به گزارش گروه فرهنگی«خبرگزاری دانشجو»،، کتاب عکس «سال سی» که مجموعهای نفیس از عکسهای ماندگار انقلاب اسلامی از سال 57 تا پایان 87 است، از سوی سازمان هنری رسانهای اوج منتشر شده و 17 بهمن در تالار وحدت رونمایی میشود.
گفتوگو با رضا طاهرخانی، مولف و مدیر پروژه این کتاب از سوی روابط عمومی سازمان هنری رسانهای اوج منتشر شده است.
انگیزه اولیه تدوین این کتاب چطور در شما به وجود آمد؟
خلأیی بزرگ در زمینه هنر و تاریخ در کشور داریم که وقتی این خلأ در زمینه کارهای مکتوب جمع میشود، جایی به نام خلأ آرشیو خودش را نشان میدهد. ما هیچ آرشیو درست و قابل ارایهای در کشور برای معرفی تاریخ معاصر کشور نداریم. چیزی که گویای تاریخ یک کشور باشد، اعم از انقلاب یا غیر از انقلاب، وجود ندارد. این اتفاق، دلیل اصلیاش، بیانگیزگی آدمهاست و دلیل این بیانگیزگی به نظر من، مدیریتهای کوتاه مدتی است که آدمها در آن به اتفاقات، ریشهای فکر نمیکنند. به این فکر میکنند که مدت کوتاهی مدیر یک مجموعه خواهند بود و در این مدت، کار عمیق و ریشهای محتوایی، معنی پیدا نمیکند. روزمرگی باعث شده که ما از کارهای اساسیمان غافل شویم.
در حوزه عکس هم این معضل وجود دارد؟
بله، با توجه به پتانسیل بالای خبری گه در ایران وجود دارد تولیدات زیادی داشتیم اماخروجی خودمان از آن، نزدیک به صفر است!
در حال حاضر وضعیتمان در این زمینه چگونه است؟
امروز به مقطعی رسیدهایم که هم سندهای تصویری ما در آستانه آسیب پذیری است و هم اینکه جماعت بسیار زیادی پیدا شدند که با صرف هزینههای کلان، برای ما از نگاه دشمنانمان تاریخ نگاری میکنند. مثل رسانههای ضد انقلاب که مشغول ذهن سازی تاریخی برای نسلهای جدیدند. برخی مسئولین در ایران هم ایفای نقش میکنند که در قالبهای کلیشه ای محصور شدهاند و درک نمیکنند که بایستی با هر نسل، به اقتضای همان نسل صحبت کرد. بنابراین جوان امروزی که یک کتاب خارجی با کیفیت عکس و چاپ و گرافیک از او دلبری میکند، نمونههای استاندارد ایرانی آن را نمیبیند. این باعث شکافی شده که تاریخ نگاران ضد انقلاب، برنده آن هستند.
مثالی برای این ادعا دارید؟
مثلا شبکه منافقین در یک سال گذشته از خودش بالغ بر 1000 ساعت تاریخ نگاری برای 30 سال گذشته ایران داشته است. نسل جدید نمیداند که این آدمها صدها نفر را در کوچه و خیابان به فجیعترین وضع به شهادت رساندهاند و حالا تنها چیزی که از آنها میبیند، مثلا تحلیل نهج البلاغه، سخنرانیهای مذهبی و اینطور مطالب است!
آنوقت همه هم دست وی دست گذاشتهاند.
برای مسئولین فرهنگیمان متأسفم که این را متوجه نیستند که با صرفا با شعار «مرگ بر منافق»، مشکل حل نمیشود. او موظف است به عنوان مسئول فرهنگی دغدغه این کار را داشته باشد. این آدمها حقوق نظام را میگیرند و باید دغدغه تبلیغ و حفظ انقلاب اسلامی را داشته باشند. مثلا سازمان .... با بودجهای بالغ بر میلیاردها تومان بودجه در سال میتواند تحول شگرفی در زمینه فرهنگسازی جامعه انجام دهد اما مسئولان آن صادقانه و با شهامت کلاه خودشان را قاضی کنند که چه جایگاهی در میان مردم دارند.
یادمان هست که رهبر معظم انقلاب هم در این زمینه دغدغههای زیادی داشته و دارند.
دقیقا. رهبر انقلاب در سال 89، چهار بار درباره تاریخ نگاری انقلاب اسلامی صحبت کردند. یک جمله ایشان این است: «انقلاب اسلامی ایران و نحوه شکل گیری، وقوع حوادث پس از آن و ایستادگی 30 ساله و سرافرازی ملت ایران در مقابل چالشهای بزرگ بین المللی، موضوع بسیار عظیم و فرهنگ سازی برای ملتهاست و متأسفانه موضوعی با چنین عظمت، دچار غفلت واقع شده و در زمینه نگارش تاریخ انقلاب اسلامی و تولید کتاب و دیگر محصولات فرهنگی تقریبا کار خاصی انجام نشده است. باید در خصوص نگارش تاریخ صحیح و واقعی انقلاب اسلامی کاری جدی انجام و غفلتهای گذشته جبران شود.»
وزیر .... باید جواب بدهد که برای تحقق این مهم چه کار کرده است. دو سال مکرر و پی در پی من با ایشان مذاکره کردم و نامهها و تماسهای متعددی از سوی ریاست جمهوری ایشان را موظف به حمایت از این کار کرد. اما وقتی آدمها درگیر کارهای روزمره و همایش های زودگذر دهان پرکن اما بی خاصیت میشوند، نتیجه این است که کارهای اساسی حوزه فرهنگ، معلق میماند و هیچ کس نمیتواند پیش وجدان خود در مقام مسئول بگوید برای نظام فرهنگی کشور یک کار ماندگار انجام دادهام. شمایی که کار نمیکنید، حداقل از این کار حاضر و آماده حمایت کنید! اگر وظیفهتان این نیست، پس چیست؟ تعدادی از مسئولان و دست اندرکاران فرهنگی هم این کار را دیدند و به ارزش آن پی بردند ولی حتی حاضر نشدند از اعتبار خود هزینه کنند.
تاخیر در انتشار این کتاب، ضررهای مالی هم به دنبال داشت؟
این کتاب باید سال گذشته به چاپ میرسید و همین کوتاهی باعث شد که نزدیک به 2 میلیارد، هزینهها بیشتر شود و در حال حاضر مجبوریم به جای 70 هزار نسخه به 10 هزار نسخه بسنده کنیم. این را آن آدمی باید جواب بدهد که از آبان سال 90، نامه را نگه داشته و دستور رییس جمهور را عملی نکرد.
اسم میبرید؟
.... که بخشی از بودجه فرهنگی دولت در اختیار ایشان است به رغم نامهها و دستوراتی که از ریاست جمهوری داشتیم و {وی} موظف شده بود که هزینه انتشار این کتاب را بدهد، تعلل کرد و این تعلل های مکرر آقای ... کار را به جایی رساند که کتابی با قیمت 25هزار تومان به قیمت 70 هزار تومان رسید.
در روند تدوین این کتاب چه تعداد عکس دیدید؟
بالغ بر 5 میلیون عکس را ما دیدیم و خیلی از عکسها را هم نتوانستیم ببینیم. این نگاتیوها در روزنامه ها و رسانههای مختلف و بخشی از آن هم در دست عکاسان است که در شرایط غیر مساعد نگهداری میشود. بسیاری از نگاتیوها در حال آسیب دیدن است. مثلا یک ارگان، از داخل گونی، اسلایدها را در میآورد و به ما میداد. اینها را اگر به دست یک خارجی بدهیم بهترین کتاب را از آن در می آورد. بعد عکاس آن به لحاظ عکاسی خبری، میشود غول دنیا.
به این نکته توجه داشته باشیم، صحبتهایی که بنده در خصوص حمایتها و عدم حمایتها میکنم، اصلا منظور درخواست کمک نیست، این دقیقا وظیفه یک نظام است که برای ثبت تاریخ خود هزینه کند. ما موظفیم با درنظر گرفتن شعور بصری نسل جدید، محتوایی که مطمئنیم درست است را به آنها ارایه کنیم. این کتاب را حداقل 200 دانشجوی دختر و پسر که شاید به ظاهر کاری به انقلاب نداشتند، دیدند و همه آنها مشتاق شدند که این کتاب را بعد از چاپ، داشته باشند. مدام هم با ایمیل و تماس تلفنی، پیگیر بودند که کار چاپ کتاب، چه شد؟
از گروه کارشناسی این کتاب هم برایمان بگویید.
چون تعداد عکسها و حجم آنها بالا بود، باید تیمهای کارشناسی، کار انتخاب را انجام میدادند. عموم کسانی که مشغول این کار شدند، یا کارشناس عکاسی بودند، یا دبیر سرویس عکس خبرگزاریها و روزنامهها یا تبحری در عرصه عکاسی داشتند.
حدود 6 ماه یک شورای سیاستگزاری را تشکیل دادم. افراد با تخصصهای مختلفی در این شورا بودند. نتیجه یکسری کارهای تحقیقاتی در این شورا بررسی میشد و مهندسی فکری کتاب انجام میگرفت. که براساس آن مهندسی فکری که از هر سال، فهمی را برداشت میکردند، لیستهایی تهیه میشد که براساس آن، عکسها انتخاب میشد و این شد یک کتاب تاریخی درست، که دارد بر مبنای یک سری عکسهای گزینش شده هنری پیش میرود. و الا اگر 5 عکس خوب را کنار هم بگذاریم ولی مفهوم را منتقل نکند، اتفاق خاصی نمیافتد. کما اینکه این کار حداقلی هم در جامعه ما نیفتاده است. عکسهای برگزیده ما هم شامل دو دسته بودند. یکی عکسهای دیده نشده و دیگری عکسهایی که نمیشد آنها را از تاریخ حذف کرد.
آغاز کار اجرایی کتاب دقیقا چگونه شکل گرفت؟
این کتاب شروعش در خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا) در زمان مدیریت آقای بهداد استارت خورد و با تغییراتی که در مدیریت خبرگزاری رخ داد، این تعامل فسخ شد. الباقی ماجرا رنجنامهای بود که تا الان برایتان تعریف کردم تا اینکه سرانجام سازمان هنری رسانه ای اوج با نظر آقای صفار هرندی و درایت آقای احسان محمدحسنی به این جمعبندی رسیدند که انتشار این کتاب از اولویتهای مهم فرهنگی کشور است و امروز سازمان اوج ناشر یک اثر ملی نفیس و فاخر در زمینه عکاسی خبری و تاریخ ایران شده است.
فکر میکنید تیراژ 10 تا 15 هزار جلد برای چنین کتابی، پاسخگوست؟
این کتاب اگر در مرحله توزیع هم با حالتی حرفهای روبرو باشد، تلقی من، عبور از تیراژ 200 هزار نسخه است. این کتاب فاخرترین کاری است که برخی کارشناسان معتقدند تا آخر تاریخ، نمونهاش نخواهد آمد و طبیعی است که چنین کتابی، مخاطبان فراوانی هم داشته باشد.