حجتالاسلام جاودان در تبیین اختلاف امت پیامبر (ص) گفت: وقتی من ریاست بخواهم پایش میایستم. از همین مجرا اختلاف به وجود میآید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، ظهر امروز برنامه عزاداری شهادت حضرت زهرا (س) با سخنرانی حجت الاسلام جاودان در دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزار شد.
در ابتدای این برنامه آخرین کتاب حجت الاسلام جاودان با نام «دختر پیامبر» رونمایی شد. این کتاب روایتی تحلیلی – تبیینی از تاریخ صدر اسلام و وقایع شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) است.
سپس حجت الاسلام جاودان به سخنرانی پرداخت. متن سخنان وی به شرح زیر است:
ما معتقدیم با وفات پیامبر یک حادثه بزرگ در اسلام اتفاق افتاد. حال میخواهیم این امر را نشان دهیم. آیه 213 سوره بقره میفرماید: «مردم، امت واحده بودهاند سپس خداوند انبیاء را مبعوث فرمود. برای آنکه بین مردم در آنچه اختلاف دارند حکم کنند.» یعنی انبیا برای حل اختلاف آمدند.
آن روزی که مردم امت واحده بودند و به اختلاف نیفتاده بودند، هنوز مالکیت به وجود نیامده بود. در آن دوران مثلا یک چشمه آبی بود و 50 نفر استفاده میکردند یا از جنگل و دیگر داراییهای زمین همه با هم استفاده میکردند، کسی میوه را برای خود نگه نمیداشت، بنابراین مالی در دست نمیماند که براساس آن اختلافی پیش بیاید.
اما آن روز که بشر به شهرنشینی رسید، مربوط به حضرت نوح است. عصر حضرت نوح اولین دورهای است که شهرنشینی به وجود آمد. در آن دوران مال در دست مردم زیاد شد و برخی بیشتر و برخی کمتر مال جمع کردند، این امر موجب اختلاف شد.
ما به این مباحث کاری نداریم، بحث ما چیز دیگری است؛ خداوند در جای دیگری نیز دو حلقه را مطرح میکند، در سوره یونس؛ حلقه اول یعنی امت واحده و حلقه دوم یعنی اختلاف را میفرماید، حلقه سوم هم که در همین آیه 213 بقره است که همان بعثت انبیاء است.این مسئله یکی از اهداف بعثت انبیاء میشود نه همه اهدافشان، جامعه بشری محتاج انبیاء است چرا؟ برای حل اختلافی که بینشان وجود دارد.این عین متن قرآن است تا اینجا این جریان پایان یافت اما از این پس جریان جدیدی ایجاد شد.
در ادامه آیه 213 سوره بقره میفرماید:
«آن کسانی که بینشان کتاب داده شده بود، اختلاف کردند» قبل از این، اختلاف برای جهل بود اما قرآن میفرماید اختلاف جدید با وجود «بینه» پیدا شد، این اختلاف برای چه بود؟ قرآن میفرماید بر اثر «هوی» به وجود آمد. بنابراین علت اختلاف دو امر است: یکی جهل و دیگری هوی است.
وقتی من ریاست بخواهم پایش میایستم. از همین مجرا اختلاف به وجود میآید. کتاب و مبین برای حل اختلاف آمدند، حال اگر مبین رفت چه؟ در این جریان جدید،قرآن را که میفهمند. پیامبر تمام قرآن را درس میدادند. طبق تاریخ پیامبر 10 آیه 10 آیه قران را درس میدادند. ابتدا قرائت قرآن را نیز درس میدادند. اینکه میگویند پس از پیامبر 7 یا 10 یا 100 قرائت به وجود آمد یعنی چه؟ همه این قرائتها جهل است. بیپایهترین حرفهای موجود ماجرای قرائتهای 7گانه است.
همچنین پیامبر کوشیده بود مردم خواندن و نوشتن یاد بگیرند. برای آنکه قرآن از دسترس مردم دور نماند پیامبر باید کارهایی کند. ما معتقدیم پیامبر همه کارها را برای ماندگاری قرآن انجام دادهاند. یکی از این کارها گسترش سوادآموزی بود. با یک حساب سرانگشتی در جنگ بدر 70 نفر اسیر شدند، حدود 5 نفر آزاد شدند، 14 نفر نیز با فدیه آزاد شدن،د البته درست یادم نیست 14 نفر بودند یا بیشتر، گیریم حدود 40 نفر اسیر باقی ماند. این 40 نفر باید به 10 نوجوان مسلمان خواندن و نوشتن میآموختند. یعنی حدود 400 نفر سواد آموختند، پس در سال دوم نهضت قابل توجهی از سوادآموزی ایجاد شد.
پس تا به اینجا مردم روخوانی قرآن را آموختند، پس از آن چه آموختند؟ عین عبارت این است که پیامبر 10 آیه را به مردم نیاموخت مگر آنچه از علم و عمل بود را به آنها آموخت. بهعنوان مثال ما دو آیه در مورد وقت نماز داریم یکی در مورد فجر است و یکی هم تاریکی آسمان را بهعنوان وقت نماز تعیین میکند اما چیز دیگری نمیگوید در این شرایط پیامبر باید این دو آیه را توضیح میداد. آنچه که پیامبر(ص) از قرآن توضیح میداد را خود قرآن به عهدهاش گذاشتهاند. ما در ایران به وهابیونی گرفتاریم که از وهابیون عربستانی بدتر هستند.
آنها میگویند فقط قرآن در حالی که در قرآن آیهای با این مضمون داریم که ما به تو قرآن را نازل کردیم تا تبینش کنی.
پس ابتدا مردم روخوانی قرآن را آموختند سپس علم و تفسیر آن را یادگرفتند، سپس این افرادی که سواد داشتند هم قرآن و هم تفسیر قرآن را کنار آیات نوشتند. اما خلیفه سوم آمد این قرآنهای همراه با تفسیر را سوزاند، اگر این تفاسیر به ما میرسید چه میشد! اما کسانی که اختلاف کردند، کسانی بودند که در گذشته ایمان آورده بودند، مگر در میان کسانی که قرآن به دستشان رسیده بود، غیر از «والذین آمنوا» هم حضور داشت؟
سپس خداوند در پایان آیه میفرماید: «والله یهدی من یشاء» این یک هدایت اختصاصی است، برای این هدایت باید هزینه پرداخت کنی، البته یک هدایت عمومی هم داریم که خداوند همه را در سطح عمومی هدایت میکند.
به آیه 253 بقره برویم، خداوند میفرماید: ما این پیامبران را بر بعضی پیامبران دیگر برتری دادیم، ما با حضرت موسی تکلم کردیم، به حضرت عیسی تبیین دادیم و به او روح القدس را دادیم. اینجا یک حرف مهم میزند، اگر خدا میخواست آن کسانی که بعد از این انبیاء بودند با هم اختلاف نمیکردند به گونهای که بر روی هم شمشیر بکشند، عجب! یک جریان تاریخی و یک تکرار تاریخی وجود دارد. بعد از حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی و حضرت عیسی(ع)، امتشان با هم اختلاف کردند. آیههای قرآن این مسئله را میگوید خب به وسیله حضرت موسی(ع) که همه چیز روشن شده بود.
در تورات یک جریان نقل شده است. این جریان بسیار شبیه به جریان غدیرخم است، حضرت موسی یک جماعت بزرگی را جمع کرد و جانشین خود را معرفی کرد. حضرت رسول(ص) هم «ولی امر» بعد از خود را معرفی کرد، حضرت موسی(ع) هم یوشع را به عنوان ولی بعد از خود معرفی کرد، اما سپس با یکدیگر اختلاف کردند، نه اینکه نمیفهمیدند؛ این اختلاف از سر هوی بود.
پس از آنکه اذان بلال تمام میشد، پیامبر مقابل درب خانه امام علی(ع) میآمد، دو ستون در را میگرفت و میگفت: «السلام علیکم اهل البیت انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» پیامبر 11 ماه روزی 5 بار این کار را میکردند بنابراین همه میفهمیدند. 100 درصد همه چیز روشن بود، همه چیز را میفهمیدند، اما چرا آتش آوردند؟
نکته اساسی را همین آیه 253 بقره بیان میکند، میفرماید: آنها که بعد از پیامبرانشان اختلاف کردند «فمنهم من آمن» بود و هم «و منهم من کفر...» جالب است که در زمان حضرت موسی حتی یکی از زنانش به جنگ با ولی حضرت رفت، این امر عین آن چیزی است که در اسلام نیز بود، البته این بحث مفصل است که به زمان این جلسه نمیرسد، بنابراین به همین مقدار اکتفا میکنیم.