جامعه روحانیت مبارز به وسط میدان آمد و این احزاب را دعوت کرد و گفت: تا زمانی که یک حزب جامع اصولگرایی در کشور تاسیس میشود، این ساختار ژلهای را به یک ساختار با ثبات کنیم. یعنی افرادی که به شورای مرکزی یا آن هیئت عالی تصمیم گیری میآیند، باید هر کدام تعریف داشته باشند. مثلا نباید یکدفعه باهنر بگوید: من آمدهام؛ خب شما که آمدی نماینده چه کسی هستی، چه کسی تو را معرفی کرده و از کجا آمده ای.
اینها گفتند باید یک تعریف ساختاری داشته باشیم. گفتند این 35 حزب به هفت بلوک تقسیم شوند و هر کدام از این بلوکها، یک نفر را به طور رسمی به شورای وحدت معرفی کند؛ مثلا اگر باهنر میآید، نماینده این هفت حزب است. بعد از اینکه هفت نفر اینطور بالا آمدند، پنج الی شش نفر هم از فعالان اجتماعی غیر حزبی مثل انجمن اسلامی دانشجویان، تحکیم وحدت، جامعه اسلامی دانشجویان، مستقل و بسیج دانشجویی و یا از خانمها یا جامعه مدرسین هم یک الی دو نفر بیایند. قرار شد این ساختار ثابت باشد و قرار نباشد که در هر دوره ببینیم که چه کسی هست و چه کسی نیست. طنز مشهور است که همین انتخابات مجلس، میگفتند: « بچه از پدر و مادرش قهر کرده و میگفت غذا نمیخورم. بعد پدر و مادرش براش غذا نگه میداشتند؛ بعد بچه گفت: من که غذا نمیخورم ولی برای هر کسی نگه میدارید، این کم هستش». برای مجلس یکدفعه شب آخر گفتند از هر کدام یکی دو نفر را داخل لیست میگذاریم تا تمام شود. خب، این ساختار لرزان است.
شورای وحدت بحثش این است که ما بیاییم و در یک ساختار با ثباتتر تصمیم بگیریم. فقط به فکر 1400 نباشیم. سال 1400 تمام شد، ما دوباره برای سال 1402 انتخابات داریم. قرار است هر روز انقدر انرژی برای وحدت درونی خودمان صرف نکنیم. شورای وحدت به شورای ائتلاف هم پیشنهاد همکاری دادند و گفتند شما هم بیایید و یک ساختار با ثبات تعریف کنیم.
دانشجو: آقای حداد عادل هم انتقاداتی نسبت به این موضوع داشت. آقای حداد عادل گفته بود که برخی دوستان در جامعه روحانیت کار خودشان را میکنند و چرا نمیآیند در همین شورای ائتلاف کار بکنند؟
محمد رضا باهنر: اینکه بگویند من میایستم و تو به سمت من بیا، و آن یکی میگوید من میایستم و تو بیا، این نمی شود. اینها میگویند وحدت خوب است ولی حول محور ما ولی شورای وحدت میگوید اشخاص حقیقی را در شورا نیاوریم بلکه اشخاص حقوقی را وارد کنیم.
آقای دکتر حداد که اینطور میفرمایند واقعا زحمت کشیدهاند، ولی آقای دکتر حداد عادل چه گروهی را در آنجا نمایندگی میکند؟ ممکن است بگوید که من نماینده 10 حزب هستم و اینجا صحبت میکنم.
الان اگر گفتیم در شورای ائتلاف آقایان قالیباف، حداد و باهنر هستند، اینها چه کسانی را نمایندگی میکنند. باید دید از طرف چه کسانی انتخاب شده ای که آمدی. اینکه میفرمایید شورای ائتلاف از پایین به بالا است، درست است. در شهرستانها و استانها نیرو راه میاندازند ولی در همین انتخابات اخیر تهران، آن 48 ساعت آخر بود که برای همین چانه زنیها چهار نفر خط خوردند و بیرون رفتند و چهار نفر جدید آمدند.
شورای وحدت از نظر تئوری میگوید ما باید این ساختار ژلهای را به یک ساختار با ثبات تبدیل کنیم. شورای ائتلاف میگوید ما چهار دوره این کار را کردیم و دوره پنجم و ششم را هم می خواهیم همینگونه انجام دهیم.
دانشجو: آنها یک نظری دارند و میگویند این شورای وحدت طیف راست سنتی هستند و نهایتا گزینههایشان به آقای لاریجانی میرسد.
محمد رضا باهنر: خب اینها واقعا تهمت است. من خبر دارم که واقعا تا الان هیچ گزینهای صحبت نکردهاند. اگر مثلا آقای رئیسی مصلحت بداند و کاندید شود، که وحدت جامع خیلی خوبی اتفاق میافتد و حتما شورای وحدت و شورای ائتلاف از این گزینه حمایت میکنند؛ ممکن است یک رگههای ریزی آن پایین به دلایلی موافق نباشند. اگر مثلا آقای رئیسی نیاید، نه تنها وحدت شورای ائتلاف و وحدت را سخت میدانم، حتی درون شورای ائتلاف هم اختلاف نظر ایجاد میشود.
آقای پیرهادی چند وقت قبل یک مصاحبهای کرده بود و گفته بود اگر آقای رئیسی بیاید، آقای قالیباف نمیآید. خب معنای عکس این حرف چیست؟ یعنی نفر دوم آقای قالیباف است ولی این نفر دوم در شورای ائتلاف برایش وحدت نظر وجود ندارد.
دانشجو: آیا شما با آقای رئیسی و قالیباف به طور جداگانه برای انتخابات صحبت کردید؟
محمد رضا باهنر: برای ریاست جمهوری با آقای قالیباف دیدار نکردم بلکه زمانی که از شهر تهران برای مجلس انتخاب شده بود، صحبتی کردم و به ایشان گفتم: « شما برای یکسال به مجلس آمدی یا چهار سال؟». ایشان گفت: «من برای چهار سال به مجلس آمدم». من آن موقع گفتم که این را اعلام کن تا خیالت راحت شود و آن کسی که میخواهد از شما در مجلس حمایت کند، استراتژی چهار ساله شما را بداند. اگر عده زیادی فکر کنند که شما برای یکسال آمدی، استراتژی خود را نمیتوانید شکل بدهید. من چند مرتبه عرض کردم که اعلام کنید، ولی ایشان به هر حال مصلحت ندانست و شخصا اعلام نکرد.
آقای رئیسی لطفی به بنده دارند و گاهی به صورت مشورتی صحبت میکنیم. حتی دو سه جلسهای که صحبت کردیم، ایشان گفتند که من کاندیدا نمیشوم. عدهای معتقدند برای جریان اصولگرایی، ریاست جمهوری در شخصیت ایشان متعین هست. این عده میگویند کسی را نمیشود جامعتر از ایشان پیدا کرد.
آقای رئیسی حکمشان از طرف حضرت آقا هست، اما از نظر قانونی بر اساس گفتههای سخنگوی شورای نگهبان برای شرکت در مجلس خیلیها باید استعفا بدهند ولی برای ریاست جمهوری هیچ شرط و شروطی ندارد. فقط دو گروه هستند که برای ثبت نام باید استعفا بدهند؛ یکی اعضای شورای نگهبان و شخصیت بعدی، وزیر کشور است.
دانشجو: آیا آقای رئیسی برای شرکت در انتخابات از آقا کسب تکلیف کردهاند؟
محمد رضا باهنر: من اطلاعی ندارم. تحلیلا فرض کنید بزرگانی که میخواهند کاندیدا شوند، به محضر حضرت آقا میروند. تا آنجایی که من اطلاع دارم، حضرت آقا چند مرتبه فرمودند: « من سلبا و ایجابا درباره کاندیداهای ریاست جمهوری اظهار نظر نمیکنم». اما به صورت اخلاقی ما به نظرمان میرسد که آقای رئیسی اگر بخواهد کاندیدای ریاست جمهوری شود، قاعدتاً به خاطر حکم مستقیم از جانب حضرت آقا دارد، باید مطمئن شوند که آقا مخالف نیستند. من نمیخواهم بگویم که رضایت صد در صدی حضرت آقا باید باشد ولی اقلش این است که نارضایتی نباید وجود داشته باشد.
دانشجو: آیا جلسهای با آقای لاریجانی داشتید؟
محمد رضا باهنر: من نمیخواهم اسم ببرم ولی تا الان که خدمت شما هستم، حداقل چهار الی پنج نفر از آدمهایی که در مظان کاندیداتوری ریاست جمهوری هستند را دیده ام و مذاکره داشتیم. آقای لاریجانی را گاهی در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام میبینیم و سرپایی احوال پرسی میکنیم. در جلسهای که حدود یک ماه قبل با ایشان داشتم، در رابطه با این موضوع پرسیدم و ایشان گفتند: « من تصمیم برای شرکت در انتخابات را ندارم».
دانشجو: یک صحبتی چند وقت پیش از کارگزاران مطرح شد که گزینه رای آور در جریان اصلاحطلب نداریم؛ یا تایید نمیشود و یا رای نمیآورد. پس بهترین گزینهمان این است که مثل 92 به سراغ گزینه اجارهای برویم که این میان آقای لاریجانی را مطرح کردند. چرا واقعا آقای لاریجانی که در دهه هفتاد راست سنتی و مقابل اصلاحات بود، به گزینه اصلاحطلبان مطرح میشود؟
محمد رضا باهنر: زمانی که من در مجلس بودم، معتقد بودم (وهستم) که 10 الی 15 درصد تصمیمات مجلس سیاسی و حزبی است و سایر تصمیمات ملی است و ربطی هم به این حزب و آن حزب ندارد. اگر قرار باشد در مجلس و جاهای دیگر همه مسائل را به مسائل سیاسی ترجمه کنیم، یک گرفتاریهایی پیش میآید که مملکت جلو نمیرود. من یک مثال ساده میزنم؛ آقای خاتمی زمانی که رئیس جمهور شد، بنده رئیس ستاد آقای ناطق بودم. آقای خاتمی رئیس جمهور بعد از پیروزی باید وزرایش را به مجلسی معرفی کند که رئیس مجلس رقیب اصلیاش بوده یعنی آقای ناطق و بنده هم که رئیس ستاد آقای ناطق بودم، به عنوان هیئت رئیسه در مجلس حاضر بودم. ما در آن سال به اتفاق آرا به تمام وزرای آقای خاتمی رای دادیم.
اولین بودجهای که آقای خاتمی به عنوان دولت تقدیم مجلس کرد، از شانس بد ایشان من رئیس کمیسیون تلفیق بودجه بودم. دولت واقعا هراسان بود که من میخواهم چه بلایی در مجلس بر سرش بیاورم(باخنده). من تصویب بودجه را کاملا یک بحث غیر سیاسی میدانم. بودجه را ما تصویب کردیم و به دولت ابلاغ کردیم. شب خانه نشسته بودم که آقای مهاجرانی، سخنگوی دولت، در قاب تلویزیون حاضر شد و یک تعریف مفصلی از مجلس کرد. مجلسی که رئیسش رقیب خاتمی بود. آقای مهاجرانی گفت: « قانونی که مجلس راجع به بودجه تصویب کرده، خیلی قویتر و جامعتر از آن لایحهای است که ما به مجلس دادیم.»
ما بودجه را کار علمی و تخصصی میدانیم و نباید اصلاً سیاسی ببینیم. از برادران و نیروهای انقلابی که الان در مجلس هستند عذر میخواهم ولی با بودجهای که برای 1400 رسید، دیدید چه شد. اول کمیسیون نشستند و بودجه را حسابی عوض کردند بعد در صحن علنی به آن رای ندادند. خب، اینها یک نوع لج بازی است. بودجه 1400 نه برای دولت است و نه برای مجلس بلکه برای 80 میلیون جمعیت کشور است.
دانشجو: پاس کاریهای مجلس و دولت در اصل پاس کاریهای آقای قالیباف و روحانی بود؟
محمد رضا باهنر: نه، من اصلا نمیخواهم که با گمان بد حرف بزنم. من میگویم این عزیزان شاید تازه به مجلس آمدهاند و نمی دانند که چگونه باید برخورد کرد. من میگویم در مجلس 70 الی 80 درصدش غیر سیاسی است؛ حال دولت هر که میخواهد باشد. باید به دولت کمک کرد تا بتواند کار را جلو ببرد. سه قوه باید با هم مملکت را اداره کنند.
همین بودجه را اگر واقعا نشسته بودند و با هم تفاهم کرده بودند، خیلی بهتر بود. واقعا جالب است که زمانی که مجلس کلیات بودجه را تصویب میکرد، یک لایحهای را تصویب میکردند که « دولت چگونه بودجه را به مجلس تقدیم بکند». خب اینها با همدیگر تضاد دارد. دولت بودجه را به مجلس تحویل داده و از آن طرف مجلس یادش افتاده قانون تصویب کند که دولت چگونه بودجه را به مجلس بدهد. خب الان وقت این چیزها نیست.
بعدا لایحه به دولت رفت و دولت هم کمی اصلاحش کرد و باز به مجلس بازگرداند. برای بار دوم دیدید که بررسی کمیسیون تلفیق بودجه چقدر زمان برد. خب اینها باید از اول بنشینند و با هم مذاکره کنند.
خیلیها بحثی را که راجع به آقای لاریجانی خیلی به آن اشاره میکنند، میگویند آقای لاریجانی در موضع ریاست مجلس هشتم و نهم با دولت آقای روحانی همکاری کرده است. من اینها را مضموم نمیشمارم زیرا موضع من هم همین است. مجلس باید با 80 درصد دولت همکاری کند و 20 درصد هم به اصطلاح مچ بگیرد. اگر مجلس قرارش این باشد که تمام کارهای دولت را مچ گیری کند، نمیشود. برخی هم میگویند آقای لاریجانی با دولت همکاری کرده برای اینکه رئیس مجلس بماند.
اینکه آقای لاریجانی گزینه اصلاحطلبان شود را نمیدانم. اصلاحطلبان یک تجربه دارند از سال 92 و خودشان هم از لفظ « کاندیدای اجارهای» استفاده کردند. آیا این کار را تکرار خواهند کرد یا نه؟ ثانیا آقای لاریجانی در جریان صدا و سیما که بود و داستانهایی که پیش آمد، برخی از اصلاحطلبان هنجار شکن کینههای سنگینی از آقای لاریجانی دارند. آقای روحانی هم قبل از سال 92 اصولگرا و عضو جامعه روحانیت بود. اما درباره آقای لاریجانی به گذشته برگردیم، اصلاحطلبان آنقدری که از ایشان عصبی هستند از کسی دیگر عصبی نیستند.
اینکه همه این تعاملات جمع شود و خود آقای لاریجانی بپذیرد که کاندیدای اصلاحطلبان و اصولگراها باشد را نمیدانم. آنچه که ما صحبت کردیم، قرار بر نیامدن بود.
دانشجو: ما برجام را در مجلس تصویب نکردیم بلکه قانون اقدام متقابل را بررسی کردیم ولی همه گقتند که برجام بوده. آیا شما که موافق این قانون بودید، مجددا آن را تصویب میکنید؟
محمد رضا باهنر: با این کنشهایی که صورت گرفت، ممکن بود که ما بعضی از اصلاحات را بر برجام پافشاری کنیم. اما اینکه از روز اول بگوییم که در هیچ میز مذاکرهای شرکت نمیکنیم و با 5+1 هم مذاکره نمیکنیم. همینی که هست، باقی میمانیم و شما هر غلطی دلتان میخواهد کنید، اشتباه است. یک زمانی دولت دهم به قطعنامه های سازمان ملل متحد میگفت: « اینها یک ورق پاره بیشتر نیست». من این را قبول ندارم. بالاخره قطعنامههای ذیل ماده 7 سازمان ملل، آثار وضعی دارد. فروش روزانه 5/2 میلیون بشکه نفت ما را به روزانه 500 هزار بشکه رساند و به صفر میرساند.
بعد از مذاکره بیانیه الجزایر در سال 58 که امام کار را به مجلس سپرد و مسئولش هم آقای بهزاد نبوی بود. من خودم به آقای نبوی نقد دارم اما اینکه میگویند آقای نبوی در بیانیه الجزایر مملکت را به آتش زد؛ اصلا قبول ندارم. آقای نبوی اصلا بلد نبود مذاکره بین المللی کند. ما هنوزداریم خسارتهایی را به خاطر گافهای درون بیانیه الجزایر میدهیم.
حضرت امام (ره) و حضرت آقا گفتند که « مذاکره با آمریکا ممنوع است». من یکی از دلایلش را این میدانستم که ما مذاکره کننده قوی نداشتیم. من میخواهم بگویم آن زمانی که حضرت آقا گفتند «نرمش قهرمانانه»، اذن مذاکره را دادند. خب دیپلماتهای ما مذاکره هم کردند و قرار بود به صد در صد اهداف برسند ولی به 60 درصد اهداف رسیدند.
اینکه برگردیم و به سازمان ملل و 1+5 بگوییم که ما شما را قابل مذاکره نمیدانیم و هر غلطی که میخواهید بکنید، اشتباه است. اصلا موضع نظام ما این نبود.
دانشجو: یعنی الان هم برجام را مثبت میدانید؟
محمد رضا باهنر: آخرین حرکتی که ترامپ علیه ما انجام داد؛ مکانیزم ماشه را به سازمان ملل برد و تقریبا به اتفاق آرا حق را به جمهوری اسلامی دادند و آنجا تصویب نشد؛ در حالی که اگر برجام نبود، به اتفاق آرا، علیه ایران رای میدادند. درست است که یک دلار به ما نمیرسد و زورگویی میکنند ولی این خودش برای ما یک پیروزی بود. فرض کنید در نظام بین الملل کاری کردیم که به اتفاق آرا نظام بین الملل ما را محکوم کند یا اینکه کاری کنیم در نظام بین الملل فقط یک کشور قلدر ما را محکوم کند؛ کدام یک بهتر است؟ این موضع من است. تا زمانی که حق خودمان را نگیریم، کوتاه نمیآییم.
دانشجو: نظرتان درباره نامه آقای خاتمی به رهبر انقلاب چیست؟
محمد رضا باهنر: من از محتوای نامه مطلع نیستم و در خبرگزاریها نیز زیاد دنبال نکردم. آقای خاتمی تکلیفش روشن است. بالاخره این فتنه سال 88 یک داستان بزرگ و عمیقی بود. آنهایی که قتنهگر بودند هم میخواستند جمهوریت نظام را زیر سوال ببرند و هم اسلامیت نظام را زیر سوال ببرند. از یک کلید واژه به نام تقلب استفاده کردند. اگر هنوز هم کسی در مملکت وجود داشته باشد که اعتقاد دارد به تقلب آن زمان، من فکر میکنم که قابل همکاری نیست؛ اگر هم اعتقاد ندارد، باید آنقدر شجاعت داشته باشد که بگوید من اعتقاد به تقلب ندارم. اگر یک عده باشند که فکر میکنند بدون این اقرار میتوانند بیایند و فعال بشوند، توقع نا به جاییست.
دانشجو: گزینه اصلی اصولگرایان و اصلاحطلبان را در انتخابات چه میدانید و اینکه آیا گزینهای از این دو جریان رای میآورد یا اینکه اتفاق خاصی مثل سال 84 یا 92 میافتد؟
محمد رضا باهنر: همانطور که عرض کردم گزینه اصولگرایان در نظر سنجیها آقای رئیسی است که بالاترین محبوبیت را دارد؛ قاعدتا هم تحلیل میکنم اگر آقای رئیسی نامزد شود، خیلی از نامزدهای اصولگرا عقب میروند و میدان شفاف میشود. البته نمیگویم همه زیرا امکان دارد با ثبت نام آقای رئیسی آنها هم ثبت نام کنند.
اصلاحطلبان اگر بخواهند بر روی نیروهای هنجار شکن تفاهم کنند، میدانند که صلاحیت این مسئولیت بزرگ را در کشور ندارند. اینها میروند سراغ نیروهایی که احتمال تاییدشان بالاتر باشدو الان از دولت آقای روحانی چند نفر مطرح هستند که کار میکنند و دنبال میکنند. الان باید منتظر ثبت نامها باشیم تا ببینیم موضع دو جریان چگونه میشود.
الان اصلاحطلبان چیزی برای خودشان به اسم شورای اجماع ساز درست کردند که 38 حزب اصلاحطلب و 15 نفر از اشخاص حقیقی هم حضور دارند و مامور شدهاند تا بررسی کنند و نفر آخر را دربیاورند؛ از طرف این شورا هنوز اسمی را نشنیدیم. برخی میگویند احتمال وحدت روی آقای ظریف وجود دارد، برخی میگویند اگر آقای جهانگیری بیاید امکان دارد برایش وحدت بشود.
دانشجو: شما حضور آقای احمدی نژاد را چقدر جدی میبینید؟
محمد رضا باهنر: خب ایشان علاقهمند به حضور در این صحنه است. ایشان جدی هستند ولی باید از خودشان سوال کنید.