گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ محمدصادق کوشکی، استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران است. وی که در چند سال گذشته از منتقدان معاونت سینمایی و همچنین مشکلات اخلاقی در سینمای ایران است، مقصر اصلی را وزارت ارشاد و سازمان سینمایی می داند.
بررسی سیاستهای سینمایی و فرهنگی دولت آقای صفار هرندی و آقای حسینی و همچنین بررسی بازنمایی طبقات اجتماعی و قومیتها در سینما موضع این گفتوگو است، که توسط جبهه فکری انقلاب اسلامی انجام شده است. بخشی از این گفت و گو در این خبرگزاری منعکس می شود.
آیا اصلاً معتقد هستید که دولت در تحولات سینمایی، بعد از انقلاب، تاثیری داشتهاند یا نه؟ اگر بوده تا چه میزان بوده؟
میتوانیم بگوییم که آیا دولت، حکومت دینی و دولت برخاسته از نظام دینی وظیفهای دارد یا ندارد؟ آیا باید تأثیر بگذارد یا نه؟ و از زاویهای دیگر، میتوانیم بگوییم که آیا تأثیرگذاشته و به چه صورتی است؟ و نکته بعد این است که چگونه باید تاثیر میگذاشت؟
بنا به روایت معصومین، اگر به چهار وظیفه برای نظام دینی، قائل باشیم در واقع، دو وظیفه از این چهار وظیفه اصلی به حوزه فرهنگ بر میگردد، یعنی معصومین، مشخصاً مولای متقیان، اشاره کردند که نظام دینی چهار وظیفه اساسی دارد: تعلیم مردم، تربیت مردم، امنیت مردم، معاش مردم. تعلیم و تربیت مردم که به تعبیر قرآن «یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» مصداق آن است، یعنی اینکه اخلاق و رفتار و منش و بینش و ذهنیات و افکار و دانش مردم، بایستی پاکسازی و پاکیزه بشود؛ وظیفه حکومت دینی این است که این عرصهها را که ذیل تعلیم و تربیت جا میگیرند، ذیل تزکیه و تعلیم جا میگیرند، متولی باشد و اینها را به سمت پاکسازی و پاکیزه سازی ببرد.
با همین چهارچوب باید نظام جمهوری اسلامی را هم ببینیم و طبیعتاً جمهوری اسلامی و دولت جمهوری اسلامی، بایستی در همه عرصههای آموزشی و فرهنگی و تربیتی که یکی از این عرصهها مشخصاً حوزه هنرهای نمایشی، اعم از سینما و تئاتر، به ویژه خود سینما، بایستی تأثیر داشته باشد، خود را پاکسازی بکند و منطبق بکند این عرصهها را با ارزشهای دینی و چهارچوبهای دینی، اینکه دولتها، پس از پیروزی انقلاب، چقدر در این عرصه کار کردند. بایست بگوییم که متاسفانه هیچ کدام از دولتها به ویژه دولتهای آقای هاشمی، آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد، در این عرصه برای خودشان رسالتی اصلاً قائل نبودند، یعنی نگاهشان با نگاه مبنایی اندیشه سیاسی تشیع متفاوت بود.
آقای احمدی نژاد که از ابتدا آمدند و آب پاکی را روی دست همه ریختند! گفتند که پرداختن به رفتار مردم، به پوشش مردم، به آرایش مردم، وظیفه دولت نیست؛ این دقیقاً همان چیزی است که به آن می گویند سکولاریسم؛ یعنی دولت فقط متکفل شکم مردم، متکفل، بعد حیوانی مردم است. غذای مردم،مسکن مردم، بهداشت مردم، ازدواج مردم و همین! ایشان گفت دولت متولی این بخش است، یعنی ظاهراً ایشان از آن چهار وظیفهای که حکومت دینی، به روایت معصومین، قائل هست، ایشان به تربیت اصلاً اعتقادی ندارد.
در همان امور هم باید نگاه فرهنگی باشد.
بله، بدون تردید، نگاه دولت آقای خاتمی که کلاً پاکیزه سازی نبود بلکه غربیسازی بود و این کار را هم به قوت انجام داد. دولت آقای هاشمی هم که نگاه پاکیزه سازی داشت، نه آدم این کاره داشت و نه در این عرصه موفق بود. یعنی وزرای فرهنگ آقای هاشمی دو سال اول آقای خاتمی بودند، بعد آقای لاریجانی بودند و بعد هم آقای میرسلیم و حالا هم معاونت سینمایی که شاخصترین آنها هم آقای ضرغامی بود، تصوری کلی داشتند از اینکه دولت جمهوری اسلامی باید در سینما موثر باشد و جهتدهی بدهد و پاکسازی بکند و پاکیزهسازی بکند و انطباق ایجاد کند بین سینما و بین دین و ایمان مردم؛ اما نه سواد این کار را داشتند، نه توان مدیریتی داشتند و به همین خاطر هم اصلاً موفق نبودند.
در دوران جنگ هم تلاشهایی صورت گرفت اما به واسطه فضای جنگ و به خاطر مشکلات و فضای اول انقلاب، شاید خیلی نشود که توقع هم داشته باشیم اینکه چرا دولتها، دولتهای زمان جنگ، در این زمینه کاری کردند یا نکردند. تلاشهای محدودی اتفاق افتاد ولی اینکه بگویم خیلی برنامهریزی شده و گسترده بود، نخیر. خُب این جواب سئوال اول که آیا اصلاً دولت وظیفهای دارد یا ندارد، بله؛ دارد اما در عمل هیچ اتفاقی نیفتاده؛ اتفاقات بیشتر منفی بوده؛ یعنی یا با برنامهریزی اتفاقات منفی افتاده، مثل دوره آقای خاتمی که سینما به سمت غربیسازی حرکت کرد و آن تقلید ناقص از سینمای غرب و ارزشهای غرب در چهارچوب تفکر و تمدن غرب، سعی کرده حرکت بکند، آن ارزشها را حاکم کند.
در دوران آقای احمدی نژاد هم به واسطه جهالت و سوء مدیریت و به واسطه خود مجتهدبینیهایی که فراوان در عرصه وزارت فرهنگ و ارشاد و عرصه سینما و حتی عرصه ریاست جمهوری که در این عرصه دخالت کردند و شورای عالی سینما ایجاد کردند و مدیران منصوب خود را به سینما تحمیلکردند، افرادی مثل آقای شمقدری و غیره، در این دولت آقای احمدی نژاد هم عملاً سینما، سینمای عصر خاتمی را ادامه داد؛ یعنی دولت، دولت احمدی نژاد بود اما سیاستهایی که در عصر خاتمی به سینما تحمیل شده بود تداوم پیدا کرد تا حدی که دیگر معاونت سینمایی و سازمان سینمایی دولت آقای احمدی نژاد، به نوعی پادوی بیجیره و مواجب مبتذل سازان قبل از انقلاب شدند و ظاهراً وظیفهای جز تقدیر از قلههای ابتذال، در قبل از انقلاب، نداشتند.
و جالب اینجاست که نتیجه چنین سیاست واداده و چنین مدیریت منفعلی در حوزه سینما، این شد که هم خانه سینماییها از این وزارت ارشاد ناراضیاند، هم مومنان. هیچ کسی تقریباً جزء چهار پنج نفر آدمهایی که به مدیریت سینمایی فعلی وابسته هستند، کس دیگری راضی نیست! یعنی این انفعال و این وادادگی محض و این تسلیم شدن مدیران سینمایی در برابر روند متبذل حاکم بر سینما که تداوم همان سیاستهای عصر ختمی در سینم بود، جز نارضایتی عمومی، ارمغانی نداشت، هر چقدر این مدیران سینمایی کرنش بیشری در برابر فساد و مروجان فساد کردند، اتفاقاً نارضایتی عمومی از اینها بیشتر شد.
خب؛ این حالا آنچه بوده است؛ اما چه باید باشد؟ یعنی نسبت دولت جمهوری اسلامی و سینما و عرصه سایر هنرها، مشخصاً چون موضوع بحث سینماست، دولت جمهوری اسلامی بایستی سینما را هدایت بکند، جهت دهی بکند، پاکسازی و پاکیزه سازی بکند و آن را به عنوان یک ابزار در خدمت گسترش فرهنگ دینی و فرهنگ انقلابی به خدمت بگیرد.
این مستلزم یکسری.....، آقای کوشکی، نیروهایی که در این عرصه بتوانند کار بکنند.
حالا بحث تئوریکی را شروع میکنیم که این وظیفه را دارند. ممکن است کسی بیاید بگوید که صدسال دیگر هم محقق نمیشود، بگوییم به هر حال این وظیفه را دارند. طبق باورهای دینی ما، طبق، قوانین و طبق قانون اساسی و اساس نامه وزارت ارشاد چنین وظیفهای را به عهده دارند البته اینکه بگوییم فقط دولت به عهده دارد نه یعنی حوزه هنری هم چنین وظیفهای را به عهده دارد، سازمان تبلیغات، صدا و سیما هم به عهده دارد،وزارت ارشاد و معاونت سینمایی، چنین وظیفهای به عهده دارد. این یک مطلب. که به هیچ عنوان دولت نهم و دهم چنین اعتقادی را نداشتند.
دولت نهم را هم شما زیر پرسش قرار میدهید؟
بله.
شما خروجی دولت نهم را خروجی خوبی نمیبینید جناب کوشکی؟
حالا به اعتقاد من که هیچ فرقی نمیکنند. من در صحبتهای قبلیای هم گفتم هیچ فرقی نمیکنند، هیچ تفاوتی آنچه سینما در دولت نهم و دهم هیچ فرقی نیست؛ همهاش ادامه ......
یعنی شما هیچ تفاوتی بین دولت نهم و دهم قائل نیستید!
نه، ببنید! هیچ تفاوتی قائل نیستم، چرا؟ به خاطر اینکه این روند فاسدی که در دولت دهم داشتیم، دقیقاً از دولت دهم آمد بیرون.
فراموش نکنیم با مدیران سینمایی دولت نهم، همان مدیران سینمایی آقای خاتمی بودند. مدیران ارشاد تا چند وقت اصلاً عوض نشدند؛ چیزی نزدیک به دو سال. آیا توقع دارید کسانی که مدیرانی که عصر «مهاجرانی» و ....
بعدش ما خروجی را میبینیم و محصولات را میبینیم و محصول وخروجی برای ما مهم است وقتی سیاست آقای احمدی نژاد از سال هشتاد و چهار، رسماً سکولاریزه کردن حوزه فرهنگ بوده یعنی ایشان گفته ربطی ندارد اینکه مردم چگونه رفتار میکنند، به دولت مربوط نیست، این نگرش حاکم به دولت بوده، مگر وزیر ارشاد دولت نهم میتوانست خارج از این چهارچوب عمل کند؟
کافی است که فقط بدانیم، مثال دارم میزنم تا دو سال آقای صفار میگفت که ما مجبوریم محصولات عصر خاتمی را پخش کنیم؛ یعنی میگفت آنها ساختهاند و ما نمیتوانیم جلویش را بگیریم، مجبوریم همان را پخش کنیم و این گونه میخواست از زیر بار مسئولیت فرار کند و معاون سینماییشان آقای جعفری جلوه. بعد از دو سال گفتیم حالا خودتان چه تولید کردهاید؟ اگر بخواهیم یک کار «عصرجمعه» ای خانم زندی، میشود جزو فیلمهای برگزیده جشنواره فجر.....
یک در نسبت چند؟!
حالا عرض میکنم! دانهدانه میروم جلو. دانهدانه میروم جلو.
گندی که زد شمقدری نزد! چون هرندی از این ادعاها داشت که شاید الا شما نیایید کلاهی گذاشته سر فرهنگ، فکر می کند چه تخم دوزردهای گذاشته! آقای مثلاً هرندی؛ کسی که مثلاً چهارچوب دارد ذهنش، این کاری که آقای هرندی میکند شاید شمقدری نکرده باشد.
فیلم خانم زندی میشود فیلم برگزیده.... فیلم خانم زندی: عصر جمعه. جالب است وقتی که خانم زندی میخواهد بیاید جایزهاش را از آقای صفار بگیرد، روسریاش دارد از روی سرش میافتد! یعنی حتی آقای صفار این قدر برایش چهارچوبهای دینیاش مهم نیست که اولاً از اینکه چنین فیلم وحشتناکی، فیلم برگزیده بشود جلوگیری بکند، یعنی ظاهراً خیلی همینجوری. در واقع، تماشاچی منفعل است! آیا آقای هرندی جرئت دارد که همین الان بیاید و بگوید که داستان فیلم «عصرجمعه» را تعریف کنند، جلوی تریبون، جرئت نمیکند! چون داستان آن به شدت خجالت آور است! آقای هرندی به چنین فیلمی جایزه داد!
یک انفعال محض. یک قلم دیگر. خانم زندی وقتی میخواهد بیاید جایزه بگیرد جالب است بذل و بخشش آقای صفار گل میکند! یعنی جایزهای که به خانم زندی به خاطر فیلم «عصر جمعه» داده میشود، یک سمند، سفر حج تمتعی که خود وزیر هدیه میکند و تعدادی سکه، سیمرغ بلورین و ..... ! جالب اینجاست که حالا فقط فیلم «عصرجمعه» هم نیست یعنی اگر فقط فیلم «عصرجمعه» میبود، می گفتیم اشکالی ندارد، یکایک فیلمها را نگاه میکنی و از همه اینها، در واقع دقیقتر این است....، شما میگویید دولت احمدی نژاد با شعارهایی سر کار آمد.
همین فیلمها را هم بگویید آقای دکتر، مصداقی.
دولت نهم با شعار عدالت آمد، با شعار احیای ارزشهای اسلام و انقلاب آمد، با این شعارها آمد، باشعار مباره با فساد آمد. جالب است که بدانید کارنامه چهارساله دولت نهم و دولت دهم آیا حتی یک فیلم، یک فیلم در چنین عرصهای، دولت جهتگیری و سرمایهگذاری و بسترسازی کرد که در این عرصهها ساخته بشود؟ لااقل یک فیلم! دو فیلم، سه فیلم!
در چه عرصهای جهتگیری نکرد؟
در عرصه عدالت، مبارزه با فساد. یک فیلم در مقابل فساد ساخته نشده؛ چه دولت نهم چه دهم. بالاخره مثلاً آقای احمدی نژاد همیشه ازمافیا صحبت می کرد، از باندهای مافیایی، از وابستگان قدرت، خب! ارشاد میآمد مثلاً در دولت نهم و دهم، یک جایزه ویژهای در جشنواره میگذاشت.
میگفت هر کسی در خصوص نقد مافیایی قدرت، نقد مافیای نفتی، نقد فساد اقتصادی فیلم ساخت، جایزه ویژه جشنواره را به او میدهیم، این اتفاق اصلاً نیفتاد یعنی حتی در عرصه شعارهای احمدی نژاد. مثال میزنم. آقای احمدی نژاد به طور خیلی جدی یکی از برگهای برندهای که ادعا داشت که دولتش دارد سفرهای استانی بود.
در خصوص سفرهای استانی آیا فیلمی که نگاه آن مثبت به سفرهای استانی باشد و مثرهای این سفرها را نشان بدهد، ساخته شده؟ نه. من تازه دارم میگویم در چهارچوب برنامههای خود دولت. یعنی من می خواهم بگویم دولت احمدی ناد حتی در عرصه پروپاگاندا هم عرضه نداشته و موفق نبوده! چه نهم چه دهم.
حتی سفارشی باشد، سفارشی ضعیف حتی.
حتی سفارشی باشد، اینکه سفارشی باشد که حتی بیننده داخلی یا خارجی ببیند، امروز یا ده سال بعد، مثلاً بگوید سفرهای استانی چقدر پدیده خوبی بوده، نه فیلم «گیرنده» را موسسه «آوینی» آن هم نه دولت، ساخته که اصلاً ربطی به سفرهای استانی ندارد و احتمالاً اگر کسی ببیند می گوید که سرنوشت سفرهای استانی این بوده؟! من میخواهم بگویم که حالا دولتی که حتی در تبلیغ خودش بیعرضه بوده، منفعل بوده، این دولت آیا توقع داریم که بیاید دین را تبلیغ بکند! هزار سال دیگر! در حالی که چنین نگرشی را هم دولت به سینما و به عرصه هنر نداشته؛ اصلاً وظیفه خودش نمیدانسته! در عرصه نقد فساد اقتصادی، در عرصه عدم تمرکز گرایی.
با این خط قرمزها شدنی است؟!
بله؛ ایشان میتوانست مثلاً با همه خط قرمزها....، جالب است که در دولت آقای احمدی نژاد، شراب خواری در فیلمها آزاد است، بیحجابی آزاد است، نمایش باردار شدن دختر از رابطه نامشروع، خط قرمز نیست و دولت حمایت میکند، اما برای نقد فساد اقتصادی دولت محدودیت دارد! چطور آقای احمدی نژاد به خودش جرئت دارد بیاید برخلاف نص صریح قانون، در مناظره تلویزیونی اسم اشخاصی را ببرد که متهم فساد اقتصادیاند که این کار تخلف محض است.
اما در سینما نمیشود شخصیتهای خیالی ساخت، خیالی! و مثلاً فساد اقتصادی را توضیح داد؟! آیا دولت احمدی نژاد نمیتوانست واقعاً جشنواره یک دقیقهای برگزار کند؟! یعنی بگوید جشنواره یک دقیقهای، نه جشنواره مستند نه جشنواره داستانی، جشنواره فجر. بگوید جایزه ویژه رئیس جمهور گذاشته یا من معاونت سینمایی گذاشتم یا وزیر ارشاد گذاشته یا من معاونت سینمایی گذاشتم یا وزیر ارشاد گذاشته که هر فیلمی به موضوع فساد اداری....، فساد اداری یعنی خط قرمز داره؟ یعنی اگر کسی بیاید فساد در ادارات دولتی را نقد بکند مثلاً چه بلایی سرش میآید؟ تی به شکل سفارشی؛ ما نداشتیم. اینها بهانه است که خط قرمز! چطور خط قرمز دولت دهم.... دولت نهم میآید زنندهترین فیلمهایی را که با اخلاق مردم مغایرت دارد، اجازه پخش میدهد، پشتیبانی هم میکند.....
دولت نهم؟
ما در راستای بدیهیات احکام دینی موضوعی مثل حجاب که هر بیسوادی که پای هر منبری نشسته باشد، بلد است که حد شرعی حجاب چیست. در سینمای عصر آقای هرندی، حجاب اصلاً رعایت نمیشود؛ در اکثر فیلمها بیحجابی وجود داشت، در اکثر فیلمها عشق پسر دختر وجود دارد، این همان خط آقای خاتمی است، خط سینمایی عصر آقای خاتمی است.
دوستیهای دوگانه و چندگانه، روابط نامشروع، یعنی روابطی که در او دختر و پسر با هم دوستاند، با هم این ور و آن ور میروند، با هم هرکاری میکنند! همه مبانی ارزشی که آقای خاتمی و سینمای ایشان میخواست ایجاد بکند، در عصر آقای هرندی ادامه پیدا کرد و جالب اینجاست که اگر بیاییم بگوییم آقای هرندی، فیلم مطلوبی که در چهار سال وزارت شما ساخته شده که شما تأییدش میکنید و میتوانید این فیلم را ببرید در حوزه علمیه قم جلوی مراجع نشان بدهید، فیلمی که شما بانی ساخت آن بودید، ایشان چه میتوانند جواب بدهند؟
اگر منوچهر محمدی که فیلمساز خصوصی است، خودش از کسی سفارش نگرفته، «طلا و مس» خودش ساخته است.
فیلم راه آبی ابریشم چطور، وقتی ما نسازیم این گونه فیلمها را برای ما سیصد میسازند.
می گویم ایشان به عنوان وزیر ارشاد اسلامی، بیاید بگوید من برای ارشاد اسلامی چه کار کردم؟ ایشان برای تاریخ فیلم ساخته، من پایش را هم میبوسم، روی سر ما جا دارد. اگر ایشان این کار را نمی کرد دو هزار تا فیلم «سیصد» میساختند.
ایشان «راه آبی ابریشم» ساخت، دیگر سیصد نساختند، قلع و قمع شد ولی حرف من این نیست اصلاً فیلم «راه آبی ابریشم» ساخت، تاریخ ایران بازنمایی شد؟ می گویم برای ارزشهای احمدی نژادی هیچ فیلمی نساخته. برای ارزشهای انقلابی چه ساخته است؟ بنابراین، فیلمی در راستای ارزشهای انقلاب نساخته. کافی است که بپرسیم آقای صفار هرندی، در زمان وزارت ارشاد شما یک فیلم سفارشی برای دفاع از قرآن، نمیتوانست ساخته بشود؟!
در پاسخ به فیلم فتنهای که نماینده پارلمان هلند ساخت!
شما میتوانستید بیایید یک جایزه بگذارید مثلاً مثال دارم میزنم، یا مثلاً از چهار پنج تا کارگردان متدین دعوت کنید: آقای مجیدی، آقای میرکریمی، آقای حاتمیکیا، بگویید همین جوری که زمان خاتمی فیلم «فرش باد» ساختند، فیلم «قصههای جزیره» ساختند، یعنی چند تا کارگردان آمدند ده دقیقه ده دقیقه در خود جزیره کیش یک قصه ساختند، بسیار خوب!
شما درباره قرآن بسازید، از قرآن دفاع بشود یک فیلم بین المللی برای قرآن، یک جشنواره بین المللی برای دفاع از قران، نکردند! معنی این یعنی چه؟ جالب است که هنوزوقتی که دهه فجر میشود، مجبوریم چند تا فیلم نخ نمای شدهای را ببینیم که در دهه هفتاد ساخته شده.
«شکار» مجید جوانمرد و «تشریفات» فخیم زاده و اینها! آقای صفار هرندی که خیلی هم انقلابیاند، نمیتوانستند یکی دو تا فیلم، یا سفارشی یا از طریق «فارابی» یا از طریق «مرکز گسترش سینمای مستند نیمه تجربی» یا به هر طریقی، مثلاً درباره روایت سینمایی از انقلاب اسلامی فیلمی شبیه به «جای امن رابی» بسازند. یعنی مثلاً بگویند آقای رابی، ما درباره انقلاب هیچ فیلم نداریم، فیلمهایمان به بیست تا نمیرسد! انقلاب اسلامی به این بزرگی! آن وقت در موردش فقط بیست تا فیلم نیست! بیا شما کاری کن تعداد این فیلمها بشود بیست و دوتا، نیست!
روند حاکم به سینما در دوران آقای صفار، هیچ تفاوتقی با روند دوران آقای شمقدری ندارد با یک تفاوت! در زمان آقای شمقدری، دریدگی خیلی وسیعتر است، یعنی وزارت ارشاد ظاهراً دیگر رسالتش را ترویج فساد و فحشا میکند.
میتوانید بگویید، مشکل ندارید؟
نه؛ مشکل ندارم. رسالتش را مثل اینکه این میداند! و با این زوایه دید عمداً حرکت میکند.
آقا صفار مشکلیش این بود که در وزارت ارشاد در حوزه معاونت سینمایی منفعل محض بود؛ یعنی تماشاچی بود! شاید تنها کار مثبت ایشان توقیف «سنتوری» باشد که حالا توقیف یک فیلم آیا میتواند کاری مثبت باشد یا نه؛ آن هم حرفی است.
فقط من سئوالم این است که پروانه ساخت «سنتوری» را چه کسی داده است؟ همه میدانند که چه کسی مجوز داده. این خیلی عجیب است که پروانه ساخت فیلمی را بدهی بعد وقتی فیلم ساخته شد آن وقت خودت آن را توقیف کنی! آقای صفار در عرصه کتاب، وزارت ارشادش فعال شد.
مختارپور، مدیری کاربلد آمد و در عرصه کتاب آن ریخت و پاشی که در عصر خاتمی، آن ولنگاری عصر خاتمی، آنها را یک مقدار جمع کرد، ولی چنین اتفاقی در معاونت سینمایی ایشان رخ نداد. چرا آقای جعفری جلوه را آورد؟ چون آقای جعفری جلوه همکلاسی قدیمی او بود! آقای جعفری جلوه کسی است که مدیر تراز سینمای انقلاب اسلامی بود؟ هیچ وقت!
به همین خاطر در آن چهار سال هیچ اتفاق مثبتی رخ نداد. اگر بگوییم مثلاً ساخت فیلم «ملک سلیمان» اتفاق مثبت است، مثبتترین اتفاق! باید بگوییم که جالب است که چهار سال سینما تلاش کرده یک فیلم «ملک سلیمان» شده که تازه آن هم اگر نبود جلوههای ویژه خارجیها و سنگاپوریها و هنگ کنگیها را حذ میکردی، ملک سلیمان هیچی نداشت!
تا آن زمان نشده بود چنین کاری در این سطح.
میخواهم بگویم اینکه ما کپی برداری بکنیم، کار خوبی نیست.
از بیگ پروداکشنهای هالیوودی که هنر نیست. مثال میزنم: بچههای آسمان را میسازیم.
بچههای آسمان اتفاقاً سادگی و صمیمت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی و حکومت دینی را دارد، در عین حال مروج دینداری هم هست و جالب اینجاست که بچههای آسمان فیلمی است که وقتی در دنیا عرضه میشود، کپی آن ساخته میشود؛ یعنی یک چینی میآید می گوید اجازه هست من کپی بچههای آسمان را بسازم؟ این قدر موثر است!
این یک نگاه است، نگاهی که در عصر آقای صفار بود این بود که آمدند با تقلید از سینماهای جلوه ویژه محور سینماهایی که نان جلوههای ویژه رایانهای را میخورد، تقلیدی کورکورانه از آن سینما کردند.
اتفاقاً در فیلم ملک سلیمان، فیلم نامه بسیار ضعیف است و به همین خاطر اگر نبود آن جلوههای ویژه خاص دیجیتالی و آنها را از فیلم حذف میکردیم، عملاً داستان فیلم در دو خط خیلی ساده بدون هر گونه گره دراماتیک تعریف شدنی بود که اصلا در حد کاراته دانشجویی پایین میآمد.
من میخواهم شهریار بحرانی در ملک سلیمان حتی به اندازه فیلم گذرگاه درام ایجاد نکرد.
اصلاً میگویم ملگ سلیمان فیلم عالی، اصلاً درباره آن بحث نمیکنم. میخواهم بگویم آیا چهارسال عملکرد وزارت ارشاد عصر صفار بعد از چند سال باید یک ملک سلیمان داشته باشد؟ واقعاً توان آن همین بوده؟
این همان سینمای منفعل است و انفعالی که آقای صفار داشت. در دولت نهم، سینمای خاتمی در دولت نهم آمد و همان سینما به وزارت دهم هم رسید حالا با این تفاوت که وزارت ارشاد دولت دهم انفعال وزیر ارشاد، خیلی بیشتر از صفار بود و دست آن تفکر غیردینی و غیر انقلابی را در وزارت ا رشاد برای مدیریت سینما، دیگر کاملاً بازگذاشت که دیگر آن مدیریت هم به یک وقاحت رسید.
من مثالی میزنم یک جشنواره این روزها راه افتاده به نام جشنواره عمار در آن بالاخره دویست تا سیصد تا چهارصد تا هزار تا برای تعدادی آدم آمدهاند کار ساختند و از این کارها، مثلاً ممکن است بیست تا سی تای آن کارهای خوبی باشد، شاید هم بیشترش. آیا آقای صفار نمیتوانست یک جشنواره مثل عمار راه بیندازد؟ امکانات آن را نداشت؟ پول آن را نداشت؟ شناخت و فکر آن را نداشت، علم آن را نداشت، دغدغهاش نبود، یعنی اینها که الان در جشنواره عمار کار ساختند، آیا آن زمان مرده بودند یا به دنیا نیامده بودند؟! بالاخره از این پانصدنفری که به جشنواره عمار فیلم دادند....، زمان آقای صفار، فکر میکنم صدنفر آنان میتوانستند فیلم بسازند.
چون از سینما شناخت نداشت، چون ایشان درک سینما را نداشت، چون اصلاً دغدغهاش نبود.