گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- مریم عظیمی، امروزه بسیاری از تحرکات فرهنگی و سیاسی در کشور، که به دنبال از میان برداشتن اصول و ریشه های مذهب در نظام اسلامی هستند، را می توان در عقاید و تفکرات معارضین به مکتب لیبرالیسم جستجو کرد. به عبارت دیگر هم اکنون، جریان لیبرالیستی در جهت مبارزه با ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی تلاش می کند که عظیم ترین نهضت اسلامی و مردمی معاصر را به زانو در آورد.
شناخت و درک این مسئله برای برخی از افراد و بخصوص نسل جوان ما بدون آگاهی از لیبرالیسم و خاستگاه های فکری و فرهنگی و سیاسی این مکتب امکان پذیر نیست؛ از اینرو نیاز و ضرورت بررسی این مکتب از زوایا و جوانب مختلف مشخص میشود.
لیبرالیسم چیست؟
واژه لیبرالیسم از لغت لیبرال گرفته شده است و لیبرال دارای ریشه فرانسوی به معنای آزادی است. در این مکتب انسان، محور جهان هستی تلقی می شود. این مکتب معتقد است که انسان برای رسیدن به امیال و خواسته های خود هیچ محدودیتی ندارد. او با آزادی بی حد می تواند از تمامی لذتهای دنیا بهره مند شود و هیچ باید و نبایدی نیست که بتواند وی را محدود به پیروی از قوانین خاصی کند. تمامی گرایش های انسان نیک تلقی می شود و آنچه که انسان به آن متمایل نیست زشت و بد قلمداد می گردد. از این رو این مکتب، مکتب آزادی خواهی نامیده می شود.
تاریخچه لیبرالیسم
برای پیدایش لیبرالیسم تاریخ دقیقی ذکر نشده است، اما گفته شده است که برای اولین بار یکی از جناح های پارلمان اسپانیا مرام سیاسی خود را به این نام خواند؛ لکن مشهورترین حزب لیبرال، حزب فرانسوی ویگ معرفی شده است که قبل از سال 1840 به حزب لیبرال تغییر نام داد. در عین حال تاریخ رشد و اوج لیبرالیسم را در دروه رنسانس معرفی کرده اند. از ویژگی های مشخص عصر رنسانس، تأکید بی سابقه بر فردیت انسانی است.
قرون وسطی و رنسانس
دوران رنسانس همواره با قرون وسطی مطرح می شود. قرون وسطی دوره ای از تاریخ غرب بود که در آن حاکمیت از آن کلیسا و روحانیون مسیحی بود. هرچند که از رواج جهل و خرافه پرستی و مبارزه با علم و هنر و پژوهش توسط روحانیون کلیسا سخنان بسیاری به میان آمده است، لکن بررسی های منصفانه تر در این زمینه، گویای رسیدن هنر مسیحی به اوج کمال خود در عصر مسیحیت کاتولیک است.
پس از قرون وسطی به عصر رنسانس که عصر روشنگری نامیده شده است، می رسیم. در این عصر همزمان با پیشرفت هاى علمى، و تکنیکى، نویسندگان و هنرمندان و فلاسفه اروپا، مبارزه اى جدید آغاز کردند. در این مبارزه ، دین و حاکمیت دینى نفى و حذف شد و اندیشه هاى شرک آلود یونان و روم قبل از مسیحیت، زنده شد و به جامعه غربى بازگشت، از این رو این دوران را رنسانس یا تجدید حیات نامیدند.
پس از رنسانس و عصر روشنگری سلطه گسترده و عمیق غرب در ابعاد سیاسى، اقتصادى و فرهنگى بر جهان آغاز شد و این امر تنها با حذف دین از صحنه اجتماع و سیاست ممکن بود. شایان ذکر است که کلیسا در دوران قرون وسطى از هر گونه کژاندیشى، تحجر و یا اندیشه و عمل غلط مبرا نبوده است و لذا در این دوره برخى از مورخین غربى، براى بدنام کردن دین و حذف آن از صحنه اجتماع، بزرگنمایى هاى غلط و جهت دار فراوانى صورت داده اند.
مولفه های لیبرالیسم
مهمترین اصول مقوم اندیشه لیبرالی را در موارد زیر می توان یافت:
1. خرد و عقلانیت (راسیونالیسم): اندیشه لیبرالی عقل خود بنیاد و بریده از وحی بشر را مقدم بر ایمان دانسته و آن را برای مدیریت زندگی و توسعه و پیشرفت بشر کافی میداند. عقلی که قادر است به تنهایی تمام حقایق هستی را دریافته و تبیین کند.
2. انسان محوری (اومانیسم): لیبرالیسم با اصل انسان مداری معتقد است که انسان در همه امور به تنهایی حاکم بر خویش است و به تنهایی قادر است بوسیله عقل و دانش خود را به سعادت رسانده و لذا به هیچ منبع مافوق بشری چون خدا و انبیا و ... نیازی ندارد.
3. اصل آزادی انسان: جنگ ها و کشتارهای مذهبی در دوران ظهور لیبرالیسم در اروپا، یکی از زمینه های اولیه ایجاد محدودیت بر اقتدار حکومت بود. در نتیجه آزادی بیان و تساهل نسبت به عقاید و اندیشه های دیگران مهمترین شرط یک حکومت لیبرالی شد.
4. فردگرایی: در این اصل لیبرالی انسان در عمل به خواسته ها و امیال خود آنقدر آزاد است که حتی قوانین اخلاقی نیز ملزم به سازگاری با امیال و خواسته های او هستند.
5. مالکیت خصوصی: حق مالکیت خصوصی در لیبرالیسم یکی از ابزارهای اصلی حفظ و استمرار آزادی سیاسی و فکری است که یکی از مهمترین منابع حفظ استقلال، خودمختاری فرد و مقاومت وی در برابر قدرت و حکومت است.
6. اصل برابری فرصت و رقابت آزاد: این اصل بیانگر این مسئله است که آزادی هیچ کس بر دیگری ارجحیت ندارد و اینکه افراد از فرصت ها چگونه استفاده می کنند امری ثانوی شمرده می شود.
روشن است که افراد در شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی، سن و سال، میزان تحصیلات و ... با یکدیگر تفاوت دارند و به همین میزان موفقیت های متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند؛ اما لیبرالیسم معتقد است که این تفاوت ها نباید مجوزی برای نابرابری در اعطای فرصت ها به افراد باشد؛ چراکه رقابت سالم تنها در فضایی امکان پذیر است که عامل بیرونی وجود نداشته باشد و فرصت موفقیت به نفع افراد خاصی مصادره نشود.
زمینه های فکری لیبرال
شعار فیلسوفان و متفکران در عصر روشنفکری عبارت بود از «جرأت دانستن داشته باش». از جنبه معرفت شناساسی و انسان شناسی هرچه در لیبرالیسم دیده می شود از همین شعار استخراج شده است و لذا این مهمترین شعار لیبرالیسم شمرده می شود. منشأ لیبرالیسم فکری آنجاست که فیلسوفان و متفکران به این حقیقت توجه کردند که آیا کسی حق دارد معتقد باشد که حق فقط نزد اوست و دیگران نقشی جز تسلیم و انفعال ندارند؟ به عبارت دیگر می توان گفت آنجا که آدمی کوشید تا خودش را از شر امور غیر تحلیلی آزاد کند و اهل تحلیل شد نه تجلیل، لیبرالیسم دقیق فکری آغاز شد. بنابراین لیبرالیسم مبنی بر دایره بسیار گسترده انسانیت و یکی نبودن مرز انسانیت با عقیده بوجود آمد و اظهار داشت که هیچ کس بخاطر هیچ عقیده ای از انسانیت بیرون رانده نمی شود.
در بحث های بعدی به انواع و گونه های لیبرالیسم پرداخته و اهداف لیبرالیسم را بررسی نموده و سپس بحث اسلام و لیبرالیسم و لیبرالیسم در ایران را مورد کنکاش قرار خواهیم داد.
منابع:
1. پارادوکس لیبرالیسم 1، عباس اسکندری، باشگاه اندیشه، مرداد 1388
2. لیبرالیسم، فاطمه رجبی، کتاب صبح، چاپ اول 1376
3. لیبرالیسم چیست؟، مهدی محمودیان، یادنامه شرق، دی 1384
4. تعریف لیبرالیسم، علی اکبر رحیم فر، بهمن 1391