به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ پنجمین شب از سومین محفل هماندیشی متفکران و سینماگران انقلاب اسلامی، شب گذشته 23 بهمنماه در تالار سوره مهر حوزه هنری برگزار شد و به نقد و بررسی فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» اختصاص یافت.
فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» در بخش خارج از سی و دومین جشنواره فیلم فجر حضور یافته است. نقد و بررسی فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» با حضور اندیشمندان و متفکران انقلاب اسلامی به بیان نگاه سنت و تجدد در فیلم و ارتباط آن با جامعه اختصاص داشت.
حجازی، کارگردان فیلم « زندگی مشترک...» گفت: «این سومین فیلم در مقام کارگردان است. اولین فیلمم با عنوان در میان ابر ها که در جشنواره بیست و ششم فجر حضور داشت و دومین فیلمم زندگی خصوصی آقا و خانم میم سال گذشته در جشنواره فجر به نمایش درآمد. این فیلم به نوعی در ادامه زندگی خصوصی آقا و خانم میم است...
داوری، تهیه کننده فیلم «زندگی مشترک...» در رابطه با چگونگی ساخت فیلم اظهار داشت: « مسائل فرهنگی جامعه دغدغه و مسألهمان بود.درباره دغدغه های فرهنگی جامعه گفت و گو کردیم و در صحبت با آقای حجازی به مشترکات رسیدیم. سعی داشتیم فیلمی بسازیم که بیانگر واقعیات جامعه باشد و به مسائل اجتماع بپردازد.
حجازی در رابطه با ارتباط فیلم قبلی کارگردان یعنی «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» با این فیلم گفت:« فیلم قبلی یعنی زندگی خصوصی آقا و خانم میم، قصه مردی است که در روابط کاری خود پیشرفت کرده و حال از زن میخواهد همپای او باشد و تغییر کند. این فیلم ادامهای است بر ساختار همان فیلم اما قصهای دیگر را روایت میکند.»
سعید مستغاثی، منتقد فیلم گفت:«در تمامی فیلمهای ادامه دار و یا چندگانه، شخصیت ها در عین حال که یکسان هستند، اما استقلال خود را دارند. هر قسمت از یک چندگانه دارای ساختار و هویت منحصر به فرد خودش است و استقلال خود از لحاظ ساختاری و محتوایی را حفظ میکند. در این طیف فیلمها با این که شخصیت های یکسان وجود دارند اما مستقل هستند. حالا ممکن است فیلم ساز بگوید این دنباله ی آن است یا دوگانه یا سه گانه است، اما مخاطب برداشت خود را دارد. در این فیلم اما فیلم ها به صورت تیپ مشاهده می شوند. خیلی با آنها آشنا نمیشویم. این تیپها پیشینه و شناسنامه ای از خود نداند و به شخصیت نزدیک نمیشوند.»
مستغاثی در ارتباط با وجود دو خانوادهی مجزا و شأن نمادین آنها توضیح داد: «. این که این ها به صورت دو خانواده پس دو طیف مجزا هستند خیلی صحیح نیست بدین صورت نمی توان گفت. این که کدام شخصیت نماد فلان طبقه است یا این شخصیت از طبقهای دیگر است. تمامی این مسائل را فیلم خودش باید بیان کند. این که مثلا بگوییم این ها نماد خانواده ی سنتی و آن ها نماد خانواده ی متجدد هستند این برداشت ماست. در این فیلم، چیزی به ما در این رابطه داده نمی شود. در این فیلم یک سری تیپ داریم.
خود فیلم چهار تیپ شخصیتی دارد که با توجه به پس زمینه های ما از این تیپ ها و حرف هایی که ارایه می دهند متوجه می شویم. با یک سری آشنا گرایی ها با شخصیت ها در فیلم آشنا می شویم. این که تیپ باشد، صرفا فیلم بدی نیست. در غرب، ژانری به اسم اجتماعی نداریم.. در خود فیلم باید شناسنامه ی شخصیت به شما داده شود. نه این که قصه حسین کرد شبستری گفته شود. می شود در فضاهای مختصری شناسنامه شخصیت گفته شود. اتفاقی که در این فیلم نیفتاده بود.
در این فیلم پیشینهی افراد به صورت کنسروی گفته می شود و به صورت مبهمی یک سوی دیالوگ گفته می شود. سینما عرصهی تصویری است و همه چیز نباید با دیالوگ مطرح شود.»
حجازی اظهار داشت: « در این فیلم همگی کاراکترها شخصیت هستند و ما با شناسنامه و پیشینهی آنها آشناییم. سینما صرفا تصویر نیست. شاید این فیلم از نظر خیلیها سینما نباشد. اقتضای این اثر این بود که در یک لوکیشن باشیم. اما در این فیلم دنبال حذف نمایش و حذف کارگردان بودم. در زندگی خصوصی بازی رنگ، حضور کارگردان به چشم می خورد. اماسعی شده «زندگی مشترک... » به زندگی رئال و زندگی واقعی نزدیک شود و مخاطب تجربه ی واقعی داشته باشد.
من فیلمم ربطی به فیلم قبلی ندارد اما در ادامه فیلم قبلی است و از حیث دغدغه مرتبط با فیلم قبلی است. این فیلم هرچه هست جزو دغدغه هایم هست.»
مستغاثی در ارتباط با نمادین بودن فیلم بیان کرد: «در یک دوره ای نماد حرف اول را میزد. اما در دوره جدید نماد خیلی حرف اول را نمی زند. در دوره امروز ابتدا باید فیلم قصه اش را بتواند خوب توصیف کند. شخصیت هایش بسازد و سپس می شود به فیلم ارتباط جهانی داد. سینمای امروز بیست سالی است که از مرحله ی نماد و نماد سازی گذر کرده است. امروزه سینما باید بتواند قصه اش را در بستری مناسب به مخاطب منتقل کند. پس از آن است که می تواند به نماد سازی بپردازد.»
داوری، تهیه کننده فیلم با اشاره به رسالت این فیلم و هدف از ساختش گفت: «ممکن است بسیاری فیلم را دوست داشته و عدهای آن را دوست نداشته باشند. شاید عدهای آن را بهترین فیلم سینما و عدهای دیگر حتی این فیلم را سینما ندانند، اما من فکر میکنم اگر مفهومی که تیم سازنده به دنبال آن بودند حتی به چند مخاطب منتقل شده باشد، فیلم رسالت خود را به درستی انجام داده است. سینما آنقدر بزرگ، عظیم و گسترده است که آثار بسیار زیادی در حد و اندازههای بزرگ ساخته میشوند، اما ما به دنبال هدفمان یعنی بیان واقعیات هستیم. هدفمان در این فیلم این بود که بخشی از مسألهی گذر از سنت به تجدد در ایران را بیان کنیم، و فقط قصد داشتیم دربارهی آن حرف بزنیم و بخشی از عوارض آن را به صورت جزئی بیان کنیم، در این فیلم نه نسخه پیچیدهایم و نه قضاوت کردهایم.»
حجازی در رابطه با اشکال وارده به فیلمش پیرامون رواج فرهنگ غلط برخورد جوانان با پدر و مادر، ازدواج را به صورت یک قرارداد بیان کردن و گسترش این فرهنگ غلط میان جوانان، اشاعه رفتارهای جنسی و گفتمان جدیدی که پیرامون روابط آزاد در ایران وارد کرده گفت: «ما هیچ ادعایی در این فیلم در فیلم نداریم؛ من سعی نداشتم فرهنگ غلطی را رواج دهم و یا گفتمان جدیدی را وارد کنم، فرهنگ غلط نشان داده شده در فیلم مدتی است که وارد ایران شده و این، شتری است که بر در خانهی هر جامعهای خوابیده است. چیزی که در این فیلم وجود دارد دقیقا مصداق جامعه است و اگر جامعه را درست ببینیم، به چنین مواردی در جامعه برخورد میکنیم. باید جامعه را درست ببینیم و به وجود این مشکلات پی ببریم. نیت ما این بود واقعیت مجود در جامعه را بیان کنیم..
عطاءاله بیگدلی در مقدمه صحبتهایش اظهار داشت: « گویا ما ظاهراً تصمیم می گیریم چگونه فیلم ببینیم. و دوستان چون به اشتباه از همان ابتدای فیلم با نشانه ها طرفیم. دست مادر به عنوان نماد سنت شل شده است یعنی سنت که دیگر کارکردی ندارد. .اگر فیلم را بخواهیم خیلی سطحی و ساده ببینیم به راحتی می شود از کنار آن گذشت. اما فیلم دارای نمادها و نشانههای بسیاری است که آن را از سطح یک فیلم ساده و خانوادگی فراتر میبرد.»
بیگدلی در رابطه با وضعیت سنت، تجدد و بازتاب و تجلی آن اشاره کرد: « سینما به مثابه یک زبان مدرن، سعی میکند زبان جامعه ایران باشد و توصیفگر و بیان کنندهی مشکلات در جامعهی ایرانی شود. اما همین زبان به نفی کنندهی خودش تبدیل میشود و خودش ترویج دهندهی آن شرایط و مشکلات میگردد. مصداق این اتفاق فیلم «زندگی مشترک...» و فیلم قبلی یعنی «زندگی خصوصی...» است. شما با تولید این گونه فیلم ها نه تنها شرایط را بهبود نمیبخشید بلکه وضعیت را غامضتر میکنید. مدام گفته میشود چرا معضل مواد مخدر، مسائل جنسی و آسیبهای جامعه در رسانه نشان داده نمیشود. این که این مسائل نشان داده شود چیزی حل نمیشود و به بعرنجتر شدن شرایط دامن میزند.متإسفانه آسیب اصلی این است که کسانی که آشنایی با آسیب اجتماعی دارند میروند و فیلم میسازند. کاری که دقیقا نباید انجام دهند. راه حل این مشکلات و مسائل، ساختن فیلم نیست، راه حل نساختن فیلم است. شما در این فیلمها فقط تصویری کاریکاتوری از وضعیت موجود به نمایش میگذارید. با نشان دادن و طرح بی مورد این مسائل به گسترش آن دامن نزنید و فیلم نسازید.»
حجازی در پایان اشاره کرد: « فیلمهایی که بیان واقعیات جامعه را دارند میبایست ساخته شوند تا مسائل و مشکلات مسیر بهبودی را طی نمایند. این که اتفاقات بیان نشوند مشکلی را حل نخواهد کرد. دغدغهی فیلمسازی ام همین بوده و در ادامه مسیر فیلمسازی ام همین مسیر را دنبال خواهم کرد.از این گونه بحثها و نشستها استقبال میکنم. و امیدوارم فیلم بتواند وظیفهی اصلی اش را در بیان واقعیات جامعه بدرستی انجام دهد.»