گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، راحیل طهوری؛ «ابوثمامه همدانىصائدى» از تابعین و رزمآوران عرب و بزرگان شیعه و از یاران امیرالمؤمنین (ع) به شمار مىآمد و در جنگهاى حضرت شرکت داشت.
وی پس از امیرالمؤمنین (ع) در کنار امام حسین (ع) قرار داشت و در کوفه ماندگار شد و زمانى که معاویه به هلاکت رسید، به امام (ع) نامه نوشت و آنگاه که مسلم بن عقیل وارد کوفه شد، به یارى او شتافت و به دستور مسلم، کمکهاى مالى شیعیان را دریافت مىکرد و با آنها اسلحه خریدارى مىکرد و در این خصوص داراى مهارت بود. (1)
یاری مسلم بن عقیل
هنگامى که عبیداللّهبنزیاد وارد کوفه شد و شیعیان بر او شوریدند، مسلم او را با عدّهاى اعزام کرد و وى را بر نیروهاى قبایل تمیم و همدان، فرماندهى داد و عبیداللّه را در دارالاماره به محاصره درآوردند و آنگاه که مردم دست از یارى مسلم برداشتند، ابو ثمامه مخفى شد و جستجوى ابن زیاد از وى شدّت یافت. او به اتفاق نافع بن هلال جملى به سوى حسین (ع) حرکت کرد و در بین راه به آن حضرت رسیده و با ایشان همراه شد.
حریم ولایت را باید با جان و دل حفظ کرد
طبرى مىگوید: وقتى امام حسین علیه السّلام در کربلا فرود آمد، عمربنسعد نیز وارد آن سامان شد و کثیربنعبداللّه شعبى را (که انسانى خونآشام بود) نزد امام اعزام کرد و به او گفت: به سوى حسین برو و از او بپرس به چه انگیزهاى به این دیار آمده است؟
وى در پاسخ عبیداللّه گفت: این مطلب را از او مىپرسم و اگر بخواهى او را مىکشم. عبید اللّه گفت: نمىخواهم او را بکشى، ولى مىخواهم تنها این موضوع را از او بپرسى. آن مرد به سمت امام (ع) راه افتاد. وقتى ابوثمامه صائدى او را مشاهده کرد به امام عرضه داشت: اى ابا عبداللّه! خداوند شما را به سلامت بدارد! بدنهادترین انسان و بىپرواترین و خونآشامترین فرد روى زمین به سمت شما مىآید.
ابو ثمامه اجازه نمیدهد فردی فاجر به امام نزدیک شود
ابو ثمامه به سوى شعبی رفت و گفت: شمشیرت را زمین بگذار. شعبی پاسخ داد: نه! به خدا سوگند زمین نمىگذارم و چنین کارى از بزرگوارى به دور است، من پیکى هستم، اگر سخنانم را شنیدید پیام خود را به شما رساندهام، وگرنه بازمىگردم.
ابو ثمامه گفت: من قبضه شمشیرت را مىگیرم و تو خواستهات را بگو. شعبی در پاسخ گفت: نه به خدا سوگند! نمىگذارم آن را لمس کنى. ابو ثمامه به او گفت: پس بگو براى چه بدین جا آمدهاى؟ و من از ناحیه تو آن را خدمت امام عرض خواهم کرد و نمىگذارم به ایشان حضرت نزدیک شوى؛ زیرا تو فاجرى.
راوى مىگوید: آن دو به یکدیگر ناسزا گفتند و سپس کثیر بازگشت و ماجرا را به عمر سعد اطلاع داد. عمر سعد این بار «قرّةبنقیس تمیمىحنظلى» را به جاى او فرستاد و وى با حسین (ع) سخن گفت. (2)
اقامه نماز با امام؛ آرزوی شیعیان
ابومخنف راویت کرده است: روز عاشورا وقتى ابوثمامه ملاحظه کرد خورشید به وسط آسمان رسیده و جنگ همچنان ادامه دارد، به امام حسین (ع) عرضه داشت: «اى ابا عبد اللّه! جانم فدایت! مشاهده مىکنم که دشمن به تو نزدیک شده، به خدا سوگند! اگر خدا بخواهد، دوست دارم پیش مرگت شوم و علاقه دارم زمانى به دیدار خداى خویش نایل شوم، نمازى را که وقت آن فرا رسیده با تو خوانده باشم.»
خداوند تو را از نمازگزاران و تسبیح کنندگان قرار دهد
امام حسین علیه السّلام سرش را بالا گرفت و سپس به او فرمود: «ذکرت الصلاة جعلک اللّه من المصلّین الذاکرین، نعم! هذا اوّل وقتها»؛ نماز را به یادآوردى، خداوند تو را از نمازگزاران و تسبیح کنندگان قرار دهد، آرى! اکنون اول وقت نماز است.
سپس فرمود: «سلوهم أن یکفّوا عنّا حتى نصلّى»؛ از دشمن درخواست کنید به ما مهلت دهند تا نماز بگزاریم و از دشمن درخواست مهلت کردند. (3)
برایم ناخوشایند است که پس از شما زنده بمانم و تنهایى و بىکسى و کشته شدن شما را ببینم
راوى مىگوید: ابو ثمامه پس از اقامه نماز، به حسین (ع) عرضه داشت: اى ابا عبد اللّه! تصمیم گرفتهام به یارانم بپیوندم و برایم ناخوشایند است که پس از شما زنده بمانم و تنهایى و بىکسى و کشته شدن شما را ببینم. امام (ع) به او فرمود: «تقدّم فإنّا لاحقون بک عن ساعة»؛ مىتوانى به میدان بروى، لحظاتى دیگر ما نیز به تو خواهیم پیوست.
ابو ثمامه به میدان تاخت و مبارزه کرد تا در اثر جراحات زیاد، بدنش به ضعف گرایید و قیسبنعبداللّه صائدى؛ پسر عمویش که با او دشمنى داشت، او را به شهادت رساند.
تأخیرانداختن در شهادت به خاطر اقامه نماز
نکته جالب توجه این است که شهادت برای یاران امام حسین(ع) به قدری والا و ارزشمند بوده که برای نایل شدن به آن لحظهشماری می کرده اند، اما در این میان امری گران بهاتر و ارزشمندتری نیز برای آنها وجود داشته که به هیچ نحوی حاضر نبودهاند آن را از دست بدهند.
یاران امام با اقتدا به اهل بیت (ع)، نماز را آن قدر ارج می نهادند که حاضر بودند شهادت خود در پای رکاب حضرت را به تأخیر بیاندازند تا نماز اول وقت به امامت حسین بن علی (ع) را درک کنند.
عاشورا بهترین زمینه برای آموزش نماز به کودکان
امام علی (ع) می فرمایند: «به کودکان خود نماز یاد دهید و چون به حد بلوغ و تکلیف رسیدند از آنها در مورد نماز مؤاخذه کنید».(4)
بر همگان روشن است که یکی از امور بسیار تأکید شده توسط اهل بیت(ع) نماز است. شاید بتوان گفت که عاشورا بهترین زمینه و بستر برای شیعیان امیرالمومنین است که به کودکان خود نماز را آموزش داده و آنها را نسبت به اقامه نماز مقیّد بار بیاورند، البته آموزش نماز در این ایام (ماه محرم )به کودکان متضمن این مضمون است که نماز تنها با ولایت اهل بیت(ع) معنا پیدا میکند، وگرنه نماز بی ولایت منجر به کوفی شدن میشود.
در واقع ما می توانیم با پررنگ کردن نقش نماز در ماجرای عاشورا و ارج نهادن به نماز اول وقت در این ایام و ذکر مصیبت های وارده به اهل بیت(ع)، جایگاه نماز را برای کودکانمان مهم و برجسته کنیم و البته طبق فرمایش حضرت از فرزندان بالغ خود نیز در این ایام در مورد نماز مؤاخذه کنیم و دائما به آنها متذکر شویم که اقامه عزای حسین (ع) بدون اقامه نماز، ضایع کردن خون شهدای کربلاست.
پی نوشت:
1- سلحشوران طف/ ترجمه إبصار العین/ صفحه 149.
2- ارشاد/ اخبار الطوال/ صفحه 238.
3- تاریخ طبرى/ صفحه311- ارشاد/ صفحه 85.
4- غررالحکم/ باب الصلاه/ حدیث 6