روزی که «الف» بالاخره دانشجو شد!
«الف» نامه-1؛
پس از پایان کنکور او به خانه آمد و به اتاق خود رفت و به رویاهای آینده اش فکر کرد . به زمانی که در کنکور قبول شود و به دانشگاه برود...
تعداد نظرات: ۵
دانشجوي دکتري دهه شصتي
-
۱۰:۱۹ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۵
البته اين ديگه براي دانشجوهاي امروزي کاربرد نداره شما ميتونيد راجع به صندليهاي خالي کنکور و خاطرات اونها چيز بنويسيد. اين مطلب راجع به دهه شصتيهاي بدبخته! که ظرفيتها کم بود و با بدبختي قبول ميشدن به اين اميد که مقطع بعدي کنکور نداشته باشه ولي ديدن حتي براي دکتري هم کنکور سراسري برگزار ميشه اونم به نام عدالت!
بدون نام
-
۱۳:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۵
تازه بعد از گرفتن ليسانس اگه برود سربازي و خوش شانس باشه بيفتد ارتش وپارتي هم نداشته باشه به دليل نياز مرز به افسر وظيفه خدمتش را بايد در مرز کنار اشرار بگذراند تا هرچي درس خونده بود دوساله فراموشش بکنه از اين بهتر نميشه
علي
-
۱۶:۲۹ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۵
...و سر انجام به قشر دانشجويان بيکار نا اميد پيوست واز غصه دق کرد... روحش شاد...
محمد جواد
-
۱۳:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۶
خيلي بيست بود
ما هم توي کلاسمون يه خر خون داشتيم وضع زندگيش همينطوري بود .
حميدرضا
-
۲۳:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۶
ههههههه
واقعا همينطوره . من با کارشناسي مهندسي شيمي در به در کارم . فک کنم آخرش بايد برم مثل آقاي الف تايپيست بشم !
کاش مسئولين يه فکري مي کردند به جاي اظهار نظر الکي
ارسال نظرات
captcha
آخرین اخبار