گروه فرهنگی «خبرگزار ی دانشجو»؛ در چند روز ابتدایی سال تحصیلی جاری نزاعی در کلاس درس تاریخ اسلام دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درگرفت که موجب دلخوری دانشجویان مذهبی و غیر مذهبی دانشگاه شد.
همین امر بهانه ای شد پرونده ای با موضوع دروس معارف در دانشگاه های کشور باز کنیم و با بررسی دقیق تر، مباحث گوناگون این دروس را مورد کنکاش قرار دهیم. هفته گذشته مصاحبه ای با معاون سابق فرهنگی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران که حادثه مذکور در آن رخ داده بود ترتبیت دادیم.
به همین سبب میلاد ولیان، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه امام صادق (ع) مطلبی نوشته و در اختیار «خبرگزاری دانشجو» قرار داده است. ویژگی مهم مطلب وی این است که در این دانشگاه دروس معرف به شکل متعارفی که در دیگر دانشگاه های کشور وجود دارد نیست. بنابراین نوع نگاه وی که به نوعی نگاهی بیرونی به این مسئله است می تواند ما را در تکمیل پرونده ای که باز کرده ایم یاری رساند.
متن ذیل مشروح نوشتار ولیان است:
اولین سؤالی که ممکن است به ذهن برخی دانشجوها خطور کند، این است که اساساً وجود دروس معارف اسلامی در دانشگاه ها چه ضرورتی دارد؟ یا چه لزومی دارد دانشجویی که مثلاً در رشته ی مهندسی مکانیک یا فیزیک اتمی یا معماری یا... تحصیل می کند، چند واحد معارف اسلامی را بگذراند؟
امام خمینی(ره) پاسخ می دهند: «مهم در دانشگاه ها و دانشسراها... این است که همراه با تعلیمات و تعلّمات، تربیت انسانى باشد. چه بسا اشخاصى که در علم به مرتبه ی اعلا رسیدهاند، لکن تربیت انسانى ندارند. آن کسى که دانش دارد، لکن دانشش توأم با یک تهذیب اخلاق و یک تربیت روحى نیست، این دانش موجب این مىشود که ضررش بر ملّت و بر کشور زیادتر باشد از آنهایى که دانش ندارند. همین دانش را یک شمشیرى مىکند در دست خودش، و با آن شمشیرِ دانش ممکن است که ریشه ی یک کشور را از بین ببرد و قطع کند.» «آموزش تنها اثر ندارد. پرورش پهلوى آموزش باید باشد... بسیارى از ضررهایى که به کشور ما وارد شده است از همین تحصیلکردهها وارد شده است. تحصیلکردههایى که آموزش داشتهاند، لکن پرورش نداشتهاند. تحصیلکردههایى که فقط براى منافع شخصى خودشان کارها را انجام مىدادند.»
بنابراین هدف اصلی از تدریس دروس معارف اسلامی، «تربیت روحی و تهذیب اخلاقی» است، که مسلّماً این هدف بواسطه ی سایر دروس محقق نمی شود. کارکرد معارف اسلامی در دانشگاه، علاوه بر آشنایی دانشجو با احکام و مقررات دین، جهت دهی صحیح به کیفیت استعمال و استخدام سایر علوم و رشته ها، در جهت رفع نیازهای جامعه ی اسلامی و به طور کلی هدایت به سوی تکامل، در محدوده ی مرزهای اخلاقی و ارزش های فطری و انسانی است. دروس معارف اسلامی طی تربیت و تهذیب دانشجو، جهان بینی و تفکر توحیدی را که تکامل گرا و فطرت گراست، در وجود او و فضای ذهنی و روحی او نهادینه می کند؛ و دانشجو را در یک چارچوب صحیح منطقی و عقلانی در مسیر فراگیری علوم مختلفِ فنی، تجربی، انسانی و... رهبری می کند. در حقیقت می توان گفت که سایر علوم به منزله ی وسیله و ابزاری هستند که باید در خدمت اهداف تعیین شده توسط دین به کار گرفته شوند. [به طور مثال، معارف اسلامی معین می کند که علم فیزیک اتمی و انرژی هسته ای باید در خدمت اهداف صلح آمیز و نیازهای بشری استفاده شود، نه برای تولید بمب اتم.] علوم تجربی و فنی، ماهیت ندارند؛ یعنی ابتدا به ساکن، نه گرایش به حق دارند و نه گرایش به باطل. لذا نافع یا مضر بودنشان بستگی به راکِب آنها دارد، که جهت گیری راکب این علوم نیز به نوع نگاه او به وجود «انسان» وابسته است.
نهایتاً دانشجویی که با معارف اسلامی مأنوس شد، در مسیر استفاده از علم و دانش خود، دیگر به فکر ارضای آرزوهای شخصی و منافع نامشروع خود و دیگران نخواهدبود. عجالتاً با درنظرگرفتن هدف مذکور برای دروس معارف اسلامی، می توان آسیب شناسی کرد که دانشگاه ها چقدر به هدف یا اهداف مدّنظر در این رابطه دست یافته اند و اینکه چه عواملی در تحقق یا عدم تحقق این اهداف مؤثرند.
به نظر می رسد سه عامل عمده در کیفیت دروس معارف اسلامی تعیین کننده هستند:
1. متن درسی: کتاب ها و متون درسی که برای معارف اسلامی درنظرگرفته شده، منابعی غنی و مفید هستند؛ اما با فضای دانشگاهی و روحیات یک دانشجو که پیش از مواجهه با این کتاب ها، پایه ی ذهنی قوی و شناختی عمیق نسبت به دین نداشته، تناسب ندارد. مباحث و موضوعات چنین منابعی علی رغم اینکه درحقیقت دارای قوت و ارزش فراوانی است، اما برای یک دانشجوی خالی الذهن[یا حداقل کم اطلاع] از معارف اسلامی، به صورت مباحثی خشک و بی جاذبه جلوه می کند. آسیب های متون درسی معارف اسلامی به دو مسأله خلاصه می شود: «موضوع»، «نحوه ی پرداختن».
*موضوع: به هر حال دانشجو در طول سنوات تحصیلی خود باید به تسلّطی نسبی نسبت به احکام و اهداف دین خود برسد؛ پس چه بهتر که علاوه بر طرح کلیات و مبانی اسلام، مسائل مبتلابه دانشجو و مباحث مرتبط با رشته ی علمی او مورد توجه بیشتر قرار بگیرد؛ مثلاً دانشجوی رشته ی معماری با معماری اسلامی آشنا بشود، دانشجوی رشته ی سیاسی با سیره ی سیاسی و حکومتی معصومین(علیهم السلام) آشنا بشود. همچنین شایسته است که برای جذب دانشجو به این دروس، از مباحثی کاربردی تر و اجتماعی تر برای متون درسی استفاده کرد. معارف اسلامی به مثابه یک شجره ی طیبه، دارای ریشه، ساقه، و شاخ و برگ است. اگر برای دانشجو از بدو مواجهه با این دروس، مسائل ریشه ای و عمیق فلسفی و انتزاعی[مثلاً اثبات وجود خداوند، مراتب توحید و...] طرح شود، طبیعتاً دانشجو اقبال آنچنانی نخواهدکرد. اما اگر از شاخ و برگ ها و میوه ها طرح بحث آغاز شود[مثلاً طرح احکام و مسائل اجتماعی، سیره ی اهل بیت(علیهم السلام) و...]، ذهن دانشجو آماده ی دریافت سایر مباحث نیز می شود.
*نحوه ی پرداختن: با توجه به تبلیغات گسترده ی دشمنان علیه دین اسلام و شیوع بیش از پیش شبهات و سؤالات گوناگون پیرامون احکام و قوانین اسلامی، بهتر است متون معارف اسلامی در ضمن طرح مباحث ایجابی و اثبات حقانیت احکام اسلام، شامل مباحث سلبی و نقد تمدن غرب و گفتمان های مخالف اسلام نیز باشد. چنانچه این دو در کنار هم توأمان و عریان به دانشجو عرضه شوند، دانشجو با یقین و استدلال به حقانیت معارف اسلام پی می برد.
نکته ی دیگر اینکه طرح مباحث هرچه ساده تر و روان تر باشد، میزان جذابیت و کشش آنها برای دانشجو بیشتر خواهدشد. بهترین مثال در این رابطه، «سیر مطالعاتی کتب شهید مطهری(ره)» است. در این سیر، مباحث مطرح شده توسط استاد شهید «از آسان به مشکل» تنظیم شده است که مخاطب را پله پله به سمت مباحث عمقی و ریشه ای می برد.
2. استاد: کتاب و متن درسی هر چقدر هم که غنی و متناسب باشد، اگر استاد مناسب و ایده آل برای تدریس آن به کار گرفته نشود، هدف محقق نمی شود. رهبر معظّم انقلاب درباره ی استاد ایده آل می فرمایند: «استاد باید سرشار از عشق به اسلام و انقلاب و غرور ملّى و دینى باشد؛ استاد ایدهآل این است... سرشار از روحیهى خدمت باشد؛ این جوان ها را مثل بچههاى خودش پرورش دهد. حالت بىتفاوتى، بىاعتنایى، از سر وا کردن و کلاس را به هرچه هرچه گذراندن، مطلقاً در یک استاد قابل قبول نیست. استاد باید مدافع خلاقیت و نوآورى و ابتکار باشد... استاد باید از جریانات جهان آگاه باشد. استاد ما در محیط کلاس، بهخاطر اثرگذارىاش باید این چیزها را بداند. استاد باید سیاستزده نباشد؛ نه اینکه سیاست نفهمد... استاد باید براى دانشجو وقت بگذارد.»
وجود یک چنین استادی با خصوصیات مذکور برای همه ی درس ها بخصوص معارف اسلامی نیاز است. استاد معارف اسلامی باید خود به مباحث مطروحه مسلّط باشد و با بیانی قوی به همراه استدلال های محکم و متقن، حقیقت معارف دین را به دانشجو بفهماند. فضای کلاس را فضای بحث و مناظره قرار دهد تا هیچ شبهه و ابهامی در ذهن دانشجو باقی نماند. چه بهتر است که برای تدریس معارف اسلامی، روحانیون و طلاب ترجیح داده شوند. خوب است این توصیه ی رهبر انقلاب اسلامی مورد توجه سیاستگذاران و مسئولان دانشگاه ها قرار بگیرد: «علومى را که امروز حوزههاى علمیه مىخواهند فرا بگیرند، دانشگاهی ها به آنها تعلیم بدهند. دین و معرفت دینى را هم که دانشگاهی ها احتیاج دارند، علماى حوزه به آنها تعلیم بدهند. سرّ حضور نمایندگان روحانى در دانشگاه ها، همین است. چه قدر خوب است که این ارتباط ها، برنامهریزى و سازماندهى بشود. این، یکى از بهترین و طبیعی ترین وحدت هاست.»
3. سیاستگذاری مدیران و متولیان مربوطه: برای اصلاح و تکامل دو عامل پیشین-که به اختصار تشریح شد- باید بسترهای لازم توسط دستگاه ها و متولیان مربوطه از جمله وزارت علوم، شورای عالی انقلاب فرهنگی، رؤسای دانشگاه ها و... فراهم شود. برخی از مسائلی که باید مورد تجدیدنظر و اصلاح قرار بگیرد، اجمالاً عبارتند از: آیین نامه های آموزشی، کیفیت گزینش اساتید، تألیف و تدوین کتب درسی، هم افزایی و همکاری تنگاتنگ دانشگاه با حوزه و نهایتاً تهیه و تدوین یک نقشه ی راه و سند چشم انداز که تصویری روشن و گویا را از وضعیت موجود و وضعیت مطلوب برای دروس معارف اسلامی ترسیم کند.
تحليل خوبي بود
کمي هم از دروس ديني و محتواهاي سنگين و حفظي و بي فايده در زندگي در دبيرستان بنويسيد؛ کلا سيستم آموزش و پرورش جا واسه کار و نقد بيشتر از همه جاي کشور داره...