به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، مریم قنبری، آنگاه که جامعه ی مسلمان ایرانی، آرام آرام بایکی از محصولات دستاورد های تمدن متجدد غربی یعنی رسانه رو به رو شد،دیدگاه های متفاوتی دربین اندیشمندان جامعه ی ایرانی پیرامون این مسئله جدید شکل گرفت.
می توان گفت نظریه پردازی های پیرامون حوزه رسانه به سه دسته تقسیم میشوند. برخی از افراد در مقابل رسانه ایستادند و آن را تکفیر کردند. عده ای نیز آن را دستاوردی مثبت دانسته و باور داشتند براینکه رسانه خصلتِ ذاتیِ جامعه ی مدرنِ امروزی است. برخی نیز معتقدند براینکه می توان ، بین "شریعت اسلامی"و "رسانه" جمع ایجاد کرد.
اما در این میان امثال "آوینی" و "طالب زاده" ها به جای اینکه دنبال رو جریانات دیگر باشند، خود شروع به جریان سازی کردند. دربین اهالی رسانه، آقای نادر، از معدود افرادی بود که بافهم دقیق از ماهیت "جامعه ایرانی اسلامي" و "رسانه" انتخاب ها و معماریهای هوشمندانه ای را رقم زد.
نادر بیست و هفت ساله دانشگاه کلمبیا از پای درس "استفان شارک"بزرگ خودش را به ایران رسانده بود تا در جنگ تحمیلی شرکت کند! هنگام گزینش در مسجد محل متوجه شده بودند که این جوان بور چشم آبی، تحصیلات کارگردانی سینما از آمریکا را دارد به او گفته بودند: ازاین مسجد دیگر اعزام نداریم!
گمان کرده بودند نادر جوان، جاسوس آمریکایی است که با رد کردن وی توطئه دشمنان را خنثی کردهاند.
طالبزادهی جوان وقتی از علت عدم اعزام خود با خبر شده بود، برای ثبت نام به مسجد دیگری رفت. این نوبت در پاسخ به پرسش تحصیلات شما چیست؟ برای تکرار نشدن خاطره قبلی، گفته بود : بی سوادم و لودر سواری بلدم..!
چندی بعد اورا فرستادند جبهه تا در پشت لودر بنشیند و سنگر بسازد! نادر هم در جبهه و هم پس از آن سال های سال سنگر سازی میکرد اما این بار نه در جبهه جنگ با حزب بعث، بلکه در جبههی اندیشه، با کلمه، قلم و رسانه سنگرسازی میکرد.
دیگر آن جوان بور چشم آبی، یک سنگر ساز ساده نبود او به استادی کارکشته در عرصه فرهنگ و رسانه ایرانی تبدیل شده بود؛ تا آنجا که بسیاری از مسئولان داخل و خارج از کشور تحمل اقدامات اورا نداشتند. از جمله این اقدامات کنفرانس افق نو بود که نه تنها در رسانههای بینالمللی به شدت بایکوت میشد، بلکه در داخل کشور نیز چالشهای فراوانی داشت.
او ذات رسانه را دریافت کرده بود و میدانست از رسانه چطور برای پویایی جامعه بهره ببرد. آقای نادر اعتقادداشت بر اینکه باید همانند "شهید بهشتی" و "شهید مطهری" پای مناظره با مخالفان و منتقدین نشست و حرف ها و استدلالات خود رابیان کرد. این را بارها و بارها اعلام کرده بود که رسانه ملی به چنین تغییراتی نیاز دارد. امثال شهید آوینی و طالب زادهها باشجاعت میان دین و رسانه مسیرسومی را پایه گذاری کردند که امروزه شاهد رشد بیش از پیش آن در میان فعالان حوزه فرهنگ و رسانه هستیم.
آن چه که نادر جوان غرب نشین را تبدیل به بزرگ مرد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی ایران کرد، چیزی نبود جز جوهر گدازنده موجود در شخصیت خمینی.
همان که کامران آوینی را تبدیل به مرتضای آوینی کرد؛ همان که از یک پسر ساده روستایی، فرمانده جبهه مقاومت ساخت.
"طالب زاده"پدرانه و آموزگارانه، زندگی میکرد. اگر پای صحبت جوانانی بنشینید که تجربه همکاری با وی را داشتند، معلم بودن آقای طالب زاده، وجه اشتراک توصیفات ایشان است. طالب زاده با این روحیه و منش خود را دربین نسل جوان انقلاب اسلامی تکثیر کرده است که از نگاه تمدنی وی به جمهوری اسلامی حکایت دارد. چقدر بزرگاند کسانی که زندگی را در قلمشان جاری میسازند و صحنهی یکتایِ هنرمندی را در ذهن تداعی میکنند.آنان که میروند اما بعد از رفتنشان، گویی تازه شروع میشوند.کسانی که خود میروند و روحِ عظیمشان را در یاد و خاطرهی یک نسل، بر جای میگذارند.
مریم قنبری، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان قم
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.