همواره یک سری ویژگی عام برای مسئولین علیالخصوص برای رئیسجمهور و وزرا مطرح است که در طول سالیان مختلف تغییر نمیکند و در کنار این موارد یک سری ویژگی خاص با توجه به اوضاع کشور و اولویتهای مشخص شده برای روند حرکتی 4-8 ساله کشور با توجه به سند چشم انداز و برنامههای کلان و درازمدت نظام مطرح است که باید مورد توجه رئیسجمهور آتی کشور قرار بگیرد.
با توجه به شرایط جنگ و ایجاد خرابیهای زیاد حاصل از آن و باقی ماندن آن، کشور نیازمند به یک حرکت پرشتاب در مسیر سازندگی بود. دولت پس از جنگ نیز با این عنوان بر سر کار آمد. اما مشکلی که بعدتر از آن برای کشور پیش آمد بحث توسعه و پیشرفت بدون توجه به عدالت بود. یعنی در مسیری که قطعاً اصل آن درست بود و کشور نیاز به بازسازی و مهیا شدن برای پیشرفت داشت مقوله عدالت به هیچ عنوان گنجانده نشده بود و بعضاً درسخنان برخی مسئولین آن دوره از این موضوع دفاع شده بود و له شدن عدهای از مردم زیر چرخ توسعه، طبیعی قلمداد شده بود. در دوره سازندگی به دلیل رشد صنعتی کشور و حرکت سریع بازسازی یک شکاف طبقاتی عظیم بین مردم شکل گرفت. عدهای که در کار بودند و به این روند پیشرفت و توسعه کمک میکردند از قبل توسعه صنعتی شاید کاخ نشین شدند و در کنار آن به دلیل مشکلات جانبی این حرکت و بالا رفتن نرخ تورم و فشار آمدن به مردم، عدهای له شدند یا اگر نه کوخ نشین شدند. بحث رفاهزدگی و تجملگرایی مسئولین نیز دیگر موضعی بود که در دولت جناب هاشمی به چشم میآمد. بحث تغییرات اتاق کار مسئولین و دکوراسیون آن و ترویج مدل غربی دولتها در جمهوری اسلامی حداقل در بعد ظاهری موردی بود که مورد عتاب مقام معظم رهبری هم چه در آن ایام و چه سالهای پس از آن عنوان شد. یعنی لزوم ساده زیستی مسئولین چه در زندگی شخصیشان و چه در حیطه کارشان در دولت موردی است که همواره باید در دستور کار دولتها قرار بگیرد. برخی مسائل فرهنگی نیز در دولت سازندگی جای سوال باقی گذاشت و شاید به دلیل بعد چشمگیر سازندگی در دولت، میزان توجه به مسائل دیگر کاهش پیدا کرد و به عبارت دیگر تحتالشعاع قرار گرفت. دولت سازندگی نزدیکترین دولت پس از جنگ به جنگ بود. حفظ ارزشهای جنگ در آن دوران و ترویج آن میتوانست به تداوم روحیه مقاومت در مردم کمک کند. لیکن آنچه که در آن ایام به هر دلیلی در بین مردم ترویج شد و تا کنون هم از روند رو به رشد آن کاسته نشد(شاید در جاهایی شیب حرکتی به آن سمت به طرز محسوسی کم و زیاد شده باشد لیکن هنوز هم بقایای آن طرز تفکر قابل مشاهده است) بحث رفاهطلبی و ترویج این امر به عنوان یک ارزش در بین عامه مردم بود. بحث رفاه عمومی که از شعارهای جمهوری اسلامی است لیکن رفاه شاید در مفهوم غربیاش مواردی را در پی دارد که از کلام امام(ره) شاید بتوان آن را خوی اشرافی نامید. گویا سبک نگاه مردم نسبت به زندگی، پیشرفت و مواردی از این دست دستخوش تغییر قرار گرفت و ارزشها به نوعی عوض شد و جنگ و رفتگان و بازماندگان آن به نوعی به فراموشی سپرده شدند و بعضاً مورد بیمهری قرار گرفتند در صورتی که بخواهیم جنگ ایران را در مقایسه با نهضت عظیم حسینی و واقعه کربلا قرار دهیم هنر آن بود که زینبوار و به سبک امام سجاد(ع) به ترویج اهداف جنگ بپردازیم و آن گنج را حفظ کنیم.
دولت اصلاحات هم به نوبه خود دارای ویژگیهایی بود. شعار جناب خاتمی برای انتخابات که مورد توجه مقام معظم رهبری نیز قرار گرفت، قانون گرایی بود لیکن حضرت آقا خواهان تداوم این شعار در مقام عمل بودند. نوع عمل در مقوله سیاسی نیز نسبت به قبل در دولت اصلاحات عوض شد که از منظرهای گوناگون قابل بحث است لیکن توجه به رابطه با کشورهایی که عداوت با نظام ندارند و در راستای منافع متقابل، موجب پیشرفت کشور میشوند در دولت اصلاحات مورد توجه قرار گرفت و تا این مهم تا آنجایی مورد توجه بود که به رفتن در دامان آن کشورها و به استحاله در فرهنگ آنها و بزرگ پنداری مقام آنها نمی انجامید. اما متاسفانه این مورد در دولت اصلاحات مورد توجه قرار نگرفت. به نحوی که پس از مدتی از بین مسئولین اصلاحاتی عدهای ترویج نوعی غربگرایی در کشور میکردند. عدهای عملاً به دامان غرب رفتند و عدهای دیگر فضای کشور و علی الخصوص دانشگاهها را میدان جولان تفکر منحط غربی توسط به ظاهر دانشمندان آن میکردند. در فضای کشور نیز آشوبهای بیمورد مختلفی ایجاد شد که علاوه بر آنکه سلب آرامش از ملت میکردف تداوم حرکت عظیم رو به پیشرفت انقلاب را دچار مشکل میکرد. به عنوان مثال قائله 18 تیر، قضایای قتلهای زنجیرهای، ترورهای کور، تهمت زدن به این و آن، طرح مباحث خلاف اسلام در مجلس شورای اسلامی، توهین به افراد رد فضای مجلس، متشنج ساختن فضای کشور در انتخابات 82 مجلس و سعی در دیربرگزاری انتخابات، طرح مباحثی مثل آزادی مطلق نشریات، لوایح دوگانه و .... که هر یک از اینها پتانسیل عظیمی از کشور را درگیر خود میساخت و فضای کشور را اسیر مباحث مانع پیشرفت قرار داد. به نظر نوع نگاه دولت و مسئولین آن به مقوله توسعه سیاسی به آزادی بی حد و حصر به برخی جریانات انجامید که گمان میکردند مجازند در این فضا هر حرفی بزنند و هر کس را به استیضاح بکشانند و هر کاری بدون توجه به شرایط کشور انجام دهند. در فضای فرهنگی نیز اوضاع چندان مناسبی برای کشور به دست نیامده بود طرح شعار آزادی و دستمایه قرار گرفتن آن توسط جریانات منحرف و ترویج آن به هر سبکی که میخواستند فضای ظاهری کشور را رو به سقوط قرار داده بود و از منظر فکری نیز طرح مسائل اومانیستی، توجه به لیبرالیسم، ترویج سکولاریسم و مواردی از این دست، کشور را در مسیر نه چندان مناسبی حرکت میداد. موردی که باز هم شاید مغفول ماند بحث ساده زیستی مسئولین و توجه به مستضعفین بود که البته برنامههایی برای آن توسط دولت محترم مصوب شد اما در مقام عمل روند واپسگرایی در این عرصه چندان برنگشت و به حرکت خود ادامه داد.
دولت اصولگرا با شعار عدالت و ترویج آن، رجوع به گفتمان امام و انقلاب و زنده کردن آن و مواردی از این دست سر کار آمد و رئیس جمهور با سادهزیستی و مردمی بودن آن شناخته میشد و زندهکردن این شعارها و ترویج آن در مقام عمل مواردی بود که از نقاط قوت این دولت به شمار میآمد. توجه دولت به مستضعفین جامعه و سعی در حل مشکلات آنها با وضع قوانین و انجام کارهایی، حضور در بین مردم شهرها و روستاهای مختلف در سفرهای استانی و شنیدن درد مردم و دیدن وضع زندگیشان از نزدیک، سادهزیستی شخص رئیسجمهور و ترویج آن در بین اعضای هیئت دولت، پرکاری و حرکت خستگیناپذیر دولت در مقام خدمت، شکست روند غربگرایی در این دولت و توجه به اسلام و گفتمان انقلاب، بودن در بین مردم و ارائه گزارش کارها به آنها و .... مواردی بود که جزو نقاط قوت این دولت بود لیکن این دولت نقاط ضعفی هم داشت. یک نقطه ضعف این دولت که البته مورد توجه رهبر معظم انقلاب هم قرار گرفت و در دولتهای قبل هم چندان توجهی به /ان نشده بود باز هم مقوله مظلوم فرهنگ بود تا جایی که در یک گزارش رئیس جمهور به رهبری ایشان اشاره کردند که در این گزارش هیچ اشارهای به فرهنگ نشده بود و توصیه نمودند این مقوله، جدی گرفته شود و برای آن برنامهریزی شود. پس از آن بود که این مقوله از بعدی دیگر مورد عتاب رهبر انقلاب قرار گرفت و تعیین بودجه هنگفت برای فرهنگ بدون توجه به نحوه هزینه آن و کاری بدون برنامهریزی مورد سوال واقع شد. چه آنکه فرهنگ بیش از آنکه نیاز به تصویب و تخصیص بودجه داشته باشد نیازمند یک برنامهریزی مدون است و پس از آن تخصیص بودجه که این مهم در دولت سبب نگرانی شد. بعد دیگری که شاید از نقاط ضعف این دولت باشد نحوه مشورتگیری از نخبگان و تعامل با آنها پیرامون مسائل مختلف کشوری است، مسائلی که میتوان با وارد ساختن نخبگان به آنها و مشورتگیری از ایشان در راستای حل آنها گام برداشت که در این دولت به نحوی بیتوجهی به این مورد دیده میشد. دادن تضمین به مردم در اجرای موردی و عدم انجام آن مورد دیگری بود که شاید بتوان آن را از نقاط ضعف این دولت برشمرد. در چند وقت اخیر نیز بی توجهی رئیسجمهور به مصالح نظام و میدان دادن به افکار منحرف، توجه به مسائل درجهچندم و مناقشه بر سر آن، بی توجهی حداقل در مقام عمل نسبت به مشکلات جاری کشور و معضلات معیشتی مردم و گرانیهای پیدرپی، انداختن تقصیر کارها بر سر این و آن و سوار بر این موج شدن که حتی اگر درست هم باشد اقتضای زمان چیزی جز این حرکت را ایجاب میکند که بهجای پرداختن به راههای تعاملی برای حل این موارد به راههای تبلیغاتی برای سواریگرفتن از این بحث پرداخته میشود.
مواردی نیز مانند عمل در حوزه سیاستخارجه است که در زمانی از نقاط قوت این دولت وشخص رئیسجمهور به شمار میآمد اما در این 2-3 سال اخیر ظاهراً در اولویتهای رئیسجمهور قرار نداشت و آن صلابت پیشین در حوزه سیاستخارجه با کارهایی مقطعی جایگزین شده است. نوع نگاه به بیداری اسلامی از نقاط ضعف شخص رئیس جمهور به حساب میآمد و روند حرکتی دستگاه دیپلماسی ما در سطح وزارتخارجه در حوزه بیداری اسلامی انتقادات زیادی را در پی داشت.
مجموعه بالا شامل تعدادی از نقاط ضعف و قوت دولتها بود که میبایست در دستور کار دولت آینده قرار بگیرد. البته موارد دیگری نیز بود که جای ذکر داشت علی الخصوص در دولتهای نهم و دهم که جایگاه ویژهای را برای بحث در رابطه با آن اقتضا میکند.
خيلي خوشحال شدم اسمت رو ديدم.
موفق باشي دوست قديمي...